گروه فرهنگی مشرق - بیشک دوره مدیریت عزتالله ضرغامی، یکی از دوران پر کار و پر افتخار رسانه ملی است. هر چند به این دوره انتقاداتی هم وارد است؛ و لیکن در نهایت و بعنوان یک کارنامه ده ساله در این دوران شاهد رشد و شکوفایی و نوآوری های فراوانی بوده ایم که شاید مهمترین آن انتخابات ریاست جمهوری اخیر به ویژه مناظره ها و گفتگوی نامزدهای انتخاباتی بود. اما در فرصت باقی مانده اقداماتی اساسی باید انجام شود که فقط به دست مهندس ضرغامی امکان پذیر است و اگر به دوره بعد موکول شود زمان زیادی برای رسیدن به ضروری بودن این اقدامات، توجیه، تفهیم و تجمیع نیرو برای اجرایی آن نیاز است. البته شایسته است احصا این ضرورتها نیز توسط همین تیم حاکم صورت گیرد که با توجه به فرصت باقی مانده ضروری ترین کارها چیست؟ حال به گوشهای از این اقدامات اساسی اشاره می شود.
***احقاق و تثبیت حقوق بینالمللی
قطع برنامههای ماهوارهای شبکههای بینالمللی رسانه ملی بطور قطع دسیسهای آمریکایی - انگلیسی است ولیکن ابزارهای ضعیف دفاع از حقوق رسانه ملی توان مقابله حقوقی با دشمنان و رقبای خود را ندارند و متاسفانه دفاتر خارج از کشور و حتی بخش حقوقی رسانه ملی نتوانسته در تعاملات رسانهای خود برای رسانه ملی شان و جایگاه قانونی لازم را ایجاد نماید. با عنایت به شناخت مهندسی ضرغامی در این مقوله بطور حتم حضور ایشان در مجامع بین المللی و دفاع از حقوق رسانه می تواند بخش زیادی از این تحریم ناعادلانه را بکاهد.
***چابکسازی رسانه ملی
در حال حاضر در حدود 40 هزار نیرو در رسانه ملی مشغول به فعالیت میباشند و اگر نیروهای متصل راهم در نظر بگیریم شاید قریب به صد هزار نفر بصورت مستقیم یا با یک واسطه با رسانه ملی در حال فعالیت هستند.
رسانه ملی تنها رسانه جهان تشیع در مقابل صدها رسانه دیگر است و نیاز دارد که ساختار خود را سریعاً روز آمد کند. معاونتهای متعدد، شبکه های کمسود و پرهزینه، شرکت های زیانده، شرح وظایف موازی، حالت عملیاتی را از رسانه می گیرد. تمام رسانه باید در خط عملیات رسانهای کنار هم باشند و در راستای دستیابی به افق رسانه تلاش کنند در صورتیکه در حال حاضر شاید کمتر از 20 درصد سازمان صدا و سیما در جهاد رسانهای نقش موثر دارند و 80 درصد خود را پشتیبان میدانند ولی در واقع باربر عملیات هستند. البته ادغام های گذشته اندکی از این مشکل کاسته ولی توان مطالعاتی معاونت برنامهریزی جوابگوی تغییرات مدرن رسانه امروزی نیست و اولین مشکل، ساختار نویسان قدیمی سازمان هستند که توان شالودهشکنی ندارند و دچار وسواسها و رودربایستی های خانوادگی رسانه هستند، به شکلی که هر نوع تغییری با هزینههای سنگین و درگیریهای داخلی در سازمان مواجه خواهد شد.
***مستقلسازی رسانه از بودجه دولتی و پرهیزاز شیوههای درآمدی آسیبزا
"رسانه ملی" رسانه جهان اسلام و مدافع منافع ملی و فراجناحی و فرا دولتی است. هر چند بهره مندی دولتها و گرایشهای سیاسی به شکلی علمی و معقول از رسانه ملی بلا اشکال است؛ اما وابستگی مالی رسانه ملی به دولتها همیشه گریبانگیر رسانه بوده و موجب محافظه کاری های فراوانی برای رسانه شده است. به شکلی که در پایان دوران دولتهای اقایان خاتمی و احمدینژاد مسوولان در رسانه به فروش املاک یا اخذ وام های متعدد و یا وادار به پناه آوردن به درآمد های بازرگانی شده اند.. در حال حاضر برخی از کارشناسان و مدیران تنها راه نجات رسانه را افزایش باکسهای آگهی و بالابردن نرخ پخش آگهی میدانند، رویکردی که دیگر رسانههای جهان هم از آن تبعیت می کنند و در حال حاضر شاهد رشد افسار گسیخته و بی ضابطه آن هستیم به شکلی که در یک باکس نمایشی 40 دقیقه ای تا 20 دقیقه آگهی پخش می شود.

تفاوت ماهوی رسانه جمهوری اسلامی و شان آن در در جهان اسلام اجازه نمیدهد که با نگاه رسانهای در آفریقا یا حتی آمریکای و اروپا در رسانه ملی برنامهریزی کنیم و می بینیم مخاطب ماهواره بین این حرکت را از ماهواره میپذیرد ولی از رسانه ملی نمیپذیرد. به نظر می رسد به هر دلیلی در حال حاضر رسانه ملی در بودجه سالیانه کشور حضور محسوسی ندارد و مظلوم واقع میشود؛ در صورتیکه یک سریال "الف ویژه" رسانه ملی گاهی بیش 30 میلیارد تومان هزینه دارد و خود میتواند دارای ردیف اعتباری مشخصی در بودجه کشور باشد.
ضریب نفوذ فعلی رسانه ملی در مجلس شورای اسلامی در حد پاسخگویی به مطالبات رسانهای نمایندگان مجلس و گزارش دهی در کمیسیون ها و تعاملات کهنه مرسوم و متداول ماضیه است در صورتی که این آمادگی در مجلس های گذشته و فعلی وجود دارد که رسانه ملی در تراز خود دیده شود و بتواند سهم قابل توجهی در بودجه کشور داشته باشد.
البته با یک نگاه دیگر، شاید رسانه ملی بتواند با تاسیس بانک، بیمه و حتی ایرلاینها و تبلیغ مناسب برای آنها بخش زیادی از مشکلات مالی خود را حل کند و از گردش اعتبارات خود سود آوری ایجاد نماید و فشار بر پخش آگهیهای نازل و ملال آور را کاهش دهد و منابع در آمدی پایدار و بیآسیب برای خود فراهم کند.
***جذب و آموزش نیروی انسانی متعهد و متخصص و کارآمد
شاید یکی از انتقادهای دائمی مقام معظم رهبری به رسانه ملی در طی دورههای مختلف عدم تربیت نیروهایی در طراز گفتمان انقلاب اسلامی، تقابل با ناتوی فرهنگی و جنگ نرم بوده باشد. هر چند ضرغامی انصافاً تلاش های فراوانی نمود و بخصوص در معاونت سیاسی واستانها نیرو های خوبی به سازمان افزوده شدند و در دوره لاریجانی هم سعی درخوری انجام شد؛ اما هنوز شاهد آن هستیم که نیروی متعهد، متخصص و کارآمد در رسانه ملی به تعداد لازم وجود ندارد و هر از چندگاهی به خصوص در حوزه تولید، شاهد صحنههای تاسف باری هستیم که شایسته مدیر حزباللهی چون مهندس ضرغامی نیست.

گزینش صحیح و بدون گشادهدستی نقطه اصلی آسیبپذیری در حوزه منابع انسانی است. سالهاست رسانه ملی اعلام کرده که به دلیل تعداد زیاد نیرو از جذب نیرو ندارد ولی ما شاهد رشد بی ضابطه نیروی انسانی در رسانه هستیم. بی شک اگر با برگزاری آزمون سراسری و فراخوان عمومی و گزینش سخت، نیروی لازم جذب شده بود امروز کمتر شاهد این وضعیت بودیم.
گاه مشاهده می شود روند جذب نیرو در سازمان، ورود از در اصلی نیست، بلکه از پنجره است. یعنی شرکتهای واسطهای با قراردادهای غیر رسمی محل ورود نیرو می شوند و بعد از مدتی همین نیروها ساماندهی میشوند و خود را صاحب حق میدانند. در صورتیکه نیروهای مومن، مشتاق و با انگیزه پشت در های اداره کل منابع انسانی به صف میایستد و امکان ورود آنها مهیا نمیشود.
یکی از آسیب های سازمان صدا و سیما، ساماندهی نیرو های تحمیلی و عدم جذب نیروی مورد نیاز بود. شگرد غلطی که در معاونت اداری سازمان همچنان بر آن اصرار است و نیاز به ورود سریع و بی فوت وقت شخص رئیس سازمان را دارد.
***تجمیع موازی کاریهای سازمان
بی شک در سازمان صدا و سیما مانند دیگر سازمان های موجود در کشور ، پر از موازی کاری است. نمونه بارز آن LPTV است که در دو معاونت پیگیری میشود و هیچ یک از معاونین هم کوتاه نمیآیند و مشهور است که به دلیل رفاقتهای گذشته رئیس سازمان بلاتکلیف مانده است. اما این موضوع دامنه گسترده تری دارد. بطور مثال متولیان تولید در رسانه ملی متعدد و غیر هماهنگ هستند؛ حتی در این اواخر معاونت اداری و مالی هم صاحب شبکه شده است و شبکه بازار را سرپرستی میکند.

تولید برنامههای معارفی در مجتمع مسجد بلال از این دست مثالهای حیرتآور است. به واسطه گسترده شدن سازمان پدیدههای اینچنینی رشد سریعی داشتهاند و هر کدام قسمتی از توان و انرژی سازمان را بصورت منطقهای و بخشی در اختیار گرفتهاند و کار مدیریت رسانه را دشوار نمودهاند. یکی دیگر از این قسم موازی کاری ها که به شکل بدی سازمان را دچار تناقص نموده سیاست گذاریای متفاوت تولید بخش آگهی های بازرگانی با افق رسانه است. بطور مثال در کنار پخش سریال کلاه پهلوی که یک اثر "الف ویژه" و فاخر به شمار میآید و بر علیه سیاست رضاخانی است آگهی بانک سپه پخش میشود که تولید شده در شهرک غزالی رسانه است و کارنامه رضاخانی را به رخ میکشد و یا اگر سازمان در موضوع تعداد فرزندان خانواده تغییر رویکردی داشته که هنوز در آثار سازمان مشهود نیست، در آگهیهای بازرگانی، خانواده های یک یا دو فرزندی را نشان میدهند و یا سبک زندگی این آگهیها کاملا متفاوت با سیاست های ابلاغی تولید پخش است. وجود بخشهای مختلف بین الملل، معاونت برون مرزی، مرکز بینالملل و دفاتر خارج کشور تامین برنامه خارجی و تبادلات بین المللی و ... بیانگر یک بام و دو هوا بودن رسانه ملی است.
از این دست مثال ها فراوان است مانند اختلافات اداری و مالی و برنامه ریزی، سیاسی و سیما،مجازی و فنی و... که عمده علت آن ساختار غلط و شرح وظایف همگون و توسعه طلبی بخشها و حاکمیت نگاه بخشی است.
***تعطیلکردن شبکههای کماثر
افتخار رسانه نباید تعداد شبکه های آن باشد بلکه باید به تعداد مخاطب و میزان اثر گذاری خود ببالد. اگر قرار است هر استان یک شبکه استانی داشته باشد که یا فیلم خارجی و یا گزارش کار مسئولین استان را پخش می کنند و هر از گاهی سیاه چادری و بز و گاو و گوسفندی موسیقی ...را نمایش میدهند که بگویند استانی هستیم، چطور انتظار داریم مخاطب از میان دایره وسیع انتخاب خود به شبکههای استانی جذب شود. بیش از نیمی از نیروی انسانی سازمان در شبکه های استانی مشغول به کار هستند و حتی در سه استان دو شبکه استانی همزمان مشغول به کار هستند یعنی شبکه مهاباد، آبادن و کیش را باید به شبکههای استانی اضافه نمود. ولی آورده این هزینه سنگین برای سازمان چه بوده؟ امروز با افتتاح شبکه شما که فاخرترین آثار استانی را دستچین میکند و نمایش می دهد متوجه می شویم فرسنگها با استانداراد های رقابتی در سپهر رسانه ای فاصله داریم و بعضاً برای جبران این فاصله ناچار میشویم دست به تقلید های ناشیانه تری بزنیم وخطوط قرمز را نادیده بگیریم.
شبکه های بدون مخاطب صدا که استراتژی خود را از کیفیت به سمت کمیت سوق دادهاند یا وجود شبکه های نمایش، تماشا، ifilm عربی، فارسی و انگلیسی و پخش همزمان آن چه توجیه اقتصادی و رسانهای دارد؟ آیا شبکههایی مانند بازار و شما و آموزش با ماهیت های متشابه با شبکه های دیگر و یا حتی متناقض با رسالت های اولیه در حد یک کانال هستند یا یک شبکه. از طرفی نیاز به شبکههای تخصصی و مطالبات جدید مخاطب به دلیل محدودیتهای مالی رسانه بر زمین مانده است. تابوی تعطیلی یک شبکه را می توان با تشخیص درست نیاز مخاطب به شبکه های جدید شکست.

***تعطیل کردند شرکت های زیان ده یا کم سود
به خودی خود چرخاندن رسانه ملی دشوار است. حال اگر این سازمان فرهنگی، سیاسی تخصصی، هنری، فنی و ... پیرامون خود شرکت و توابعی هم ایجاد نماید و سعی کند این اقمار را در منظومه خود نگاه دارد، این دشواری به محال بودن نزدیک می شود.
شرکتهایی مانند سروش، سروش رسانه، تکتا، سیما چوب، انتشارات و ... هیچکدام نتوانسته یاری رسان رسانه باشد و بعضاً باری برای رسانه هم بوده است. مانند آتش سوزی انبارهای شرکت سیما چوب که ضربه شدیدی به سازمان صدا و سیما زد. هر چند این شرکت جزء شرکت های متوسط و رو به بالا است که با حمایت آگهی مجانی و انحصار قراردادهای دولتی توانسته تا حدی خودگردان باشد؛ ولی کمکی به رسانه نمی کند.
اصل 44 قانون اساسی به ما آموزش میدهد که این شرکتها باید به بخش خصوصی واگذار شود و دولتی ماندن آنها بار حاکمیت را افزایش می دهد والا اینها هیچکدام جزء وظایف حاکمیتی رسانه نیستند. (شرکت تکتا در حال حاضر در گران ترین قسمت پایتخت جاخوش کرده و حتی فاضلاب صنعتی آن تهدید جدی برای شهر است اما بدون نقش موثر در درآمد سازمان اصرار به ادامه فعالیت دارد).
***تعیین تکلیف قانون اداره صدا و سیما
پس از شورای سرپرستی سازمان، صدا و سیما فاقد قانون اداره است. در مجلس هفتم در کمیسیون فرهنگی این قانون در دستور قرار گرفت و متاسفانه به سر انجام نرسید و در مجلس هشتم دچار کشمکش سیاسی شد و با چهارچوبی غیر منطقی به سمت تصویب می رود.قانونی که مدیریت صدا و سیما را در آیند ه پیچیدهتر و دشوارتر و حتی محال میکند. دخالت اجرایی و مدیریتی در سازمان تخصصی مثل رسانه ملی خطری است که می تواند آینده سختی را روبروی رسانه قرار دهد. این بحث در حد عالی سازمان و در تعامل با رییس مجلس قابل پیگیری است؛ والا سمت و سوی فعلی به ضرر رسانه خواهد بود.
***افزایشی تولیدات فراملی
شبکههای جهان اسلام و حتی شرقی، اشتراکات فرهنگی و مذهبی فراوانی با ما دارند و امکان تولید محصولات مشترک را به ما می دهند ولیکن تعدد حوزههای تصمیمگیری در حوزه بینالملل و نداشتن کارشناسان خبره تعاملات فرهنگی و رسانهای باعث بر زمین ماندن این مهم شده است. شبکه های شیعی موجود، شبکههای اسلامی و شبکه های فارسی زبان بخصوص در اولویت این تعاملات هستند.
البته مراد از این محور سفرهای خارجی و برگزاری همایش نیست؛ بلکه رسیدن به اولویتها و نیازها و مطالبات مشترک همتایان خارجی نزدیک به خود است که منجر به تولید شود. بطور مثال تولیدمحصولاتی با مخاطب فراملی و است.
***شهرک سینمایی و تلویزیونی
بهطور حتم جنگ رسانهای ابزار رسانهای هم می خواهد و نبود شهر تلویزیونی و با سینمایی یکی از مشکلات اصلی صنعت سینما و تلویزیون بوده و هست و کارهای پراکنده صورت گرفته هم فایدهای مقطعی داشته ولیکن نتوانسته نیاز اصلی سینما و تلویزیون را برآورده کند. مجموعههایی مانند شهرک تلویزیونی غزالی، شهرک سینمایی دفاع مقدس یا مجموعه لوکیشن های یوسف در ورامین و یا مختار در احمدآباد مستوفی و ساخت مکه و مدینه در جاده قم در پروژه مجیدی بیانگر نیازهای فراوان و امکانات اندک است. حال اینکه تلاش دولت برای احداث شهرک سینمایی به نتیجه نرسیده است در صورتی که مطالعات و نیاز شناسی های انجام شده در رسانه ملی در این مورد میتواند هر چه سریعتر به اقدام تبدیل شود و آهنگ آغاز ساخت این شهر فرهنگی و رسانهای در دوره مهندسی ضرغامی به گوش اهالی فرهنگ و رسانه برسد.
***ایجاد قرارگاه رسانه ای فرهنگی کشور
توان فرهنگی و رسانه ای کشور متعدد و جزیرهای است و متولی های متفاوت با سیاست گذاری های غیر همسو باعث شده نتوانیم از تمام ظرفیت های کشور در یک راستا و بصورت هم افزا استفاده نمائیم. سازمان تبلیغات، ارشاد حوزه هنری، مؤسسات متعدد فرهنگی سپاه و بسیج و حتی ارتش و ... لیست بلند بالایی را از توان ها و امکانات، بودجه و نیروی انسانی را مقابل ما می گذارد که هرکدام کار خود را می کند و از طرفی برخی از مسایل ضروری بر زمین مانده و متولی ندارد و یا بودجه ای برای آن پیدا نمیشود.
ایجاد یک قرارگاه رسانهای و فرهنگی ضرورت امروز ماست تا بتوانیم با هم افزایی در مقابل رسانههای بیگانه کاری از پیش ببریم.شخصیت حقیقی مهندس ضرغامی از این لحاظ می تواند کمک فراوانی به انجام این امر مهم نماید.رسانه ملی را باید پیشقراول مبارزه با شبیخون دشمن دانست و اگر در این میان همه دستگاه های کشور هم برای کمک به صدا و سیما بسیج شوند باز هم مسیرهای طی نشده فراوانی پیش رو داریم.
***تجمیع سایت صدا و سیما در تهران
تعداد ساختمانهای سازمان در تهران یکی از عوامل اصلی بالا رفتن هزینه های سازمان صدا و سیما است. شاید به راحتی بتوان گفت در تهران و اطراف تهران در حال حاضر نزدیک به 40 تا 50 ملک مربوط به صدا و سیما وجود دارد که استفاده صحیحی از آنها نمیشود و بخش هایی هم از لحاظ جا و مکان دچار مشکل هستند. ایجاد یک برج رسانهای در محوطه صدا و سیما و تجمیع میتواند بسیاری از هزینهها را کاهش دهد.
این مطالب گوشهای از نکات قابل اهمیت است که به ذهن می رسد ولیکن مسلما تمام موضوعات نیست و شاید در اولویت بندی ها قابل جابجایی باشند. امید آنکه مدیران فعلی رسانه ملی بتوانند با دقت بیشتر از فرصت های باقی مانده به نحو احسن بهره ببرند.
کارنامه قابل دفاع مهندس ضرغامی در طول سالیان گذشته نشان می دهد وی بهتر از هر گزینه دیگری می تواند بارهای برزمین مانده را بر دوش کشد. تجربه، دور اندیشی، تعهد وکارآمدی ضرغامی می تواند بن بست ها و خاکریز های فتح نشده فرهنگی را به تسخیر دستگاه رسانه ملی درآورد و رقبای خارجی را که از پنجره ها به درون خانه هایمان رسوخ کرده اند را ناکام بگذارد.
ضرغامی برای ادامه و تکمیل پروژه های در حال اجرا نیازمند زمان و تزریق امکانات بیشتر است.برای انجام یک پروژه ملی باید امکانات ملی بسیج شود و ژنرال های فرهنگی را نباید در میدان کارزار 24 ساعته، تنها گذاشت.
***احقاق و تثبیت حقوق بینالمللی
قطع برنامههای ماهوارهای شبکههای بینالمللی رسانه ملی بطور قطع دسیسهای آمریکایی - انگلیسی است ولیکن ابزارهای ضعیف دفاع از حقوق رسانه ملی توان مقابله حقوقی با دشمنان و رقبای خود را ندارند و متاسفانه دفاتر خارج از کشور و حتی بخش حقوقی رسانه ملی نتوانسته در تعاملات رسانهای خود برای رسانه ملی شان و جایگاه قانونی لازم را ایجاد نماید. با عنایت به شناخت مهندسی ضرغامی در این مقوله بطور حتم حضور ایشان در مجامع بین المللی و دفاع از حقوق رسانه می تواند بخش زیادی از این تحریم ناعادلانه را بکاهد.
اهمیت این موضوع آن وقت خود را نشان میدهد که بدانیم حذف شدن در مدار ماهوارهای بخاطر تحریم، با سرعت توسط رقبای رسانهای منطقهای یا بینالمللی پر خواهد شد و معلوم نیست بهترین جایگاههای مداری در اختیار رسانه ملی، در سالهای آینده حتی در صورت برداشته شدن تحریمها قابل برگشت باشد. در حال حاضر چند اداره کل در پی حل کردن این موضوعات میباشند و حتی موفقیتهایی را نیز بدست آوردهاند؛ اما ورود تمام قد رئیس رسانهملی به همراه یک تیم حقوقدان برجسته بینالمللی میتواند برای سالیان دراز حقوق ملی ایران را تضمین نماید.


***چابکسازی رسانه ملی
در حال حاضر در حدود 40 هزار نیرو در رسانه ملی مشغول به فعالیت میباشند و اگر نیروهای متصل راهم در نظر بگیریم شاید قریب به صد هزار نفر بصورت مستقیم یا با یک واسطه با رسانه ملی در حال فعالیت هستند.
این موضوع به خودی خود تهدید نیست ولیکن آن زمانی که در موضوعات مهم مانورهای رسانه ملی را رصد می کنیم به خوبی می بینیم که این پیکره گوشتآلود توان حرکت را از مدیران رسانه گرفته است. رسانهای که باید ماهیانه فقط 100 میلیارد تومان حقوق پرداخت کند(یعنی 50 درصد اعتبارات خود را)، نیازمند پخش آگهی میشود تا بتواند معیشت کارکنان خود را تامین کند و البته بیشتر از گذشته وابسته به دولتها میشود. در حال حاضر بار سنگین نیروهای بازنشسته و تعویق گرفته و یا کسانی که بازنشسته شدهاند و مجدداً در شرکت های تابعه بکار گرفته شدهاند و بعضاً خود سهامدار و عضو هیئت مدیره شرکتهای تابعه هستند توان دوندگی را از رسانه گرفته است. و از طرفی صندوق بازنشستگی سازمان صدا و سیما هم توان پذیرش بازنشستگان جدید را ندارد و در حالت نیمه ورشکسته به سختی در حال فعالیت است.


رسانه ملی تنها رسانه جهان تشیع در مقابل صدها رسانه دیگر است و نیاز دارد که ساختار خود را سریعاً روز آمد کند. معاونتهای متعدد، شبکه های کمسود و پرهزینه، شرکت های زیانده، شرح وظایف موازی، حالت عملیاتی را از رسانه می گیرد. تمام رسانه باید در خط عملیات رسانهای کنار هم باشند و در راستای دستیابی به افق رسانه تلاش کنند در صورتیکه در حال حاضر شاید کمتر از 20 درصد سازمان صدا و سیما در جهاد رسانهای نقش موثر دارند و 80 درصد خود را پشتیبان میدانند ولی در واقع باربر عملیات هستند. البته ادغام های گذشته اندکی از این مشکل کاسته ولی توان مطالعاتی معاونت برنامهریزی جوابگوی تغییرات مدرن رسانه امروزی نیست و اولین مشکل، ساختار نویسان قدیمی سازمان هستند که توان شالودهشکنی ندارند و دچار وسواسها و رودربایستی های خانوادگی رسانه هستند، به شکلی که هر نوع تغییری با هزینههای سنگین و درگیریهای داخلی در سازمان مواجه خواهد شد.
***مستقلسازی رسانه از بودجه دولتی و پرهیزاز شیوههای درآمدی آسیبزا
"رسانه ملی" رسانه جهان اسلام و مدافع منافع ملی و فراجناحی و فرا دولتی است. هر چند بهره مندی دولتها و گرایشهای سیاسی به شکلی علمی و معقول از رسانه ملی بلا اشکال است؛ اما وابستگی مالی رسانه ملی به دولتها همیشه گریبانگیر رسانه بوده و موجب محافظه کاری های فراوانی برای رسانه شده است. به شکلی که در پایان دوران دولتهای اقایان خاتمی و احمدینژاد مسوولان در رسانه به فروش املاک یا اخذ وام های متعدد و یا وادار به پناه آوردن به درآمد های بازرگانی شده اند.. در حال حاضر برخی از کارشناسان و مدیران تنها راه نجات رسانه را افزایش باکسهای آگهی و بالابردن نرخ پخش آگهی میدانند، رویکردی که دیگر رسانههای جهان هم از آن تبعیت می کنند و در حال حاضر شاهد رشد افسار گسیخته و بی ضابطه آن هستیم به شکلی که در یک باکس نمایشی 40 دقیقه ای تا 20 دقیقه آگهی پخش می شود.

تفاوت ماهوی رسانه جمهوری اسلامی و شان آن در در جهان اسلام اجازه نمیدهد که با نگاه رسانهای در آفریقا یا حتی آمریکای و اروپا در رسانه ملی برنامهریزی کنیم و می بینیم مخاطب ماهواره بین این حرکت را از ماهواره میپذیرد ولی از رسانه ملی نمیپذیرد. به نظر می رسد به هر دلیلی در حال حاضر رسانه ملی در بودجه سالیانه کشور حضور محسوسی ندارد و مظلوم واقع میشود؛ در صورتیکه یک سریال "الف ویژه" رسانه ملی گاهی بیش 30 میلیارد تومان هزینه دارد و خود میتواند دارای ردیف اعتباری مشخصی در بودجه کشور باشد.
ضریب نفوذ فعلی رسانه ملی در مجلس شورای اسلامی در حد پاسخگویی به مطالبات رسانهای نمایندگان مجلس و گزارش دهی در کمیسیون ها و تعاملات کهنه مرسوم و متداول ماضیه است در صورتی که این آمادگی در مجلس های گذشته و فعلی وجود دارد که رسانه ملی در تراز خود دیده شود و بتواند سهم قابل توجهی در بودجه کشور داشته باشد.
البته با یک نگاه دیگر، شاید رسانه ملی بتواند با تاسیس بانک، بیمه و حتی ایرلاینها و تبلیغ مناسب برای آنها بخش زیادی از مشکلات مالی خود را حل کند و از گردش اعتبارات خود سود آوری ایجاد نماید و فشار بر پخش آگهیهای نازل و ملال آور را کاهش دهد و منابع در آمدی پایدار و بیآسیب برای خود فراهم کند.
***جذب و آموزش نیروی انسانی متعهد و متخصص و کارآمد
شاید یکی از انتقادهای دائمی مقام معظم رهبری به رسانه ملی در طی دورههای مختلف عدم تربیت نیروهایی در طراز گفتمان انقلاب اسلامی، تقابل با ناتوی فرهنگی و جنگ نرم بوده باشد. هر چند ضرغامی انصافاً تلاش های فراوانی نمود و بخصوص در معاونت سیاسی واستانها نیرو های خوبی به سازمان افزوده شدند و در دوره لاریجانی هم سعی درخوری انجام شد؛ اما هنوز شاهد آن هستیم که نیروی متعهد، متخصص و کارآمد در رسانه ملی به تعداد لازم وجود ندارد و هر از چندگاهی به خصوص در حوزه تولید، شاهد صحنههای تاسف باری هستیم که شایسته مدیر حزباللهی چون مهندس ضرغامی نیست.

گزینش صحیح و بدون گشادهدستی نقطه اصلی آسیبپذیری در حوزه منابع انسانی است. سالهاست رسانه ملی اعلام کرده که به دلیل تعداد زیاد نیرو از جذب نیرو ندارد ولی ما شاهد رشد بی ضابطه نیروی انسانی در رسانه هستیم. بی شک اگر با برگزاری آزمون سراسری و فراخوان عمومی و گزینش سخت، نیروی لازم جذب شده بود امروز کمتر شاهد این وضعیت بودیم.
گاه مشاهده می شود روند جذب نیرو در سازمان، ورود از در اصلی نیست، بلکه از پنجره است. یعنی شرکتهای واسطهای با قراردادهای غیر رسمی محل ورود نیرو می شوند و بعد از مدتی همین نیروها ساماندهی میشوند و خود را صاحب حق میدانند. در صورتیکه نیروهای مومن، مشتاق و با انگیزه پشت در های اداره کل منابع انسانی به صف میایستد و امکان ورود آنها مهیا نمیشود.
یکی از آسیب های سازمان صدا و سیما، ساماندهی نیرو های تحمیلی و عدم جذب نیروی مورد نیاز بود. شگرد غلطی که در معاونت اداری سازمان همچنان بر آن اصرار است و نیاز به ورود سریع و بی فوت وقت شخص رئیس سازمان را دارد.
***تجمیع موازی کاریهای سازمان
بی شک در سازمان صدا و سیما مانند دیگر سازمان های موجود در کشور ، پر از موازی کاری است. نمونه بارز آن LPTV است که در دو معاونت پیگیری میشود و هیچ یک از معاونین هم کوتاه نمیآیند و مشهور است که به دلیل رفاقتهای گذشته رئیس سازمان بلاتکلیف مانده است. اما این موضوع دامنه گسترده تری دارد. بطور مثال متولیان تولید در رسانه ملی متعدد و غیر هماهنگ هستند؛ حتی در این اواخر معاونت اداری و مالی هم صاحب شبکه شده است و شبکه بازار را سرپرستی میکند.

تولید برنامههای معارفی در مجتمع مسجد بلال از این دست مثالهای حیرتآور است. به واسطه گسترده شدن سازمان پدیدههای اینچنینی رشد سریعی داشتهاند و هر کدام قسمتی از توان و انرژی سازمان را بصورت منطقهای و بخشی در اختیار گرفتهاند و کار مدیریت رسانه را دشوار نمودهاند. یکی دیگر از این قسم موازی کاری ها که به شکل بدی سازمان را دچار تناقص نموده سیاست گذاریای متفاوت تولید بخش آگهی های بازرگانی با افق رسانه است. بطور مثال در کنار پخش سریال کلاه پهلوی که یک اثر "الف ویژه" و فاخر به شمار میآید و بر علیه سیاست رضاخانی است آگهی بانک سپه پخش میشود که تولید شده در شهرک غزالی رسانه است و کارنامه رضاخانی را به رخ میکشد و یا اگر سازمان در موضوع تعداد فرزندان خانواده تغییر رویکردی داشته که هنوز در آثار سازمان مشهود نیست، در آگهیهای بازرگانی، خانواده های یک یا دو فرزندی را نشان میدهند و یا سبک زندگی این آگهیها کاملا متفاوت با سیاست های ابلاغی تولید پخش است. وجود بخشهای مختلف بین الملل، معاونت برون مرزی، مرکز بینالملل و دفاتر خارج کشور تامین برنامه خارجی و تبادلات بین المللی و ... بیانگر یک بام و دو هوا بودن رسانه ملی است.
از این دست مثال ها فراوان است مانند اختلافات اداری و مالی و برنامه ریزی، سیاسی و سیما،مجازی و فنی و... که عمده علت آن ساختار غلط و شرح وظایف همگون و توسعه طلبی بخشها و حاکمیت نگاه بخشی است.
***تعطیلکردن شبکههای کماثر
افتخار رسانه نباید تعداد شبکه های آن باشد بلکه باید به تعداد مخاطب و میزان اثر گذاری خود ببالد. اگر قرار است هر استان یک شبکه استانی داشته باشد که یا فیلم خارجی و یا گزارش کار مسئولین استان را پخش می کنند و هر از گاهی سیاه چادری و بز و گاو و گوسفندی موسیقی ...را نمایش میدهند که بگویند استانی هستیم، چطور انتظار داریم مخاطب از میان دایره وسیع انتخاب خود به شبکههای استانی جذب شود. بیش از نیمی از نیروی انسانی سازمان در شبکه های استانی مشغول به کار هستند و حتی در سه استان دو شبکه استانی همزمان مشغول به کار هستند یعنی شبکه مهاباد، آبادن و کیش را باید به شبکههای استانی اضافه نمود. ولی آورده این هزینه سنگین برای سازمان چه بوده؟ امروز با افتتاح شبکه شما که فاخرترین آثار استانی را دستچین میکند و نمایش می دهد متوجه می شویم فرسنگها با استانداراد های رقابتی در سپهر رسانه ای فاصله داریم و بعضاً برای جبران این فاصله ناچار میشویم دست به تقلید های ناشیانه تری بزنیم وخطوط قرمز را نادیده بگیریم.
شبکه های بدون مخاطب صدا که استراتژی خود را از کیفیت به سمت کمیت سوق دادهاند یا وجود شبکه های نمایش، تماشا، ifilm عربی، فارسی و انگلیسی و پخش همزمان آن چه توجیه اقتصادی و رسانهای دارد؟ آیا شبکههایی مانند بازار و شما و آموزش با ماهیت های متشابه با شبکه های دیگر و یا حتی متناقض با رسالت های اولیه در حد یک کانال هستند یا یک شبکه. از طرفی نیاز به شبکههای تخصصی و مطالبات جدید مخاطب به دلیل محدودیتهای مالی رسانه بر زمین مانده است. تابوی تعطیلی یک شبکه را می توان با تشخیص درست نیاز مخاطب به شبکه های جدید شکست.

***تعطیل کردند شرکت های زیان ده یا کم سود
به خودی خود چرخاندن رسانه ملی دشوار است. حال اگر این سازمان فرهنگی، سیاسی تخصصی، هنری، فنی و ... پیرامون خود شرکت و توابعی هم ایجاد نماید و سعی کند این اقمار را در منظومه خود نگاه دارد، این دشواری به محال بودن نزدیک می شود.
شرکتهایی مانند سروش، سروش رسانه، تکتا، سیما چوب، انتشارات و ... هیچکدام نتوانسته یاری رسان رسانه باشد و بعضاً باری برای رسانه هم بوده است. مانند آتش سوزی انبارهای شرکت سیما چوب که ضربه شدیدی به سازمان صدا و سیما زد. هر چند این شرکت جزء شرکت های متوسط و رو به بالا است که با حمایت آگهی مجانی و انحصار قراردادهای دولتی توانسته تا حدی خودگردان باشد؛ ولی کمکی به رسانه نمی کند.
اصل 44 قانون اساسی به ما آموزش میدهد که این شرکتها باید به بخش خصوصی واگذار شود و دولتی ماندن آنها بار حاکمیت را افزایش می دهد والا اینها هیچکدام جزء وظایف حاکمیتی رسانه نیستند. (شرکت تکتا در حال حاضر در گران ترین قسمت پایتخت جاخوش کرده و حتی فاضلاب صنعتی آن تهدید جدی برای شهر است اما بدون نقش موثر در درآمد سازمان اصرار به ادامه فعالیت دارد).
***تعیین تکلیف قانون اداره صدا و سیما
پس از شورای سرپرستی سازمان، صدا و سیما فاقد قانون اداره است. در مجلس هفتم در کمیسیون فرهنگی این قانون در دستور قرار گرفت و متاسفانه به سر انجام نرسید و در مجلس هشتم دچار کشمکش سیاسی شد و با چهارچوبی غیر منطقی به سمت تصویب می رود.قانونی که مدیریت صدا و سیما را در آیند ه پیچیدهتر و دشوارتر و حتی محال میکند. دخالت اجرایی و مدیریتی در سازمان تخصصی مثل رسانه ملی خطری است که می تواند آینده سختی را روبروی رسانه قرار دهد. این بحث در حد عالی سازمان و در تعامل با رییس مجلس قابل پیگیری است؛ والا سمت و سوی فعلی به ضرر رسانه خواهد بود.
***افزایشی تولیدات فراملی
شبکههای جهان اسلام و حتی شرقی، اشتراکات فرهنگی و مذهبی فراوانی با ما دارند و امکان تولید محصولات مشترک را به ما می دهند ولیکن تعدد حوزههای تصمیمگیری در حوزه بینالملل و نداشتن کارشناسان خبره تعاملات فرهنگی و رسانهای باعث بر زمین ماندن این مهم شده است. شبکه های شیعی موجود، شبکههای اسلامی و شبکه های فارسی زبان بخصوص در اولویت این تعاملات هستند.
البته مراد از این محور سفرهای خارجی و برگزاری همایش نیست؛ بلکه رسیدن به اولویتها و نیازها و مطالبات مشترک همتایان خارجی نزدیک به خود است که منجر به تولید شود. بطور مثال تولیدمحصولاتی با مخاطب فراملی و است.
***شهرک سینمایی و تلویزیونی
بهطور حتم جنگ رسانهای ابزار رسانهای هم می خواهد و نبود شهر تلویزیونی و با سینمایی یکی از مشکلات اصلی صنعت سینما و تلویزیون بوده و هست و کارهای پراکنده صورت گرفته هم فایدهای مقطعی داشته ولیکن نتوانسته نیاز اصلی سینما و تلویزیون را برآورده کند. مجموعههایی مانند شهرک تلویزیونی غزالی، شهرک سینمایی دفاع مقدس یا مجموعه لوکیشن های یوسف در ورامین و یا مختار در احمدآباد مستوفی و ساخت مکه و مدینه در جاده قم در پروژه مجیدی بیانگر نیازهای فراوان و امکانات اندک است. حال اینکه تلاش دولت برای احداث شهرک سینمایی به نتیجه نرسیده است در صورتی که مطالعات و نیاز شناسی های انجام شده در رسانه ملی در این مورد میتواند هر چه سریعتر به اقدام تبدیل شود و آهنگ آغاز ساخت این شهر فرهنگی و رسانهای در دوره مهندسی ضرغامی به گوش اهالی فرهنگ و رسانه برسد.
***ایجاد قرارگاه رسانه ای فرهنگی کشور
توان فرهنگی و رسانه ای کشور متعدد و جزیرهای است و متولی های متفاوت با سیاست گذاری های غیر همسو باعث شده نتوانیم از تمام ظرفیت های کشور در یک راستا و بصورت هم افزا استفاده نمائیم. سازمان تبلیغات، ارشاد حوزه هنری، مؤسسات متعدد فرهنگی سپاه و بسیج و حتی ارتش و ... لیست بلند بالایی را از توان ها و امکانات، بودجه و نیروی انسانی را مقابل ما می گذارد که هرکدام کار خود را می کند و از طرفی برخی از مسایل ضروری بر زمین مانده و متولی ندارد و یا بودجه ای برای آن پیدا نمیشود.
ایجاد یک قرارگاه رسانهای و فرهنگی ضرورت امروز ماست تا بتوانیم با هم افزایی در مقابل رسانههای بیگانه کاری از پیش ببریم.شخصیت حقیقی مهندس ضرغامی از این لحاظ می تواند کمک فراوانی به انجام این امر مهم نماید.رسانه ملی را باید پیشقراول مبارزه با شبیخون دشمن دانست و اگر در این میان همه دستگاه های کشور هم برای کمک به صدا و سیما بسیج شوند باز هم مسیرهای طی نشده فراوانی پیش رو داریم.
***تجمیع سایت صدا و سیما در تهران
تعداد ساختمانهای سازمان در تهران یکی از عوامل اصلی بالا رفتن هزینه های سازمان صدا و سیما است. شاید به راحتی بتوان گفت در تهران و اطراف تهران در حال حاضر نزدیک به 40 تا 50 ملک مربوط به صدا و سیما وجود دارد که استفاده صحیحی از آنها نمیشود و بخش هایی هم از لحاظ جا و مکان دچار مشکل هستند. ایجاد یک برج رسانهای در محوطه صدا و سیما و تجمیع میتواند بسیاری از هزینهها را کاهش دهد.
این مطالب گوشهای از نکات قابل اهمیت است که به ذهن می رسد ولیکن مسلما تمام موضوعات نیست و شاید در اولویت بندی ها قابل جابجایی باشند. امید آنکه مدیران فعلی رسانه ملی بتوانند با دقت بیشتر از فرصت های باقی مانده به نحو احسن بهره ببرند.
کارنامه قابل دفاع مهندس ضرغامی در طول سالیان گذشته نشان می دهد وی بهتر از هر گزینه دیگری می تواند بارهای برزمین مانده را بر دوش کشد. تجربه، دور اندیشی، تعهد وکارآمدی ضرغامی می تواند بن بست ها و خاکریز های فتح نشده فرهنگی را به تسخیر دستگاه رسانه ملی درآورد و رقبای خارجی را که از پنجره ها به درون خانه هایمان رسوخ کرده اند را ناکام بگذارد.
ضرغامی برای ادامه و تکمیل پروژه های در حال اجرا نیازمند زمان و تزریق امکانات بیشتر است.برای انجام یک پروژه ملی باید امکانات ملی بسیج شود و ژنرال های فرهنگی را نباید در میدان کارزار 24 ساعته، تنها گذاشت.