کد خبر 24250
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۹

کم کم دارم به اين مساله فکر مي‌کنم که چطور دست و پاي خودم را از اين بحث‌هاي سياسي رايج جمع کنم؟ چون بدجوري گرفتار بازي سياسي _ و نه خود سياست_ شده‌ايم و حواسمان نيست که داريم دنيا و آخرتمان را قرباني مي‌کنيم.

به گزارش مشرق، اميد حسيني در تازه ترين مطلب خود در وبلاگ آهستان نوشت: تهمت زدن و برچسب زدن به افراد، کار هر روزه‌ي ما شده و حد و مرزي برايش قائل نيستيم. فضاي مجازي ما پر از حس بدگماني و دشمني و تهمت زدن شده و به راحتي دوستان و هم مسلکان خود را هدف اتهامات عجيب و غريب قرار مي‌دهيم.

تا ديروز فقط به رقباي سياسي و جناحي حمله مي‌کرديم، امروز حتي به دوستان اصولگراي خودمان هم رحم نمي‌کنيم. البته رعايت اصول اخلاقي، ربطي به دوست و دشمن ندارد، حرف من اين است که بالاخره حد و مرز کجاست؟ تا کجا بايد پيش برويم؟ و چرا کسي فکري به حال اين وضعيت نمي‌کند؟

خيلي راحت با تعابير و عناوين بازي مي‌کنيم و معنا و مفهوم کلمات و عبارات را بازيچه نوشته‌هاي خودمان مي‌کنيم. به راحتي هر کسي و هر منتقدي را «فتنه‌گر» و «بي‌بصيرت» و «خائن» و … معرفي مي‌کنيم. هر جا هم که در فحش دادن کم مي‌آوريم و دليلي براي رد طرف مقابل پيدا نمي‌کنيم، آنها را وابسته‌ي به هاشمي رفسنجاني و اخوان لاريجاني و قاليباف و توکلي و مشايي و بقايي و … معرفي و يا ادعا مي‌کنيم که دارند در پازل يکي از همين افراد بازي مي‌کنند!

وضعيت آدم‌ها اصلا قابل پيش‌بيني نيست. چه بسا افرادي که تا ديروز، در نگاه ما جزو «با بصيرت ترين» آدمها بودند اما ناگهان به خاطر نوشتن مقاله‌اي و يا انجام مصاحبه‌اي، جزو «سران فتنه» و يا «خواص بي‌بصيرت» مي‌شوند!

يک نمونه از اين آدم‌ها، محمدصادق کوشکي است. کوشکي مطلبي نوشته و گفته است که مثل فتنه‌گران رفتار نکنيم و اگر نقدي و اعتراضي به قوه قضائيه داريم، از طريق قانون عمل کنيم، اما ناگهان با موجي از حمله و اتهام و توهين در فضاي مجازي مواجه مي‌شود. البته ممکن است به نوشته اخير کوشکي نقدهايي داشته باشيم، اما نقد کجا و رفتار اين روزهاي ما کجا؟ کافيست سري به برخي سايت‌ها و وبلاگ‌هاي مدعي اصولگرايي بزنيد و خودتان قضاوت کنيد. آدم واقعا شک مي‌کند. با خودش مي‌گويد نکند کوشکي جزو فتنه‌گرها بوده و ما خبر نداشتيم! اما نه، کوشکي فتنه‌گر نبود، تا جايي که يادمان مي‌آيد، عليه جريان فتنه بود. «ديروز، امروز، فردا» که يادتان هست؟ يک شب‌هايي در همين برنامه، تاريخ انقلاب را مرور مي‌کرد. اما گويا فقط اينها کافي نيست، اين روزها بايد مداح و بله قربان‌گوي چشم و گوش بسته برخي افراد باشد و يا مثل ديگران کارش اين باشد که شب و روز، با بهانه و يا بدون بهانه، به هاشمي رفسنجاي فحش بدهد و گرنه «کوشکي» مي‌شود «فردي به نام کوشکي!»

البته حساسيتي به کوشکي ندارم، کوشکي فقط يک مثال بود. اين موج‌ها، فقط او را هدف قرار نداده، اين روزها آدم‌هاي ديگري هم به وضعيت کوشکي دچار شده‌اند. کافيست موجي ايجاد شود، ناگهان مي بينيم که ده‌ها و شايد صدها وبلاگ و سايت، همراه و هم جهت اين موج مي‌شوند!

تا ديروز آدم‌هاي سياسي قرباني اين قبيل امواج بودند، امروز چهره‌هاي فرهنگي و هنري و علمي هم اضافه شده‌اند. حمله به آدم‌هاي سياسي را مي‌شود يک طوري توجيه کرد. به هر حال با نزديک شدن به ايام انتخابات مجلس، بايد منتظر باشيم تا همه از خجالت هم در بيايند! اما امروز علاوه بر آدم‌هاي سياسي، چهره‌هايي مورد حمله و اتهام قرار مي‌گيرند که سياسي به مفهوم رايج آن نيستند و بيشتر علمي و فرهنگي و رسانه‌اي هستند و حتي در جريان فتنه سال گذشته، در خط مقدم دفاع از انقلاب و نظام و رهبري قرار داشتند.

شواهد نشان مي‌دهد که به زودي افراد ديگري هم به سرنوشت کوشکي دچار خواهند شد. صفار هرندي يک نمونه‌ي ديگر! با توجه به سخنان اخير صفار هرندي و هشدارهاي او درباره «فتنه‌ي آينده» بايد منتظر حملات و افشاگري‌هاي جديد عليه او هم باشيم! و احتمالا بعد از آقاي صفار، آدم‌هاي ديگري هم. (يک نمونه از اين حمله‌ها: بازي صفار در پازل قاليباف!)

متاسفانه بسياري از بلاگرهاي اصولگرا خواسته يا ناخواسته، نقش پياده نظام اين افشاگري‌ها را بازي مي‌کنند اما کمي با خودشان فکر نمي‌کنند که در اين صورت، ديگر چه کسي باقي مي‌ماند؟ اگر قرار باشد آدم‌هاي مملکت صرفا به خاطر حرف زدن و يا حتي عملکرد اشتباه، کنار گذاشته شوند و يا از دايره اصولگرايي خارج شوند، که سنگ روي سنگ بند نمي‌شود. اصلا بناي رهبران نظام هم هيچگاه اين نبوده و نيست.

اين وضعيت بايد به دقت مورد بررسي و آسب شناسي قرار بگيرد و تا دير نشده، بايد فکري به حال رفتار و گفتار خود بکنيم، وگرنه چنان در اين فضاي دشمني و کينه‌توزي و توهم غرق مي شويم که بيرون آمدن از آن، کار آساني نخواهد بود. مخصوصا ما بلاگرها بايد مراقب باشيم و لحظه‌اي فارغ از ملاحضات سياسي، کمي فکر کنيم که به کجا مي‌رويم؟

فکر مي‌کنم اشتباه ما وبلاگ نويسان اصولگرا اين است که کمي از جامعه فاصله گرفته و به شدت گرفتار بازي‌هاي سياسي شده‌ايم. همان دردي که اصلاح‌طلبان هم گرفتارش بودند. اما حقيقت اين است که تهمت زدن و برچسب زدن به رقباي سياسي، فقط در فضاي سياسي و رسانه‌اي ديده مي‌شود و ربطي به جامعه و مردم ندارد. ما هم عمدا و سهوا داريم آتش اين اختلافات و دشمني‌ها را در فضاي مجازي بيشتر مي‌کنيم.

به نظر من وبلاگ‌نويسان نبايد گرفتار بازي‌هاي سياسي بشوند. آدم‌هاي سياسي و رسانه‌ها و خبرگزاري‌ها و سايت هاي سياسي، هر يک منافعي دارند و براساس خط مشي و دستورالعمل طراحي شده فعاليت مي‌کنند، اما وبلاگ و وبلاگ‌نويسان به جايي وصل نيستند (به جز وبلاگ مسئولان و نمايندگان مجلس و …!)

البته هر کسي حق دارد که به شخص خاصي علاقه داشته باشد و نظر و رأيش هم مثل همان شخص باشد، اما يادمان باشد انقلاب و جريان اصولگرايي مديون کسي نيست، بلکه آدم‌ها مديون انقلاب و اصولگرايي هستند! پس اصولگرا باشيم، اما نه اصولگراي سياسي و جناحي.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس