غیر از این سه نفر، رامین شجاعی به عنوان سرپرست و افشین سعدی در این صعود در گروه پنج نفره قرار داشتند که بعد از بازگشت به ایران از سفری حدودا دو ماهه به هیمالیا، به همراه همایون بختیاری دبیر باشگاه کوهنوردان آرش با حضور در خبرگزاری ایسنا از وقایع این صعود گفتند؛ همنوردانی که وقتی از آنها در مورد دوستان از دست رفته شان پرسیدیم با چشمانی اشک آلود و با بغض در گلو گفتند:" ای کاش آنها هم الان اینجا بودند و صعود را با هم جشن میگرفتیم."
گفت وگوی ایسنا با این کوهنوردان را در ادامه میخوانید:
* فکر این صعود از چه زمانی شروع شد؟
شجاعی(سرپرست تیم صعود کننده): سال 1377 باشگاه آرش قله راکاپوشی را فتح کرد که بعد از آن بحث صعود به یک قله هشت هزا متری شکل گرفت اما در نهایت بعد از 11 سال این برنامه به مرحله اجرا رسید. سال 88 با همت بابازاده و بختیاری تیمی 10 نفره به قله برودپیک رفت و مقداری از مسیر جدید را باز کرد. سال 90 تیم دیگری از باشگاه برای صعود به قله عازم منطقه شد اما به دلایل زیادی این صعود ناموفق بود و برنامه شکست خورد. سال 92 آخرین تلاش ما برای صعود به برودپیک بود که خوشبختانه مسیر صعود و قله فتح شد.
وی افزود: در سال 88 تجربه تیم اعزامی به منطقه کم بود به همین خاطر ترجیح دادیم از طنابگذاری ثابت استفاده کنیم. در آن صعود نیمی از مسیر مدر نظرمان فتح شد. آیدین بزرگی و افشین سعدی هم در آن صعود همراه من حضور داشتند. سال 90 هم تیمی راهی منطقه هیمالیا شد که سعدی، بزرگی و جراحی هم در آن تیم حضور داشتند. در این صعود به اهدافمان نرسیدیم اما در سال 92 تجربه تیم ما بیشتر شده بود.
* صعود سبک بار، روش صعود به برودپیک
سرپرست تیم اعزامی به برودپیک در مورد روش صعود کوهنوردان ایرانی به این قله گفت: به صورت کلی هیمالیانوردی به دو شکل انجام میشود؛ روش محاصرهای و روش آلپی. روش محاصرهای از سالهای دور مرسوم بود و در آن یک تیم با استفاده از باربر، طنابگذاری ثابت و بقیه امکانات و تجهیزات به سمت قله میرود. این روش به روش فتح نظامی هم مشهور است.
وی ادامه داد: روش دوم برای صعودها روش آلپی یا سبک بار است. در این روش معمولا تیمها به شکل کوچک در منطقه فعالیت میکنند و تمام بارها و تجهیزاتشان را خودشان حمل میکنند و خبری از باربر نیست. این نوع صعود از 30 سال قبل رایج شده و هیچ کمپ از پیش تعیین شدهای وجود ندارد.
سرپرست تیم اعزامی به برودپیک ادامه داد: روش صعود به برودپیک روش سبکبار بود. پس از حضور در منطقه کارهای مربوط به همهوایی را انجام دادیم که به خاطر ژنتیک بدنیام مشکلاتی برایم ایجاد شد و من دیرتر از بقیه به شرایط آنجا عادت کردم. بعد از همهوا شدن، از بین نفرات حاضر یک تیم تشکیل شد و قرار شد آیدین، مجتبی و پویا که از بقیه قویتر بودند روی مسیر جدید کار کنند و سمت قله بروند.
وقایع صعود از زبان سرپرست تیم
شجاعی وقایع صعود به برودپیک را این گونه تعریف کرد: پیشبینی ما برای صعود به قله و بازگشت تیم به کمپ دو روز بود که برای جلوگیری از حوادث احتمالی، اعضای تیم برای سه روز غذا و آب برداشت چرا که به خاطر شرایط جوی منطقه، زمان طی کردن مسیر متفاوت میشود، پیشبینی ما این بود که تیم قله را فتح کند و در مدت 5 – 6 ساعت همان مسیر را طی کرده و به کمپ 3 بازگردد که متاسفانه این زمان بیشتر شد.
روز اول صعود به قله، اعضای تیم تنها 200 متر بیشتر از مسیری را طی کردند که در سال 90 رفته بودند. آنها کار سخت خود را ادامه دادند و ما هم از پایین نظارت میکردیم.
روز دوم ساعت یک بامداد به سمت قله رفتم و تا ارتفاع 7700 رسیدم. ساعت 6 صبح بود که دیدم هوای منطقه گرفته است. هنگام مستقر شدن در کمپ 3 با بچهها (آیدین، مجتبی و پویا) تماس گرفتم و توصیه کردم از مسیری که رفتهاند برگردند و در جایی از همان مسیر استراحت کنند. آنها در این صعود کوله بارشان را همراه میبردند. بچهها گفتند مسیری که رفتهاند خیلی سخت بود و برگشت آن نیروی زیادی میخواهد بنابراین اعلام کردند به قله حمله خواهند کرد و از مسیر عادی به پایین میآیند.
در میانههای روز دوم بود که اعضای تیم تماس گرفتند و گفتند که در فاصله یک ساعته تا قله هستند، اما ساعت 19 بود که تماس گرفتند و گفتند که هنوز نرسیدهاند. آنها پنج – شش ساعت تا کمپ سه فاصله داشتند. روز سوم ساعت 16 بود که تماسی گرفتند و گفتند مسیر را گم کردهاند و آب و غذایشان تمام شده است. آنها درخواست کمک کردند و از من مشورت خواستند که چه کار کنیم، چرا که خستهایم و غذا و آب نداریم.
در آن تماس به آنها گفتم بارهای اضافه خود را بگذارید و خودتان را به قله فرعی که پایینتر از قله اصلی است برسانید و از مسیر عادی به پایین باز گردید. گفتم که به سمت قله فرعی بیاید و ما هم به آن سمت حرکت میکنیم تا به شما کمک کنیم. یک ساعت بعد از آن تماس گرفتند و با خوشحالی تمام گفتند "ما روی قله اصلی هستیم و ببخشید که دستور شما را رعایت نکردیم".
قرار بعدی ما برای تماس آنها 10 شب بود که باتری بیسیم تمام شده بود و نتوانستیم صحبت کنیم. البته گویا برهمنی که از ایرانیان حاضر در منطقه و کمپ اصلی بود صحبت کرده بودند و گفته بودند که نزدیک قله هستند. بیسیم ما باتری نداشت و خاموش شده بود. ساعت سه بود که بیسیم را دوباره روشن کردیم و مقدار کمی باتری داشت. با این شرایط تنها جایی که توانستیم تماس بگیریم با کمپ اصلی بود و آنها به ما گفتند که بچهها گمشدهاند. آنجا بود که متوجه شدم بچهها مسیر را گم کردهاند.
همان روز تلاش کردیم تا به سمت قله فرعی برویم، اما شرایطم خیلی بد بود. بیشتر از 20 یا 30 متر نتوانستم بروم. به همین خاطر به پایین برگشتم. فردای آن روز (پنجشنبه) به واسطه تماسی که بچهها با کمپ اصلی داشتند، یک باربر به کمپ سه آمد و مقداری آذوقه و آب و یک باتری بیسیم آورده بود. چون خودم نمی توانستم بالا بروم به آن باربر اصرار کردم هر طور شده به سمت قله برود و به آنها کمک کند، اما قبول نکرد. هر وعدهای که میشد به او ارائه کردم، اما حاضر نشد بالا برود.
وقتی دیدم حضورم در کمپ 3 با توجه به شرایط جسمانی که دارم، سودی ندارد به کمپ دو بازگشتم. در آن کمپ دیدم که یک کوهنورد مغول با دو باربر در منطقه است. با او صحبت کردم که باربرهایش را برای کمک به ما بدهد که او هم قبول کرد. سرانجام این باربرها را با وعدههای مالی قانع کردم به سمت بالا بروند. این باربرها روز جمعه تا کمپ سه و در روز شنبه تا قله فرعی بالا رفتند، ولی چیزی یا کسی را پیدا نکردند. آنها حتی تا قله اصلی هم صعود کردند، ولی غیر از پرچم ایران چیز دیگری پیدا نکردند. محل استقرار آنها اصلا مشخص نبود.
دو تیم خارجی دیگر هم در منطقه بودند و خیلی خوشحال شدم که شاید آنها به ما کمک کنند و یا این که بچهها را در مسیر ببینند، اما به دلیل شرایط جوی حاضر به کمک نشدند. تا من به کمپ اصلی برسم این تیمها هم به پایین برگشتند و صعود خود را هم انجام ندادند.
پیدا نشدن اثری از کوهنوردان در جستجو با هلی کوپتر
شجاعی در حال توضیح دادن اتفاقات مربوط به روز جمعه بود که همایون بختیاری ، دبیر باشگاه آرش، گفت: در این روز پرواز هلی کوپتر در منطقه را هماهنگ کردیم و یک کوهنورد سرشناس آلمانی که از گاشربروم بر میگشت را به خدمت گرفتیم. این کوهنورد شنبه به منطقه رفت و بررسی داشت و عکسهایی هم انداخته بود، اما چیزی در این عکسها مشخص نبود و خودش هم چیزی ندیده بود.
بعد از این پرواز بود که با رامین شجاعی ، سرپرست تیم اعزامی صحبت کرد و برای دومین بار تا ارتفاع هشت هزار متری پرواز کرد. در این پرواز هم چیز زیادی به دست نیاورد.
این حادثه در منطقهای مرزی بین چین، هند و پاکستان بود. برای پیدا کردن GPS و محل دقیق کوهنوردانمان از شرکت پاکستانی که طرف قرارداد ما بود درخواست کمک کردیم، اما آنها قبول نکردند. شنیدهام وزیر ارتباطات هم دو بار تماس گرفتند تا این مشکل حل شود، اما حل نشد. بعد از آن آقای دکتر احمدی نژاد با مسئولان این کشورها رایزنی کرد و GPS دقیق آنها را گرفت که مربوط به محل آخرین تماس آنها بود.
رامین شجاعی در مورد اتفاقات روز شنبه، یادآور شد: افشین سعدی به همراه یک باربر این روز به سمت کمپ دو آمدند تا یکشنبه به کمپ سه بروند تا شاید بتوانند کمک کنند. یکشنبه هلی کوپتر پرواز کرد و منطقه را بر اساس GPS که از گوشی تلفن ماهوارهای آنها گرفته بودیم، دوباره جستوجو کرد، اما باز هم نتیجهای نداشت.
توسط یک دوربین پیشرفته که در کمپ اصلی بود از منطقه نزدیک قله عکس انداختیم که یک لکه زرد رنگ در آن مشخص بود که این محل در عکسهای کوهنورد آلمانی نبود. البته اگر این لکه را زودتر میدیدیم شاید زودتر ناامید میشدیم چون دسترسی به آن نقطه در آن شرایط جوی تقریبا غیرممکن بود.
سرپرست تیم اعزامی به برودپیک، توضیح داد: تجهیزات ما برای این صعود کاملا مناسب بود و هیچ کمبودی نداشتیم. هر چیزی که برای این صعود لازم بود با خودمان برده بودیم.
تیمی که تابحال 8000 متر را تجریه نکرده بود
وی در پاسخ به این سوال که گفته میشود این تیم تجربه هشت هزار متری نداشت و برای این صعود جوان بود؟ گفت: در بین این پنج نفر هیچ کدام تجربه صعود به هشت هزار متری را نداشتیم اما من قله هفت هزار و 800 متری راکاپوشی را رفته بودم و آیدین و مجتبی تا هفت هزار و 300 متر بالاتر رفته بودند و پویا هم سابقه فعالیت در هفت هزار و 100 متر را داشت. البته همه ما تجربه کار در هیمالیا را داشتیم. تشخیص ما این بود که این تجارب برای صعود به قله هشت هزار متری کافی است که خوشبختانه با کاری که بچهها انجام دادند ثابت کردند تشخیص ما درست بوده است. قبول دارم شرایط برای این صعود ایدهآل نبود و خوب بود که تجربه هشت هزار متری میداشتیم، اما تا به حال هیچ برنامهای نبوده که ما با شرایط ایدهآل رفته باشیم.
ساعات حیاتی که سه کوهنورد از دست دادند
سرپرست تیم اعزامی به برودپیک، یادآور شد: یکی از چیزهای دیگری هم که ما را اذیت کرد این بود که این سه کوهنورد چندین ساعت هوای خوب را در آن ارتفاع که هوای خوب اهمیت زیادی دارد از دست دادند. در زمان بازگشت آنها از قله مه شدیدی بوجود آمده بود و احتمال می رود که آنها یکی از دهلیزها را اشتباه برگشته باشند و مسیر را گم کرده باشند. متاسفانه در آن روز وضعیت هوا بسیار بد شد که نامساعدترین وضعیت در آن یک هفته بود. ما قطعا به اشتباهاتی که داشتیم اعتراف خواهیم کرد و همه موارد را شجاعانه و صادقانه خدمت مردم اعلام میکنیم.
* دلایل این اتفاق
علت این که چرا این حادثه رخ داده قطعا اشتباههاتی بوده، اما بچهها با صعود خود به قله نشان دادند چه توانایی دارند. دلایل مختلف این حادثه را بررسی کردهایم که در برخی از آنها به جمع بندی نهایی رسیدهایم اما در برخی دیگر باید هنوز هم بررسی کنیم و مدارک را جمعآوری کنیم.
ما هنوز در شوک ناشی از این حادثه تلخ هستیم و برای گفتن دلایل باید اطلاعات را جمعآوری کرده و در مورد آنها فکر کنیم. اما یکی از دلایلی که در مورد آن به جمع بندی نهایی رسیدهایم این است که ای کاش در زمان صعود به قله و یا رفتن برای کمک به این بچهها بیسیم ما سالم بود. ای کاش به جای این که به فکر باتری بیسیم و یا نحوه تماس با بچهها بودیم، بی سیم ما مشکل نداشت و تمام فکرمان معطوف کمک رسانی به این بچهها میشد.
* امکان امداد رسانی بعید بود
رامین شجاعی در پاسخ به این سوال که اگر محل دقیق این کوهنوردان برای او و سعدی مشخص بود آیا میتوانستند به آنها کمک کنند تا این اتفاق ناگوار رخ ندهد، یادآور شد: اگر مختصات دقیق محل این بچهها را هم در اختیار داشتیم ، امکان امداد رسانی در آن ارتفاع فوقالعاده مشکل و حتی بعید بود. کمک رسانی در این ارتفاع به یک تیم قوی و کاملا فنی با تعداد نفرات زیاد نیاز دارد تازه آن هم برای کمک رسانی به کسانی که خودشان توانایی راه رفتن در کوه را داشته باشند. البته اگر آنها در قله فرعی یا یال کنار قله بودند شرایط برای امدادرسانی فرق میکرد.
* جای "آیدین" ، "مجتبی" و "پویا" خالی است
وی در پاسخ به این سوال که این حادثه را از نزدیک لمس کرده و با این حال چقدر به کوهنوردی ادامه خواهد داد؟ گفت: چندی پیش یک کتاب مربوط به صعودهای لهستانیها را میخواندم. در آماری که گرفتند حدود 80 درصد از افرادی که در آن زمان صعودهای بزرگی را انجام دادند در کوهها جان خود را از دست دادند. همان جا به حال آن 20 درصد باقی مانده تاسف خوردم که چه وظیفه سنگینی دارند. من در صعودهای مختلف با شکستگی، ضرب دیدگی و یا در رفتگی برخورد داشتم، اما هیچ گاه چنین حادثه تلخی را تجربه نکرده بودم. (بغض کرده میگوید) ماندن جزو آن 20 درصد خیلی سخت است، نمیتوانم چیزی بگویم. جای "آیدین" ، "مجتبی" و "پویا" خالی است. ای کاش آنها در کنارمان بودند و با همدیگر میگفتیم، میخندیدیم و جشن صعود را برگزار میکردیم.
(در این لحظه سکوت سالن را فرا میگیرد و اشک در چشمان شجاعی و سعدی جمع میشود.)
در بخش دیگری از این نشست افشین سعدی که در هر سه صعود باشگاه "آرش" در برودپیک حضور داشت، گفت: من سالهای 88، 90 و 92 که تیم ما برای گشایش مسیر جدید روی برودپیک تلاش کرد عضو تیم بودم و در دو سال آن "آیدین" هم همراه ما بود. به جرات می گویم که تیم امسال نسبت به دیگر تیمها خیلی قویتر بود و راحت می توانست به قله صعود کند که این کار را هم کرد.
وی افزود: در صعود سال 90 شرایط نامساعد آب و هوایی هم برنامهها را بر هم ریخت و باعث شد تا آن صعود صورت نگیرد. در صعود امسال تیم ما خیلی خوب و قوی بود و اصلا فکر نمی کردیم که کسی در این تیم دچار مشکل شود.
* فعلا به کوهنوردی فکر نمیکنم
سعدی در پاسخ به این سوال که وقتی این اتفاقات را دیده ای و آنها را از نزدیک لمس کرده ای آیا باز هم به کوهنوردی می پردازی؟ گفت: قطعا کوهنوردی را رها نخواهم کرد، اما فعلا به آن فکر نمیکنم و میخواهم استراحت کنم. یک مقدار باید شرایط عادی شود و خودم را بتوانم با این حادثه و از دست دادن دوستانم وفق دهم. این سه عزیز دوستان خوب من بودند و این حادثه خیلی روی من تاثیر گذاشته است. از دست دادن آنها برایم خیلی سخت است.
* همه چیز پیشبینی شده بود
وی با اشاره به این که قبل از اعزام به منطقه همه چیز برای این مسافرت هماهنگ و پیشبینی شده بود، یادآور شد: ما برای همه چیز برنامهریزی داشتیم. اما در کوهنوردی پیشبینیها تقریبی است و اتفاق برای هر تیمی ممکن است بیفتد.
سعدی در پاسخ به این سوال که اگر همه چیز پیشبینی شده بود چرا این اتفاق ناگوار رخ داد؟ افزود: بعد از آن اتفاق ناگوار در لابی هتل بودیم که دیدیم تیم یازده نفره اسپانیا هم چندین نفر خود را از دست داده است. از این تیم شش نفر قصد صعود را داشتند که دو نفر از آنها که با تجربه تر بودند وقتی دیدند زمان برای صعود مناسب نیست بازگشتند اما چهار نفر به مسیر ادامه دادند. یک نفر از آن چهار نفر که به راه صعود ادامه داد سقوط کرد، یک نفر دیگر مسیر را گم کرد و مفقود شد و دو نفر قله را فتح کردند. این دو نفر هم به هنگام بازگشت از فرط خستگی خواستند چند دقیقه بخوابند که این خواب همان و یخ زدگی همان. این یعنی اتفاق برای همه میافتد.
همنورد سه کوهنورد مفقود شده ایران در برودپیک در پاسخ به این سوال که شغلش چیست؟ و برای رفتن به کوه چه هماهنگی با محل کارش میکند؟ گفت: من نیروی رسمی شرکت قطعه سازی پیوند هستم و هر زمان که برای صعودی میروم از شرکت مرخصی میگیرم گاهی اوقات که این زمان این صعودها زیاد باشد و شرکت نخواهد مرخصی بدهد از مرخصی بدون حقوق استفاده میکنم که تا به حال زیاد بوده است.
وی افزود: در کوهنوردی تا اتفاقی نیفتد کسی به آن توجه نمی کند. مسئولان و همکارانم در شرکت "پیوند" بعد از این که من از صعودها باز میگشتم اطلاعات دقیقی از صعودم نداشتند و تنها میگفتند ما در شرکت خودمان یک کوهنورد داریم، اما متاسفانه این حادثه که رخ داد و به طبع آن نام باشگاه "آرش" و نام من و همنوردانم چندین بار اعلام شد باعث شد تا در محل کارم بیشتر شناخته شوم. وقتی به شرکت بازگشتم آنها گفتند فکر نمیکردند من تا این حد کوهنورد حرفهای باشم.
* فدراسیون و ندادن مجوز
همایون بختیاری ، دبیر باشگاه کوهنوردان "آرش" در مورد شائبههایی که پیرامون بحث مجوز داشتن یا نداشتن این تیم مطرح بود، گفت: به طور کلی گرفتن مجوز خوب است. ما برای صعود سال 87 تمام مدارک لازم را ارائه کردیم و مجوز گرفتیم و در سال 90 برای همان صعود ، مدارک قبلی را دوباره ارائه کردیم ، اما مجوز ندادند به همین خاطر اعلام کردیم که مجوز نمیخواهیم. سال 92 هم مدارک را به صورت کامل ارائه کردیم درخواست دادیم و همه کار را انجام دادیم، اما وقتی پروسه گرفتن مجوز طولانی شد به این نتیجه رسیدیم که فدراسیون نمیخواهد به ما مجوز بدهد.
وی یادآور شد: از ظواهر امر بر میآید که نمیخواهند به ما مجوز بدهند، زیرا فدراسیون نظر مثبتی روی این اعزام نداشت و یک اصل مهم در گرفتن مجوز شورای برون مرزی همین نظر مثبت نماینده فدراسیون است. بعد از این شرایط بود که ما هم نامه دادیم و با اعلام دلایل خودمان از گرفتن مجوز انصراف دادیم. البته فدراسیون کوهنوردی هم چیزی مبنی بر مخالفت با این اعزام به ما نگفت.
* رنج نامه "آیدین بزرگی"
بختیاری در مورد نامهای که "آیدین بزرگی" قبل از این سفر نوشته بود و بعد از این اتفاق ناگوار انتشار یافت، گفت: او در این نامه که در واقع "رنج نامه" بود گلایههای زیادی داشت. او در بخشی از نامهاش گلایه داشت که چرا جامعه کوهنوردی ما به او و گروهشان که جوان بود طعنه میزدند و میگفتند که آنها این کار را نمیتوانند انجام بدهند. برخی از طعنهها هم به مطرح بود این که میگفتند این تیم دو بار تا به حال به منطقه رفته ، اما نتوانسته صعود کند و این بار هم صعود نخواهد کرد.
وی ادامه داد: "آیدین بزرگی" از رفتن و گشتن در ادارات برای گرفتن نامه ها و مجوزهای لازم هم خیلی خسته بود که شاید دلیل دیگری برای نوشتن این رنج نامه بود. بیحرمتیها به یک پیشکسوت بخش دیگری از گلایههای "آیدین" بود که او نسبت به نوع برخورد با استاد بابازاده ناراحت بود.
شجاعی در پاسخ به این سوال که کوهنوردان علیرغم دشتن تمام این مشکلات و حوادث چرا باز هم این رشته را ادامه میدهند؟ افزود: عشق و علاقه دلیل همه این کارهاست. آنها به شکستن مرزها میاندیشند. درک این شرایط برای کسی که کوهنوردی میکند خیلی ساده است. اما کسی که به این نتیجه و عشق نرسیده باشد، نمیتواند چنین چیزی را درک کند.
سرپرست تیم اعزامی به برودپیک در مورد هزینههای این اعزامی، اظهار کرد: همایون بختیاری دبیر باشگاه "آرش" مقداری کمک کرد، یک شرکت هم سه یا چهار هزار دلار کمک کرد. در مجموع هر نفر از اعضای تیم هم مبلغ پنج هزار دلار را غیر از بلیت تقبل کرده بودند.
* نامگذاری میدانی به نام این کوهنوردان
دبیر باشگاه کوهنوردان "آرش" از نامگذاری میدان یا خیابانی به نام این کوهنوردان خبر داد و افزود: اعضای محترم شورای اسلامی شهر تهران نگاه ویژهای به کار بزرگ این کوهنوردان داشتهاند و از آنها هم تقدیر کردهاند. در جلسه شورای شهر هم قرار است خانوادههای این عزیزان حضور پیدا کنند و از آنها تقدیر شود.
وی گفت: اعضای شورای شهر گفته اند که سعی میکنند خیابان یا میدانی را به نام این کوهنوردان ثبت کنند. البته نام دقیق و مکانی که در نظر دارند هنوز مشخص نیست و از ما خواستهاند تا پیشنهادات خود در مورد نام این مکان را ارائه دهیم.