هر دو کشور مهم درگیر- یعنی آلمان و ایالات متحده آمریکا- با [نمایندگان آنها یعنی] بانکداران مورگان در یک طرف و "ولگر" در طرف دیگر، هر دو، عناصر کلیدی در ظهور آلمان هیتلری و پس از آن افزایش توان تسلیحاتی آن داشته اند.

گروه فرهنگی مشرق- جنگ جهانی دوم، رویدادی است که بی اغراق می توان از آن به عنوان یک تغییر دهنده در اوضاع سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی یاد کرد. مرکز قدرت از اروپا به آمریکا منتقل شد.جهان به سمت و سوی دو قطبی شدن پیش رفت. از نظر اقتصادی نیز، قدرت آمریکا که سال ها قبل متولد شده بود به صورت علنی ظهور و بروز پیدا کرد و این بروز آنچنان بود که نزدیک به نیمی از جهان را به زیر سایه خود برد؛ نیمه ای که در سالهای پس از جنگ و تا دهه ی 90 به بلوک غرب مشهور شدند.

در بعد فرهنگی؛ فرآیند غربی سازی و اگر درست تر بگوییم آمریکایی سازی جهان، درست پس از جنگ دوم جهانی آغاز شد. قهرمانان فرهنگی در دنیای رسانه و سینما متولد و به شرقی ترین نقاط عالم صادر می شدند. با این توصیف، نقطه عطف دانستن این جنگ در تاریخ جهان معاصر کاملا قابل پذیرش و توجیه پذیر به نظر می رسد. خصوصا این که ریشه اکثر اتفاقات بعد از جنگ را می شود در حوادث رخ داده در طول جنگ جهانی و حتی پیش از آن جستجو کرد.

پرفسور آنتونی ساتون در سال 1976 آخرین بخش از سه گانه نقش سرمایه داری آمریکایی یا به اصطلاح وال استریت در شکل گیری بزرگ ترین اتفاقات قرن بیستم؛ را با عنوان "وال استریت و ظهور هیتلر" عرضه کرد. این کتاب که پیش از این، مقدمه آن در این رسانه منتشر شده است؛ مشخصا ماشین جنگی نازی ها را ساخته دست شرکت های معظم آمریکایی معرفی می کند که در صنایع پیشرفته، در دهه های ابتدایی قرن گذشته فعال بوده و مهمترین مجامع شان در "وال استریت" تشکیل می شد؛ در حقیقت "وال استریت" سمبل این بخش از صاحبان صنایع آمریکایی است.

با توجه به اهمیت این بخش از تاریخ، که حتی در چارچوب بندی سیاست در سال های قرن بیست و یک نیز موثر است- فراموش نکنیم وال استریت و سرمایه داری نیویورک و وال استریت در سال های اخیر در بیشتر رخدادهای موثر از جمله بحران اقتصادی و مواردی از این دست ظهور و بروزی غیر قابل انکار داشته است- بخشهایی از این کتاب را به صورت پاورقی منتشر خواهیم کرد. امید است که مورد استفاده اهل تحقیق و علاقمندان به تاریخ تحلیلی و سیاسی معاصر جهان قرار گیرد.

آنچه در ادامه خواهید خواند؛ بخش اول این سلسله پاورقی ها خواهد بود.

****

سهم کاپیتالیسم آمریکایی در آماده سازی آلمان برای جنگ در سال های پیش از 1940 در حدی است که تنها می توان از آن به فوق العاده تعبیر کرد؛ این[کمک ها] قطعا برای قابلیت های نظامی آلمان نقشی حیاتی داشت. به طور مثال در سال 1934 تولید داخلی محصولات نفتی به 300 هزار تن محصولات نفتی طبیعی  و کمتر از 800 هزار تن بنزین مصنوعی محدود می شد؛ این نسبت البته ارتقاء یافت؛ تنها ده سال بعد و در دوره ای که جنگ جهانی دوم در جریان بود و بعد از اینکه شرکت "استاندارد اویل نیوجرسی" تکنولوژی هیدروژنازاسیون را به شرکت "آی جی فاربن" آلمان انتقال داد (تکنولوژی که برای استخراج بنزین از زغال سنگ استفاده می شود) تولید محصولات نفتی آلمان به 6.5 میلیون تن رسید که 85 درصد آن از طریق مصنوعی و با استفاده از تکنولوژی "استاندارد اویل" تولید می شد. علاوه بر این تولید محصولات مصنوعی نفتی در آلمان توسط یکی از شاخه های کارتل "آی جی فاربن" با عنوان "براون کوهل بنزین ای جی" صورت می گرفت در حالی که کارتل اصلی یعنی " ای جی فاربن" خودش در سال 1926 توسط کمک های اقتصادی "وال استریت" ساخته شد.


نمایی از ساختمان های کارتل آی جی فاربن

از سوی دیگر، تصوری که از طرف تاریخ نویسان مدرن در ذهن خوانندگان وارد می شود، این است که کمک های تکنولوژیکی آمریکا به صورت تصادفی بوده  و صنعت گران آمریکایی بی گناهانه مرتکب اشتباه شده اند.


برای مثال کمیته ی کیلگور اظهار داشت:
"ایالات متحده به صورتی تصادفی نقش مهمی در تجهیز تکنولوژی نظامی آلمان بازی کرده است. اگر چه طراحان نظامی آلمان دستور داده بودند که صنایع و شرکت های تولیدی این کشور با به کار گرفتن ماشین آلات مدرن تولید انبوه را در دستور کار قرار دهند با این حال نه اقتصاد دانان نظامی و نه شرکت ها به نظر نمی آمد که تصور درست و کاملی از معنای این مساله [تولید انبوه] داشته باشند. چشمان آنها زمانی باز شد که دو نفر از مدیران کمپانی های اتومبیل سازی آمریکایی طرحی هایی را در آلمان به منظور فروش محصولاتشان در بازار اروپا، بدون اینکه هزینه های حمل ونقل بار بر روی اقیانوس را بپردازند و یا گمرکی سنگین آلمان را بپردازند؛ به اجرا در آوردند. آلمان ها برای یادگیری تکنیکها  تخصص یافتن در تولید قطعات و خط تولید به آلمان برده شدند؛ اما آنچه آنها شاهدش بودند بازسازی و سازماندهی بیشتر طرح های جنگی آلمان ها بود. تکنولوژی که در دیترویت آموخته شد[بعد ها] در ساخت بمب افکن های "استوکاس" مورد استفاده قرار گرفت... در یک دوره بعد نمایندگان "آی جی فاربن" در این کشور[آمریکا] موجی از مهندسان آلمانی را فعال کردند که برای بازدید از طرح هایی به آمریکا رفتند که تنها به طرح هواپیما ها محدود نمی شد بلکه طرح های دیگر مهم نظامی را نیز در بر می گرفت، آنها در امریکا تجارب بزرگی را بدست آوردند که سرانجام همانها را علیه ایالات متحده آمریکا به کار گرفتند."

در ادامه ی این ملاحظات که بر تصادفی بودن کمک ها [آمریکا و وال استریت به ماشین جنگی نازی ها] تاکید داشت؛ این تفکر توسط نویسندگان آکادمیکی مانند "گابریل کولکو" منعقد شده است کسی که معمولا از تجارت های بزرگ حمایت نمی کند؛ او می گوید که:

"کارخانجات آمریکایی که با آلمانی ها وارد قرار داد شدن هدفشان حمایت از آلمان نازی نبود؛ ‫اما به هر حال این اتفاق افتاد”

با این حال کولکو بر خلاف تجزیه و تحلیل های رسانه های تجاری آمریکا، تایید می کند که رسانه های اقتصادی آمریکایی زمانی که درباره آماده شدن نازی ها برای جنگ هشدار می دادند  از تهدید نازی ها و ماهیت آنها به طور کامل آگاه بودند و حتا "کولکو" اذعان می کند که:

رسانه های تجاری- اقتصادی [در ایالات متحده آمریکا] از سال 1935 به بعد از این که پیشرفت های آلمان بر روی زمینه سازی برای جنگ استوار شده است به خوبی آگاه بودند. مهم تر از  این ها این واقعیت است که صنعت آلمان تحت کنترل نازی ها به سمت افزایش توان تسلیحاتی آلمان هدایت می شد و شرکتی که به دفعات در این زمینه مورد اشاره قرار می گرفت امپراطوری عظیم شیمیایی "آی جی فاربن" بود.

علوه بر این، شواهد و مدارک ارائه شده در زیر نشان می دهد که نه تنها بخشهای موثر در تجارت آمریکا از ماهیت نازیسم آگاه بودند بلکه تنها برای اهداف خاص خود در هر جایی که ممکن بود- یا سود آور بود- به آن ها یاری می رساندند- با آگاهی کامل نسبت این احتمال که این کمک ها می تواند منجر به جنگی شود که اروپا و ایالات متحده آمریکا را در خود درگیر کند. بنابراین همان طور که خواهیم دید، ادعای بی گناهی[درباره کمک های آمریکا به نازی ها] منطبق بر حقایق نخواهد بود.

 

1924:طرح داوز


معاهده ورسای پس از جنگ جهانی اول غرامت های سنگینی را بر آلمان شکست خورده تحمیل کرد. این بار مالی [و غرامت های سنگین] علت اصلی نارضایتی در آلمان و پذیرش ظهور هیتلریسم بود- پدیده ای که بانکداران بین المللی از آن به سود خودشان استفاده کردند.فرصت اعطای وام های سود آور به صنایع آلمان توسط "طرح داوز" و بعد از آن" طرح  یانگ" در آمریکا ممکن شد.

[هر دوی این طرح ها توسط کمیته هایی ارائه شدند] که توسط بانکداران بزرگ مهندسی می شدند بانکدارانی که این کمیته ها را در جهت منافع مالی خودشان اداره می کردند و اگر چه از لحاظ فنی به دولت ایالات متحده منصوب نمی شدند ولی در واقعیت هر دوی این طرح ها مورد تایید و حمایت دولت بود.


چارلز داوز

پس از چانه زنی های فراوان میان سیاسیون و اقتصادیون پس از جنگ جهانی[اول] بالاخره غرامت جنگی علیه آلمان برابر با سالی 132 میلیارد مارک طلا که تقریبا مساوی یک چهارم حجم کل صادرات آلمان در سال 1921 تصویب شد. و زمانی که آلمان نتوانست[این غرامت] را پرداخت کند بلژیک و فرانسه "روهر" را اشغال کردند تا آنچه را که نتوانسته اند داوطلبانه به دست بیاورند به زور بگیرند. در سال 1924 متفقین کمیته ای از بانکداران را به ریاست بانکدار آمریکایی چارلز جی. داوز، برای ترمیم پرداخت ها منصوب کرد. نتیجه طرح "داوز" بر اساس آنچه کارول کوئیگلی استاد روابط بین الملل دانشگاه جرج تاون آمریکا درباره آن می گوید " تا حد زیادی تولید یک جی پی مورگان" بود.طرح داوز یک سری وام های خارجی را بالغ بر 800 میلیون دلار  از سرمایه های [این بانکدارن] به سوی آلمان سرازیر می کرد.این وام ها برای داستان ما اهمیت بسیاری دارد؛ به این دلیل که این سرمایه ها برای بخش عظیم تری در ایالات متحده آمریکا که از سرمایه گذاران دلاری در میانه دهه ی 1920 برای ساخت و محکم کردن پایه های صنایع غول پیکر شیمیایی و ترکیبات فولادی یعنی به ترتیب آی جی فاربن و اتحادیه ی فولاد(Vereinigte Stahlwerke)  مورد استفاده قرار گرفت. این کارتل ها نه تنها در به قدرت رسیدن هیتلر در سال 1933 نقش داشتند بلکه در تولید بخش عمده ی مواد نظامی کلیدی مورد نیاز آلمان در جنگ جهانی دوم جایگاه ویژه ای داشت.

بین سال های 1924 تا 1931 آلمان تحت [حمایت] طرح های داوز و یانگ مبلغی در حدود 86 میلیارد مارک به متفقین به عنوان غرامت پرداخت. در همین زمان آلمان در حدود 138 میلیارد مارک از خارج خصوصا ایالات متحده وام گرفت که بنابراین تنها 3 میلیارد مارک آن را برای غرامت به صورت خالص پرداخت کرده است.


اون یانگ
در نتیجه، بار غرامت مالی آلمان روی دوش متحدین بود که در واقع از سوی اعانه دهندگان و کمک کنندگان خارجی به اوراق قرضه آلمان که توسط مراکز مالی وال استریت با سود زیاد منتشر شده بود افتاده بود.اجازه دهید این نکته را ذکر کنیم که این شرکت ها در حقیقت متعلق به بانکدارانی بود که به صورت دوره ای کلاه بانکداری را از سر برداشته و لباس دولتمردی را به تن می کردند و به عنوان یک دولتمرد طرح های "داوز" و "یانگ" را فرموله کرده تا مشکل غرامت ها را حل کنند و در مقام بانکدار وام ها را به جریان می انداختند. کارول کوئیگلی اشاره می کند:

" شایسته است که به این نکته اشاره شود که این سیستم توسط بانکداران بین المللی و با اعطای وام به آلمان از جیب مردم پایه گذاری شد سیستمی که بسیار برای این بانکداران سودآور بود."

بانکداران بین المللی نیویورک آنهایی که کمیسیون غرامت های [آلمان] را تشکیل دادند چه کسانی بودند؟

کارشناسان طرح داوز از ایالات متحده ی آمریکا؛ بانکدار آمریکایی "چارلز داوز" و "اون یانگ"- که ریاست ژنرال الکتریک را در آن زمان بر عهده داشت- به نمایندگی از مورگان بودند. "داوز" رئیس کمیته ی کارشناسان متفقین در سال 1924 بود. در سال 1929 اون یانگ رئیس کمیته ی کارشناسان شد، آن هم با حمایت خود "جی پی مورگان" و با جایگزین هایی مثل " تی دابلیو لامونت"، یکی از همکاران مورگان و  "تی ان پرکینز"، یک بانکدار دیگر از انجمن بانکداران مورگان.

به بیان دیگر هیات نمایندگی آمریکا ساده دلی به خرج داده است و آنچنان که "کوئیگلی هم اشاره کرده است به هیات نمایندگی "جی پی مورگان" تبدیل شده بود که آنها هم از نفوذ و قدرت ایالات متحده برای گسترش دادن شبکه های تجاری  برای سود شخصی شان استفاده می کردند. در نتیجه هم، بر اساس آن چه کوئیگلی پایه گذاری کرده است، بانکداران بین المللی در بهشتی زیر باران پرداخت ها و کمیسیون ها نشسته بودند.

اعضای آلمانی کمیته ی کارشناسان هم به همان اندازه جالب هستند. "یالمار شاخت" Hjalmar Schacht رئیس "رایش بانک" بود که در سازمان دادن به طرح داوز نقش برجسته ای داشت؛ کارل ملهیور Carl Melchior بانکدار دیگر آلمانی هم همین طور بود. یکی از نمایندگان آلمان در سال 1928 " ای. وگلر" A. Voegler از کارتل فولاد آلمان یعنی " اشتال ورکر فاآینیکته" بود.

به طور خلاصه؛ هر دو کشور مهم درگیر- یعنی آلمان و ایالات متحده آمریکا- با [نمایندگان آنها یعنی] بانکداران مورگان در یک طرف و "ولگر" در طرف دیگر، هر دو، عناصر کلیدی در ظهور آلمان هیتلری و پس از آن افزایش توان تسلیحاتی آن داشته اند.

سرانجام، اعضا و مشاوران کمیسیون های داوز و یانگ نه تنها با اتاق های مالی نیویورک مرتبط شدند بلکه همان طور که در آینده خواهیم دید، مدیران و هدایت کنندگان شرکت های درون کارتل های آلمانی ای شدند که هیتلر را به در رسیدن به قدرت یاری کردند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۴:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۲
    0 0
    البته نظر کارشناسان مشرق به دور از سیاست زدگی هست اما نباید فراموش کرد که در عرصه تولید ناخالص ملی نقش فرش و صادرات پنبه را نباید به دور از روش نفت و کفش گرفت چرا که خروجی منابع دانشگاهی از علوم انسانی نشات میگیرد...
  • سوسان ۱۶:۰۵ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۲
    0 0
    واقعیت چیز دیگه ای هست شرکتهای بین المللی در برابر شرکتهای آلمانی کم آوردند و پیشرفتهای آلمان چشم گیر بود واقتصاد از دست یهود خارج میشد که آلمان یا باید تسلیم شرکتهای بین المللی میشد یا باید نابود میشد کارخانجات احداث شده توسط آلمانها فوق العاده بود و سود زیادی میکردند وامثال مورگان یهودی چشم دیدن پولهای زیاد آلمان رو نداشتند بخصوص در بخش شیمیائی چرم سازی کشاورزی بتون ریزی هوا پیما مسکن و فیزیک هسته ای
  • متین ۲۳:۴۶ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۲
    1 0
    این مطلب خیلی ناقصه. موقعیت اقتصادی المان از 1920 تا 1936 فوق العاده متزلزل بوده وتجهیزه ارتش المان توسط نابغه هایی مثل گورینگ و هیلمار شاخت به قیمت فشار به مردم المان انجام شد (اما مردمشون راضی بودن و به دولتشون اعتماد داشتن). این مطلب طوری نوشته شده که انگار هیچ فشاری رو اقتصاد المان نبوده
  • ۱۰:۵۹ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۳
    1 0
    منظور از هیدروژنازاسیون همون هیدروژنیزاسیون است؟ مشکل سواد دارید یا فرم زبان و دهان شما از یک قبیله انسانهای اولیه فراتر نرفته و بقول معروف زبانتان نمی گردد؟
  • ۱۴:۴۰ - ۱۳۹۲/۰۴/۲۳
    1 0
    این مطلب باید درست باشد ، زیر واضج ترین نتیجه جنگ جهانی دوم تضعیف اروپا و انتقال قطب قدرت از آن به آمریکا بود ، و این نتیجه فقط به سود صهیونیستها و سرمایه داران یهودی آمریکا می توانست باشد که علاوه بر آن که آمریکا را به عنوان کشوری که کاملا تحت سیطره آنها بود تبدیل به قدرت اول نظامی و اقتصادی جهان کرد بلکه صهیونیست ها توانستند با عرضه فرهنگ بی بند و باری به عنوان آزادی و فرهنگ آمریکایی در این کشور ، انسان ها را به سمت گسستگی از قیود سنت و مذهب برانند و به صورت تدریجی افراد بشر را در حلقه بردگی فکری و فرهنگی خود دربیاورند

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس