به گزارش مشرق، حسين شريعتمداري در سرمقاله امروز کيهان نوشت: اين برداشت اگرچه تلخ و ناگوار است ولي متاسفانه واقعيت دارد و شواهد و اسناد موجود که چرخه اي بيرون از خواست و نظر ما دارند، حکايتي غير از اين ندارند. واکنش برخي از اين نمايندگان درباره چرايي ديدار خويش با خاتمي نيز نشانه هاي قابل درکي از شرمندگي پنهان و يا پشيماني آنان دارد که اميد است اگر ندانسته دست به اين جرم بزرگ آلوده اند، با توبه اي آميخته به شجاعت، از ادامه آن دست بردارند و آراي مردم را که با اميد فداکاري آنان در راه اسلام و ملت و نظام فراهم آمده، به پاي ستون پنجم شناخته شده دشمنان بيروني نريزند... و در اين باره گفتني هايي هست؛
1- خيانت خاتمي و ايفاي نقش ستون پنجم براي مثلث آمريکا، اسرائيل و انگليس، فقط يک «احتمال»، «برداشت تصادفي» و يا تصوري در حد و اندازه «حدس» و «گمان» نيست، بلکه اسناد فراوان و غيرقابل انکاري از وطن فروشي و خيانت وي حکايت مي کند و کيهان تاکنون به نمونه هاي فراواني از اين اسناد با ذکر منبع و مأخذ اشاره کرده است. گفتني است که هيچيک از اسناد ارائه شده در کيهان، از شمار اسناد محرمانه، طبقه بندي شده و «سري» نبوده و نيست، بلکه تمامي آنها اسناد و مدارک آشکاري است که دسترسي به آنها با توجه به آدرس و مأخذي که طي چند سال اخير در کيهان به آن استناد شده، براي همگان امکان پذير است. به عنوان مثال، يکي از اين اسناد که خاتمي با دستپاچگي و به گونه اي ناشيانه آن را تکذيب کرده است- و اين خود نشان آگاهي وي از خيانتي است که مرتکب شده- ماجراي دو بار ملاقات پنهان وي با جرج سوروس، صهيونيست معروف آمريکايي و مشهور به پدر کودتاهاي مخملي است. خاتمي در اين ملاقات ها، دستورالعمل و فرمول -به زعم خود- استحاله داخلي و انجام کودتاي مخملي با کليدواژه و اسم رمز «تقلب در انتخابات» را دريافت مي کند. نکته در خور توجه آن که کيهان ماهها قبل از فتنه 88 به اين ملاقات ها و برخي از مباحث رد و بدل شده در آن با استناد به منابع آشکار اشاره کرده و نسبت به آن هشدار داده بود. اين نکته نيز گفتني است که اطلاع رساني هشدار دهنده کيهان درباره ملاقات خاتمي با جرج سوروس پيش از فتنه 88 و يکسال قبل از بازداشت کيان تاجبخش و عطريانفر و اعتراف آنها به انجام اين ملاقات ها بود.
اين فقط يک نمونه است و از نمونه هاي ديگر، نظير اجراي بي کم وکاست و مو به موي فرمول ديکته شده «مايکل لدين» از سوي خاتمي که پيشنهاد برگزاري «رفراندوم» در جريان فتنه 88 از جمله آنهاست و بعد از افشاگري کيهان، مايکل لدين بدون آن که اين دستورپذيري خاتمي را انکار کند، در مصاحبه با روزنامه آمريکايي نيويورک تايمز، تلاش کرد، ابعاد و موضوع آن را بي ارتباط با فتنه 88 قلمداد نمايد.
خاتمي و موسوي در جريان فتنه 88 به طور آشکار و بدون کمترين پرده پوشي يا انکار، با بهايي ها، سلطنت طلبان، منافقين، مارکسيست ها و تمامي گروه ها و جريانات تروريستي و مخالف اسلام و نظام ائتلاف کرده بودند. آنها مطابق اسناد موجود، نسخه کودتاي مخملي و برگرفته از صهيونيست ها نظير جرج سوروس، جين شارپ، مايکل لدين و... را دنبال مي کردند. مثلث آمريکا، اسرائيل و انگليس، با صراحت از سران فتنه حمايت مالي، تبليغاتي و تدارکاتي داشتند. تا آنجا که شيمون پرز از آنها با عنوان «بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران» ياد کرد، نتانياهو، آنان را سربازان اسرائيل ناميد که به نمايندگي از رژيم صهيونيستي با جمهوري اسلامي ايران درگير شده اند، اوباما، حمايت از فتنه گران را يکي از اصلي ترين محورهاي استراتژيک آمريکا براي مقابله با اسلام و نهضت هاي اسلامي ناميد. فتنه گران روز عاشورا، آشکارا به ساحت مقدس حضرت امام حسين عليه السلام اهانت کردند، وجود مبارک حضرت صاحب الزمان (عج) را نفي کردند، مسجد را به آتش کشيدند، روز قدس به نفع اسرائيل شعار دادند، روز 13 آبان، به حمايت از آمريکا عربده کشيدند و... آيا اين همه زشتي و پلشتي نفرت انگيز و مقابله آشکار با اسلام و انقلاب و ائمه اطهار(ع) و مردم مسلمان و... قابل انکار است؟ ... و دهها و صدها نمونه ديگر از اين دست خيانت ها که خاتمي و موسوي مرتکب شده اند و فقط فهرست آن مصداق مثنوي هفتاد من کاغذ است که در اين وجيزه نمي گنجد.
2- اکنون بايد از نمايندگان فراکسيون اقليت مجلس که با خاتمي ديدار کرده اند پرسيد؛ آيا شما از اينهمه جنايت و خيانت بي خبر بوده ايد؟ اين نمونه ها از جمله اعترافات عوامل دستگير شده فتنه نيست که توهم «فشار زندان»!! را دستاويز انکار آن قرار دهيد. اگر از اين همه وطن فروشي و خيانت آشکار خاتمي بي خبر بوده ايد که بدون تعارف و پرده پوشي شايسته نمايندگي ملت نيستيد و اگر از اين جنايات باخبر بوده ايد- که بوده ايد- چرا به آستان بوسي ستون پنجم نشان دار آمريکا، اسرائيل و انگليس رفته ايد؟ و از اين آستان بوسي چه منظوري داشته ايد؟
واژه «آستان بوسي» از آن روي به کار گرفته شده که شما آقايان مطابق آنچه در سايت اختصاصي خود آورده ايد، به نصيحت و هشدار نزد خاتمي نرفته ايد، بلکه «مريد»گونه به ديدار «مراد»! رفته بوديد و گوش جان به ترجمان طوطي وار خاتمي از توهم پراکني و دروغ بافي دشمنان بيروني و تابلودار سپرده بوديد. آيا غير از اين است؟!
3- آيا طرح اين پرسش از نمايندگان فراکسيون اقليت مجلس - آن عده که به ديدار خاتمي رفته اند- منطقي نيست که ديدارتان با خاتمي- به گونه اي که خود شرح داده ايد- با ديدار احتمالي شما با جرج سوروس و جين شارپ و ريچارد رورتي و مايکل لدين و... چه تفاوتي دارد؟! مگر نه اين که به گواهي اسناد ياد شده، خاتمي زبان اين مهره هاي نشان دار بيگانه را به کام گرفته و دستورالعمل آنها را در گام دارد؟!
راستي! اگر خيانت هاي خاتمي که به گوشه اي از آن اشاره شد را انکار مي کنيد- که نمي توانيد انکار کنيد- چرا از وي درباره ملاقاتش با جرج سوروس صهيونيست سؤال نکرديد؟ چرا نظر وي را نسبت به اظهارات صريح نتانياهو، شيمون پرز، اوباما و... که خاتمي و هوادارانش را بزرگترين سرمايه اسرائيل ناميده بودند، جويا نشديد؟! آيا نبايد از او مي پرسيديد که چرا در جريان فتنه 88 با منافقين و بهايي ها و سلطنت طلب ها و مارکسيست ها مرزبندي نکرده و در مقابل اعلام حمايت هاي پي در پي اين جرثومه هاي فساد و تباهي کمترين واکنشي نشان نداده است؟! اين در حالي است که همگان شاهد بوده و شاهديم که اگر في المثل، فلان کارمند جزء فلان اداره عليه خاتمي سخني بر زبان آورد و يا در فلان نشريه دانشجويي از او گلايه اي شود، بلافاصله خبرنگار سايت «کلمه» و يا «پارلمان نيوز» را فرا مي خواند و پاسخ به انتقادکننده را وظيفه ملي!! خود مي داند!
4- آقايان نماينده فراکسيون اقليت، شما سال ها در جبهه موسوم به اصلاحات حضور داشته ايد و از کم و کيف ماجراهاي آن باخبريد. آيا سفر ريچارد رورتي عضو ارشد سازمان «سيا» به ايران در سال 1383 و جلسات متعدد وي با گروه هاي مدعي اصلاحات را انکار مي کنيد؟ درباره سفر جان کين، عضو برجسته و استراليايي تبار MI6 انگليس به ايران در پاييز 1378- پس از حوادث 18 تيرماه- و نشست هاي وي با برخي از اعضاي مرکزيت گروه هاي ياد شده چه مي فرمائيد؟ آيا آقاي «تموتي گارتن اش» از رهبران صهيونيست هاي مقيم انگليس را نمي شناسيد و آيا از سفر وي به ايران در شهريورماه 1384 و ملاقات هاي او با دوستانتان بي خبريد؟! و...
به قول حافظ؛
اي کوته آستينان! تا کي درازدستي؟!
5- «عقب نشيني با حفظ تابلو» يکي از محورهاي اصلي فرمول مشترک جين شارپ، ريچارد رورتي و جرج سوروس در کودتاهاي مخملي است. مطابق اين فرمول در صورت شکست کودتاي مخملي، يکي از شخصيت هاي شناخته شده کودتا- بخوانيد سران فتنه- ماموريت حفظ حضور خود در عرصه سياسي کشور را برعهده مي گيرد. نکته درخور توجه در اين فرمول، آن است که فتنه گر ياد شده نبايد تابلوي اصلي فتنه را پائين بکشد، چرا که در اين حالت، بدنه همراهي کننده- در اينجا، منافقين، بهايي ها، سلطنت طلب ها و...- از پائين آوردن تابلو سرخورده مي شوند و آمادگي و روحيه خود را براي همراهي در فتنه هاي بعدي از دست مي دهند! اکنون به اظهارات خاتمي در ديدار با فراکسيون اقليت مجلس توجه کنيد؛ او ضمن آن که ترجيع بند بازگشت به عرصه را به تلويح و تصريح تکرار مي کند از هرگونه مرزبندي با دشمنان بيروني- آمريکا، اسرائيل و انگليس- و دنباله هاي آنها خودداري مي کند.
و بالاخره اميد است، آن عده از نمايندگان فراکسيون اقليت مجلس که با خاتمي ديدار داشته اند، ندانسته و ناخواسته به اين جرم بزرگ تن داده باشند و البته در هر دو صورت «آگاهانه يا ناخودآگاه و خواسته يا ناخواسته» آنچه در آن ترديدي نيست، اين که شوراي نگهبان مطابق نص صريح قانون، حق تاييد صلاحيت آنها را براي ورود دوباره به خانه ملت ندارد. خدمت به مردم- اگر آقايان در پي آن هستند- که منحصر به نمايندگي مجلس نيست! هست؟!
شايد اين قضاوت در نگاه اول، دور از انتظار به نظر آيد که ملاقات هفته گذشته جمعي از نمايندگان فراکسيون اقليت مجلس شوراي اسلامي با آقاي خاتمي را مصداق بارز و بي چون و چراي پشت پا زدن به رأي مردم و حرکتي خيانت گونه در همنوايي و همراهي با ستون پنجم دشمنان بيرو