کد خبر 22396
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۸۹ - ۰۰:۲۸

براي مخاطب هوشمند مضحک به نظر مي رسد در حالي که سايت هاي مرتبط با ديپلماسي اسرائيل به صراحت همکاري هاي فرهنگي را ابزاري براي کسب آبرو براي اين رژيم و حفظ امنيت اين رژيم مي دانند برخي ديگر مي نالند که فرهنگ را چرا با سياست خلط مي کنيد.

گروه فرهنگي مشرق- پس از اينکه شهيد مجيد شهرياري در يک ماجراي بمب گذاري تروريستي در تهران به شهادت رسيد و شهادت وي باعث شد تا ارتباط اين ترور با پروژه اي که صهيونيست ها نيز در آن حضور داشتند يعني سزامي مورد مطالعه قرار بگيرد و همچنين مطالعات و جستجوهاي خبرنگاران مشرق نشان داد که در سطح وسيع تر بدون آگاهي و توجه برخي مسئولان علمي کشور همکاري هايي ميان دانشمندان ايراني و برخي دانشمندان اسرائيلي صورت گرفته است.
در روزهايي که مشرق گزارش هايي در اين زمينه منتشر مي کرد برخي يادداشت هاي غير رسمي و گاه نيمه رسمي به تحريريه اين رسانه مي رسيد که انتقادات اين پايگاه خبري تحليلي را به نقد مي کشيد. محتواي همه اين نقدها هم تقريبا يک چيز يکسان بود؛ اين منتقدين همه از مرزي سخن مي گفتند که ميان علم و مسائل سياسي وجود دارد و مي گفتند که همکاري هاي علمي را سياسي نکنيد و از اين راه مانع رشد کشور نشويد. اگر نخواهيم به ارزش پروژه اي مانند سزامي بپردازيم، چنين همکاري هايي چنان دامنه امنيتي پيدا مي کرد که اين استدلال از اساس بيشتر به يک فکاهه تبديل مي شد تا نقد. چرا که هيچ کشوري به همکاري با رژيمي که به صورت مشخص تهديد به حذف دانشمندان طرف مقابل آن کرده، آن هم دقيقا در همان زمينه مورد نظر کشور متخاصم، به ديده حسن نيت نگاه نمي کند؛ حالا تمام اين اتفاقات در زماني مي افتد که دو دانشمند به فاصله کمتر از يک سال مرتبط با پروژه سزامي ترور و به شهادت رسيده اند.
با اين همه اخيرا پروژه ديگري رونمايي شده است که مدافعين آن همچنان همان استدلال هاي سزامي را مطرح مي کنند. ديروز گزارشي در وب سايت مشرق درباره رهبر جديد ارکستر ملي ايران که جواني سي و چند ساله است منتشر شد. گذشته از اين که رهبري ارکستر ملي ايران براي جواني که کارنامه حرفه اي اش براي چنين مسئوليتي بسيار کوچک است، وي در رزومه همکاري هاي گذشته اش نکات جالبي داشت.
رهبر جوان ارکستر ملي سابقه عضويت در يک گروه اسرائيلي به عنوان نوازنده ويلون را يدک مي کشد. اين گروه، گروه جالبي است. بيشتر اعضاي آن داراي تابعيت رژيم صهيونيستي هستند و باقي اعضا از کشورهايي مانند ترکيه، مناطق تحت حاکميت فلسطين و البته ايران هستند. غير از «برديا کيارس» شيرازي، يعني همين رهبر ارکستر جوان يک نوازنده ديگر ايراني نيز در يکي از اين گروه ها حضور دارد. جستجوهاي اوليه نشان مي دهد که اين برنامه بخشي از برنامه ديپلماسي عمومي رژيم صهيونيستي براي بهبود وجهه اش در دنيا و نزديکي هنرمندان تابع اين رژيم با هنرمندان ديگر کشورها -خصوصا کشورهاي متخاصم- بوده است؛ البته اين اهداف، هدفهايي است که وب سايت هاي ديپلماتيک اين رژيم در تشريح اين برنامه ها بر آنها تاکيد داشته اند.
با انتشار اين گزارش تقريبا مسئولان مرتبط با اين تصميم گيري سکوت اختيار کرده و واکنشي نسبت به آن نشان ندادند. اما يکي از پايگاه هاي خبري که اين گزارش را با عبارت "مشرق مدعي شد" بر روي خروجي خود گذاشته بود، پيام هايي را در قسمت پيام هاي مخاطبين منتشر کرد که قريب به اتفاق آنها يک مضمون داشتند. اين پيام ها بدون اينکه بخواهند مستندات اين گزارش را رد کنند همان نقدي را مطرح مي کردند که برخي درباره اهميت همکاري علمي با رژيم صهيونيستي در پروژه هايي مانند "سزامي" بيان مي کردند و شاه بيت اين نقد هم اين بود: "همه چيز را سياسي نکنيد".
نبايد فراموش کرد که انتشار يادداشت مخاطبين -کامنت ها- در سايت هاي خبري خصوصا در زماني که بيشتر اين نظرات يک مفهوم محوري را به نمايش مي گذارند، خود تکنيکي براي القاء مفهوم مورد نظر رسانه محسوب مي شود. اما چه اين نوع نگاه نظر، ديدگاه آن رسانه باشد و چه نظرات ديگران، يک مساله مهم را نبايد فراموش کرد و آن شکل گيري يک نحله جديد است. براي مخاطب هوشمند مضحک به نظر مي رسد در حالي که سايت هاي مرتبط با ديپلماسي اسرائيل به صراحت همکاري هاي فرهنگي را ابزاري براي کسب آبرو براي اين رژيم و حفظ امنيت اين رژيم مي دانند، برخي ديگر مي نالند که فرهنگ را چرا با سياست خلط مي کنيد. درست در زماني که هنر پيشه زن آمريکايي – به صورت فعال با شوراي روابط خارجي آمريکا همکاري دارد و آن هنرپيشه ديگر سفرهاي ديپلماتيک به آفريقا مي کند برخي آرزو مي کنند که آنچه ديده اند گربه باشد.
مخاطب ديگر اين رسانه نوشته است: «متن مغرضانه اي است. واقعا همه چيز با سياست قابل تلفيق کردنه؟ با نگاهي بي طرف به وضع دين سياسي در جامعه نگاه کنيد واقعا دين مظلوم شده است واقعا واقعا واقعاواقعا واقعا واقعا واقعا واقعاواقعا واقعا واقعا ......... نه اينکه صورت مسئله را ناديده بگيريد و حالا هر چه را سياست بسنجيد بايد فاتحه آن را هم بخوانيد» و اين جملات حلقه پاياني يک جريان فکري است. جرياني که از آلوده شدن فرهنگ به سياست شروع کرده و حالا از مظلوميت دين به دليل سياسي شدن اشاره مي کند. در اين ديدگاه چالش با رژيمي مانند رژيم اشغالگر قدس چالشي سياسي و نه حتي ديني محسوب مي شود. به عبارت بهتر در اين ديدگاه اگر دين سياسي نباشد مشکلي نيز با اسرائيل نخواهد داشت. در اين ديدگاه اگر فردي وارد خانه شد و همه چيز را تصاحب کرد، دين هيچ نسخه اي براي او نمي پيچد و اگر وارد خانه همسايه شد و همسايه که از قضا با هم کيش است و او را از هستي ساقط کرد، باز هم دين هيچ گونه مسئوليتي بر گردن متدين نمي گذارد و البته ماجراي علي(ع) و آن زن يهوديه که در ذمه حکومتش بود و حساسيت ايشان عين سياسي کردن دين و عين ظلم به آن است. در چنين ديدگاهي مي شود با دزد خانه برادرت به خاطر منافعت همه نوع ارتباط داشت و الخ.
از همين ديدگاه است که شعار "نه غزه، نه لبنان" بيرون مي آيد و البته بايد دقت کرد که اين اتفاقا يک شعار سياسي نيست و اعتقادي است؛ اعتقاد به يک برداشت جديد از دين که هر گونه مسئوليت بيروني را نفي مي کند.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس