قيام 19 دي 1356 مردم قم که خونين‌ترين اعتراض مردمي بعد از 15 خرداد 1342 بود، پيامدهايي را به‌دنبال داشت. پيش از هر مسئله‌اي شعار فضاي باز سياسي و آزادي‌هاي مدني رنگ باخت و مرجعيت شيعه سکاندار و پرچمدار مبارزات انقلابي مردم ايران شد.

مشرق - اوايل بهار 1978 است. جيمي کارتر، رئيس‌جمهوري وقت ايالات متحده آمريکا شب کريسمس را در تهران گذرانده است؛ تهراني که اين‌روزها در گفته‌هاي مقامات ايراني و آمريکايي «جزيره آرامش» لقب گرفته است.

زير پوست شهرهاي ايران، اما چندان خبري از آرامش نيست. خيابان‌هاي ايران پس از 14سال، بار ديگر روزهاي پرتب‌و‌تابي را تجربه مي‌کند و خبر خيزش مذهبي و انقلابي مبارزان ايراني مسلمان، مي‌رود تا سراسر جهان را درنورديده و دنياي غرب و شرق را در شوک انقلابي قريب‌الوقوع بار ديگر در ورطه‌اي از التهاب و اضطراب فرو برد.

البته اين التهاب و اضطراب چندان مشهود نيست اما بازخواني روزهاي پررويداد آن روزها و تورق برگ‌هايي از تاريخ انقلاب اسلامي نشان مي‌دهد که رويدادهاي زمستان 1356 به‌سان موتور محرکه‌اي چرخ‌هاي نهضت مردمي را به حرکت درآورد؛ به واقع ارابه انقلابي مردم ايران پس از رويدادهاي دي ماه اين سال شروعي دوباره يافت. پيامدهاي اين آغاز دوباره، در يک قرن اخير تحولي نادر و بنيادي به شمار مي‌رفت که ايران را براي هميشه و به‌طور برگشت‌ناپذيري متحول کرد.

 

ناآرامي جزيره آرامش

سال‌هاي منتهي به انقلاب 1979 همزمان با شروع تغييراتي در عرصه منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي بود. به‌قدرت‌رسيدن کارتر در آمريکا و اتخاذ سياست درهاي باز به سوي تهران، منتهي به اين شد که ايالات متحده به غير از بمب هسته‌اي و سامانه‌هاي موشک‌هاي بالستيک همه نوع تسليحاتي را در اختيار شاه قرار مي‌داد. اين راهبرد ديگر متحدان شاه مثل فرانسه و آلمان و انگليس هم بود. راهبرد درهاي باز اين اطمينان را ايجاد مي‌کرد که با هر مخالفتي، مي‌شود مقابله کرد و امکان چالش جدي در ايران وجود ندارد. در سال 1977 گزارش سالانه وزارت امور خارجه نشان مي‌داد برخلاف خاورميانه پرآشوب، ايران امن است.

بي‌خبري‌ها و چاله‌هاي اطلاعاتي تا آنجا ادامه يافت که شاه هم در ديدارهايش با کارتر به او مي‌گفت که در ايران هيچ خبري براي نگراني نيست. بر پايه اين گفته‌ها آمريکا هم مصمم بود تا از شاه حمايت کند و چيزي جز اين انجام ندهد. به واقع آمريکا نياز مبرم داشت تا ايران را يک جزيره آرام ببيند و شاه، نگهبان منطقه پرآشوب باشد. ابتدا کارتر با شاه به خاطر نقض حقوق بشر برخورد کرد و به‌شدت به او اعتراض نمود، اما بعد همه‌چيز برگشت. در سال‌هاي 1976 و 1977 بيش از 10 هزار نفر از مبارزان انقلابي توسط ساواک ترور ‌شدند و اين امر هيچ واکنشي از سوي کارتر که با هدف حفظ حقوق بشر به قدرت رسيده بود به همراه نداشت، چرا که کارتر چشم خود را روي اين کارهاي شاه مي‌بست؛ نگهبان منطقه بيش از اين براي کارتر اهميت داشت. کارتر حاضر بود که شاه بيش از اين بکند و بخواهد، اما به سوي همسايه شمالي‌‌اش نزديک نشود. شاه از کارتر کمک مي‌خواست او با آغوش باز به او مي‌داد. مسئله حقوق بشر جايگاه مهمي در سياست خارجي کارتر نداشت و بارها نشان داد که به آن بي‌توجه است. ساليوان بعدها گفت شاه گفته که کارتر مرا به سياست مشت آهنين و ترور مبارزين انقلابي مسلمان تشويق مي‌کند تا نه دادگاهي باشد و نه محاکمه‌اي.

ساليوان به شاه گفت که شما هم همين کار را بکنيد، ولي نبايد بگوييد که آمريکا شما را تشويق مي‌کند. شاه نوامبر 1977 در واشنگتن با کارتر ملاقاتي داشت و در گفته‌هايش تجهيزات بيشتري را از او خواست ضمن آنکه شاه از تشديد اعتراضات و شورش‌هاي مردمي ابراز نگراني کرد و حمايت بيشتر آمريکا را مي‌خواست. بعدها برژينسکي از نگراني آشکار و واهمه شاه در اين ديدار گفت. کارتر هم يک ماه بعد از آن ديدار و در شب کريسمس 1978 به ايران رفت. کارتر در آن ملاقات ايران را جزيره ثبات در گوشه‌اي از جهان پرآشوب خواند و از آرامش ايران ابراز رضايت کرد. ولي کارتر مي‌خواست واهمه را از شاه بيرون کند و به او اعتماد به نفس و قوت قلب بدهد. شايد هم کارتر واقعاً با گزارش‌هاي غلط، ايران را جزيره آرامش مي‌يافت. آمريکا مي‌دانست که شاه تا وقتي باشد آمريکا هم هست. اين سال در تاريخ‌شناسي انقلاب ايران سالي تعيين‌کننده بود؛ در حالي که رژيم حاکم در سال‌هاي طلايي اقتصاد و رفاه اجتماعي به‌واسطه افزايش حمايت‌هاي مالي غرب و قيمت بالاي نفت بود، همزمان هم در سراشيبي کاهش مشروعيت و سقوط سياسي و اجتماعي بود. اين پارادوکس اقتصادي و سياسي و نابرابري کفه‌هاي ترازوي مشروعيت داخلي و مقبوليت خارجي ضرباهنگ سقوط را تسريع کرد.

 

اشتباه محاسبه

درگذشت مشکوک جهان‌پهلون تختي در دي‌ماه 1347، دکتر علي شريعتي در خرداد‌ماه 1356 و خصوصاً آيت‌الله مصطفي خميني در آبان‌ماه 1356 وجه سياست پنهان سرکوب رژيم پهلوي در عين سياست آشکار آزادي سياسي بود. رحلت فرزند امام باعث شد تا پيروان امام، رژيم شاه را مسئول اصلي اين مرگ‌هاي مشکوک بدانند. البته رحلت فرزند امام در چنين زماني براي امام و پيروانش «الطاف خفيه خداي تبارک و تعالي‏» تلقي مي‌شد، زيرا اين واقعه سبب بروز بسياري از تحولات سياسي بعدي شد؛ چنان‌که در گزارش يکي از مسئولان ساواک آمده است که پس از اينکه آيت‌الله مصطفي خميني در نجف فوت شد، اين جريان وسيله ‏اي شد که در ايران مجامع ترحيم مرتباً تشکيل بشود. خلاصه عدم‌رضايت ‏سياسي به اين قسم، خودش را بيان مي‌کرد که شاه را از اين بابت ‏خيلي عصباني کرده بود اين جلسات و مجالس ترحيم. در اين بين ياسر عرفات تلگراف تسليتي به آقاي خميني در نجف مخابره مي‌کند. آقاي خميني در جواب به ياسر عرفات مي‌‏گويد که درد و محنت من روزي پايان مي‌‏گيرد که ملت ايران از شر اين آدم جابر مثلاً فارغ بشود، راحت‏ بشود. يکي از مسئولان ساواک گفت نصيري [رئيس ساواک] اين متن را برده بود براي شاه، به شاه نشان مي‌دهد و شاه مي‌‏گويد که حالا ديگر بايد جنگ را علني کرد با روحانيون؛ به‌خصوص با آقاي خميني، برويد يک مقاله تهيه بکنيد.

بر اين مبنا و در حالي که هنوز 3ماه از رحلت فرزند امام نگذشته بود رژيم خطاي استراتژيک خود را انجام داد و تابلوي جنگ علني را بالا برد؛ ترکش‌هاي اين جنگ علني در روز 17دي ماه نمود يافت. در 17 دي ماه 1356 به بهانه بزرگداشت مقام زن و نزديکي به سالگرد انقلاب سفيد، مقاله‌اي در روزنامه اطلاعات منتشر شد. در اين مقاله به‌گونه‌اي اهانت‌آميز، به‌صورت مستقيم امام‌خميني(ره) به‌عنوان مقام مرجعيت و روحانيت شيعه مورد هدف قرار گرفت.

البته اهانت روزنامه اطلاعات به امام‌خميني(ره) به‌عنوان مرجعيت شيعه، اقدامي غيرقانوني و خلاف عرف به‌شمار مي‌رفت. شايد به اين خاطر ابتدا انتشار اين مقاله با مخالفت فرهاد مسعودي، سردبير وقت روزنامه اطلاعات مواجه مي‌شود، اما با تأکيد و فشار دربار مقاله به چاپ مي‌رسد. مسعودي مقاله را باعث واکنش علما و روحانيون و براي آينده روزنامه خطرناک تعبير مي‌کند اما در تماس با وزير اطلاعات و نخست‌وزير مشخص مي‌شود که اين مقاله تند و تحريک‌آميز به خواست دربار و شاه تهيه شده است؛ چنان‌که داريوش همايون، وزير وقت اطلاعات در خاطرات خود مي‌گويد که مقاله از وزارت دربار سرچشمه مي‌گرفت. اين مطلب که شاه روايت اوليه مقاله را نپسنديد و گفت بايد تندتر بشود، درست است.

از سوي ديگر و با وجود اينکه همه بر سر اسم مستعار «احمد رشيدي مطلق» اتحاد نظر دارند، اما هيچ‌کس بعدها مسئوليت اين مقاله را برعهده نگرفت؛ از اين‌رو در مورد ماهيت و هويت اصلي نويسنده نيز اتفاق نظري وجود ندارد. با اين حال گمانه‌ها از داريوش همايون، وزير اطلاعات و جهانگردي، فرهاد نيکوخواه، پرويز نيکخواه، اميرعباس هويدا و يا حتي ساواک حکايت دارد.
با اين همه رژيم در سال طلايي حاکميتش با تکيه بر اين موقعيت تلاش داشت تا به تعبير داريوش همايون «آب در سوراخ مورچه بريزد» تا مورچه‌ها بيرون بيايند و بدين ترتيب، انقلابيون، خود را نشان دهند تا راه براي سرکوب آنان هموار شود.

در عمل اين تنها اشتباه محاسبه‌اي جلوه کرد که حوادث ديگري را رقم زد؛ چنان‌که نيکي.آر.کدي، در اين باره مي‌نويسد که در ژانويه 1978(دي‌ماه 1356) رژيم نشان داد که در ارزيابي قدرت مخالفين مذهبي خود، دچار سوء‌محاسبه عجيبي است در نتيجه، يکي از قدم‌هاي نابود‌کننده خود را برداشت. براساس گزارش‌هاي موجود، به دستور شاه مقاله‌اي در روزنامه نيمه‌رسمي اطلاعات چاپ شد که در آن به‌شدت به آيت‌الله خميني حمله و توهين شده بود. حوادث بعدي نشان داد که اين عمل، از سوء محاسبه‌هاي بسيار وخيم رژيم بوده است.

 

اقدامات و اعتراضات

شاه دستور نگارش مقاله «ايران و استعمار سرخ و سياه» را در حالي داده بود که پيش از آن در گفت‌وگو با يک مجله آمريکايي به آن اشاره کرده بود. اين رسانه‌اي‌ساختن ديدگاه حاکميت پهلوي نسبت به مرجعيت خميني، نشان هراس نهفته رژيم از امام خميني(ره) بود؛ چنان‌که هنگامي که اعلام شد که آيت‌الله خميني در رساله عمليه خود سلطنت را غيرشرعي اعلام کرده و اين نظر در چاپ جديدي از توضيح‌المسائل ايشان منتشر شده است، اين هراس نهفته جاي خود را به اقدامي عملي داد.
از اين ‌رو با سردرگمي در مقاله‌اي با اسم ساختگي احمد رشيدي مطلق، صريحاً بي‌حجابي را فضيلت، حجاب را کهنه‌پرستي و ارتجاع سياه معرفي و به ساحت مرجعيت امام خميني(ره) اهانت کرده و قيام 15 خرداد 1342 توطئه استعمار سرخ و سياه معرفي شده بود.

با پخش سراسري روزنامه اطلاعات و توزيع آن در شهر قم، نخستين واکنش‌ها از اين شهر آغاز شد. در نخستين اقدام، مدرسين حوزه علميه قم تصميم گرفتند که روز بعد درس‌هاي حوزه تعطيل شود. در اين روز طلاب با تظاهرات و راهپيمايي آرام به سوي منازل مراجع وقت رفته و با تجمع در مقابل منازل ايشان با دادن شعارهايي به حمايت از امام پرداختند. نيروهاي امنيتي ابتدا با يورش به صف تظاهرکنندگان سعي در متفرق کردن و ممانعت از ادامه راهپيمايي طلاب داشتند اما وقتي با مقاومت آنها روبه‌رو شدند، اعلام کردند درصورتي که راهپيمايان شعار ندهند و آرام حرکت کنند، مي‌توانند به تظاهرات خود ادامه دهند.

همان روز ساواک قم طي گزارشي اعلام مي‌کند که ساعت 10 و 30 دقيقه صبح بيش از 5هزار نفر از طلبه‌هاي علوم ديني در مسجد اعظم اجتماع کردند و از آنجا به منزل چند تن از روحانيون رفتند و از آنان خواستند که از [امام] خميني دفاع کنند.
نيروهاي امنيتي و نظامي رژيم با آرايش ضد‌شورش، ماشين‌هاي آبپاش و نفربرهاي نظامي در انتظار تجمع بعدازظهر مردم قم بودند که مردم قصد ادامه راهپيمايي را داشتند. با اين وجود و برخلاف اعلام اوليه، نيروهاي نظامي تحمل اعتراض و تظاهرات آرام را نداشتند و براي يورش به آنان دنبال بهانه‌اي بودند. از اين‌رو نخستين نشانه‌هاي درگيري به وسيله مأموران رژيم رخ داد. يکي از ماموران شيشه بانک صادرات را شکست و مأمور ديگري همان شيشه را با پاره آجر نشانه گرفت. همين بهانه کافي بود که اسلحه‌ها به طرف مردم نشانه‌گيري شود. با تيراندازي به سوي تظاهرکنندگان و به‌زمين‌افتادن تعدادي از مردم، جمعيت در کوچه‌هاي اطراف پناه گرفتند و جنگ و گريز خياباني تا ساعاتي از شب ادامه يافت. در اين روز پس از پايان درگيري‌ها دست کم 6 نفر شهيد و ده‌ها تن زخمي شدند.

با سرکوب قيام خونين مردم قم مرجعيت شيعه با تعطيل‌کردن درس و حوزه و سخنراني در اعلام انزجار از اين اقدام جسارت‌آميز به صدور اعلاميه پرداختند. طلاب و علماي قم با انتشار اعلاميه‌اي ضمن محکوم کردن کشتار مردم بي‌دفاع، اين سؤال را مطرح کردند که آيا فضاي باز سياسي به اين معناست که اگر کساني به مطالب غيرواقعي روزنامه اعتراض کنند بايد با گلوله پاسخ بگيرند؟

همچنين پس از صدور بيانيه و انتقاد و اعتراض، علماي قم در جلسه‌اي بر اين مسئله تصميم گرفتند تا نامه‌اي خطاب به کورت والدهايم، دبيرکل وقت سازمان ملل متحد بنويسند تا چند روز بعد هنگام ورود او به ايران به وي تسليم کنند. ظاهراً نامه علماي قم به‌دليل نداشتن امضاي مراجع بزرگ مورد تأييد قرار نگرفت و چون دبيرکل فرصت زيادي نداشت، دست‏‌اندرکاران روحاني اين اقدام اعتراضي نيز توفيقي در گرفتن امضا نيافتند.

 

موضع‌گيري امام و رهبري

امام خميني(ره) پيشگام نخستين واکنش در اين زمينه بود. امام اول بهمن‌ماه 1356 و در حالي که در تبعيد در نجف به‌سر مي‌بردند، فرمودند متحيرم که اين فاجعه را، اين فاجعه بزرگ را به که تسليت بگويم؛ آيا به رسول اکرم(ص) و ائمه معصومين(ع) و حضرت حجت(ع) تسليت بگويم يا به امت اسلام، به ملت مظلوم ايران تسليت بگويم يا به اهالي محترم قم، يا به حوزه‌هاي علميه و علماي اعلام؟ به کي بايد تسليت گفت؟...از کي بايد تشکر کرد در اين قضايا که براي اسلام پيش مي‌آيد و اين ملت بيدار در مقابل اين مصيبت‌ها استقامت مي‌کند، کشته مي‌دهد؟ ملت ايران، ملت بيداري است؛ ملت هشيار و مقاومي است؛ اين ايستادگي به نتيجه خواهد رسيد.

همچنين امام در پيامي که به همين مناسبت صادر کردند، اظهار داشتند که نهضت اخير پرتوي از نهضت 15 خرداد است و شعاعش در سراسر کشور نورافکنده، خود کوبندگي خاصي دارد که شاه را از خود بيخود کرده و او و دارودسته چاقوکشش را به تلاش مذبوحانه واداشته است. جنايات 29 محرم امسال(19 دي 1356) نقطه عطفي است به جنايات شاهانه 12 محرم آن سال(15 خرداد 1342). شاه خواست ضرب شستي به ملت مسلمان نشان دهد. پس از تماميت حساب با رئيس‌جمهوري آمريکا، به بهانه مختصري که مأمورين ايجاد کردند مرکز تشيع و حوزه فقاهت اسلام را در جوار مرقد پاک حضرت فاطمه معصومه(س) به مسلسل بست. شاه مي‌خواهد ثابت کند که نوکري او تحکيم شده و ملت نبايد گمان کند او از پشتيباني اجانب برخوردار نيست ولي ملت با تظاهرات عمومي و تعطيل سرتاسري ادامه‌دار و اظهار تنفر، بار ديگر ثابت کرد که او را نمي‌خواهد و از او و خاندانش بيزار است و اين رفراندوم طبيعي در حقيقت خلع او از سلطنت غاصبانه جابرانه است.

همچنين آيت‌الله خامنه‌اي، رهبر انقلاب اسلامي، درباره قيام مردم قم فرمودند که 19دي‌ماه، يادآور قهرماني‌هاي مردم ايثارگر قم، شهر خون و شهادت و روز آغاز مبارزه قاطع و مستمر امت اسلامي با رژيم منحوس پادشاهي است. در اين روز و در اوج قدرت رژيم شيطاني پهلوي، در روزهايي که استبداد به‌جنون‌کشيده شاه خائن، کار عمال و کارگزاران رژيم را به گستاخي و وقاحت کشانده و اختناق حاکم، همه فريادهاي ملت محروم و دربند را در سينه خفه کرده بود، يکباره فرياد پُرخروش و هماهنگ مردم قم، آسمان ايران را شکافت و خواب دژخيمان پهلوي را برآشفت. قيام دليرانه مردم قم، نقطه شروع مبارزه بي‌امان بود.

 

واکنش رژيم

رژيم پهلوي بعد از قيام خونين 19 دي مردم قم، عده‌اي از اعضاي حزب رستاخيز را جمع‌آوري و با به‌راه‌انداختن تظاهراتي نمايشي سعي کرد، وانمود کند که روشنفکران ايران، شورش مرتجعين قم را محکوم مي‌کنند. تظاهر‌کنندگان صبح 23 دي سوار بر اتوبوس‌ها راهي قم شدند و طي يک راهپيمايي به حمايت از شاه پرداخته و با شعار «جاويد شاه» به سمت حرم حرکت کردند.
به موازات اين اقدام و به‌منظور انحراف افکار عمومي از رهبري امام(ره) و در راستاي فضاي باز سياسي، اجازه فعاليت به برخي از گروه‌هاي موافق سلطنت داده شد؛ از جمله اين گروه‌ها کميته دفاع از آزادي و حقوق بشر بود.

 

پيامدهاي قيام مردم قم

با انتشار مطلب اهانت آميز عليه امام، نخستين واکنش‌ها در شهر قم آغاز شد. مدرسين حوزه علميه قم دروس حوزه را در روز 18 دي‌ماه تعطيل اعلام کردند و در اين روز، طلاب با تشکيل اجتماع بزرگي تظاهرات خود را به سوي منازل مراجع آغاز کردند و تعدادي از علما و مراجع قم در سخنراني‌هاي خود، به حمايت از امام و محکوميت اهانت به ساحت ايشان پرداختند. بازاريان قم با مشاهده حرکت حوزه علميه، تصميم به تعطيلي مغازه‌هاي خود در 19دي گرفتند. در اين روز ساواک و شهرباني به کمک نيروهاي کمکي از تهران وارد شده و در حوالي مدارس علميه متمرکز شدند.

قيام 19 دي 1356 مردم قم که خونين‌ترين اعتراض مردمي بعد از 15 خرداد 1342 بود، پيامدهايي را به‌دنبال داشت. پيش از هر مسئله‌اي شعار فضاي باز سياسي و آزادي‌هاي مدني رنگ باخت و مرجعيت شيعه سکاندار و پرچمدار مبارزات انقلابي مردم ايران شد. چنان‌که تبعيد امام به نجف و دوري از کانون مبارزات اسلامي، مانعي براي ادامه نهضت اسلامي نشد.

در گفتمان‌شناسي انقلابي نيز شعارها نقش بيشتري را ايفا کردند؛ چنان‌که شعار «مرگ بر شاه» و «يا مرگ يا خميني» به تکيه کلام توده‌هاي انقلابي و اعتراضات خياباني تبديل شد. از رهرو بي‌تابي و بي‌تحملي رژيم در مقابله با اعتراضات خياباني سرکوب و کشتار به راهکار ثابت برخورد با مردم تثبيت شد؛ اين مسئله موجب شکل‌گيري «راهبرد چهلم‌ها» در قاموس مبارزات انقلابي مردمي شد که 13ماه بعد بنيان رژيم را از جا کندند. اهميت تاريخ‌شناسي قيام مردم قم در 19 دي 1356 از آنجا حائز اهميت است که پس از 14 سال از گذشت قيام مردم در 15 خرداد 1342 اعتراضات مردمي به خيابان‌ها کشيده شد و نهضت، رنگ خون به‌خود گرفت. از اين‌رو اين روز را مي‌توان شروعي دوباره براي نهضت انقلابي مردم ايران دانست.

-------------

منابع:
1. مرکز اسناد انقلاب اسلامي
2. سازمان تبليغات اسلامي
3. مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي
4. مصاحبه نويسنده با پروفسور گري سيک، عضو شوراي‌عالي امنيت ملي آمريکا در دوران رياست‌جمهوري جرالد فورد، جيمي کارتر و رونالد ريگان و مشاور ارشد زبيگنيو برژينسکي مشاور عالي امنيت ملي ايالات متحده در دولت کارتر، روزنامه جام جم، بهمن 1387.
 

* همشهري آنلاين

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس