به گزارش مشرق به نقل از فارس، انديشکده بروکينگز آمريکا در مقاله اي به بررسي وضعيت تحريم هاي ايران پرداخت و نوشت: تصويب تحريم از عملياتي کردن آن ها آسانتر است. صرف استفاده کلامي از سياست محدودسازي و تحريم بدون آرايش و تجهيز براي حملههاي نظامي نه تنها نشانگر عدم مسئوليت و وظيفه نشناسي است بلکه ايران را به تجاوز و تخطي تشويق مي کند.
در اين گزارش آمده است: اعلام چنين دعاوي بايد با تجهيز يک گروه نظامي و ساخت يک پايگاه هوايي در منطقه همراه شود. آمريکا به کمک متحدانش بايد ايران را با پايگاههاي هوايي و تجهيزات نظامي مستقر، احاطه کنند.
*ايران از تحريمها هراسي ندارد
بر اساس اين گزارش، هزينه اين اقدامات دهها ميليارد دلار خواهد بود. اما اوباما و اطرافيانش به سياست محدودسازي، بيش از تجهيز و آرايش نظامي تمايل نشان ميدهند. با اين وجود بررسي تاريخچه سياست محدودسازي نشان ميدهد که با اعمال چنين سياستي، طرف مقابل به کار خود ادامه ميدهد و به هيچ وجه از اين تهديدها نميهراسد. اگر جمهوري اسلامي ايران به سلاح هستهاي دست يابد، خود را در برابر آثار و پيامدهاي ناشي از اقدام هاي غير قانوني و نظامي، ايمن ميداند.
* تهديدات آمريکا، ايران را با جسارتتر ميکند
اوباما بايد روش مبتني بر تهديدهاي کلامي شديد و بُرنده را کنار گذارد، چرا که اين کار باعث تشجيع و جسارت بيشتر ايران ميگردد. تهديد نظامي صرف، باعث ميشود که ايران احتمال حمله آمريکا را جدي نگرفته و آن را فقط در حد يک بلوف سياسي قلمداد کند.
اين گزارش در ادامه راهکارهايي را براي تحقق سياست توقف برنامه هستهاي ايران پيشنهاد ميکند و مي نويسد:
1. رهبران ايران بين صيانت از جان مردم سرزمينشان و آرمانهاي ايدئولوژيک دست به انتخاب زده و حفظ جان مردم را ترجيح دهند.
2. کاخ سفيد بايد آمادگي خود را براي حمله به تهران يا کشورهاي متحد ايران و کشتن صدها هزار نفر را به محض استفاده ايران از سلاح هستهاي اعلام دارد.
بر اساس اين گزارش، اين همان کاري است که اوباما انجام نداد و در مبارزات انتخاباتي خود نيز از سناتور هيلاري کلينتون که در اظهارات خود اعلام کرده بود "اگر ايران از تسليحات هستهاي استفاده کند، آمريکا ميتواند اين کشور را از صحنه روزگار محو کند "، انتقاد کرد. بعد از چنين موضعگيريهايي از سوي اوباما، نه تنها رهبر ايران بلکه مقامات بلند پايه اين کشور نيز به هيچ وجه باور نميکنند که او واقعاً چنين قصدي داشته باشد.
*ايران فعاليتهاي خود را متوقف نخواهد کرد
شايد باور اين موضوع که آمريکا ميتواند اهداف ايران را محدود يا متوقف کند، بسيار آسان باشد، اما حقيقت اين است که نه تنها ايران فعاليتهاي خود را متوقف نخواهد کرد بلکه در رسيدن به اهدافش تحريک خواهد شد.
سياست توقف و ممنوع کردن فعاليتهاي هستهاي، در مواقع متعدد به شکست انجاميده و آمريکا و شوروي را تا مرز جنگ هستهاي پيش برده است؛ بحران برلين، بحران موشکي کوبا و سقوط هواپيماي 007 کره ميتوانستند به راحتي از کنترل خارج شوند و هر کدام به فاجعهاي بزرگ تبديل شوند.
به عبارت ديگر دنيا بسيار خوش شانس بود که در آن موقعيتها، آمريکا فقط با دو قدرت اتمي در تقابل بود. اما اگر ايران به سلاح اتمي دست يابد، اين روند به سرعت افزايش پيدا خواهد کرد و حداقل به 6 کشور ديگر در منطقه خاورميانه سرايت ميکند.
* سياستهاي آمريکا باعث پيشرفت ايران شد
بروکينگز در ادامه گزارش خود آمريکا را مقصر در پيشرفت هستهاي ايران دانست و دلايل آن را مطالب زير بيان کرد:
1. دستگاه ديپلماسي کلينتون نتوانست بفهمد که پشت حرفهاي زرق و برق دار ايران در مورد جامعه مدني، آزادي و حقوق شهروندي، پروژه خطرناکي مانند بمب هستهاي پنهان شده است.
2. سياستهاي دستگاه ديپلماسي بوش نيز با روند پيشرفت هستهاي ايران ناسازگار بود و نتوانست پروژه هستهاي ايران را تحت کنترل خود در آورد.
*اوباما در ايجاد تاخير در برنامه هستهاي ايران کاري از پيش نبرده است
باراک اوباما مصمم وارد کاخ سفيد شد اما تا کنون تمام همتش را صرف تشويق ايران کرد، تا اين کشور دست از لجبازي بردارد ولي در مورد به تأخير انداختن فعاليتهاي هستهاي ايران کاري از پيش نبرده است. دستگاه ديپلماسي اوباما بيش از اينکه راهبرد و الگويي را طراحي کند که به وسيله آن از پيشرفت هستهاي ايران جلوگيري کند، به سياست تهديد کلامي و ارعاب اکتفا کردهاست که اين يعني تسليم در برابر بمب اتمي ايران.
دو فرمانده ارشد قبلي ستاد مشترک ارتش آمريکا يعني ژنرال جان ابيزيد و مايکل مولن معتقدند که آمريکا ميتواند ايران هستهاي را محدود يا حتي متوقف کند. براي نمونه ابي زيد در 21 جولاي 2008 گفت: "ما اعتقاد نداريم که ايران کشوري عنان گسيخته است و قصد انتحار دارد... سياست محدودسازي در مورد ايران به کار گرفته خواهد شد. "
*چشم بستن آمريکا به هزينههاي هنگفت سياست تحريم ايران
آمريکا به هزينههاي هنگفت سياست تحريم اشاره نکرده است و هرگز اين هزينهها را تأمين نخواهد کرد و اين ميتواند به دو معني باشد:
1. دولت آمريکا در اين راه جديت لازم را ندارد.
2. آمريکا در اين مسير از خود لياقت و صلاحيت لازم را نشان نداده است.
*هزينههاي آرايش جنگي گزافتر از هزينههاي تهديدهاي نظامي است
بي شک هزينههاي يک جنگ واقعي و آرايش جنگي بيشتر و گزافتر از هزينههاي تهديدهاي نظامي صرف است. براي مثال در زمان رياست جمهوري ريگان، ارنست ويل، يکي از فرماندهان نيروي دريايي آمريکا در خليج فارس مأمور همراهي نفت کشهاي کويتي شد. اين عمليات حدود يک سال به طول انجاميد؛ يک ناو هواپيمابر، چهار ناوشکن، يک رزم ناو موشک انداز، چهار کشتي کوچک و چندين قايق تجهيزاتي بودند که براي اين عمليات به کار گرفته شد.
پنتاگون هرگز هزينه اين عمليات را اعلام نکرد، اما واضح است که اين عمليات چند صد ميليون دلار هزينه دربرداشته است. در اولين روز عمليات، يک نفت کش بزرگ که همراهي ميشد به يک مين برخورد کرد. در آن ماه سه مين ديگر نيز منفجر شد. بعد از اينکه يکي از رزمناوهاي موشک انداز آمريکا با مين برخورد کرد، پنتاگون دستور حمله نظامي به يکي از سکوهاي نفتي ايران را صادر کرد. نقل اين ماجرا به منظور بيان يک اصل صورت گرفت:
زماني راهبرد تحريم نتايج مثبت به دنبال دارد که آمريکا از انجام عمليات نظامي حمايت کامل کند، همان کاري که ريگان انجام داد.
ارزشها و هنجارهاي جمهوري اسلامي با آنچه آمريکا آن را ارزش ميداند متفاوت است. ممکن است ايرانيها به دنبال انتحار و خودکشي نباشند اما سپاه پاسداران انقلاب اسلامي از جنگ اِبايي ندارد.
يک بار ديگر بايد خاطر نشان کرد که شايد باور اين موضوع که آمريکا ميتواند بلند پروازيهاي ايران را محدود يا متوقف کند، بسيار آسان باشد، اما حقيقت اين است که نه تنها ايران فعاليتهاي خود را متوقف نخواهد کرد بلکه در رسيدن به اهدافش بيشتر تحريک خواهد شد. شروع جنگ در خاورميانه ميتواند به دلايل مختلف انجام پذيرد؛ دلايلي چون نفت و بحران کمبود آب.
*سياستهاي اوباما به برنامه هستهاي ايران شتاب ميبخشد
اما آن چيزي که ميتوان به عنوان دليل عمومي جنگ در خاورميانه از آن نام برد، اعتماد به نفس و افسار گسيختگي بيش از اندازه کشور متجاوز است. در چنين شرايطي اوباما به جاي اينکه براي سياست تحريم و ممنوعيت برنامه هستهاي ايران به دنبال يک راهبرد پرهزينه نظامي باشد، فقط به تهديد کلامي و سخنان ترساننده بسنده کرده است. به عبارت ديگر او به جاي اينکه معضل برنامه هستهاي ايران را حل کند، آن را تشديد ميکند.
در يک کلام ميتوان گفت: "اوباما تنها آتش را شعلهورتر ميکند. "