به گزارش مشرق، حجتالاسلام دکتر سیدمحمود علوی، عضو مجلس خبرگان رهبری و نماینده اسبق مقام معظم رهبری در ارتش جمهوری اسلامی ایران، كه از او به عنوان وزير احتمالي اطلاعات دولت روحاني نام برده ميشود ديدگاههاي سياسي خود را در مصاحبه با روزنامه خورشيد تشريح كرده كه بخشهايي از آن را در زير ميخوانيد:
*در انتخابات اخیر پیامی که از حماسه حضور مردم مخابره شد این بود که مردم از تندرویها رویگردان شدهاند. البته این تندوری ممکن است شامل تندروی اصلاحطلبانه یا تندروی اصولگرایانه باشد. متأسفانه یک جریان سیاسی خاص به گونهای عمل میکند که انگار پیروز مطلق صحنه انتخابات است، در حالی که من بارها گفته ام که در این انتخابات اصولگراها پیروز شدند اما نه به تنهایی. در عین حال اصلاحطلبها نیز پیروز شدند اما نه به صورت مطلق و مستقل. در یک کلمه باید گفت که ملت ایران پیروز مطلق انتخابات بود.
*در انتخابات اخیر پیامی که از حماسه حضور مردم مخابره شد این بود که مردم از تندرویها رویگردان شدهاند. البته این تندوری ممکن است شامل تندروی اصلاحطلبانه یا تندروی اصولگرایانه باشد. متأسفانه یک جریان سیاسی خاص به گونهای عمل میکند که انگار پیروز مطلق صحنه انتخابات است، در حالی که من بارها گفته ام که در این انتخابات اصولگراها پیروز شدند اما نه به تنهایی. در عین حال اصلاحطلبها نیز پیروز شدند اما نه به صورت مطلق و مستقل. در یک کلمه باید گفت که ملت ایران پیروز مطلق انتخابات بود.
*درست
است که جامعه ما زخم برداشته است اما دکتر روحانی آمده که بر زخمها مرهم
بگذارد نه اینکه بر زخمها نمک بریزد یا زخمهای کهنه را بشکافد. من همیشه
به اصلاحطلبان گفتهام نباید طوری وانمود کنند که انگار ۸ سال از جانب
اصولگراها متحمل فشار شدهاند. چرا که اصولگرایان هم میتوانند مدعی شوند
که در دوران اصلاحات ۸ سال فشار را از جانب آنان متحمل شدهاند. اما واقعیت
این است که مستقلها ۱۶ سال تحت فشار تندروهای دو طرف بودهاند. در دوره
ششم مجلس شورای اسلامی تندروی اصلاحطلبان دکتر روحانی را از رفتن به مجلس
ششم بازداشت و در مجلس هفتم و هشتم تندرویهای اصولگرایانه از درج نام دکتر
روحانی در فهرست اصولگرایان جلوگیری کرد. بنابراین هر دو جریان اصلاحطلب و
اصولگرا با عناصر مستقل به یک شیوه رفتار کردهاند. هر دو جریان اصولگرا و
اصلاحطلب باید اشتباهات خود را رصد کنند و در جهت پیشگیری از تکرار آن
عزم جدی به کار گیرند.
*البته هیچ کدام را نباید
به خاطر اشتباهاتی که داشتهاند به حاشیه راند. به نظر من عناصر اصلاحطلب،
اصولگرا و مستقل همه فرزندان انقلاب هستند و باید در صحنه حضور داشته
باشند. واقعیت این است که اگر یک جریان بخواهد یک جریان دیگر را به جرم
اینکه اشتباهاتی از او سرزده به حاشیه براند، آن موقع هر دو جریان باید به
حاشیه بروند چون هر دوی آنها اشتباه دارند. اما راه صحیحی که مردم انتخاب
کردند این است که همه جریانات در صحنه سیاسی کشور حضور داشته باشند.
*همین
مردم، دکتر روحانی را شخصیتی میدانند که هیچکسی را به حاشیه نمیراند و
همه نیروهای معقول و کارآمد و فرهیخته را با هر گرایش جناحی به کار میگیرد
و وارد صحنه میکند تا بتوانند به کشور خدمت کنند. مردم در انتخابات نشان
دادند که به حاشیه رفتن بخشی از نیروهای کارآمد را نمیپسندند. من معتقدم
پیامی که مردم در این حماسه اخیرشان مخابره کردند این است که دوست دارند
دست همه نیروهای نظام و انقلاب و کشور در دست همدیگر باشد و در عرصه اجرا و
کار با همدیگر در کشور کار را به جلو ببرند.
*در
عرصه اجرا هم باید گرایشهای سیاسی را کنار گذاشت و آنچه منافع جامعه و
مصالح ملت اقتضا میکند را به مرحله اجرا در آورد نه آنچه منافع خاص یک
جناح یا جریان اقتضا میکند. گاهی من تعبیر میکردم که گویا اعتدال جوهره
ذاتی آقای روحانی است و هیچ عاملی نمیتواند ایشان را از مشی اعتدالیاش
جدا کند. به نظرم همه جریانات و گروههای سیاسی باید پیام حماسه انتخابات
۹۲ مردم را درک و واقعا از تندروی خودداری کنند و در مسیر اعتدال، عقل و
تدبیر بهکار گیرند. ما آثار نشاط و شادمانی را به دنبال حماسه در چهره
مردم شاهد هستیم. امیدوارم مردم ببینند که فرزندانشان اصولگرا، اصلاحطلب و
مستقلشان، دست در دست هم در خدمت ایران اسلامی هستند.
* ما در زمینه تحزب کشور بیتجربهای نیستیم. ما بیش از ۱۰۰سال در زمینه
تحزب تجربه داریم. قبل از شکلگیری مشروطه احزاب سیاسی کم و بیش در کشور ما
شکل گرفتند و برای خود روزنامه دست و پا کردند. مثل نشریه قانون میرزا
ملکم خان و نشریات دیگر که بعدها از عوامل بسترساز جنبش مشروطیت شدند.
مشروطیت در سال ۱۲۸۶ به پیروزی رسید و احزاب سیاسی حداقل ۱۵ تا ۱۶ سال قبل
از مشروطیت شکل گرفتند. یعنی ما یک تاریخ ۱۲۰ساله در زمینه احزاب سیاسی
داریم. کتابی به نام احزاب سیاسی از ملکالشعرای بهار وجود دارد که ۲۰ جلد
است.
ملکالشعرا خیلی زیبا فعالیت احزاب
سیاسی آن موقع را بررسی کرده است. از اوایل دهه ۱۳۲۰ که خفقان دیکتاتوری
رضاخانی پایان پیدا میکند تا سال ۱۳۳۲ که کودتای ۲۸ مرداد به فضای باز
سیاسی پایان میدهد مقطع مهمی از تاریخ تحزب در کشور است. مقطع مهم دیگر
نیز اواخر دهه ۳۰ یعنی سالهای ۱۳۳۸ و ۱۳۳۹ است که فضای باز سیاسی مجددا
ایجاد شد و جبهه ملی شکل گرفت. پس از آن هم احزابی وجود داشتهاند که
وابسته به رژیم بودهاند اما به هرحال کار حزبی میکردند و آن هم خودش یک
تجربه حزبی محسوب میشود. *ما با ۱۲۰ سال
تجربه فعالیت حزبی نمیتوانیم بگوییم که جوان و بی تجربه هستیم. باید مسئله
ناپایی و ناپایداری احزاب در ایران را در یکسری عوامل دیگر جستوجو کنیم.
یکی از این عوامل این است که احزاب در ایران مولود قدرت هستند، نه مولد
قدرت. در حالی که طبیعت حزب این است که باید مولد قدرت باشد و نمایندگان
مجلس بتوانند فقط از طریق حزب وارد مجلس شوند. اما شاهدیم نمایندگان ما
وقتی وارد مجلس میشوند تازه حزب درست میکنند.
*بحث
تحلیل رفتار تشکلها و احزاب در ایران بحثی کارشناسی است که فرصت لازم را
میطلبد و من تنها به گوشهای از آن اشاره کردم. البته نمیخواهم بگویم که
احزاب هیچگاه خدمات و نقش مؤثری نداشتهاند. منتها بحث ما این است که چرا
ما تاریخ موفقی در زمینه احزاب نداشتهایم؟ من معتقدم که دولتها
نمیتوانند عامل پایداری احزاب باشند، بلکه این رفتار نخبگان جامعه است که
تحزب را در کشور پخته، منسجم و پایدار میکند.
*هر
دولتی که بخواهد بر مبنای عقلانیت حرکت کند مسئله تحزب را مورد توجه قرار
خواهد داد. امکان ندارد که ما بخشی از الزامات دموکراسی مانند انتخابات و
پارلمان را بپذیریم اما راهکارهایی که آن را در مسیر و در چارچوب معقول
قرار میدهد کنار بگذاریم. ما با داشتن شورای نگهبان تا حد زیادی از عوارض
موجی شدن انتخابات مصون هستیم، به این خاطر که رجال سیاسی مورد تأیید شورای
نگهبان، نوعا دارای قابلیتهای لازم برای اداره کشور هستند. البته
نمیگویم که شورای نگهبان اگر کسی را تأیید نکرد آن فرد دارای قابلیت
مدیریت کشور نیست.
*من دکتر روحانی را به خوبی میشناسم، ایشان درصدد حذف و طرد هیچ شخص و جریانی نیست. مگر اینکه افراد و گروهها مشی اعتدالی را نپذیرند که در این صورت خود به خود در حاشیه قرار میگیرند. روحانی هیچکسی را به حاشیه نمیراند مگر اینکه افراد با تندروی زمینه انزوای خودشان را فراهم کنند. آقای روحانی از همان دوره اول مجلس شورای اسلامی افرادی را که احساس میکرد ذهنشان خوب کار میکند و اهل اعتدال هستند، دور هم جمع میکرد و اسم حلقه اطرافیانش را نیز حلقه عقلا گذاشته بود.