زندگی خانوادگی
رولی هلاهلا (نلسون) ماندلا در 18 ژوئیه سال 1918 در خانواده ای روستایی در منطقه ترانسکی استان کیپ از اتحادیه آفریقا جنوبی متولد شد. پدرش گادلا ماندلا عضو شورای سلطنتی مردم تمبو بود، منصبی که از زمان تولد نلسون وارث آن بود و طبق قوانین قبیله تمبو، نلسون نیز باید این مقام را به ارث می برد. پدرش چهار همسر داشت که حاصل این چهار ازدواج چهار پسر و نه دختر بود. ماندلا فرزند سومین همسر گادلا ماندلا است.
نلسون ماندلا در دوران نوجوانی
در سن هفت سالگی تحصیلات دوران ابتدایی خود را زیر نظر یک معلم انگلیسی تبار مسیحی متدیست آغاز کرد. در همین مدرسه خانم معلم انگلیسی تبار ماندلا، نام "نلسون" را به یاد دریادار انگلیسی هوراسیو نلسون بر او گذارد. ماندلا در سن نه سالگی پدرش را به علت بیماری سل از دست داد.
نلسون ماندلا تحصیلات عالی خود را در مقطع لیسانس دانشگاه فورت هار آغاز کرد اما به دلیل شرکت در اعتراضات دانشجویان از دانشگاه اخراج شد و نتوانست تحصیلات خود را به اتمام برساند. سالها طول کشید تا وی توانست مدرک لیسانس خود را از دانشگاه آفریقای جنوبی دریافت کند؛ این جوان سیاه چهره نهایتاً در سال 1943 از دانشگاه فورت هار فارغ التحصیل شد.
زمانی که وی به محل تولدش بازگشت پادشاه از ماندلا خشمگین شد و گفت اگر وی به فورت هار بازنگردد باید مقدمات ازدواج خود و پسر عمویش جاستیس مهیا کند. نلسون از روی ناراحتی به همراه جاستیس به ژوهانسبورگ فرار کرد و تا سال 1941 در آن ماند.
ماندلا در دوران جوانی
ماندلا در ژوهانسبورگ نگهبان معدن شد اما زمانی که کارفرما متوجه شد که وی از قلمرو نایب السلطنه گریخته او را اخراج کرد. به مدد رفاقت با فردی به نام والتر سیسلو به عنوان منشی در یک شرکت مشغول به کار شد. در حین کار تحصیلات خود را نیز به شکل مکاتبه ای با دانشگاه آفریقای جنوبی پی گرفت. به اعتراف خودش، او یک دانشجوی ضعیف بود که سرانجام در سال 1948 مجبور شد تا درسش را نیمه کاره رها کند. پس چندی دوباره تحصیلات خود را از طریق دانشگاه لندن پی گرفت که مجدداً نتوانست درسش را به تمام کند. سرانجام وی توانست در آخرین ماه های حبس خود در سال 1989 به صورت غیابی در جشن فارغ التحصیلی در کیپ تاون شرکت کند و با اتمام تحصیل خود، مدرک خود را دریافت کند.
ورود به عرصه مبارزه؛ ظهور رهبری انقلابی
آغاز فعالیت سیاسی ماندلا از زمانی است که وی به کنگره ملی آفریقا (ای.ان.سی) ملحق می شود؛ در این برهه یعنی سال 1944 وی لیگ جوانان کنگره ملی آفریقا را تأسیس می کند. ویلیام مکس فیلمان وایتهد، سفیر فعلی جمهوری آفریقای جنوبی در تهران می گوید: «سازمان جوانان در آن زمان فکر میکرد که رویکرد رهبری قدیمی حزب کنگره ملی آفریقا در مبارزات محافظهکارانه بوده است. دولت هم تنها از منافع سفیدپوستان حمایت میکرد. پس این احساس همگانی در شکلگیری مبارزه به شکلی که آقای ماندلا میخواست، بهوجود آمد. همین احساس همگانی باعث پیروزی فلسفه ماندلا در آفریقای جنوبی شد.»
