کد خبر 219180
تاریخ انتشار: ۸ خرداد ۱۳۹۲ - ۱۷:۴۳

تا سال گذشته در کشور مرکزیت مسیحیان کاتولیک جهان هفتاد هزار نفر از مردم ایتالیا به دین مبین اسلام گرویده‌اند که این تعداد نشان از تابش اسلام در کشوری دارد که در پایتخت آن رهبر کاتولیک‌های جهان قرار دارد.

به گزارش مشرق به نقل از فارس، عصر امروز نوشت: مرکزیت کاتولیک های جهان در پایتخت کشور باستانی ایتالیا و در قلب اروپا قرار دارد. در پایتخت این کشور کهن یعنی ایتالیا کشوری به نام واتیکان وجود دارد که در آن رهبر کاتولیک های جهان انتخاب شده و همان جا زندگی می کند.

رهبر کاتولیک های جهان را پاپ خطاب می کنند که مطابق با اعتقادات آنها شخصی که به عنوان پاپ انتخاب می‌شود، ادامه دهندهٔ راه پطروس، نخستین فردی که مسیح برای هدایت کلیسا معرفی کرد می دانند. فردی که در این جایگاه قرار می‌گیرد نام جدیدی، برگرفته از نام یکی از قدیسان بر خود می‌گذارد.

مسلمان شدن در کشوری که مرکز مسیحیان کاتولیک است و تحت تبلیغات شدید واتیکان قرار داد کار دشواری که است که البته برخی اشخاص معروف و سرشناس ایتالیایی تا کنون با لطف خدا و ذاتی پاک به دین مشرف اسلام گرویده اند و نام های اسلامی برای خود انتخاب کرده اند که در ادامه این گزارش به روایت خلاصه ای از زندگی برخی از این سعادتمندان دنیا و آخرت می پردازیم.

تنها پسر صاحب کارخانه فیات و باشگاه یوونتوس ایتالیا

ادواردو آنیلی (به انگلیسی: Edoardo Agnelli) در 6 ژوئن 1954 در نیویورک از پدری ایتالیایی و مادری یهودی پا به عرصه دنیا گذاشت.



 مادر وی «مارلا کاراچولو»، یک پرنسس یهودی بود و پدرش سناتور «جیووانی آنیلی»، مرد ثروتمند و معروف ایتالیایی بود. وی مالک کارخانه‌جات اتومبیل‌سازی فیات، فراری، لامبورگینی( البته چند سال پیش این کارخانه به مالکیت آئودی آلمان در آمد)، لانچیا، آلفارمو و آیوکو ( ما به نام ایویکو می شناسیم)، به همراه چندین کارخانه تولید قطعات صنعتی، چند بانک خصوصی، شرکت‌های طراحی مد و لباس، روزنامه‌های پرتیراژ "لاستامپا" و "کوریره دلاسرا"، باشگاه اتومبیل‌رانی فراری و باشگاه فوتبال یوونتوس بود. علاوه بر این‌ها، چندین شرکت ساختمان‌سازی، راه‌سازی، تولید لوازم پزشکی و هلیکوپترسازی هم وجود دارد که خانواده آنیلی جزء سهام‌داران اصلی آن‌ها می‌باشند. میزان ثروت و نفوذ خانواده آنیلی به حدی است که رسانه‌های ایتالیا از آن‌ها به عنوان خاندان پادشاهی ایتالیا نام می‌برند. کارشناسان اقتصادی درآمد سالانه خانواده آنیلی را بالغ بر 60 میلیارد دلار تخمین می زنند که 3 برابر درآمد نفتی جمهوری اسلامی ایران در آن تاریخ است.

ادواردو تحصیلات مقدماتی را در ایتالیا طی کرد و بعد به کالج آتلانتیک در انگلستان رفت و پس از آن در رشته ادیان و فلسفه شرق از دانشگاه پرینستون ایالات متحده با اخذ درجه دکتری فارغ التحصیل شد.

قدیری ابیانه آشنایی ادواردو با اسلام را بر حسب اتفاق دانست و ابراز داشت: وقتی ادواردو دانشجوی بیست ساله‌ای بود و در دانشگاه پرینستون نیویورک درس می‌خواند وقتی روزی در کتابخانه قدم می‌زند چشمش به قرآن می‌افتد و کنجکاو می‌شود آن را باز می‌کند و جملاتی از آن را می‌خواند.

قدیری در نقل قول مستقیمی از ادواردو در این مورد آورده است: " وقتی قرآن را باز کردم آیاتی از آن را خواندم احساس کردم اینها نمی‌تواند کلام بشری باشد. "

ادواردو براثر مطالعه قرآن و فقط مطالعه آن بدون این‌که کسی به سمت او برود و او را دعوت به اسلام کند و حتی بدون این‌که او تردیدی در حقانیت اسلام داشته باشد که نیازی به مشورت احساس کند، تصمیم می‌گیرد، مسلمان شود و مسلمان می‌شود. این واقعه مربوط به چهارسال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است.یعنی قبل از این‌که او خبری در مورد جنبش‌ها و نهضت‌های اسلامی بشنود.

بعد از این قضیه به یک مرکز اسلامی در نیویورک مراجعه می‌کند و درخواستش مبنی بر این‌که می‌خواهد مسلمان شود را مطرح می‌کند. آن‌ها هم نام «هشام عزیز» را برای وی انتخاب می‌کنند.

این گفته که ادواردو در اثر معاشرت با مسلمانان به این دین گرویده، یک ادعای دروغ است، چون با موقعیت مالی و سیاسی که پدر ادواردو داشت، هیچ‌کس به خود اجازه نمی‌داد که چنین مسائلی را با او در میان بگذارد و او را به دین جدید دعوت کند. وی پس از ملاقات و گفتگو با دکتر قدیری ابیانه شیعه شده بود.

قدیری با اشاره به این‌که ادواردو اطلاعی از وجود شیعه و سنی نداشت و گفت: دلیل آن‌ هم این بود که اسلام‌آوردن وی از طریق مطالعه قرآن بود. در ابتدا نیز با جو جامعه و خانواده آشنا نبود و به عنوان کسی که حقیقتی را کشف کرده سعی می‌کرد در اولین قدم خانواده‌اش را که نزدیک‌ترین افراد به او بودند را با این حقیقت آشنا کند. به امید این‌که آن‌ها هم به این حقیقت بپیوندند. اما آن‌ها به شدت با او مخالفت می‌کنند و او را به انزوا می‌کشانند.

قدیری به عنوان دوست نزدیک ادواردو به سال‌های بعد از پیروزی انقلاب و تاثیر آن در زندگی ادواردو اشاره می‌کند و می‌افزاید: بعد از پیروزی انقلاب ادواردو از طریق مشاهده یک برنامه تلویزیونی سراسری از شبکه‌های ایتالیا که میزگردی در مورد انقلاب اسلامی بود با اینجانب آشنا می‌شود و به سراغ من می‌آید و در اولین جلساتی که ماهیت تشیع را برای او توضیح دادم، تصمیم گرفت به این مذهب بگرود و وقتی در فروردین سال 60 با حضرت امام ملاقات کرد به عنوان یک شیعه و مقلد با مرجع تقلید و رهبر خود ملاقات می‌کند. او در زمان حیات حضرت امام مقلد ایشان و بعد از امام مقلد آیت‌الله خامنه‌ای بود و علاقه فراوانی به ایشان داشت.ادواردو انقلاب اسلامی را با عمق وجود درک می‌کرد و به آن اعتقاد داشت. او با شیوه‌های حکومتی در جهان و عمق پنهان آن آشنا بود و به همین دلیل نمی‌توانست با آن‌ها موافق باشد.



دکتر قدیری که از سال 1351 برای تحصیل در رشته معماری به ایتالیا رفته بود، از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، رایزن مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا بوده و آشنایی او با ادواردو آنیلی در همان زمان و به دنبال تماس ادواردو آنیلی با او آغاز شده است.

دکتر قدیری در مورد اولین ملاقاتش با ادواردو می گوید؛ «بعد از یک‌ میزگرد مطبوعاتی‌ که‌ برگزار کردیم‌ -به‌ عنوان‌ رایزن‌ مطبوعاتی‌ سفارت‌ ایران-،‌ یک‌ روز یک‌شنبه‌ در حالی‌ که‌ من‌ در اقامتگاه سفارت‌ بودم، دربان‌ سفارت‌ گفت‌ که‌ یک‌ جوان‌ ایتالیایی‌ آمده‌ و می‌خواهد شما را ببیند. من‌ هم‌ گفتم‌ اگر می‌شود به‌ او بگویید فردا برای‌ ملاقات‌ بیایند. ولی‌ بعد از لحظاتی‌ دربان‌ سفارت‌ دوباره‌ زنگ‌ زد که‌ این‌ جوان‌ می‌گوید خدا هر در بسته‌ای‌ را می‌گشاید. من‌ هم‌ گفتم‌ در را باز کنند و خودم‌ هم‌ رفتم‌ به‌ استقبال‌اش. جوان‌ قد بلند لاغری‌ بود که‌ با یک‌ موتور گازی‌ کهنه‌ آمده‌ بود و خودش‌ را ادواردو آنیلی‌ معرفی‌ کرد. من‌ بدون‌ این‌که‌ انتظار جواب‌ مثبتی‌ از او داشته‌ باشم،‌ از او پرسیدم‌ که‌ شما با خانوادهِ‌ آنیلی‌ معروف‌ نسبتی‌ دارید و او گفت‌ که‌ من‌ پسرش‌ هستم.

 و زمانی که آقای فخرالدین حجازی در سال 1359 به ایتالیا سفر می‌کند و با ادواردو آشنا می‌شود، از او می‌خواهد که یک بار دیگر تشرف خودش را به تشیع اعلام نماید. سپس آقای فخرالدبن حجازی نام مهدی را برای او انتخاب می‌کند. او در مکاتبات خود از نام هشام عزیز که سال‌ها از آن استفاده کرده بود، استفاده می‌کرد و در مکالمات خود با دوستان ایرانیش از نام مهدی استفاده بهره می‌گرفت.

وی در چند نوبت به ایران سفر کرده بود و در فروردین سال 1360 با امام خمینی نیز ملاقات کرده بود که امام خمینی در آن‌ دیدار پیشانی‌ وی را بوسیده بود.

و با آقای خامنه‌ای در قبل از دوران ریاست جمهوری‌اش و هم‌چنین با آقای هاشمی رفسنجانی در زمان ریاست مجلس شورای اسلامی دیدار کرده بود او سفری هم به مشهد داشت و به زیارت حرم مطهر حضرت امام رضا(ع) رفته بود. برای‌ اولین‌ بار که‌ به‌ مشهد رفته‌ بود، به‌ او گفته‌ بودند که‌ چون‌ اولین‌ بار است‌ که‌ به‌ زیارت‌ می‌روی،‌ هر آرزویی‌ داشته‌ باشی‌ برآورده‌ می‌شود. وقتی‌ از او پرسیدند‌ که‌ از امام‌ رضا چه‌ خواستی،‌ وی گفته‌ از او خواستم‌ که‌ قلب‌ پدرم‌ را نسبت‌ به‌ من‌ مهربان‌ کند. او از همان دوران جوانی، علاقه‌ای به اداره ثروت عظیم خانوادگی به روش پدرش نداشت و فقط چند سال مسئولیت اداره باشگاه فوتبال یوونتوس را به عهده داشت که پس از مدتی وی را از کار برکنار کردند و عمویش جای وی را گرفت.

در اواخر دهه 80، موضوع انتخاب جانشین برای سناتور آنیلی در شورای رهبری فیات مطرح شد و ادواردو را به دلیل اعتقادات مذهبی‌اش نامناسب تشخیص دادند، اما در واقع وارث اصلی او بود و باید بهانه‌ای برای کنار گذاشتنش پیدا می‌کردند.

در همین زمان ماجرای ماریندی پیش آمد. در اکتبر 1990 ( پائیز سال 1369 ) رسانه‌ها اعلام کردند که به خاطر حمل 300 گرم هروئین، وی را در شهر ساحلی ماریندی در کنیا دستگیر کرده‌اند. ماجرایی که اصلاً واقعیت نداشت و پلیس و دادگاه کنیا خیلی زود متوجه اشتباهشان شدند، اما خوراک مطبوعات ایتالیا که اکثراً زیر نفوذ پدرش بودند، فراهم شد و برخی حتی او را قاچاق‌چی نامیدند و تبرئه شدنش را به خاطر نفوذ پدرش می دانستند. بعد از آن با این‌که برخی مطبوعات به اشتباه خود در مورد ادواردو اشاره کردند، اما با گسترش شایعات، افکار عمومی برای معرفی جانشینی غیر از او برای مدیریت فیات آماده شد.

به شهادت رسیدن آنیلی

در نوامبر سال 2000  ( 24/آبان/1379 ) جسد ادورادو آنیلی در بزرگراه تورینو - ساوانا در شمال ایتالیا و در نزدیکی شهر تورین پیدا شد. اتومبیل وی نیز که یک فیات کرومای خاکستری بود، بر روی پل رومانو و در حالی که چراغ های راهنمایش روشن بود و درهای آن باز بود، رها شده بود. پیکر او در کلیسای روستای ویلار روزا قرار داده شد.

پلیس ایتالیا مرگ ادواردو را خودکشی تشخیص داد و علت آن را استفاده بیش از حد مواد مخدر اعلام کرد. اما دلایل روشنی وجود دارد که حاکی از قتل ادورادو است. در ادامه به ذکر این دلایل می ­پردازیم:

-  نخست اینکه ادواردو به هیچ وجه معتاد نبود و حتی در مواردی مشاهده شده است که با دوستان و نزدیکانش که از مواد مخدر استفاده می­ کردند، ساعت ­ها گفت و گو می­ کرد تا آن­ها را از این کار بازدارد.

-  آشپز ادواردو می‎گوید صبح روزی که وی به قتل رسید، نوع غذای ناهارش را مشخص کرده بود. حال این سوال مطرح می­شود کسی که قصد خودکشی داشته باشد، چرا باید برای دو یا سه ساعت بعدش سفارش غذا بدهد. همچنین ادواردو در صبح روز حادثه با دایی خود به صورت تلفنی مکالمه کرده بود و به گفته دایی ادواردو هیچگونه مورد مشکوکی در میان صحبت های وی به چشم نمی خورد و وی کاملا عادی صحبت می کرد. همچنین ادواردو هیچگونه یادداشتی مبنی بر تصمیمش برای خودکشی از خود به جای نگذاشته بود.

-  حسین عبداللهی با اشاره به برنامه های بلندمدت ادواردو می گوید: "ادواردو می گفت می خواهم به ایران بروم و پناهنده سیاسی شوم و در قم به تحصیلاتم ادامه دهم." محمد عبداللهی نیز می گوید: "یک هفته قبل از آنکه ادواردو فوت کند، با هم نشسته بودیم و سوره بنی اسرائیل را به زبان ایتالیایی می خواندیم. ادواردو به من گفت می خواهد زبان عربی را فرابگیرد تا بتواند بهتر قرآن را درک کند. بدیهی است که فردی که برنامه های بلند مدت برای زندگی خود دارد و اهداف والایی را دنبال می کند به هیچ وجه دست به خودکشی نخواهد زد.

-  مورد مشکوک دیگری که درباره شهادت ادواردو وجود دارد این است که هیچ­ گونه بررسی تکمیلی در مورد نحوه قتل او انجام نشد. جسد وی کالبد شکافی نشد و مرگ وی فوراً خودکشی جلوه داده شد. حتی قبل از آنکه پلیس مرگ وی را به صورت رسمی خودکشی اعلام کند، برخی روزنامه­ ها خبر خودکشی پسر رئیس کارخانه فیات را چاپ کردند و ذهن مردم را کاملا به سمت گزینه خودکشی سوق دادند. جسد وی نیز تا ظهر فردای روز حادثه به خاک سپرده شد تا فرصت برای هیچ گونه تحقیقی مهیا نباشد.

پس از مرگ ادواردو سانسور مطلقی درباره مسلمان بودن، عقاید و حتی سفر وی به ایران انجام شد. اظهارنظرهای روزنامه­ های ایران به ویژه انجمن اسلامی فارغ التحصیلان ایتالیا درباره احتمال قتل وی به هیچ­وجه بازتاب داده نمی­شد. در حالی که خانواده آنیلی یکی از بزرگترین خانواده­ های ایتالیا است و کوچکترین اظهارنظری درباره این خانواده به سرعت منعکس می­ شود، به نحوی که نخست وزیر ایتالیا درگذشت ادواردو را به خانواده آنیلی تسلیت گفت و قبل از بازی ایتالیا و انگلستان، ورزشگاه یک دقیقه به احترام ادواردو سکوت کرد. همچنین پس از مرگ ادواردو تمامی اسناد و شواهد مربوط به فعالیت­ ها و زندگی وی جمع ­آوری شد و حتی فیلم مستندی که توسط وی ساخته شده بود و در آرشیو کانال 1 ایتالیا بود، از آرشیو این کانال خارج شد.

دومین ایتالیایی سرشناس پسر سلطان مشروب در ایتالیا بود

لوکا گائتانی لاواتلی ، مسلمان و شیعه، فرزند یکی از بزرگ‌ترین و معروفترین تولید کنندگان شراب که در ایتالیا که به سلطان شراب معروف بود.

 


پدر وی مالک کارخانه بزرگ و قدیمی تولید مشروبات الکلی به نام مونتالچینو (Montalcino) می‌باشد. کارخانه‌ای که اینک بدست برادرش جلاسیو (Gelasio Gaetani D'Aragona Lovatelli) به همراه مراکز پورنو اداره می‌شود. لوکا از زمان کودکی از دوستان ادواردو بود. وی در سال 1988 به همراه ادواردو آنیلی به ایران آمد.

جسد کنت (conte لقب اشرافی) لوکا گائتانی لاواتلی 52 ساله فرزند یکی از بزرگترین و معروفترین تولید کنندگان شراب در ایتالیا که به سلطان شراب معروف بود سال 1386 پیدا شد.

او از خانواده ای اشرافی و از دوستان شهید مهدی ادواردو آنیلی فرزند سوپر میلیاردر ایتالیایی و صاحب فیات و باشگاه فوتبال یوونتوس است چند سال قبل به همراه ادواردو به ایران آمد و در همان سفر به اسلام و تشیع گروید.

ماجرای اسلام آوردن لوکا

لوکا از زمان کودکی از دوستان ادواردو بود. وی در سال 1988 به همراه ادواردو آنیلی به ایران آمد. در این سفر ادواردو به "قدیری ابیانه” گفت که با لوکا در مورد اسلام صحبت کرده و او را تا مرز اسلام آورده است اما نتوانسته است او را مسلمان کند اما بر این باور بود که یک هل برای اسلام آوردن او کافی بود و از قدیری می خواهد که با لوکا صحبت کند. قدیری ابیانه نیز به مدت حدود دو ساعت با لوکا در هتل آزادی (اوین) به تنهایی صحبت می کند. جلسه ای که منجر به اسلام آوردن وی و پذیرش تشیع می شود.

سپس به اتفاق هم به منزل حضرت آیت الله سید علی گلپایگانی واقع در یوسف آباد می روند و آنجا مراسم تشرف لوکا به تشیع برگزار می گردد. لوکا ناچار بود بین ثروت و عقیده یکی را انتخاب کند و او نیز مثل ادواردو، عقیده را برگزیده بود.

دکتر قدیری ابیانه می گوید در ملاقاتی در هتل آزادی تهران با او داشتم به این نتیجه رسیدم که او در کلیات اسلام مشکلی ندارد، اما عاملی باعث می‌شود که از پذیرش اسلام امتناع کند. با شناختی که از تبلیغات ایتالیا در مورد اسلام و حجاب و وضعیت زن در اسلام داشتم، متوجه شدم مشکل او فلسفه حجاب در اسلام است. وی افزود: لذا در این مورد با او صحبت کرده و فلسفه حجاب در اسلام و قوانین در مورد زن را تشریح کردم. این مسئله برای لوکا که از خانوادای بود که از طریق پورنوگرافی و مشروبات الکلی به ثروت افسانه‌ای دست یافته بود، بسیار جذاب بود و بلافاصله مسلمان و شیعه شد.

قدیری ابیانه در ملاقاتی در هتل آزادی تهران با او صحبت نشست و در پایان همان جلسه لوکا به تشیع گروید. اما قرار شد اسلام آوردن خود را پنهان نماید تا آسیبی به او نرسد.

وی از بیم فشارها و تهدیدات صهیونیستها اسلام آوردن خویش را پنهان نمود، زیرا با تجربه شهید ادواردو آشنا شده بود.

در حالی که شهید ادواردو با لوکا دوست بوده، جلاسیو برادر لوکا با لاپو الکان پسر خواهر یهودی زاده ادواردو که با شهادت ادواردو به جانشینی پدر ادواردو برگزیده شد دوست بوده و در فسادهای او مشارکت داشته است.

ادواردو را به شهادت رسانده و حسد او را در زیر پلی قرار داده و خودکشی وانمود کردند، و همین طریق برای قتل لوکا به کار گرفته شده است.

در حالی که پلکان مسیر رفتن به زیر پل به خون لوکا آغشته بوده جسد او در زیر پل پیدا شده و علیرغم برداشت های اولیه در مورد قتل او دست هایی تلاش می کنند آن را خود کشی جلوه دهند.

شباهت قتل هر دو نفر (ادواردو و لوکا) نشان می دهد که قتل توسط یک گروه انجام شده است با این تفاوت که لوکا از نظر جسمانی قوی تر از ادواردو بوده و مقاومت هایی از خود نشان داده است و زخم هایی بر بدن او مشاهده گردیده است که پلیس در صدد نسبت دادن آن به زخم های هنگام پرت شدن از پل است حال آنکه اگر او خود را از پل پرت کرده بود نباید مسیر راه پله به خون او آغشته باشد.

برخی منایع سعی می کنند با گمانه پردازی قتل او را به معتادینی که ممکن است در محل تردد داشته بند نسبت دهند و یا او را نیز به اعتیاد مواد مخدر متهم نمایند!

اینک نباید اجازه داد که قتل او را به عنوان خودکشی جلوه دهند و باید بررسی های لازم در این ارتباط به عمل آید .

قدیری ابیانه قبلا در سفری به رم به منزل او رفته بود. در آن زمان او با زنی که در تلویزیون ایتالیا مشغول به کار بود زندگی می کرد. مطبوعات ایتالیا نوشتند در زمان مرگ او با یک پرنسس ایتالیایی از خانواده اشراف بدون اینکه در کلیسا ازدواج کرده باشد زندگی می کرد.

بنابر نوشته روزنامه ایل جورناله به نقل از شاهد، لوکا که به شغل فیلمبرداری سینما را برای خود برگزیده بود، به صورت آشفته ای ساعت 2 نیمه شب 13 فروردین دوم آپریل 2007 در حالی که عصبی و پریشان بود از منزل خارج شده و سپس جسدش در زیر پل گاریبالدی Garibaldi در حاشیه رودخانه تراستوره Trastevere در رم یافت می شود.

لوکا سومین برادر این خانواده است که با مرگ مرموز روبرو می شود و تنها برادر زنده او نیز به تولید مشروبات الکلی و امور پورنو مشغول است. باید بررسی شود که آیا جلاسیو همسر و فرزندانی یهودی دارد یا نه؟!

یکی از تاکتیک های صهیونیستها برای تمرکز ثروت ازدواج با افراد بسیار ثروتمند است تا از این طریق ثروت به فرزندان یهودی زاده برسد. اما توطئه در اینجا ختم نمی شود. بلکه مرگ و میر در خانواده ای که یکی از آنها با زنی یهودی ازدواج کرده است شروع می شود به نحوی که سهم ارث وارثین یهودی افزایش یابد.

بلایی که بر سر خانواده ادواردو نازل شد و ظاهرا خانواده گائتانی نیز احتمالا دچار آن شده است.

لازم به ذکر است که دکتر قدیری ابیانه در" سی دی" ای تحت عنوان " ادواردو و موضوع زن و حجاب در اسلام و غرب" شرح مسلمان شده لوکا را بدون ذکر نام او تشریح کرده است.

گفتگو با بانوی تازه مسلمان شده ایتالیایی

سارا تراس بانوی ایتالیایی تازه مسلمان شده‌ای است که درباره خودش می‌گوید: من 29 ساله و دامپزشک هستم. در خانواده، من و پدرم مسیحی بودیم و مادرم یهودی بود و از سن نوجوانی کم و بیش حجاب را رعایت می‌کردم، و بدون آن‌که چیزی از اسلام بدانم، سعی می‌کردم در میهمانی‌ها لباس‌های پوشیده بپوشم؛ زیرا این کار باعث آرامش من بود. تا آن موقع هیچ مسلمانی را از نزدیک ندیده بودم و چیزی درباره‌ی اسلام نمی‌دانستم، تنها چیزی را که از مسلمانان شنیده بودم و الآن به آن یقین رسیده‌ام که تمام آن شنیده‌ها چیزی جز دروغ نبوده است، این بود که اطرافیانم می‌گفتند: اسلام با زنان با خشونت رفتار می‌کند و زنان نزد مسلمانان مثل بردگان هستند، اما الآن پس از تحقیقات متعدد متوجه شدم، که آن موقع اشتباه فکر می‌کردم و خوشحالم که حقیقت را دریافتم. فطرت من؛ فطرت همه انسان‌های الهی است و اسلام چیزی جز نیاز فطرت بشر نیست.

این بانوی تازه مسلمان درباره‌ی اولین جرقه‌ی ایجاد گرایش به اسلام گفت: پیرامون من هیچ مسلمانی نبود تا او برایم جرقه‌ای به وجود آورد که با اسلام آشنا شوم، اما زمانی که به دانشگاه رفتم، در آن‌جا با مردی آشنا شدم که رفتار و نگرش او برایم عجیب بود. او با بقیه فرق داشت.

زهد، تقوا، صداقت و پاکی او برایم جالب بود، البته من و هیچ‌کس دیگر نمی‌دانستیم که او مسلمان است، کم‌کم رفتارهای او برایم الگو شد، پس از آن‌که متوجه شدم او مسلمان است، اطرافیانم از نزدیک شدن به او، مرا نهی می‌کردند، اما من دلیلی برای این کار نمی‌دانستم؛ زیرا او پاک‌تر و بهتر از هر کسی بود که تا به حال دیده بودم. از او علت برخی تفکرات و رفتارهایش را سؤال نمودم و او عامل اصلی همه‌ی آن‌ها را مذهبش معرفی کرد. برایم جالب بود که با نگرش قبلی من در مورد اسلام کاملاً فرق داشت. از او خواستم تا برایم از اسلام بگوید؛ بدین ترتیب با اسلام آشنا شدم.

من نمی‌خواهم بگویم اسلام را از ایرانی باید فهمید، نه، اسلام را باید از قرآن آموخت، یا هر کسی که با این کتاب مقدس مأنوس‌تر است.

این بانوی ایتالیایی در رابطه با حجاب چنین اظهار نظر کرده است: اسلام و قواعد آن بر اساس فطرت پاک انسانی است و حجاب یکی از واجبات اسلام است. باعث شرمندگی است که افرادی چشم بسته حجاب را که یکی از الازمات روح انسان و باعث حفظ جامعه از فساد و تباهی است، ممنوع می‌کنند.

ازدواج مرد ایتالیایی مسلمان شده با دختر ایرانی

فرزانه غلامی دختر تهرانی که در 25 سالگی با یک مرد شیعه ایتالیایی ازدواج کرد اکنون بعد از چهار سال زندگی در ایتالیا و با داشتن یک پسر این ازدواج را حادثه ای بزرگی در زندگی اش می داند.

فرزانه غلامی در مورد نحوه آشنایی با همسرش می گوید: زمان دانشجویی در دانشگاه تهران زبان ایتالیایی می خواندم و با یک مجله ای که توسط شیعیان ایتالیایی چاپ می شد همکاری می کردم. همین مجله موجب آشنایی من با حسین مورلی شد که بعد از چندی وی به تهران آمد و بیشتر آشنا شدیم.

فرزانه ادامه می دهد: زمانیکه من با همسرم آشنا شدم 7 سال از مسلمان شدن وی می گذشت؛ او تنها فرد مسلمان در خانواده اش بود و خانواده اصیلی داشت، با تحقیقی که در مورد او و خانواده اش از طریق دوستانم داشتم و همچنین بعد از تائید از طرف خانواده ام در سفر یک ماهه ای که همراه با مادرم به ایتالیا داشتم با وی ازدواج کردم.

فرزانه غلامی در مورد تاثیر این ازدواج بر دینش می گوید: بعد از ازدواج اسلام من فعال تر و انقلابی تر شد، وقتی به عنوان یک مسلمان از محیط خودم جدا شدم و وارد اروپای سراسر فساد و کفر شدم تصمیم گرفتم اسلام خود را جدی تر به مرحله عمل برسانم.

 


همسر فرزانه غلامی، درباره دلیل انتخاب یک دختر ایرانی و شیعه به عنوان همسر می گوید: وقتی مسلمان و شیعه شدم دوست داشتم با یک دختر مسلمان ازدواج کنم، بر همین اساس طبیعتا باید همسرم را از دختران شیعه پاکستانی، لبنانی و یا ایرانی انتخاب می کردم البته بیشترین چیزی که مدنظرم بود تعهد به اسلام و اخلاق مذهبی بود نه فقط ایرانی بودن، اما الان از ازدواج با یک دختر ایرانی خوشحالم.

حسین مورلی درباره حجاب می گوید: حجاب به نظر من انفجار نور است در ظلمت غرب، به نظر من مردها خیلی بهتر فلسفه حجاب را درک می کنند تا خود خانم ها. در غرب وقتی خانم ها باحجاب هستند مانند نوری در ظلمت و تاریکی آنجا هستند. من از اینکه در ایران و بخصوص در تهران بعضی خانم ها را بدحجاب می بینم واقعا متاسف می شوم زیرا به نظرم قدر حجاب را خوب نمی دانند.

تعداد ایتالیایی هایی که به اسلام گرویده اند

الزیر عزالدین رئیس اتحادیه جوامع اسلامی ایتالیا اردیبهشت ماه سال گذشته اعلام کرد، هفتاد هزار نفر از مردم ایتالیا به دین مبین اسلام گرویده اند. گرایش به دین اسلام در سطح بسیار بالا ناشی از بحران های ارزش ها است.

عزالدین گفت،‌ این تعداد،‌ مسلمانانی هستند که ارتباط مستقیم با مساجد ایتالیا نیز دارند. در ایتالیا صد و پنجاه هزار مسلمان ایتالیایی الاصل و یک میلیون مسلمان مهاجر زندگی می کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس