گروه سیاسی مشرق ـ محمد رضا باهنر از آن دسته اصولگرایانی است که سعی کرده خود را در بطن تحولات ایران جریان اثرگذار نگه دارد. چه زمانی که در حزب جمهوری اسلامی عضو شورای مرکزی بود و چه زمانی که در مجلس شورای اسلامی تا یکی دو قدمی کرسی ریاست رفت و نائب رئیس مجلس شد.
باهنر که البته دیگر عنوانش دبیرکل جامعه اسلامی مهندسان است این روزها درگیر حضور در انتخابات ریاست جمهوری هم هست و با تمام مشغله اش پذیرفت که باز هم در برابر خبرنگاران مشرق قرار بگیرد و به سوالات آنان پاسخ دهد.
این سیاست مدار قدیمی اصولگرا که با وجود آنکه نمایندگی مردم تهران را در مجلس دارد ولی هنوز ته لهجه کرمانی اش را یدک می کشد، در گفت و گویی صریح سعی کرد به همه سوالات ما پاسخ شفاف بدهد.
در ادامه مشروح این گفت و گو را می خوانید:
به عنوان اولین سوال کمی از سوابق خود بگوئید؟
متولد 1331 هستم در كرمان به دنيا آمدم. خانواده ما خانواده پر جمعيتي بود و البته از نظر اقتصادي هم وضعيت به ساماني هم نداشتيم. با اين حال مرحوم ابوي هميشه به عنوان فرد متديني كه هميشه راضي بود شناخته مي شد و تكيه كلامش زماني كه از او مي پرسيدند حالت چطور است مي گفت «غرقيم در نعمت» و با آنكه روحاني نبود اما معروف به آشيخ اصغر بود. دوران دبستان و دبيرستان را هم در همان كرمان گذرانديم. سال 50 دانشگاه علم و صنعت قبول شديم. تقريبا همان سال اول بود، فكر مي كنم ترم دوم كه در تظاهراتي كه با مجموعه دانشجويان دانشگاه هاي ديگر قرار آن را گذاشته بوديم، از جمله دانشگاه صنعتي شريف، اميركبير، تهران و خود ما كه علم و صنعت بوديم قرار گذاشتيم و 200 نفري در بازار تهران جمع شديم و شعار هايي داديم كه البته تظاهرات خيلي صريحي هم بود. يعني شعارهاي ما مرگ بر شاه و درود بر خميني بود. اين موضوع مربوط به سال 50 است. كساني كه آن زمان زندگي كردند مي دانند كه سال 50 انجام چنين كارهايي تا چه حد سخت بود و حتي احتمال اعدام هم بود با اين نوع شعارها.
ما چون خيلي سوراخ سمبه هاي بازار تهران را نمي شناختيم چند نفرمان دستگير شدند، از جمله بنده. يك مدتي هم در اوين بوديم. البته در تهران من در منزل شهيد باهنر ( برادرم) زندگي مي كردم.
بعد هم كه سربازي رفتيم كرمان و تقريبا من رابط ميان انقلابيون كرمان و محافل و مجالس تهران و شايد يك سال من هر هفته با اتوبوس مي آمدم تهران. راه هم خيلي طولاني بود و تقريبا 17 – 18 ساعت در راه بوديم. مي آمدم هم به جلسات و محافل سر مي زديم و هم اگر اعلاميه اي، كتابي، جزوه جديدي در مي آمد اينها را برمي داشتيم با خودمان مي برديم كرمان و آنجا كار سيستم و مسائل نهضت را با دوستان و بزرگترهاي خودمان دنبال مي كرديم.
بعد از پيروزي انقلاب هم تقريبا آچارفرانسه بوديم در كارهاي مربوط به كرمان . تا زماني كه معاون سياسي استاندار بودم و جريانات 8 شهريور و 7 تير اتفاق افتاد. سال بعدش اوايل سال 61 يك دفعه تصميم گرفته شد كه كنگره حزب جمهوري اسلامي در تهران تشكيل شود.
من با توجه به اينكه 8 شهريور و 7 تير را پشت سر گذاشته بودم خیلی نگران بودم از اين بابت كه همه مسئولين در كنگره حضور داشتند؛ از حضرت آقا گرفته تا آقاي هاشمي و مهندس موسوي و آقايان طبسي و ناطق و ... همه بزرگان بودند. خيلي نگران بوديم كه اگر براي كنگره هم يك اتفاق امنيتي بيافتد خيلي بد مي شود. كاري هم از نظر امنيتي بلد نبوديم اما بالاخره كرمان را ول كرديم آمديم تهران و اينجا هم به حضرت آقا و ديگران گفتم كه ما آمديم اينجا فقط براي اينكه ببينيم براي مسائل امنيتي كاري مي توانيم بكنيم يا نه. گفتم كاري هم بلد نيستم اما آمدم.
به هر حال ما شديم عضو ستاد برگزاري كنگره و كنگره برگزار شد و قرار ما هم اين بود كه وقتي كنگره تمام شد برگرديم كرمان چون زن و بچه ما هم كرمان بودند. بعد آن شبي كه قرار بود كنگره فردايش برگزار شود و همه كارها هم انجام شده بود، شب اش حضرت آقا و آقاي هاشمي آمدند بازديدي انجام بدهند و گزارشي بگيرند ببينند كارها ميزان هست يا نه. به فاصله هم آمدند حدود يكي دو ساعت از هم فاصله داشتند اما هركدام آمدند يكي از سوالاتشان از من اين بود كه فلاني تو اسمت را براي نامزدي شوراي مركزي نوشتي يا نه؟ من گفتم اصلا قرارم اين نبوده. من آمدم اينجا يك جاروكشي اي بكنم و بعد هم بروم كرمان. اصلا شان من شوراي مركزي نيست.
هم آقا و هم آقاي هاشمی همانجا فرمودند كه اسمت را بنويس. من تعجب هم كردم چون خيلي شناختي هم از من نداشتند چون من فقط برادر شهيد باهنر بودم و عملا شناختي از من نداشتند ولي گفتند اسمت را بنويس. من بعد ها فكر كردم كه احتمالا مي خواستند كه نام شهيد باهنر زنده بماند. خلاصه اسمم را نوشتم و عضو شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي شدم و مجبور شدم اسباب كشي كنم به تهران. اينجا هم بعد از مدتي با حكم حضرت آقا شدم مسئول تشكيلات تهران. خب تهران در بدنه حزب بخش سنگين و موثري بود و كار را اين گونه شروع كردم و بعد ها هم از بافت كانديدا شدم و امروز هم كه در خدمت شما هستم 7 دوره در مجلس حضور دارم. دوره دوم از بافت كرمان، دوره هفتم از شهر كرمان و 5 دوره ديگر هم از تهران به مجلس راه يافتم. در كل هم 8 دور كانديدا شدم و منهاي دوره ششم كه راي نياوردم در بقيه دوره ها بودم.
حسن روحانی می گفت مردم نمی دانند تو رئیس مجلس هستی!
دوره دوم هم كه آمدم به مجلس باز كمي احتياط مي كردم و دست به عصا حركت مي كردم و خيلي وارد مباحث جدي و سنگين نمي شدم اما ديگر موقعي كه وارد شدم خب عكس العمل ها اين بود كه مي توانم يك سري كارهايي را انجام دهم. به همين دليل وقتي اولين برنامه پنج ساله جمهوري اسلامي بلافاصله بعد از قطعنامه تقديم مجلس شد، آنجا كميسيون برنامه كه تشكيل شد، خب آنجا حاج آقا عسگر اولادي كه بالاخره بزرگتر ما بودند و الان هم بزرگتر ما هستند، شدند رئيس كميسيون رسيدگي به برنامه. بنده هم نايب رئيس بودم.
خب ايشان به ما محبت هم داشتند و از همان اول فرمان را دادند دست شاگرد و گفتند تو بران! بنابراين من از برنامه اول تقريبا آدم موثري بودم در رسيدگي ها، بودجه، برنامه ريزي ها و چيز هاي ديگر و از مجلس چهارم هم كه عضو هيات رئيسه بودم كه آقاي روحاني آن موقع نايب رئيس بود و من دبير جلسه بودم و بعضي وقت ها كه مي خواستند جلسه را اداره كنند و ما نبوديم احساس مي كردند كه يك كمبودي وجود دارد و گاهي آقاي روحاني با من شوخي مي كردند كه مردم و نمايندگان متوجه نمي شوند كه تو رئيسي و تو نباشي ما كاري نمي توانيم بكنيم. بنابراين صندليت را هيچ وقت ترك نكن و پاي صندلي ات باش!