نلسون به طور جدی تر فعالیتهای ضد نژادپرستانه خود را در لیگ جوانان کنگره ملی آفریقا دنبال کرد؛ در دهه 60 کمپینی در آفریقای جنوبی شکل گرفت به نام «سرپیچی از قوانین ناعادلانه» که ماندلا از سازمان دهندگان اصلی آن بود. جنبشی فراگیر علیه قوانین ناعادلانه منجر شد که احزاب مختلفی را مانند حزب کنگره ملی آفریقا، سازمان رنگین پوستان کنگره ناتال ایندین، کنگره ترنزوال ایندین، اتحادیه اصناف، سازمانهای جتماعی مدنی، کنگره سفیدپوستان دموکرات را در خود داشت و با تدوین منشور آزادی که شامل خواستههای دموکراتیک حداقل بود به بیان خواستههایی از قبیل متعلق بودن آفریقای جنوبی به همه، دسترسی به منابع طبیعی برای همه و صلح و امنیت برای همه پرداخت.
در نتیجه این اقدامات وی به همراه 19 نفر دیگر از اعضا به اتهام توقف قانون کمونیسم به 9 ماه کار در اردوگاه کار سخت و به مدت دو سال تعلیق از فعالیت سیاسی محکوم شدند.
در این دو سال وی توانست تا مدرک دیپلم حقوق را افزون بر مدرک لیسانسش بگیرد. این دوره مقدمه ای شد تا ماندلا به همراه الیور تمبو، اولین شرکت حقوقی سیاه پوستان را در آفریقای جنوبی با نام "ماندلا و تمبو" تاسیس کند. در این شرکت ماندلا و تمبو برای مقابله با آپارتاید، خدمات حقوقی به سیاهپوستانی ارائه می دادند که قادر نبودند تا از نمایندگی قانونی بهره ببرند.
در پایان سال 1952 برای به طور کامل مجوز فعالیت ماندلا لغو شد. در این دوره وی تنها می توانست به طور مخفیانه تصویب منشور آزادی مصوب 26 ژوئن 1955 کیپ تاون را نظاره گر باشد. اما این پایان محدودیت های ماندلا نبود و او در 5 دسامبر 1955 در جریان درگیری با پلیس دستگیر و در دادگاه به اتهام خیانت محاکمه شد؛ با وجود آنکه روند دادرسی او و دیگر متهمان نزدیک به 5 سال به طول انجامید، ولی در پایان وی تبرئه شد.
ماندلا در حال تمرین ورزش موردعلاقهاش، بوکس
ماندلا در کنار همسرش
پرچم نمادین کنگره ملی آفریقا؛ حزب مخالف نظام آپارتاید
دادگاه آفریقای جنوبی، ماندلا را به ترک غیرقانونی کشور و تحریک کارگران به اعتصاب متهم کرد. در یازده ژوئن 1964 نلسون ماندلا و هفت متهم دیگر از جمله دنیس گلدبرگ به حبس ابد محکوم شدند. نظام آپارتاید، گلدبرگ سفید پوست را به زندانی در پرتوریا فرستاد اما دیگران و از جمله ماندلا به جزیره روبن منتقل شدند. وی در این دوران مادر و پسر بزرگش را از دست داد، درحالی که به دلیل محکومیت حق شرکت در مراسم خاکسپاری این دو را نداشت. نلسون در سال 1982 به زندانی در کیپ تاون منتقل شد؛ سه سال بعد برای جراحی پروستات از زندان مرخص شد؛ وزیر دادگستری وقت کوبی کوتسی در بیمارستان به ملاقات او رفت اما ماندلا مجدد به زندان بازگردانده شد. در سال 1988 نیز به دلیل بیماری سل تحت درمان قرار گرفت و در دسامبر همان سال به خانه ای در نزدیکی زندان ویکتور ورستر منتقل شد.
ورود به صحنه سیاست و غلتیدن در دام سازش
سالها بعد ماندلا آغازگر مذاکرات میان دولت نژادپرست آفریقای جنوبی و کنگره ملی آفریقا بود. او 9 روز بعد از رفع محرومیت فعالیت کنگره ملی آفریقا در 11 فوریه 1990 از زندان آزاد شد؛ در این دوره دولت آپارتاید به ماندلا پیشنهاد کرد که در صورتی که از اقدامات خشونت آمیز دست بردارد آزاد خواهد شد که این درخواست مشروط مورد قبول ماندلا واقع نشد.
نلسون ماندلا در سال 1991 در جریان تلاش برای پایان دادن به حکومت اقلیت سفیدپوست، به عنوان رئیس کنگره ملی آفریقا انتخاب شد و جای دوست بیمارش الیور تمبو را گرفت. سه سال بعد وی به عنوان اولین رئیس جمهور غیرنژادپرست آفریقای جنوبی انتخاب شد. دوران رياستجمهوري ماندلا از مه 1994 آغاز شد و تا ژوئن 1999 ادامه يافت و طي اين مدت رهبري انتقال فرمانروايي از اقليت سفيدپوست به اکثريت را برعهده داشت. در 80 سالگی خود با گراکا ماچل بيوه رئيسجمهور سابق موزامبيک، به عنوان سومین همسرش ازدواج کرد.
