وی اما آنجا که از احمدی نژاد سخن می گوید آینده سیاسیای را برای او متصور نیست چه آنکه به گفته او، احمدی نژاد دیگر پایگاه اجتماعی ندارد.
محسن رفیقدوست، از انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و انتخاب روحانی سخن گفت، از رابطه اش با رییس جمهور منتخب در سال های جنگ که او وزیر سپاه بود و روحانی رییس کمیسیون دفاع مجلس.
در ادامه گزیده گفتوگوی خبرآنلاین با محسن رفیقدوست را میخوانید:
* در مورد هشت سال اخیر باید بگویم که من از اول آقای احمدی نژاد را اصولگرا نمیدانستنم و به عنوان یک ایرانی از اول با کارهای ایشان در ریاست جمهوری موافق نبودم.*شخصا(به روزهای آینده کشور در دولت آقای روحانی) خیلی امیدوارم. من از قبل از انقلاب ایشان را میشناختم. در دوران 10 ساله اول انقلاب هم به دلیل اینکه ایشان رییس کمیسیون دفاعی مجلس بودند و من هم وزیر سپاه بودم ارتباطات نزدیکی با هم داشتم. بعد از آن هم مراودات زیادی با هم داشتیم و همدیگر را زیاد می دیدیم.
امروز یک مشی اعتدالی و حرکتی که از همه ظرفیتهای موجود در کشور استفاده کند قطعا آینده بهتری را نوید میدهد، روابط خارجی بهتری را سبب خواهد شد و زمینه حماسه اقتصادی انشاءالله فراهم میشود.
* انشاءالله در یک ماه آینده که آقای روحانی ریاست جمهوری را بعد از تنفیذ مقام معظم رهبری و تحلیف در مجلس آغاز کنند نوبت به معرفی کابینه میرسد که در این گام به خوبی میتوان تحقق شعار ایشان را سنجید. اینگونه هم که با اشخاص مذاکره میکند، حس میکنم یک کابینه معتدل که همه افراد و شخصیتهایی که به درد کار میخورند را تشکیل دهند. اگر چنین کابینهای بدون توجه به جهتگیریهای سیاسی افراد تشکیل شود، قطعا این معنای اصلی اعتدال است. اعتدال این نیست که دو جریان سیاسی قدرتمند و شناخته شده را کنار بگذارند و به سمت افراد دیگر بروند، باید از افرادی در درون همین جریانات استفاده شود.
* به عنوان کسی که منتسب به اصولگرایان
هستم، در این 16 سال هر زمانی که از اصلاحطلبان صحبت میکردم میگفتم دو
دسته اصلاحطلب داریم، اصلاحطلب ولایتی و اصلاحطلب برانداز. دسته دوم
همان افرادی بودند که در مجلس ششم آن داستانهای تحصن و اعتصاب را راه
انداختند یا در سال 88 آن فتنه را به پا کردند. این دسته از اصلاحطلبان
شعارهایی برخلاف شعارهای مردم میدادند ولی عده دیگری هم در این جریان
هستند که افرادی ولایتی هستند. یکی از افرادی که من همیشه از او به عنوان
اصلاحطلب ولایی نام میبردم همین آقای عارف بود. یا آقایان جهانگیری،
زنگنه، عباس آخوندی اینها افرادی هستند که در عین اصلاحطلب بودن، همه نظام و ولایت را قبول دارند و برای اداره مملکت یک مشی خاصی را میپسندند.
* آقای هاشمی شخصیت برجستهای است که هر طرف سعی دارد او را مصادره کند اما هاشمی مصادره شدنی نیست. ایشان جایگاه خودشان را دارند و با همه بی مهریهایی که هر دو جناح به آقای هاشمی کردند اما هاشمی، هاشمی ماند و در یک گردش سیاسی نشان داد که چه جایگاهی دارند.
* معتقدم رد صلاحیت آقای هاشمی، رد صلاحیت هاشمی نبود. چون من در ملاقاتی که با آقای هاشمی قبل از اعلام اسامی احراز صلاحیت شدگان داشتم ایشان احتمال میدادند که رد صلاحیت شوند. میگفتند واقعا هم سن من بالاست و میگویند که رییس جمهوری بیش از 16، 17 ساعت در روز زمان میخواهد اما من بیش از چند ساعت توان جسمی ندارم. رد صلاحیت ایشان هم مساله خاصی بود که تصمیمگیرانی که در شورای نگهبان مسئول بودند همین موضوع را حس کردند، خیلی هم در کمال صفا با آقای هاشمی برخورد میکردند و حتی از ایشان خواهش کردند که انصراف دهند اما ایشان می گفتند چون احساس تکلیف شرعی کردم باید بمانم. همانطور که دیدید واکنشی هم نشان ندادند در صورتیکه او میتوانست واکنشی داشته باشد. ما هم که با ایشان ملاقات کردیم میگفتند من واکنشی نشان نمیدهم اما اگر صلاحیتم تایید نشود به آن احساس مسئولیت پاسخ داده میشود؛ یعنی من خودم را مطرح کردم، قانون من را نپسندید.
* در ملاقاتی که من با آقای هاشمی پیش از ثبتنامشان داشتم، ایشان عنوان میکردند که مطمئن هستند که مشایی رد صلاحیت میشود. اصلاً مشایی صلاحیتی نداشت که قرار باشد تایید یا رد شود. آنقدر مساله در مورد او وجود داشت که دیگر جایی برای بررسی صلاحیت باقی نمیگذاشت. حتی در این ملاقات آقای هاشمی عنوان میکردند که من اصلا کاندیدا نمیشوم، ولی بعد شدند و وقتی از دلیل این اقدامشان سوال کردم گفتند خیلی زیاد به من مراجعه شد و احساس تکلیف شرعی کردم.
* جو غالب مجلس، اکثریت اصولگرایان مجلس و خود رییس مجلس هم عقیده با آقای روحانی و طرفدار اعتدال هستند. این را به عنوان مطلبی که کاملا از آن مطمئن هستم میگویم. حدود 150 نماینده مجلس که اکثرا اصولگرا هستند را من میدانم که طرفدار اعتدال هستند. این حرکاتی که در جامعه ما باعث زدگی مردم از برخی دولتمردان شد باعث شده که امروز همه به سمت اعتدال سوق پیدا کنند. در این انتخابات هم اعتدال پیروز شد و من مطمئنم مجلس هم همین مشی را خواهد داشت نه مجلس اصولگرایی که در راه رییس جمهوری که مردم او را انتخاب کردند سد ایجاد کند. امیدواریم کابینهای هم که معرفی میشود بوی اعتدال بدهد و قطعا مجلس با چنین کابینهای مخالفت نخواهد کرد.
* (اگر از خود شما برای حضور در کابینه دعوت شود، میپذیرید؟) من معتقدم که برای تصدی یک وزارتخانه یکی از عواملی که بسیار نقش دارد سن، قدرت تحرک و شادابی است که دیگر در امثال ما نباید سراغ گرفت. ما دهه آخر عمرمان است لذا خود من تمایلی به قبول کردن کار اجرایی ندارم.
* این انتخابات درسها و پیامهای زیادی داشت. این پیام را به اصولگرایان داد که ببینید مردم چه دردی دارند، درد مردم را احساس کنید. همه تصور میکردند که با توجه به عدم تایید صلاحیت هاشمی، با اتفاقاتی که در سال 88 افتاد و ... مشارکت مردم زیر 40 درصد باشد اما مقام رهبری خیلی زیبا انتخابات را مهندسی کرد. حتی خود ما هم توقع نداشتیم 72 درصد مردم در انتخابات حضور یابند. لذا اینگونه نیست که بگوییم پیروز انتخابات اصلاح طلبان بودند. اگر اصلاحطلبان درصد کمی هم اطمینان داشتند رای مردم را دارند عارف را وادار به انصراف نمیکردند.
* اصلاحطلبان از آقای روحانی حمایت نکردند. غیر از شخص آقای خاتمی هیچ اصلاحطلب و جریان منتسب به اصلاحات از آقای روحانی حمایت نکرد. اصلاحطلبان هم به آقای روحانی رای دادند، مثل خیلی از اصولگرایان که به آقای روحانی رای دادند. در کشور ما اکثریت مردم را نمی توان اصولگرا یا اصلاحطلب دانست. این افراد زندگی روزمره خودشان را دارند و همیشه هم همینها رییس جمهور را تعیین میکنند. ممکن است اکثریت اینها هم در طیفی باشند که به اصولگرایان وابسته شوند ولی وقتی پای صندوق می آیند به اینکه فلان جریان چه گفته نگاه نمیکنند یعنی اقتضای امروز کشور را در نظر میگیرند.
این باعث افتخار است که در هیچ کجای دنیا انتخابات مثل کشور ما آزاد نیست. هرچه میخواهند بگویند! میپذیریم که قبل از انتخابات یکسری قید و بندها وجود دارد ولی وقتی بحث انتخاب مردم می شود، دیگر این مردم تصمیم گیرنده هستند. چرا در شورای شهر تهران این تعداد ورزشکار رای آوردند چون مردم خواستند و رای دادند. لذا انتخاب آقای روحانی پیروزی مقام رهبری و مردم بود. بعد از انتخابات من خدمت رهبری رسیدم ایشان فرمودند من از انتخابات خیلی راضی هستم.
* آقای احمدینژاد شکل هیچکدام از این سه نفر نیست. اصلا! برای خودش و خاص خودش باید تحلیل شود. آقای روحانی با آقای خاتمی هم کمتر شباهت دارد. پختهتر است، کمتر تحت تاثیر قرار میگیرد، بیشتر اهل تعامل است. ولی به آقای هاشمی نزدیکیها و قرابتهایی دارد. که قطعا برای ایشان مفید خواهد بود.* آقای روحانی از نظر ارگانیک و سازمانی خیلی با آقای خاتمی کاری ندارد. ولی به عنوان دو تا دوست و هملباس می تواند از ایشان استفاده کند و کمک فکری بگیرد. ولی از نظر مشی سیاسی تا آنجا که من اطلاع دارم به آقای خاتمی شبیه نیست.
* (فکر میکنید احمدی نژاد بعد از 12 مرداد از قدرت کنار میرود یا قابلیت به ماندگاری در قالب یک نهاد یا تشکیلات سیاسی را دارد؟) اصلا فکر نمی کنم تشکیلات سیاسی داشته باشد یا در سیاست بماند.