به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، دیگر همه می دانند که پدر موشکی ایران در کنار «شهاب» و «سجیل» و «فاتح» و «خلیج فارس»، عاشق فوتبال هم بود.
قطعا این از افتخارات آبیهای پایتخت است که یکی از هوادارانش، بنیانگذار قدرتمندترین یگان موشکی منطقه بود.
و چقدر امروز جایش خالیست تا بعد از صعود شیرین تیم ملی به جام جهانی آن هم در خاک کره، با اس ام اس و تلفن به دوستانش تبریک بگوید.
قطعا این از افتخارات آبیهای پایتخت است که یکی از هوادارانش، بنیانگذار قدرتمندترین یگان موشکی منطقه بود.
و چقدر امروز جایش خالیست تا بعد از صعود شیرین تیم ملی به جام جهانی آن هم در خاک کره، با اس ام اس و تلفن به دوستانش تبریک بگوید.
تصویر شهید طهرانی مقدم روی دست هواداران فوتبال در بازی ایران و ازبکستان
آنچه در زیر می خوانید دو خاطره فوتبالی از سردار شهید حاج حسن طهرانی مقدم به روایت سردار امیرعلی حاجی زاده فرمانده این روزهای نیروی هوافضای سپاه است که مرور آن پس از راهیابی تیم ملی ایران به جام جهانی خالی از لطف نیست.
تصویر سردار روی پیراهن تیم فوتبال پرسپولیس
مذاکرات موشکی با طعم فوتبال
در یکی از سفرهای برون مرزی، طرف مذاکره ما یک پروفسور خارجی بود اما در طول این مذاکرات به مشکل خوردیم به طوری که نه آنها حرف ما را قبول می کرد و نه ما حرف آنها را.
یک دفعه حسن یک پیشنهاد عجیب داد و گفت بهتر است یک مسابقه فوتبال بدهیم و هرکس پیروز شد، به حرف او عمل کنیم.
این پیشنهاد، اول برای طرف ما که پیرمردهای تحصیل کرده بودند، عجیب بود و فکر نمی کردند در چنین فضای تخصصی این پیشنهاد داده شود اما بعد قبول کردند.
وقتی رفیتم، دیدیم آنها یک تیم حرفه ای آوردند و ما به حسن گفتیم این چه پیشنهادی بود دادی؟ اما حسن گفت چاره ای نیست و باید غیرتی عمل کنیم تا آبرویمان نرود.
ما در آن بازی پیروز شدیم و حسن همیشه می گفت فلانی آن روز غیرتی بازی کرد و بهترین بازی عمرش بود. هرچند بنده اصلا نه بازی بلد بودم و نه علاقه ای داشتنم برای بازی کردن.
البته اینها یک شوخی بود تا بواسطه آن فضای خشک مذاکرات تلطیف شده و بحث از بن بست خارج شود.
مسابقات فوتبال رزمندگان در کوران جنگ
در سالهای دفاع مقدس، تکیه اصلی ما بر نیروهای بسیج بود اما این عزیزان در مقاطعی که عملیات نبود، به مرخصی می رفتند درحالی که می بایست یگانهای تخصصی را هم بر عهده همانها بگذاریم.
برای مثال، اوج کار توپخانه، در عملیات بود ولی با اتمام عملیات که بسیجی ها کاری نداشتند و به مرخصی می رفتند، کار توپخانه تمام نمیشد و باید پدافند خط را انجام می داد.
حسن برای حل این مشکل، مسابقات فوتبالی را ترتیب داد میان آتشبارها و گردانها و با این کار، عملا از پایان این عملیات تا شروع عملیات بعدی که محدوده زمانی پدافندی ما بود، همه بچهها را با اشتیاق و علاقه و نه با زور، حفظ میکرد و جالب این جا بود که بچههای دور و بر ایشان هم همه از این جنس بودند.
در سالهای دفاع مقدس، تکیه اصلی ما بر نیروهای بسیج بود اما این عزیزان در مقاطعی که عملیات نبود، به مرخصی می رفتند درحالی که می بایست یگانهای تخصصی را هم بر عهده همانها بگذاریم.
برای مثال، اوج کار توپخانه، در عملیات بود ولی با اتمام عملیات که بسیجی ها کاری نداشتند و به مرخصی می رفتند، کار توپخانه تمام نمیشد و باید پدافند خط را انجام می داد.
حسن برای حل این مشکل، مسابقات فوتبالی را ترتیب داد میان آتشبارها و گردانها و با این کار، عملا از پایان این عملیات تا شروع عملیات بعدی که محدوده زمانی پدافندی ما بود، همه بچهها را با اشتیاق و علاقه و نه با زور، حفظ میکرد و جالب این جا بود که بچههای دور و بر ایشان هم همه از این جنس بودند.