حضور ماندلا در صحنه سیاست با انتخاب وی به عنوان رئیس جمهور آفریقای جنوبی بر عملکرد این رهبر انقلابی تاثیر شگرفی گذاشت. همچنانکه تا پیش از به قدرت رسیدن ماندلا، کنگره ملي آفريقا و شخص ماندلا روابط نزديکي با سازمان آزاديبخش فلسطين (ساف) داشتهاند اما بعدها وی ضمن مواضع دوگانه و محافظه کارانه در قبال رژیم صهیونیستی، نسبت به قوم يهود همدردي نيز ميکرد.
ماندلا در کنار شیمون پرز، نخستوزیر رژیم نژادپرست صهیونیستی
عزر وایزمن؛ نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی در آغوش ماندلا
ماندلا: اگر دولتهای عربی، اسرائیل را در داخل مرزهای امن به رسمیت نشناسند
من نمیتوانم خروج اسرائیل را تصور کنم!
ماندلا از مواضع نخست وزیر سابق رژیم آپارتاید اسرائیل نیز حمایت کرد. وی در تأیید سخن "ایهود باراک" مبنی بر آنچه وی صلح کامل با سوریه می خواند گفت: «اسرائیل در ازای اراضی حق دارد تا از سوی اعراب به رسمیت شناخته شود!» من نمیتوانم خروج اسرائیل را تصور کنم!
ماندلا در کنار رئیس جمهور اسبق آمریکا بیل کلینتون
تساهل و همزیستی زیاده از حد ماندلا در این دوران، دولت آمریکا و انگلیس را به طمع انداخت تا در جهت حفظ منافع خود از مواضع دموکراتیک ماندلا حمایت کنند. آمریکا و انگلیس که تا دهه 1990 از رژيم ضدبشري آفريقاي جنوبي حمايتهاي اقتصادي، سياسي و رسانهاي ميکردند، به مرور تغيير جهت دادند و از ماندلا به عنوان طرفدار صلح و حقوق بشر استقبال کردند و در اعطاي جوائز و نشانهاي مختلف به ماندلا، واقعا دست و دلبازي نشان دادند.ماندلا در لباس فراماسونری شوالیههای مالتا که ملکه انگلیس از سران آن است
ماندلا در کنار جرج بوش برای دریافت نشان آزادی از وی
همین امر موجب شده تا دولت آمریکا با همراهی امپراتوری رسانه ای انگلیس، در تلاش برای محو چهره رهبران انقلابی حقیقی همچون حضرت امام خمینی(ره)، نمونه بدلی و جعلی شخصیتهای سازشکاری چون ماندلا را به عنوان نماد آزادیخواهی و انقلابی گری معرفی نمایند.
دیدار دیوید کامرون نخست وزیر انگلیس با ماندلا
تمجید اوباما، رئیس جمهور آمریکا از ماندلا با حضور در زندان محل حبس وی
تقدیر باراک اوباما و دیدار وی از خانواده ماندلا، دیدار نخست وزیر انگلیس، دیوید کامرون و وزیر امورخارجه آمریکا با ماندلا نشان میدهد که این دولتها سعی دارند تا ماندلایی غیر انقلابی و سازشکار را اسطوره ملتهای آزادیخواه نشان دهند.در پایان باید به این نکته ظریف اشاره کرد که افکار عمومی و رسانههای داخلی باید مراقب باشند که هرچند مواضع ضدنژادپرستی و انقلابی نلسون ماندلا علیه رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی در دوران جوانی وی، قابل تمجید و الگوبرداری برای انقلابیون است اما حمایت دولتهای استکباری از او و چرخش موضع وی در دوران کهولت به سود بزرگترین رژیم آپارتاید و نژادپرست تاریخ و عضویتش در کلوپهای ماسونی، مایه سرافکندگی او در مقابل انقلابیون جهان در اواخر عمر شده بود و باید این بخش از مواضع وی را با مواضع انقلابی وی در دوران جوانی تفکیک کرد و با در نظر گرفتن یک کرونولوژی منطقی و هوشمندانه، به مواضع او نگریست.