- چیزی خطرناکتر و سخت تر از این که خداوند با انسان قهرکند یا خشم بگیرد نیست، قهر خدا غیر از بلاست، بلاها ممکن است بیایند ولی قهر نباشند قهر خدا آن موقعی است که انسان هویت انسانی اش لکه دار شود هر بلایی سرآدم بیاید آن قدر مهم نیست که هویت انسانی انسان لکه دار شود و شرافت انسانی زیرپا گذاشته شود و این عین حماقت است که انسان به دلیل یک لذت خیالی و موهوم گوهر انسانی اش که به تمام عالم میارزد را زیر پا بگذارد به قیمت تمام آفرینش نباید انسان آن گوهر را ذره ای آلوده کند.
- امروزه انسانها دارند در طوفان هوشیاری غرق میشوند و همه حواسشان جمع است که مبادا کمی از منافعشان کم بشود و برود در منافع دیگری، حتی حساب میکنند که اینجا لبخند بزنم یا نزنم که روی طرفم زیاد نشود ما حواسمان نباید به خودمان جمع باشد بلکه باید حواسمان به حق جمع باشد و قیافه آدمی که حواسش خیلی جمع خودش است دیگر شیرین و خوش و خرم نمیشود.
- ما باید عزا بگیریم در فراق خودمان در فراق آن گوهر الهی که سالهاست او را ندیدیم، ما دور مانده ایم از خودمان، وقتی انسان چشمش می افتد به آن جمال باطنی و آن نفخه الهی که گوهر اصلی ماست آن وقت عزا میگیرد. ما از یک کسی دور ماندیم ولی چون خبر از آن فراق نداریم در عالم فرق الفرق هستیم. باید یک کسی ما را بیاورد به عالم فراق که بفهمیم به فراق که مبتلا شدیم. ما واقعا باید گریه کنیم گریه شوق و گریه عشق.
- وقتی ما ذاکر میشویم به نام او، معنی اش اینست که او قبلا ذاکر شده و یادی از ما کرده که ما توفیق پیداکردیم که نام او را ببریم و گرنه کسی جرات نمی کند نام او را ببرد. اگر عنایتی از آن جانب نباشد ما شجاعتی پیدا نمیکنیم که بتوانیم آن نام بلند را بر زبان جاری کنیم و یا در دلمان ظاهر بشود واگر بوی رایحه خوش او نبود ما اصلا هدایت نمیشدیم که متوجه شویم که اصلا همچنین معشوقی هست.
- انسان باید هنگامی که زنده است شهید بشود و وجودش را در طبق اخلاص بگذارد و تقدیم کند و ما همه می توانیم شهید شویم. هر روز موقعیتی پیش می آید که انسان باید خودش را بدست تیغ حقیقت بسپرد و نباید جلوی اصابت تیر حق به خودش را بگیرد هر وقت پیش آمد که متوجه شدیم که حق با من نیست و حق با دیگری است آنجا باید تسلیم شد و مرد در مقابل حق و شهید شد.
بنابراین گزارش، در ذیل آیه 112 سوره بقره «آری هر که تسلیم حکم خدا گردید و نیکو کار گشت مسلم اجرش نزد خدا خواهد بود و آنان را هیچ خوف و اندیشه و هیچ اندوهی نخواهد بود.» آمده است:
پیش خداوند سخن اهل کتاب را میگفتند که هیچکس به بهشت نخواهد رفت
مگر یهودی یا نصرانی باشد. نقل فرمود و پاسخ داد که این خیالات و آرزوهای
آنهاست. ای رسول با ایشان بگو که اگر راست میگویید برهانتان را بیاورید و
در آیه حاضر خداوند تاکید فرمود که ورود به بهشت ارتباطی به اینکه شخص
یهودی یا نصرانی باشد ندارد بلکه هرکسی روی در خدای آورد و تسلیم فرمان او
شود و نیکوکاری پیشه کند اجر و پاداشش (که همان بهشت است) نزد خداست و چنین
کسی را هیچ ترس و نگرانی از آینده و حزن و اندوه گذشته نخواهد بود. پس اهل
کتاب و نیز مسلمانان به این دل نبندند که اگر نام دیانتی را بر خود نهند،
بی حساب به بهشت داخل شوند. برای رفتن به بهشت باید سنخیت با بهشت پیدا
کرد. بسیاری از مسیحیان معتقدند که پیروان دین حضرت عیسی در هر حال به بهشت
میروند و این نیز خیالی بیش نیست. بلکه بهشت تبلور و تمثیل کارها و
پرهیزهای نیکوی آدمی است، چنان که سعدی فرمود:
قیامت که بازار مینو نهند/ منازل به اعمال نیکو دهند
کسی نیک بیند به هر دو سرای/ که نیکی رساند به خلق خدای