کد خبر 226994
تاریخ انتشار: ۵ تیر ۱۳۹۲ - ۱۳:۰۰

این پندار که رجعت نیز از قبیل تناسخ است، تصور باطلى است. چون تناسخ به معناى بازگشتِ فعلیّت به قوّه و بازگشت انسان به دنیا از راه نطفه و گذراندن دوباره تکوّن بشرى است تا دوباره انسان شود.

به گزارش سرویس فرهنگی مشرق به نقل از فارس، یکی از سؤالات درباره رجعت این است که چه دلیلی بر آن داریم و چگونه رجعت با برخی آیات قرآن کریم که می‌فرماید «کسی از مردگان باز نمی‌گردد» سازگار است؟

آیت‌الله جعفر سبحانی از مراجع عظام تقلید در کتاب «سیمای عقائد شیعه» این مسأله را بررسی کرده است.

رجعت در اصطلاح علما

رجعت به معناى بازگشت است.

در اصطلاح، به بازگشت زندگى به مجموعه‏‌اى از مردگان پس از نهضت جهانى حضرت مهدى علیه‌السلام گفته مى‏‌شود.

این بازگشت، پیش از فرارسیدن روز قیامت است و بنابراین، سخن از بازگشت و رجعت، از نشانه‏‌هاى قیامت است.

ظهور امام مهدى علیه‌السلام، چیزى است، بازگشت حیات به شمارى از مرده‏‌ها چیز دیگر، همچنان که رستاخیز هم مسأله سومى است که باید همه اینها را از هم تفکیک کرد.

شیخ مفید گفته است: خداوند، گروهى از امت محمد صلى الله علیه و آله را پس از مرگشان، قبل از روز قیامت بر مى‏‌انگیزد. این عقیده به آل ‏محمد صلى الله علیه و آله اختصاص دارد و قرآن هم گواه آن است.

سید مرتضى هم درباره رجعت نزد شیعه مى‏‌گوید: عقیده شیعه امامیه این است که خداوند، هنگام ظهور امام زمان، گروهى از پیروان او را که پیشتر در گذشته‏‌اند بر مى‏‌گرداند، تا به ثواب یارى او و دیدار دولتش برسند. بعضى از دشمنانش هم بر مى‏‌گردند، تا از آنان انتقام گرفته شود. آنگاه پیروان آن حضرت از دیدن ظهور و غلبه حق‏ و برترى حق‌پرستان لذت مى‏‌برند.

علامه ‏مجلسى می‌گوید: رجعت‏ مخصوص کسانى ‏است که‏ مؤمن خالص ‏یا منافقِ محض از امت اسلام باشند، نه از امت‌‏هاى پیشین.

پس عقیده به رجعت، از امور مسلم و قطعى است و روایات فراوانى ‏که ‏از ائمه معصومین آمده، جایى براى تردید در آن باقى نمى‏گذارد.

علامه مجلسى مى‏‌گوید: چگونه یک مؤمن در حق بودن ائمه اطهار شک مى‏‌کند، در حالى که حدود دویست حدیث صریح از آنان در این زمینه نقل شده و سى و چند نفر از بزرگان در بیش از پنجاه تألیف خود آنها را روایت کرده‏‌اند، همچون کلینى و صدوق و ...

شیخ حرّ عاملى هم درباره روایات مربوط به رجعت مى‏‌گوید: آنها بیش از حدّ شمارش است و تواتر معنوى دارد.

اینک، پس از نقل بعضى از کلمات بزرگانِ علما و محدثان شیعه در باره رجعت، مى‏‌گوییم که سخن در باره رجعت در چند محور مطرح است:

1- امکان رجعت‏

در امکان رجعت، امکان برانگیختن زندگى نو در قیامت کافى است، چرا که رجعت و معاد، دو پدیده همگون و از یک نوع‏‌اند، با این تفاوت که رجعت از نظر کیفیت و کمیت محدود است و پیش از قیامت رخ مى‏‌دهد، اما در معاد، همه مردم برانگیخته مى‏‌شوند تا زندگى ابدى خود را آغاز کنند.

پس پذیرش امکان حیات مجدد در قیامت، با اعتراف به امکان رجعت در زندگى دنیوى ما ملازم است و چون سخن ما با مسلمانانى است که ایمان به معاد را از اصول دین خود مى‏‌دانند، پس باید امکان رجعت را هم بپذیرند.

2- رجعت در امت‏هاى گذشته‏

در امت‏هاى پیشین، رجعت‏‌هاى بسیارى اتفاق افتاده است، همچون:

1- احیاى گروهى از بنى‏‌اسرائیل «بقره/ 55 و 56»

2- احیاى کشته بنى‏‌اسرائیل «بقره/ 72 و 73»

3- مرگ هزاران نفر و زنده شدن دوباره آنان «بقره/ 243»

4- برانگیختگى عُزیر پس از گذشت صدسال از مرگ وى «بقره/ 259»

5- زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسى علیه‌السلام. «آل عمران/49»

پس از وقوع رجعت در امت‏هاى پیشین، آیا مجالى براى شک در امکان آن باقى مى‌‏ماند؟

این پندار که رجعت نیز از قبیل تناسخ است که عقلاً محال است، تصور باطلى است. چون تناسخ به معناى بازگشتِ فعلیّت به قوّه و بازگشت انسان به دنیا از راه نطفه و گذراندن دوباره تکوّن بشرى است تا دوباره انسان گردد، چه روح او در جسم انسانى حلول کرده باشد یا در حیوانى. کجاى این مثل بازگشت روح به بدنى است که از هر جهت به کمال رسیده است، بى‏‌آنکه پس از فعلیت دوباره به مرحله قوه برسد؟

رجعت در امت اسلامى‏

دلیل بر وقوع رجعت در این امت، این آیه است:

«وَإِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ اْلأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ» «نمل/82 و 83»؛ (و هنگامى که فرمان عذاب آنها رسد (در آستانه رستاخیز) جنبنده‌‏اى را از زمین براى آنان بر مى‏آوریم که با آنان تکلّم مى‏‌کند (و مى‏‌گوید) که مردم به آیات ما ایمان نمى‏‌آورند. روزى که ما از هر امتى گروهى را از کسانى که آیات ما را تکذیب مى‏‌کردند محشور مى‏‌کنیم و آنان را نگه مى‏‌داریم تا به یکدیگر ملحق شوند.)

از مفسران کسى شک ندارد که آیه اول مربوط به حوادث قبل از روز قیامت است، از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هم روایت است که بیرون آمدن جنبنده از زمین از علایم قیامت است، جز این که میان مفسران اختلاف نظر است که مقصود از «دابّة الأرض» (جنبنده زمین) کیست و چگونه بیرون مى‏‌آید و چگونه حرف مى‏‌زند و مطالب دیگر که نیازى به طرح آنها نیست.

مسلم روایت کرده است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «قیامت برپا نمى‏‌شود تا آنکه 10 نشانه پدید آید: فرو رفتن زمین در مشرق، در مغرب و در جزیرة العرب، دود، دجّال، دابّة الأرض، یأجوج و مأجوج، طلوع خورشید از مغرب و آتشى که از قعر عدن بیرون مى‏‌آید و مردم را مى‏‌کوچاند.» (صحیح مسلم جلد 8 ص 179)

سخن در آیه دوم است. حق آن است که آیه ظهور دارد در حوادث پیش از قیامت، چرا که آیه، بیانگر زنده شدن گروهى از هر جماعت است. یعنى همه برانگیخته نمى‏‌شوند، روشن است که زنده شدن در قیامت مربوط به همه است نه برخى.

خداوند مى‏‌فرماید: «روزى است که کوه‏ها را جابه‏ جا مى‏‌کنیم و زمین را آشکار و مسطح مى‏‌بینى و همه آنان را بر مى‏‌انگیزیم و احدى از آنان را فروگذار نخواهیم کرد» «... وَحَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً». (کهف/47)

آیا پس از این بیان صریح، مى‏توان آیه مورد بحث را به روز رستاخیز و قیامت تفسیر کرد؟ دو قرینه دیگر هم هست که ظرف زمانى حادثه را بیان مى‏‌کند:

اول: آیه پیش از آن یکى از علایم قیامت را که خروج جنبنده زمین است براى مردم بیان مى‏‌کند، طبیعى آن است که زنده شدن گروهى از مردم به همین مسأله مربوط باشد.

دوم: در همان سوره در آیه 87 یعنى پس از سه آیه، سخن از قیامت و دمیده شدن در صور و وحشت همه اهل آسمان‏ها و زمین است و این نشان مى‏‌دهد که حوادث پیش از آن مربوط به قبل از آن روز است و زنده شدن گروهى از تکذیب کنندگان آیات خدا حتماً پیش از قیامت رخ خواهد داد و از علایم آن روز است و در وقتى پدید خواهد آمد که جنبنده‏‌اى از زمین بیرون مى‏‌آید و با مردم حرف مى‏‌زند.

شگفت از سخن فخر رازى که مى‏‌گوید: زنده شدن گروهى از هر امت پس از برپایى قیامت واقع خواهد شد. (مفاتیح الغیب، جلد 4 ص 218)

این سخن بى‏‌اساس است و ترتیب و پیوند آیات با هم آن را نفى مى‏‌کند و بر اعتقاد شیعه که آیه مربوط به پیش از قیامت است تأکید مى‏‌کند. به علاوه، زنده شدن گروهى از مردم با اعتقاد به حیات مجدد همه انسان‏ها در قیامت ناسازگار است.

آرى، آیه از حشر دروغگویان سخن مى‏‌گوید، اما رجعت گروهى دیگر از صالحان بر عهده روایات رجعت است.

قرآن در باره کیفیت وقوع رجعت و خصوصیات آن چیزى نگفته است، مثل برزخ و حیات برزخى.

وقوع رجعت در امت‏هاى پیشین، وقوع آن را در این امت نیز تأیید مى‌‏کند

ابو سعید خدرى روایت کرده است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:

«شما وجب به وجب و ذراع به ذراع از سنت‏‌هاى پیشینیان پیروى خواهید کرد، حتى اگر آنان وارد سوراخ سوسمارى هم شده باشند، شما نیز چنین خواهید کرد. گفتیم: دنباله‏ روى از یهود و نصارا اى رسول خدا؟ فرمود: پس کى؟» (صحیح بخاری جلد 9 ص 112)

و نیز به روایت ابوهریره، پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «قیامت برپا نخواهد شد مگر آنکه امت من مثل امت‏‌هاى گذشته وجب به وجب و ذراع به ذراع گرفتار خواهند شد. گفتند: یا رسول‏ اللَّه، مثل ایرانیان و رومیان؟ فرمود: مگر مردم جز آنانند؟ (صحیح بخاری جلد 9 ص 112)

صدوق نیز روایت کرده است که پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «هر چه در امت‏‌هاى گذشته بوده، در این امت هم همانند آن خواهد بود، گام به گام و مو به مو.» (کمال الدین، ص 567)

از آنجا که رجعت در امت‏‌هاى گذشته از حوادث مهم بوده، پس باید مانند آن در این امت هم به دلیل همگونى و مشابهت پیش آید.

مأمون عباسى از حضرت رضا علیه‌السلام در باره رجعت پرسید. آن حضرت جواب فرمود: حق است، در امت‏‌هاى گذشته هم بوده، قرآن هم از آن سخن گفته و پیامبر خدا صلى الله علیه و آله هم فرموده است: در این امت، هر چه در امت‏‌هاى پیشین بوده خواهد بود، گام به گام و مو به مو. (بحارالانوار، جلد 53 ص 59)

این حقیقت رجعت و دلایل آن است.

معتقدان به آن هم بیش از این ادعایى ندارند و خلاصه‏‌اش بازگشت حیات به دو گروه از نیکان و بدان پس از ظهور امام مهدى علیه‌السلام و پیش از قیامت است و آن را جز کسى که به دلایل آن دقت نکند، انکار نمى‏‌کند.

چند سؤال و پاسخ آن‌ها

سؤال اول: بازگشت ظالمان با آیه‏‌اى که مى‏‌گوید: «مردمى را که هلاکشان کردیم، بازگشت بر آنان حرام است» «انبیا/95» چگونه قابل جمع است؟ این آیه، با قاطعیت رجوع آنان را نفى مى‏‌کند.

جواب: این آیه مخصوص ظالمانى است که در این دنیا به کیفر ظلمشان هلاک شده‏‌اند که آنان بر نمى‏‌گردند. اما ستمگرانى که بدون مؤاخذه از دنیا رفته‏‌اند، برخى بر مى‏‌گردند تا کیفر عملشان را ببینند، سپس در آخرت هم به عذاب شدیدتر گرفتار مى‏‌شوند. پس آیه ارتباطى به بحث رجعت ندارد.

سؤال دوم: ظاهر آیه‏‌اى که مى‏‌فرماید: «وقتى مرگ یکى از آنان مى‏‌رسد، مى‏‌گوید: خدایا مرا برگردانید تا کار نیک انجام دهم. هرگز! این سخنى است که مى‏‌گویند و پس از مرگشان برزخى است تا روز قیامت» «مومنون/99 و 100» آن است که پس از مرگ، بازگشتى به دنیا نیست.

جواب: آیه از یک قانون کلى حکایت مى‏‌کند که قابل استثناء در برخى موارد است و دلیل آن زنده شدن بعضى از مردگان در امت‏‌هاى پیشین است.

اگر عدم بازگشت به دنیا یک قانون و سنت کلى و استثناء ناپذیر بود، بازگشت برخى به دنیا با عموم آیه تناقض داشت. این آیه هم مثل سنت‏‌هاى دیگر الهى در مورد انسان است و مى‏‌رساند که طبیعتاً پس از مرگ، حیاتى نیست تا قیامت و این منافاتى ندارد که در بعضى موارد به خاطر مصالح برتر، رجعتى صورت بگیرد.

سؤال سوم: استدلال به رجعت، مبتنى بر این است که آیه «وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً ...» «نمل/83» را حاکى از وقوع حادثه پیش از قیامت بدانیم. ولى ممکن است آیه، درباره حادثه‏‌اى در روز قیامت باشد که قبل از آیه «وَیَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ» «نمل/87» ذکر شده و طبیعى آن بود که پس از آن ذکر شود و مراد از فوجى از هر امت، گروهى از ستمگران و سران‏ آن اقوام باشند.

جواب: اولًا: بر فرض آنکه آیه «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ ...» حکایت‏گر واقعه‏‌اى در روز قیامت باشد، تقدم آن بر آیه نفخ صور، اختلالِ بى‏‌دلیل در آهنگ کلام است.

ثانیاً: ظاهر آیات مى‏‌رساند که دو روز وجود دارد: یکى روزى که از هر امتى گروهى زنده مى‏‌شوند و دیگرى روزى که در صور دمیده مى‏‌شود. این که آن روز را از متمم‏‌هاى روز قیامت بشماریم، لازمه‏‌اش آن است که آن دو روز، یک روز باشد و این خلاف ظاهر آیات است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس