به گزارش مشرق به نقل از فارس، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم
صهیونیستی سخنرانی خود در شصت و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل را آغاز
کرد.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی امروز، سه شنبه ساعاتی پیش در شصت و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل بار دیگر ادعاها درباره برنامه هستهای ایران را تکرار کرد.
گزارش زیر ترجمه کامل اظهارات نخستوزیر رژیم صهیونیستی است:
«امروز از اینکه اینجا به نمایندگی از شهروندان کشور اسرائیل در مقابل شما ایستادهام به شدت مفتخر و خرسندم. ما مردمی قدیمی هستیم. عقبه ما به ۴۰۰۰ سال پیش به ابراهیم، عیسی و یعقوب میرسد. ما در طول زمان سفر کردهایم. ما به بزرگترین دشمنیها غلبه کردهایم.
و ما بار دیگر کشور مستقلمان را در سرزمین اجدادی خود، یعنی سرزمین اسرائیل بنا کردیم.
اکنون، سفر پرحادثه مردم یهود از گذرگاه زمان به ما دو چیز را یاد داده است: هرگز امید را فراموش نکنید، همیشه گوش به زنگ باشید. امید آینده را ترسیم میکند. گوش به زنگی از آن محافظت میکند.
امروز امیدهای ما برای آینده با ایران مجهز به سلاح هستهای که به دنبال نابودی ماست به چالش کشیده میشود. اما میخواهم شما بدانید که این مورد برای همیشه صادق نبوده است. حدود ۲۵۰۰ سال پیش پادشاه کبیر ایران، کورش به تبعید مردم یهود در زمان بابلیان پایان داد. او قانونی مشهور صادر کرد که بر حق مردم یهود برای بازگشت به سرزمین اسرائیل و بنای مجدد معبد یهود در بیتالمقدس صحه میگذاشت و بدیت ترتیب یک دوستی تاریخی بین یهودیها و مردم پارس آغاز شد که تا اعصار مدرن ادامه داشت.
اما در سال ۱۹۷۹ رژیمی افراطی در تهران تلاش کرد تا این دوستی را از بین ببرد. این رژیم در همان حال که مشغول بر باد دادن امیدهای مردم ایران برای دموکراسی بود، شعارهای وحشیانه «مرگ بر یهودیها» را رهبری میکرد.
اکنون، از آن زمان به بعد، رئیس جمهورهای ایران آمدهاند و رفتهاند. برخی از رئیس جمهورها، متعادل و برخی دیگر افراطی قلمداد شدهاند. اما همه آنها در خدمت همان عقیده غیرقابل بخشایش و همان رژیم غیرقابل بخشش و همان عقیدهای بودهاند که ساختار قدرت در ایران از آن حمایت و آن را اجرا میکند.
رئیس جمهور، روحانی مانند رئیس جمهورهایی که قبل از او آمدهاند، یکی از خدمتگزاران وفادار رژیم است. او یکی از تنها شش کاندیدهایی بود که رژیم به وی اجازه رقابت برای ریاست جمهوری داد. ببینید، حدود ۷۰۰ کاندید دیگر، رد شدند.
اما چه چیزی او را به [گزینهای] مقبول تبدیل کرد؟ روحانی ریاست شورای عالی امنیت ملی را از سال ۱۹۸۹ تا سال ۲۰۰۳ بر عهده داشت. در طول آن دوران، دستپروردههای ایران سران مخالفان را در یکی از رستورانهای برلین با گلوله به قتل رساندند. آنها ۸۵ نفر در مجتمع یهودیان «بوینس آیرس» را به قتل رساندند. آنها ۱۹ سرباز آمریکایی را طی «بمبگذاری برجهای خبر» در عربستان سعودی به قتل رساندند.
آیا ما میخواهیم باور کنیم که روحانی که در آن زمان مشاور امنیت ملی ایران بوده چیزی از این حملات نمیدانسته است؟
البته که او میدانسته، همانطور که سی سال پیش مقامات امنیتی ایران درباره بمبگذاریهای بیروت که ۲۴۱ تفنگدار دریایی آمریکا و ۵۸ چترباز فرانسوی را به کشتن داد، میدانستند.
روحانی همچنین مذاکره کننده اصلی هستهای ایران بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ بود. او مغز متفکر راهبردی بود که ایران را قادر کرد تا برنامه هستهایش را در پس پرده تعامل دیپلماتیک و لفاظیهای آرامشبخش پیش ببرد.
من اکنون این را میدانم: روحانی مثل احمدینژاد نیست. اما وقتی بحث برنامه هستهای ایران میشود تنها تفاوت بین آنها این است: احمدینژاد گرگی در لباس گرگ بود، روحانی گرگی در لباس میش است، گرگی که فکر میکند میتواند جامعه بینالمللی را گمراه کرده و فریب دهد.
مثل هر کس دیگر من آرزو میکنم ما میتوانستیم سخنان روحانی را باور کنیم، اما ما باید روی اعمال ایران تمرکز کنیم. و همین تناقض آشکار، این مغایرت فوقالعاده بین سخنان روحانی و اعمال ایران است که تکاندهنده است. روحانی هفته گذشته در همین سکو ایستاد و دموکراسی ایران را ستود. اما رژیمی که او آن را نمایندگی میکند صدها نفر از مخالفان سیاسی را اعدام و هزاران نفر از آنها را زندانی میکند.
روحانی درباره ـ من سخنان او را نقل میکنم ـ «تراژدی انسانی در سوریه» سخن گفت. با این وجود، ایران به طور مستقیم در کشتار و قتل عام دهها هزار نفر از مردان، زنان و کودکان بیگناه در سوریه مشارکت دارد. و این رژیم تکیهگاه رژیمی در سوریه است که به تازگی از سلاحهای شیمیایی در برابر مردم خودش استفاده کرد.
روحانی ـ سخنان او را نقل میکنم ـ «بلای خشن تروریسم» را محکوم کرد. با این حال، ظرف سه سال گذشته، ایران تنها در سه سال اخیر در ۲۵ شهر در پنج قاره مختلف اقدام به دستور به حملههای تروریستی و طراحی یا ارتکاب آنها کرده است.
روحانی ـ سخنان او را نقل میکنم ـ «تلاشها برای به هم ریختن توازن منطقه از طریق عوامل نیابی» را سرزنش میکند. با این وجود، ایران فعالانه در حال بیثبات کردن لبنان، یمن، بحرین و بسیاری از دیگر کشورهای خاورمیانه است.
روحانی وعده ـ اظهارات وی را نقل میکنم ـ «تعامل سازنده با دیگر کشورها» میدهد. اما دو سال پیش عوامل ایران تلاش کردند سفیر عربستان در واشنگتن را ترور کنند و تنها سه هفته پیش یک جاسوس ایرانی در حالی که تلاش میکرد برای انجام حملههای احتمالی به سفارت آمریکا در تلآویو اطلاعات جمعآوری کند، دستگیر شد؛ این هم تعامل سازنده است.
کاش میتوانستم تحت تأثیر دعوت روحانی برای پیوستن به موج او ـ که جهانی بر علیه خشونت و افراطگری است ـ واقع شوم. اما تنها موجی که ایران در سی سال گذشته ایجاد کرده امواج خشونت و تروریسمی بوده که این کشور در منطقه و سرتاسر دنیا پراکنده کرده است.
آقایان و خانمها، کاش میتوانستم حرفهای روحانی را باور کنم، اما نمیتوانم و حقایق مسائلی انعطافناپذیرند؛ حقیقت این است که سوابق وحشیانه ایران با لفاظیهای آرامشبخش روحانی نمیخوانند.
جمعه هفته گذشته روحانی به ما اطمینان داد که ایران در مسیر دنبال کردن برنامه هستهای ـ این نقل سخنان اوست ـ هرگز مسیر فریب و پنهانکاری را انتخاب نکرده است، هرگز فریبکاری و پنهانکاری را انتخاب نکرده است. در سال ۲۰۰۲ دستهای آلوده به جرم ایران در حالی که داشت به طور پنهانی یک تأسیسات سانتریفیوژ زیرزمینی در نطنز میساخت رو شد. و سپس در سال ۲۰۰۹ ایران بار دیگر از ایران در حالی که داشت به طور پنهانی یک تأسیسات هستهای بزرگ برای غنیسازی اورانیوم در کوهی در قم میساخت، مچگیری شد.
روحانی به ما می گوید که نگران نباشیم. او به ما اطمینان میدهد که هدف تمام اینها تسلیحات اتمی نیست. هیچکدام از شما این را باور میکنید؟ اگر آن را باور میکنید، چند سوال دارم که شما احتمالاً میخواهید بپرسید. چرا کشوری که ادعا میکند تنها به دنبال انرژی صلحآمیز هستهای است، چرا چنین کشوری باید تأسیسات زیرزمینی غنیسازی بسازد؟
چرا کشوری که ذخائر طبیعی انرژی وسیعی دارد باید میلیاردها دلار صرف انرژی هستهای بکند؟ چرا کشوری که تنها مصمم به داشتن برنامه هستهای غیرنظامی است باید همچنان قطعنامههای متعدد شورای امنیت را نقض کند و هزینههای چشمگیر تحریمهای فلجکننده را به جان اقتصادش بخرد؟
و چرا کشوری با انرژی صلحآمیز هستهای باید موشکهای قارهپیمایی بسازد که تنها هدف آن حمل کلاهکهای هستهای است؟ شما موشکهای قارهپیما را برای حمل TNT به هزاران مایل آنطرفتر نمیسازید؛ شما آنها رابرای یک هدف، یعنی حمل کلاهکهای هستهای میسازید. . و ایران در حال ساخت موشکهای قارهپیمایی است که آمریکا میگوید میتواند ظرف سه تا چهار سال آینده به این شهر برسد.
چرا آنها همه این کارها را انجام میدهند؟ پاسخ ساده است. ایران به دنبال برنامه هستهای صلحآمیز نیست؛ ایران در حال ساخت سلاحهای هستهای است. ایران تنها طی سال گذشته سه تن اورانیوم سه و نیم درصد را غنی کرد، ذخائر اورانیوم بیست درصدی خود را دو برابر کرد و هزاران سانتریفیوژ جدید، از جمله سانتریفیوژهای جدید اضافه کرد. ایران همچنین کار بر روی رآکتور آب سنگین اراک را ادامه داد که این یک مسیر دیگر برای ساخت بمب، یعنی مسیری از طریق پلوتونیوم، است. و از زمان انتخاب روحانی ـ روی این تأکید میکنم ـ این تلاش گسترده و بیقرار بدون وقفه ادامه یافته است.
آقایان و خانمها، تأسیسات هستهای زیرزمینی، رآکتورهای آب سنگین و موشکهای قارهپیما. ببینید، کار سختی نیست که شواهدی را پیدا کنید که ایران برنامه هستهای، برنامه تسلیحات هستهای دارد. پیدا کردن شواهدی مبنی بر اینکه ایران برنامه تسلیحات اتمی ندارد، دشوار است.
سال گذشته وقتی من اینجا صحبت کردم یک خط قرمز کشیدم. ایران خیلی مراقب بوده که از آن خط قرمز عبور نکند، اما ایران خودش را در موقعیتی قرار میدهد که هر زمانی که بخواهد، به سرعت آن خط را پشت سر بگذارد. ایران میخواهد در موقعیتی باشد که قبل از آنکه جامعه بینالملل متوجه شود و بتواند برای جلوگیری دست به کار شود به سرعت به بمبهای هستهای دست پیدا کند.
با این وجود، ایران با یک مشکل عظیم روبروست و آن مشکل بزرگ را میتوان در یک کلمه خلاصه کرد: تحریمها. من برای سالهای طولانی، از جمله در همین سکو گفتهام که تنها راهی که میتوان به طور صلحآمیز از رسیدن ایران به بمب هستهای پیشگیری کرد ترکیب تحریمهای سخت با تهدید نظامی معتبر است. و این سیاست امروز دارد ثمر میدهد. به لطف تلاشهای بسیاری از کشور که نمایندگان انها در اینجا حاضرند، و با رهبری آمریکا، تحریمهای سخت ضربه سنگینی به اقتصاد ایران وارد کردهاند.
درآمدهای نفتی این کشور کاهش یافته اند. ارز آن سقوط کرده. بانکها برای انتقال پول تحت فشار قرار گرفتهاند و بنابراین، رژیم از جانب مردم ایران برای برداشتن یا کاهش تحریمها تحت فشار است.
به همین خاطر است که روحانی رأی اول را آورد. به خاطر این است که او اغواگری خود را آغاز کرده است. او به طور آشکار میخواهد تحریمها را بردارد. من این را به شما تضمین میدهم. اما او نمیخواهد در قبال این رفع تحریمها، از برنامه تسلیحات هستهای ایران دست بردارد.
حالا، او برای رسیدن به این هدف راهبردهایی دارد. اول، زیاد لبخند بزن. لبخند زدن هیچوقت صدمه نمیزند. دوم، در زبان در خدمت صلح، دموکراسی و تحمل باش. سوم، امتیازات بی معنایی در عوض برداشتن تحریمها پیشنهاد کن. و چهارم، که از همه مهمتر است، اطمینان حاصل کن ایران مواد هستهای کافی و زیرساختهای هستهای مناسب برای حرکت سریع به سمت ساخت بمب بر حسب انتخاب دارد.
میدانید چرا روحانی فکر میکند میتواند این کار را انجام دهد؟ منظورم این است که این یک نیرنگ است. فریب است. چرا روحانی فکر میکند میتواند این کار را انجام دهد؟ چون او قبلا این کار را انجام داده است. چون این راهبرد زیاد صحبت کردن و کم عمل کردن قبلاً برای او جواب داده است.
او حتی به این افتخار هم میکند. این جیزی است که او در کتابش در سال ۲۰۱۱ درباره زمانی که سرپرست تیم هستهای ایران بوده ابراز داشته است: «وقتی که داشتیم با اروپاییها در تهران صحبت میکردیم، داشتیم در اصفهان تجهیزات نصب میکردیم.»
برای آن دسته از شما که نمیدانید، تأسیسات اصفهان یکی از بخشهای اصلی برنامه تسلیحات هستهای ایران است. در همین جاست که پودر اورانیوم موسوم به کیک زرد به شکل غنیشده آن تبدیل میشود. روحانی به این افتخار می کند و من سخنان او را نقل میکنم: «با ایجاد یک فضای آرام ـ فضای آرام ـ ما توانستیم کار اصفهان را به پایان برسانیم.» او یک بار دنیا را فریب داد. حالا فکر میکند که یک بار دیگر هم میتواند آن را فریب دهد.
میبینید، روحانی فکر میکند میتواند کیک زردش را داشته باشد و آن را بخورد. او دلیل دیگری هم برای اینکه میتواند این کار را انجام دهد، دارد. و اسم این دلیل دیگر، کره شمالی است. کره شمالی هم مثل ایران گفت که برنامه هستهایش برای هدفهای صلحآمیز است. کره شمالی هم مانند ایران در ازای کاهش تحریمها پیشنهاد دادن امتیازهای بیمعنا و وعدههای توخالی داد.
در سال ۲۰۰۵ کره شمالی توافقی انجام داد که در سر تا سر دنیا به عنوان اقدامی پسندیده ستوده شد. این چیزی است که در سرمقالهای از روزنامه نیویورکتایمز درباره آن آمده و من آن را نقل میکنم: «برای سالهای طولانی، افراد داخل سیاستهای خارجی کره شمالی را کابوس نهایی و یک رژیم بسته، خصمانه و پارانوئید دانستهاند که یک برنامه تسلیحات هستهای خشن داردوt> افراد انگشتشماری نتیجه موفقیتآمیزی میدیدند، با این حال، کره شمالی این هفته با امحای برنامه تسلیحات اتمیاش و بازگشت به انپیتی، تبعیت از پادمانهای این پیمان و پذیرش بازرسهای بینالمللی موافقت کرد.»
و در نهایت، دیپلماسی چیزی است که در نهایت کار میکند. آقایان و خانمها یک سال بعد، کره شمالی، اولین بمب هستهایش را منفجر کرد.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی امروز، سه شنبه ساعاتی پیش در شصت و هشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل بار دیگر ادعاها درباره برنامه هستهای ایران را تکرار کرد.
گزارش زیر ترجمه کامل اظهارات نخستوزیر رژیم صهیونیستی است:
«امروز از اینکه اینجا به نمایندگی از شهروندان کشور اسرائیل در مقابل شما ایستادهام به شدت مفتخر و خرسندم. ما مردمی قدیمی هستیم. عقبه ما به ۴۰۰۰ سال پیش به ابراهیم، عیسی و یعقوب میرسد. ما در طول زمان سفر کردهایم. ما به بزرگترین دشمنیها غلبه کردهایم.
و ما بار دیگر کشور مستقلمان را در سرزمین اجدادی خود، یعنی سرزمین اسرائیل بنا کردیم.
اکنون، سفر پرحادثه مردم یهود از گذرگاه زمان به ما دو چیز را یاد داده است: هرگز امید را فراموش نکنید، همیشه گوش به زنگ باشید. امید آینده را ترسیم میکند. گوش به زنگی از آن محافظت میکند.
امروز امیدهای ما برای آینده با ایران مجهز به سلاح هستهای که به دنبال نابودی ماست به چالش کشیده میشود. اما میخواهم شما بدانید که این مورد برای همیشه صادق نبوده است. حدود ۲۵۰۰ سال پیش پادشاه کبیر ایران، کورش به تبعید مردم یهود در زمان بابلیان پایان داد. او قانونی مشهور صادر کرد که بر حق مردم یهود برای بازگشت به سرزمین اسرائیل و بنای مجدد معبد یهود در بیتالمقدس صحه میگذاشت و بدیت ترتیب یک دوستی تاریخی بین یهودیها و مردم پارس آغاز شد که تا اعصار مدرن ادامه داشت.
اما در سال ۱۹۷۹ رژیمی افراطی در تهران تلاش کرد تا این دوستی را از بین ببرد. این رژیم در همان حال که مشغول بر باد دادن امیدهای مردم ایران برای دموکراسی بود، شعارهای وحشیانه «مرگ بر یهودیها» را رهبری میکرد.
اکنون، از آن زمان به بعد، رئیس جمهورهای ایران آمدهاند و رفتهاند. برخی از رئیس جمهورها، متعادل و برخی دیگر افراطی قلمداد شدهاند. اما همه آنها در خدمت همان عقیده غیرقابل بخشایش و همان رژیم غیرقابل بخشش و همان عقیدهای بودهاند که ساختار قدرت در ایران از آن حمایت و آن را اجرا میکند.
رئیس جمهور، روحانی مانند رئیس جمهورهایی که قبل از او آمدهاند، یکی از خدمتگزاران وفادار رژیم است. او یکی از تنها شش کاندیدهایی بود که رژیم به وی اجازه رقابت برای ریاست جمهوری داد. ببینید، حدود ۷۰۰ کاندید دیگر، رد شدند.
اما چه چیزی او را به [گزینهای] مقبول تبدیل کرد؟ روحانی ریاست شورای عالی امنیت ملی را از سال ۱۹۸۹ تا سال ۲۰۰۳ بر عهده داشت. در طول آن دوران، دستپروردههای ایران سران مخالفان را در یکی از رستورانهای برلین با گلوله به قتل رساندند. آنها ۸۵ نفر در مجتمع یهودیان «بوینس آیرس» را به قتل رساندند. آنها ۱۹ سرباز آمریکایی را طی «بمبگذاری برجهای خبر» در عربستان سعودی به قتل رساندند.
آیا ما میخواهیم باور کنیم که روحانی که در آن زمان مشاور امنیت ملی ایران بوده چیزی از این حملات نمیدانسته است؟
البته که او میدانسته، همانطور که سی سال پیش مقامات امنیتی ایران درباره بمبگذاریهای بیروت که ۲۴۱ تفنگدار دریایی آمریکا و ۵۸ چترباز فرانسوی را به کشتن داد، میدانستند.
روحانی همچنین مذاکره کننده اصلی هستهای ایران بین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ بود. او مغز متفکر راهبردی بود که ایران را قادر کرد تا برنامه هستهایش را در پس پرده تعامل دیپلماتیک و لفاظیهای آرامشبخش پیش ببرد.
من اکنون این را میدانم: روحانی مثل احمدینژاد نیست. اما وقتی بحث برنامه هستهای ایران میشود تنها تفاوت بین آنها این است: احمدینژاد گرگی در لباس گرگ بود، روحانی گرگی در لباس میش است، گرگی که فکر میکند میتواند جامعه بینالمللی را گمراه کرده و فریب دهد.
مثل هر کس دیگر من آرزو میکنم ما میتوانستیم سخنان روحانی را باور کنیم، اما ما باید روی اعمال ایران تمرکز کنیم. و همین تناقض آشکار، این مغایرت فوقالعاده بین سخنان روحانی و اعمال ایران است که تکاندهنده است. روحانی هفته گذشته در همین سکو ایستاد و دموکراسی ایران را ستود. اما رژیمی که او آن را نمایندگی میکند صدها نفر از مخالفان سیاسی را اعدام و هزاران نفر از آنها را زندانی میکند.
روحانی درباره ـ من سخنان او را نقل میکنم ـ «تراژدی انسانی در سوریه» سخن گفت. با این وجود، ایران به طور مستقیم در کشتار و قتل عام دهها هزار نفر از مردان، زنان و کودکان بیگناه در سوریه مشارکت دارد. و این رژیم تکیهگاه رژیمی در سوریه است که به تازگی از سلاحهای شیمیایی در برابر مردم خودش استفاده کرد.
روحانی ـ سخنان او را نقل میکنم ـ «بلای خشن تروریسم» را محکوم کرد. با این حال، ظرف سه سال گذشته، ایران تنها در سه سال اخیر در ۲۵ شهر در پنج قاره مختلف اقدام به دستور به حملههای تروریستی و طراحی یا ارتکاب آنها کرده است.
روحانی ـ سخنان او را نقل میکنم ـ «تلاشها برای به هم ریختن توازن منطقه از طریق عوامل نیابی» را سرزنش میکند. با این وجود، ایران فعالانه در حال بیثبات کردن لبنان، یمن، بحرین و بسیاری از دیگر کشورهای خاورمیانه است.
روحانی وعده ـ اظهارات وی را نقل میکنم ـ «تعامل سازنده با دیگر کشورها» میدهد. اما دو سال پیش عوامل ایران تلاش کردند سفیر عربستان در واشنگتن را ترور کنند و تنها سه هفته پیش یک جاسوس ایرانی در حالی که تلاش میکرد برای انجام حملههای احتمالی به سفارت آمریکا در تلآویو اطلاعات جمعآوری کند، دستگیر شد؛ این هم تعامل سازنده است.
کاش میتوانستم تحت تأثیر دعوت روحانی برای پیوستن به موج او ـ که جهانی بر علیه خشونت و افراطگری است ـ واقع شوم. اما تنها موجی که ایران در سی سال گذشته ایجاد کرده امواج خشونت و تروریسمی بوده که این کشور در منطقه و سرتاسر دنیا پراکنده کرده است.
آقایان و خانمها، کاش میتوانستم حرفهای روحانی را باور کنم، اما نمیتوانم و حقایق مسائلی انعطافناپذیرند؛ حقیقت این است که سوابق وحشیانه ایران با لفاظیهای آرامشبخش روحانی نمیخوانند.
جمعه هفته گذشته روحانی به ما اطمینان داد که ایران در مسیر دنبال کردن برنامه هستهای ـ این نقل سخنان اوست ـ هرگز مسیر فریب و پنهانکاری را انتخاب نکرده است، هرگز فریبکاری و پنهانکاری را انتخاب نکرده است. در سال ۲۰۰۲ دستهای آلوده به جرم ایران در حالی که داشت به طور پنهانی یک تأسیسات سانتریفیوژ زیرزمینی در نطنز میساخت رو شد. و سپس در سال ۲۰۰۹ ایران بار دیگر از ایران در حالی که داشت به طور پنهانی یک تأسیسات هستهای بزرگ برای غنیسازی اورانیوم در کوهی در قم میساخت، مچگیری شد.
روحانی به ما می گوید که نگران نباشیم. او به ما اطمینان میدهد که هدف تمام اینها تسلیحات اتمی نیست. هیچکدام از شما این را باور میکنید؟ اگر آن را باور میکنید، چند سوال دارم که شما احتمالاً میخواهید بپرسید. چرا کشوری که ادعا میکند تنها به دنبال انرژی صلحآمیز هستهای است، چرا چنین کشوری باید تأسیسات زیرزمینی غنیسازی بسازد؟
چرا کشوری که ذخائر طبیعی انرژی وسیعی دارد باید میلیاردها دلار صرف انرژی هستهای بکند؟ چرا کشوری که تنها مصمم به داشتن برنامه هستهای غیرنظامی است باید همچنان قطعنامههای متعدد شورای امنیت را نقض کند و هزینههای چشمگیر تحریمهای فلجکننده را به جان اقتصادش بخرد؟
و چرا کشوری با انرژی صلحآمیز هستهای باید موشکهای قارهپیمایی بسازد که تنها هدف آن حمل کلاهکهای هستهای است؟ شما موشکهای قارهپیما را برای حمل TNT به هزاران مایل آنطرفتر نمیسازید؛ شما آنها رابرای یک هدف، یعنی حمل کلاهکهای هستهای میسازید. . و ایران در حال ساخت موشکهای قارهپیمایی است که آمریکا میگوید میتواند ظرف سه تا چهار سال آینده به این شهر برسد.
چرا آنها همه این کارها را انجام میدهند؟ پاسخ ساده است. ایران به دنبال برنامه هستهای صلحآمیز نیست؛ ایران در حال ساخت سلاحهای هستهای است. ایران تنها طی سال گذشته سه تن اورانیوم سه و نیم درصد را غنی کرد، ذخائر اورانیوم بیست درصدی خود را دو برابر کرد و هزاران سانتریفیوژ جدید، از جمله سانتریفیوژهای جدید اضافه کرد. ایران همچنین کار بر روی رآکتور آب سنگین اراک را ادامه داد که این یک مسیر دیگر برای ساخت بمب، یعنی مسیری از طریق پلوتونیوم، است. و از زمان انتخاب روحانی ـ روی این تأکید میکنم ـ این تلاش گسترده و بیقرار بدون وقفه ادامه یافته است.
آقایان و خانمها، تأسیسات هستهای زیرزمینی، رآکتورهای آب سنگین و موشکهای قارهپیما. ببینید، کار سختی نیست که شواهدی را پیدا کنید که ایران برنامه هستهای، برنامه تسلیحات هستهای دارد. پیدا کردن شواهدی مبنی بر اینکه ایران برنامه تسلیحات اتمی ندارد، دشوار است.
سال گذشته وقتی من اینجا صحبت کردم یک خط قرمز کشیدم. ایران خیلی مراقب بوده که از آن خط قرمز عبور نکند، اما ایران خودش را در موقعیتی قرار میدهد که هر زمانی که بخواهد، به سرعت آن خط را پشت سر بگذارد. ایران میخواهد در موقعیتی باشد که قبل از آنکه جامعه بینالملل متوجه شود و بتواند برای جلوگیری دست به کار شود به سرعت به بمبهای هستهای دست پیدا کند.
با این وجود، ایران با یک مشکل عظیم روبروست و آن مشکل بزرگ را میتوان در یک کلمه خلاصه کرد: تحریمها. من برای سالهای طولانی، از جمله در همین سکو گفتهام که تنها راهی که میتوان به طور صلحآمیز از رسیدن ایران به بمب هستهای پیشگیری کرد ترکیب تحریمهای سخت با تهدید نظامی معتبر است. و این سیاست امروز دارد ثمر میدهد. به لطف تلاشهای بسیاری از کشور که نمایندگان انها در اینجا حاضرند، و با رهبری آمریکا، تحریمهای سخت ضربه سنگینی به اقتصاد ایران وارد کردهاند.
درآمدهای نفتی این کشور کاهش یافته اند. ارز آن سقوط کرده. بانکها برای انتقال پول تحت فشار قرار گرفتهاند و بنابراین، رژیم از جانب مردم ایران برای برداشتن یا کاهش تحریمها تحت فشار است.
به همین خاطر است که روحانی رأی اول را آورد. به خاطر این است که او اغواگری خود را آغاز کرده است. او به طور آشکار میخواهد تحریمها را بردارد. من این را به شما تضمین میدهم. اما او نمیخواهد در قبال این رفع تحریمها، از برنامه تسلیحات هستهای ایران دست بردارد.
حالا، او برای رسیدن به این هدف راهبردهایی دارد. اول، زیاد لبخند بزن. لبخند زدن هیچوقت صدمه نمیزند. دوم، در زبان در خدمت صلح، دموکراسی و تحمل باش. سوم، امتیازات بی معنایی در عوض برداشتن تحریمها پیشنهاد کن. و چهارم، که از همه مهمتر است، اطمینان حاصل کن ایران مواد هستهای کافی و زیرساختهای هستهای مناسب برای حرکت سریع به سمت ساخت بمب بر حسب انتخاب دارد.
میدانید چرا روحانی فکر میکند میتواند این کار را انجام دهد؟ منظورم این است که این یک نیرنگ است. فریب است. چرا روحانی فکر میکند میتواند این کار را انجام دهد؟ چون او قبلا این کار را انجام داده است. چون این راهبرد زیاد صحبت کردن و کم عمل کردن قبلاً برای او جواب داده است.
او حتی به این افتخار هم میکند. این جیزی است که او در کتابش در سال ۲۰۱۱ درباره زمانی که سرپرست تیم هستهای ایران بوده ابراز داشته است: «وقتی که داشتیم با اروپاییها در تهران صحبت میکردیم، داشتیم در اصفهان تجهیزات نصب میکردیم.»
برای آن دسته از شما که نمیدانید، تأسیسات اصفهان یکی از بخشهای اصلی برنامه تسلیحات هستهای ایران است. در همین جاست که پودر اورانیوم موسوم به کیک زرد به شکل غنیشده آن تبدیل میشود. روحانی به این افتخار می کند و من سخنان او را نقل میکنم: «با ایجاد یک فضای آرام ـ فضای آرام ـ ما توانستیم کار اصفهان را به پایان برسانیم.» او یک بار دنیا را فریب داد. حالا فکر میکند که یک بار دیگر هم میتواند آن را فریب دهد.
میبینید، روحانی فکر میکند میتواند کیک زردش را داشته باشد و آن را بخورد. او دلیل دیگری هم برای اینکه میتواند این کار را انجام دهد، دارد. و اسم این دلیل دیگر، کره شمالی است. کره شمالی هم مثل ایران گفت که برنامه هستهایش برای هدفهای صلحآمیز است. کره شمالی هم مانند ایران در ازای کاهش تحریمها پیشنهاد دادن امتیازهای بیمعنا و وعدههای توخالی داد.
در سال ۲۰۰۵ کره شمالی توافقی انجام داد که در سر تا سر دنیا به عنوان اقدامی پسندیده ستوده شد. این چیزی است که در سرمقالهای از روزنامه نیویورکتایمز درباره آن آمده و من آن را نقل میکنم: «برای سالهای طولانی، افراد داخل سیاستهای خارجی کره شمالی را کابوس نهایی و یک رژیم بسته، خصمانه و پارانوئید دانستهاند که یک برنامه تسلیحات هستهای خشن داردوt> افراد انگشتشماری نتیجه موفقیتآمیزی میدیدند، با این حال، کره شمالی این هفته با امحای برنامه تسلیحات اتمیاش و بازگشت به انپیتی، تبعیت از پادمانهای این پیمان و پذیرش بازرسهای بینالمللی موافقت کرد.»
و در نهایت، دیپلماسی چیزی است که در نهایت کار میکند. آقایان و خانمها یک سال بعد، کره شمالی، اولین بمب هستهایش را منفجر کرد.