محبت داشتند هم آقاي ناطق و هم آقاي روحاني و آقاي موحدي كرماني كه نايب رئيس بودند. بعد هم كه نايب رئيس شديم و تا الان هم نايب رئيس هستيم. شايد بزرگترين كاري هم كه در اين يكي دو مجلس اخير اتفاق افتاد برنامه پنجم بود. برنامه پنجم توسعه هم برنامه اي بودند كه آقاي احمدي نژاد تقديم مجلس كرده بودند. من هم حالا اتفاقي بود يا شانسي بود آن سالي كه برنامه مطرح شد نايب رئيس نبودم. چون من در مجلس هشتم يك سال نايب رئيس نبودم كه حالا آن خودش هم داستان ديگري دارد. به همين دليل راه باز شد از نظر آيين نامه اي و من شدم رئيس كميسيون برنامه و بودجه. چون اگر عضو هيات رئيسه بودم نمي توانستم رئيس كميسيون برنامه و بودجه بشوم و شايد در همان نايب رئيس نشدن خيري بود.
خب برنامه پنجم هم بسيار برنامه مهم و پر اعتباري است و همين الان هم خيلي از متخصصين برنامه ريزي و اقتصادي كشور اقرار دارند كه قانون برنامه پنجم خيلي قوي تر از لايحه اي است كه دولت براي برنامه پنجم به مجلس تقديم كرد. اين برنامه حدود 220 ماده دارد و در اين 220 ماده حدود 1400 حكم قانوني وجود دارد. خيلي ما كمك گرفتيم از دانشگاه ها، مراكز پژوهشي، بخش خصوصي و به حمدالله برنامه جامع و خوبي شد و فكر مي كنم مي توانيم ادعا كنيم كه يك چهارم از سند چشم انداز بيست ساله در اين برنامه دقيقا پيش بيني شد.
بگذريم از اينكه حالا دولت بخش هايي را اجرا نكرد و حتي وسط بررسي لايحه خبر رسيد كه دولت دارد لايحه اش را پس مي گيرد و نامه هم نوشتند كه پس بگيرند. البته در مصوبات ما مخالفت هاي زيادي داشت. ديگر به جايي رسيد كه نتوانست تحمل كند و نامه نوشت كه پس بگيرد.
آدم لیزی هستم! / قبلا می گفتم هنوز اینقدر بیعقل نشده ام که کاندیدا شوم
چه اتفاقي باعث شد كه وارد عرصه انتخابات بشويد؟ به احساس تكليف رسيديد يا خواب ديديد يا از روي هوا و هوس بود؟
ببينيد هوا و حوس را كه همه مان داريم و اگر كسي بخواهد انكار كند، يك واقعيتي را انکار كرده. اما من روحيه ام حداقل در گذشته ثابت كرده كه از زير اين چيزا در ميروم و به قول آقايان سياسي ها آدم ليزي هستم.
در محافل و مجالس و اينها هم كه مثلا بايد عكسي گرفته شود عکاس خيلي بايد دنبالم بگردد تا پيدایم كند لابه لاي جمعيت. با اينكه موقعيتي دارم كه مي توانم خودم را هل بدهم جلو ولي معمولا بچه ها بايد يك قدري جستجو كنند و تحقيق و تفحص كنند تا بتوانند مرا بين جمعيت پيدا كنند و معمولا هم ليز مي خورم.
واقعا هم اصلا قصد آمدن به اين ميدان را نداشتم و حتي 3 – 4 ماه قبل هم اگر كسي از من مي پرسيد مي گفتم هنوز آنقدر بي عقل نشدم كه اين كار را بكنم و كانديداي رياست جمهوري بشوم. اما زماني كه يك عده آمدند بحث كردند و مطرح كردند، آدم هايي كه آمدند در ميدان، چند استدلال داشتند براي من كه من وقتي شنيدم ديدم استدلال ها، استدلال هاي درستي است و فكر كردم كه اگر نيايم ممكن است دوباره از همان موارد ليز خوردن هايي باشد كه آن وقت اينجا ديگر بايد جوابگو باشم و حق ندارم اينجا ديگر ليز بخورم. استدلال هايي كه مي كردند هم به اين ترتيب بود كه بالاخره تو در اين مملكت حداقل 20 لايحه بودجه را زير و رو كردي. از برنامه هاي توسعه هم حداقل 4 قانون برنامه را به عنوان يك نيروي قطعا موثر و تصميم ساز و تصميم گير دخيل بودي. در طول اين 7 دوره مجلس بالاخره با 200 وزير دست و پنجه نرم كردي.
نه اينكه دعوا كرده باشيم اما خب بالاخره راي اعتماد داديم، استيضاح كرديم، برنامه نوشتيم، شرح وظايف وزارتخانه نوشتيم، وزارتخانه ادغام كرديم، منحل كرديم و از اين كارها را انجام داديم. مي گفتند حداقل تو با 1000 نماينده همكار بودي و به اصطلاح هم علم رجالت خوب است و افراد را خوب مي شناسي. نه اينكه با نام و شناسنامه. چون مثلا از من الان بپرسند وزير صنايع آقاي هاشمي كي بوده من هم اسمش را مي دانم، هم مدركش را مي دانم، هم مي دانم قوي بوده يا ضعيف، ولايتمدار بوده يا نبوده، چقدر خردگرا بوده يا احساسي. يعني شناسنامه كاري افراد را مي دانم نه اينكه فقط اسم و شناسنامه شان را بدانم. از طرفي هم حتي آن جاهايي كه مهم تر از قانونگذاري بوده مثلا به عنوان نمونه حضرت آقا – تعبير خودشان بود البته – در سال 83 به مجمع تشخيص مصلحت نظام ابلاغ فرمودند كه شما بنشينيد يك چشم انداز 20 ساله براي نظام بنويسيد.
هیچ کاندیدایی به اندازه من جامعیت کاری ندارد
آنجا در مجمع هم باز آدم هايي كه سرشان در برنامه و قانون بود خب من از جمله افرادي بودم كه دستم در رنگ بود ديگر. يعني حتي در تدوين چشم انداز بيست ساله، در تدوين سياست هاي كلي نظام در اصل 44 . شايد اين مجموعه مشخصات را در بين كانديدا ها هيچ كسي نداشته باشد. البته شايد كانديداهايي باشند كه از من خيلي هم بهتر باشند. از نظر تدين و رفتار و گذشت و حتي تبحر در يك رشته خاص؛ مثلا سياست خارجي يا مسائل نظامي. اما اين جامعيت تجربه را من احساسم اين است كه كس ديگري ندارد.
پس يعني احساس تكليف كرديد؟
بله . يعني بر اين اساس بود كه گفتند در اين اوضاع و احوالي كه كشور دارد از نظر وضعيت اقتصادي، وضعيت سياست هاي راهبردي، برنامه و چيزهاي ديگر تو به هرحال جزو آدم هايي هستي كه مي تواني مطرح باشي و بايد مطرح باشي. البته من از همان موقع هم كه آمدم گفتم كه من به هر سازوكاري كه جامعه اصولگرايي به جمع بندي برسد كه براساس آن سازوكار به يك تفاهم برسد من در آن سازوكار هستم.
از همه کاندیدای های موجود تشکیلاتی ترم
از نظر سياسي هم در بين كانديدا ها باز من مشهورم كه از همه تشكيلاتي ترم و سابقه كار حزبي و تشكيلاتي بيشتر از همه كانديدا ها كرده ام. ما يك وقتايي هم كه با بچه ها و خانواده به مسافرت مي رويم من به بچه ها اين تضمين را مي دهم كه هيچ شهري نيست كه من در آن چهار تا دوست و آشناي تشكيلاتي نداشته باشم. تقريبا در هيچ شهري كارم گير نمي كند اگر ماشينم پنچر شود يا آبي بخواهيم كه كسي به دست ما بدهد. بنابراين مي خواهم بگويم كه از نظر تشكيلاتي هم آدم هاي زيادي را در سطح كشور مي شناسم. البته عرض كردم؛ گفتم كه مي آيم، احساس تكليف هم مي كنم، اما در هر سازگاري كه جامعه اصولگرايي به جمع بندي برسد براي وحدت من در آن سازوكار هستم.
اصولگرایان به وحدت صد در صد نمی رسند
فكر مي كنيد اصولگرايان به وحدت مي رسند؟
ببينيد ما تلاشمان را داريم مي كنيم. به وحدت صد درصدي هم نمي رسيم. حتما ممكن است يك نفر يا دو نفر يا ليز بخورند، يا به دوربرگردون برسند، يا كافه را به هم بريزند، اما تلاشمان را مي كنيم كه اينها به حداقل برسند. از نظر تئوري هم تكليفمان روشن است. يعني ما پيشنهاد هايمان را دايم. ما دو پيشنهاد داشتيم. گفتيم يا همه كانديدا هاي اصولگرا بيايند دور هم جمع شوند و با يك سازوكار كه حالا يا نظر سنجي است، يا لوئي جرگه است يا هر چيز ديگري بيايند به يك نظر واحد برسند.
اگر اين را هم قبول ندارند، الان دو بلوك و ائتلاف رسمي داريم كه يكي 1+2 است و ديگري ائتلاف پنج نفره. 1+2 كه خودشان اعلام كردند كه ما يك نفرمان مي ماند. ما هم چند بار اعلام كرديم و الان هم اعلام مي كنيم و از قول ما بنويسيد باز متعهديم بر اينكه بر اساس يك سازوكار قبل از پايان مهلت ثبت نام به يك نفر برسيم.
اگر کاندید نهایی ائتلاف نباشم کنار می کشم
اگر نرسيديد چه؟
من به نوبه خودم و به سهم خودم پايبند هستم به اين قراردادي كه بستيم و بقيه را هم الان ظاهرا همه مي گويند هستيم اما عرض كردم آخرش يك نفر ممكن است كافه را به هم بزند.
آن يك نفر شما نيستيد؟
آن يك نفر حتما من نيستم انشاءالله. من اگر نفر اول بشوم حتما مي مانم و اگر نفر دوم هم بشوم حتما نمي مانم. اين را از نظر خودم مطمئن هستم.
رئیس جمهور نباید فقط یک کارگر کارکن باشد
مي گويند آقاي باهنر نمي تواند يك رئيس جمهور خوب باشد اما مي تواند يك معاون اول خوب و قدر براي رئيس جمهور باشد. شما خودتان اين استدلال را قبول داريد؟
ببينيد بايد تعريف كنيم ببينيم ما از رئيس جمهور چه مي خواهيم و از معاون اول چه مي خواهيم؟ بعضي ها مي گويند كه رئيس جمهور بايد تجربه داشته باشد. خب اينهايي كه در كشور ما رئيس جمهور مي شوند كه قبلا رئيس جمهور نبودند ديگر. پس بايد تجربيات ديگري داشته باشند.
حالا ما مي توانيم چند تجربه و سناريو را بگذاريم كنار هم و با هم مقايسه كنيم. يك تجربه اين است كه طرف متخصص باشد. مثلا فرض مي كنيم پزشك فوق تخصص جراحي قلب كودكان باشد. بگوييم تخصص در تخصص تا برويم جلو. من نمي گويم اين نمي تواند رئيس جمهور باشد، اما تخصصش اصلا به درد رئيس جمهوري نمي خورد. ممكن يك پزشك ديگري اين تيپي پيدا كنيم كه مشخصات ديگرش باعث بشود كه بتواند رئيس جمهور بشود. يا مثلا طرف دكتراي فيزيك هسته اي داشته باشد. حتي دكتراي علوم سياسي.
پس از نظر علمي اينكه رئيس جمهور مدارج بالا را طي كرده باشد كفايت نمي كند. يا اينكه بگوييم طرف بايد وزير يك وزارتخانه باشد. مثلا وزير مسكن باشد. آيا وزير مسكن كفايت مي كند براي اينكه يك نفر رئيس جمهور بشود؟ من فكر مي كنم كفايت نمي كند. لازم هست اما كافي به هيچ وجه نيست. حتي اگر وزير آموزش و پرورش باشد يا وزير خارجه.
اين هم بالاخره يك تجربه هست. من خلاصه تعريفم از رئيس جمهور اين است كه اولا بايد يك اطلاعات عمومي و جامع داشته باشد، ثانيا قدرت ادراكش بالا باشد. يعني بتواند حرف ها را بفهمد و بتواند جمع بندي كند و تصميم گيري كند و البته مي دانيد كه در علم مديريت مي گويند مدير موفق كسي است كه بتواند نظرات خودش را به دست ديگران اجرا كند، نه اينكه بعضي ها مي گويند آقاي رئيس جمهور خيلي مي دود. خب خيلي ها در كشور هستند كه خيلي مي دوند. ما كه يك كارگر كاركن نمي خواهيم در كشور به عنوان رئيس جمهور.
من می توانم یک رئیس جمهور باشم
يعني به نظر شما آقاي احمدي نژاد يك كارگر كاركن است؟
نه نه اصلا شما از اين سوء استفاده نكن. آقاي احمدي نژاد خيلي تعريف هاي بزرگتر و بلند تري از اين قضيه دارد و مي توانيم دربارهاش تعريف بكنيم. البته اشكالاتي هم دارد. آنها هم سر جايش. اگر خواستيد سوال بكنيد من نقاط ضعف و قدرت دولت را مي گويم. اما مي خواهم بگويم رئيس جمهور فقط كفايت مي كند كمه اول يك اطلاعات عمومي داشته باشد، بعد قدرت ادراك داشته باشد و بعد هم گوش هايش بيش از زبانش كار كند.
يعني اگر در شبانه روز مي خواهد يك ساعت حرف بزند، 8 ساعت گوش بدهد. جدي هم گوش بدهد. آخر هم اينكه به خرد جمعي اعتقاد داشته باشد. واقعا رئيس جمهور نبايد باورش اين باشد كه اگر 20 ميليون راي آورد به اندازه 20 ميليون نفر مي فهمد. 20 ميليون راي مي دهند به او اما حتما فهمش به اندازه 20 ميليون نفر نيست. يك رئيس جمهور فوقش به اندازه 2 نفر مي فهمد، خيلي قوي باشد به اندازه 3 نفر مي فهمد.
بنابراين بايد به خرد جمعي اعتقاد داشته باشد. برگرديم به جواب سوالتان. من براساس مطالبي كه عرض كردم فكر مي كنم من خيلي بهتر مي توانم يك رئيس جمهور باشم تا معاون اول.
همه توضیحات باهنر درباره «دولت آقا اجازه»
گفته بوديد كه دولت تان دولت «آقا اجازه» نيست. از اين اصطلاح برداشت هاي متفاوتي شد. لطفا درباره اين موضوع توضيح بدهيد.
البته من چند دفعه توضيح دادم اما اينجا هم خلاصه اش را توضيح بدهم. من فكر مي كنم منويات مقام معظم رهبري و نظرات ايشان در بسياري از فرايند هاي حقوقي و قانوني كشور به طور طبيعي جاري و ساري مي شود. يعني رهبري طبق اصل 110 جزو اختيارات و وظايفش است كه سياست هاي كلي نظام را پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام مشخص و ابلاغ كند. قواي سه گانه و نهادهاي كشور هم موظف اند در چارچوب آن عمل كنند.
يعني مثلا اگر ما در مجلس به اين سياست ها عمل نكرديم چه اتفاقي مي افتد؟ شوراي نگهبان آن را رد مي كند. يعني شوراي نگهبان الان به 3 دليل مصوبات ما را رد مي كند، قانون اساسي، شرع و سياست هاي كلي. بنابراين منويات رهبري از اين جهت جاري است. يك بخش ديگرش هم شوراي عالي امنيت ملي است. سياست هاي خارجي، سياست هاي حساس دفاعي مانند هسته اي، مذاكره، رابطه و چيز هاي ديگر در اختيار شوراي عالي امنيت ملي است و شوراي عالي امنيت ملي مصوباتش بدون امضاي رهبري قابل اجرا نيست.
برخی برای نپذیرفتن مسئولیت «آقا اجازه» می شوند
بنابراين اگر يك رئيس جمهور بخواهد نظرات رهبري را اجرا كند، اولا از سر و روي كشور معلوم است كه نظرات رهبري چيست. اينكه آقا اجازه اي نيستم باز مثال روشني بزنيم. ما در همين قانون برنامه توسعه پنجم همانطور كه گفتم، 1400 حكم قانوني داريم. شما فكر مي كنيم كه بنده، يا هر كس ديگر، يا حتي خود آقا نظرشان اين است كه ما هر كاري در كشور خواستيم انجام بدهيم برويم از آقا اجازه بگيريم؟ اصلا لازم نيست كه اين كار انجام بشود.
اگر كسي بخواهد در خط آقا حركت كند، در و ديوار دارد فرياد مي زند كه اين مسير آقا است. من معتقدم كه كسي آقا اجازه اي مي شود، كه مسئوليت كارهاي خودش را نخواهد بر عهده بگيرد. آخرش كه اشتباه می کند بگويد من چه كار كنم؟ حضرت آقا فرمودند ديگر!!!
الان اين حرفها در بعضي محافل اجرايي و تصميم گيري اشاره مي شود كه ما در فلان مسئله تصميم گيرنده نبوديم كه. در حالي كه بنده معتقدم حتي اگر حضرت آقا فوق همه اينها يك تصميمي گرفتند و مصلحتي را تشخيص دادند كه در برنامه پنج ساله و سياست هاي كلي و مصوبات شوراي امنيت نبود، خب با يك اشاره ، يك پيغامي چيزي مسئله مرتفع مي شود.
ضمن اينكه رئيس جمهور قرار است هر هفته خدمت آقا برسد. اين كه كاري ندارد. يك نكته ديگر هم بگويم من بالاخره هم زمان حضرت امام (ره) در مجلس بودم و هم زمان آقا. من هرچه به حافظه ام فشار مي آورم، مي بينم آنجاهايي كه رهبري علي رغم قوانين و قانون اساسي به جمع بندي ديگري رسيد و خواست اعمال نظر حاكميتي بكند، مجموعا در طول اين 30 سال من 10 مورد يادم نمي آيد كه اين اتفاق افتاده باشد.
بعضی آقایان دستور مکتوب رهبری را هم قبول نمی کنند
اصلا داب رهبري و داب امامت اين نيست كه از مسير هاي غير عادي بيايند اعمال نظر كنند. شايد در طول 30 سال 10 مورد هم من يادم نمي آيد. خب 10 مورد هم كه كاري ندارد. با يك اشاره اي چيزي انجام مي دهد. آن هم كه نمي خواهد عمل كند، اشاره كه هيچ، مكتوب هم حضرت آقا مي نويسند بالاخره يك جوري مي زند زيرش. به اين دليل من گفتم دولت من دولت آقا اجازه نيست. من اگر بخواهم مي توانم خوب بفهمم كه آقا چه مي خواهند و همان را اجرا مي كنم.
دولت های گذشته جرات نمی کردند هدفمندی را اجرا کنند
الان آقای رئیس جمهور مجلس را متهم می کنند که جلوی اجرای هدفمندی یارانه ها را گرفته. نظر شما در این رابطه چیست؟
ما در رابطه با هدفمندی یارانه ها 3 – 4 تا حرف بیشتر نداریم. اولا اصل هدفمندی یارانه ها یک پروژه ضروری غیر قابل اجتنابی است که باید در این کشور اجرا بشود. نکته دوم ایکه هدفمندی مرحله او ل یارانه ها جای تشکر از دولت دارد که شانه به این مسئولیت بسیار خطیر داد. دولت های گذشته واقعا جرات نمی کردند.
من صراحتا بگویم که مجالس و دولت های گذشته آرزومند بودند که این اتفاق بیافتد اما جرات نمی کردند و این واقعا قابل تقدیر است. مجلس هم خیلی کمک کرد. ظرف یک سال نشستیم و حسابی کلنجار رفتیم. یک جاهایی اش را هم دولت خیلی موافق نبود اما بالاخره به یک تفاهم رسیدیم.
اختلاف نظر اساسی مان که ما تحمیل کردیم به دولت -چون دولت از نظر قانونی نمی توانست نظرش را به ما تحمیل کند- و آن این بود که دولت بیشتر نظرش این بود که دفعی کار انجام شود و یک مرتبه تمام شود. ما می گفتیم جامعه تحملش را ندارد و باید به صورت تدریجی و در 5 گام این کار را انجام بدهیم. اینجا قانون شد 5 گام اما ما نظر دولت را می دانستیم که همان تک گام بود.
الان هم منافع اجرای هدفمندی بیشتر از مضرات آن است
نکته بعدی اینکه دولت در اجرای هدفمندی مرحله اول بخش هایی از قانون را اجرا نکرد و یکسری اشکالات اساسی در کشور ایجاد کرد. من البته این را هم بگویم که همین الان هم اگر بخواهیم قضاوت کنیم منافع اجرای هدفمندی بیش از مضرات آن است. یعنی نمی گویم کاش انجام نشده بود. الحمدالله شد و خوب هم شد. اما یک اشکالات جدی هم به وجود آورد. ما می گوییم برای مرحله بعدی ما آمادگی داریم و باید اجرا شود و انشاءالله اجرا هم می شود، اما یک آسیب شناسی بکنیم مرحله اول را که اشکالاتش چه بود؟ ما مدعی هستیم که در اجرا اشکال داشت.
اگر دولت مدعی است که در قانون اشکال بود ایرادی ندارد بنشینیم با همدیگر اشکالات اجرایی و قانونی هدفمندی را در بیاوریم و حل کنیم و مرحله دوم را هم اجرا کنیم. اما 250 هزار تومان و این حرف ها همان شیوه اجرای دفعی است که رئیس جمهور معتقد بود یک دفعه باید انجام بشود. ایشان برای این که یکدفعه باید اتفاق بیافتد البته استدلال هایی هم دارد و من نمی خواهم محکوم کنم. شاید استدلال هایش هم مسموع باشد. پس این 250 هزار تومان همان اجرای دفعی است و درست هم هست ما اگر بخواهیم یکمرتبه اجرا کنیم اگر محاسبه شود به هر ایرانی می توانیم 250 هزار تومان پرداخت کنیم.
اما این را بدانید که پروژه هدفمندی درآمد هایش از گران کردن کالاهای نفتی و برخی کالاهای دیگر است. درآمد هایش از خزانه و فروش نفت خام نیست. حالا این 250 هزار تومان را باید از چه کسی بگیریم؟ مردم! ما می گوییم اگر قرار باشد به مردم 250 هزار تومان بدهیم باید از آن جیب شان 400 هزار تومان برداریم تا بتوانیم 250 هزارتومان در جیب شان برداریم. البته در مجموع و معدل. ممکن است بگویند از بالایی ها بیشتر میگیریم و از پایینی ها کمتر. بله در مجموع و معدل اینگونه است. چرا باید 400 هزار تومان بگیریم؟ چون تمامی درآمد های هدفمندی قرار نیست به مردم داده شود و بخشی از آن باید به تولید و دولت داده شود.
در این حالت هم ما می گوییم که نه اقتصاد خانوار، نه اقتصاد بنگاه های تولیدی و نه اقتصاد کلان کشور تاب تحمل این میزان فشار را ندارند. یعنی اگر 400 هزار تومان بخواهیم از هر نفر بگیریم معنا و مفهومش این است که بنزین و گازوئیل را باید حدود 8 برابر گران تر بفروشیم و نه مردم و نه بنگاه ها و نه کشاورزی و نه حمل و نقل و ... تاب تحمل این را ندارند.
نمی گویند با یارانه 250 هزار تومانی چقدر از جیب مردم بر می دارند
یعنی بنزین لیتری 5600 می شود؟
بله چیزی در همین حدود.
پس از آن 2000 تومانی که آقای لاریجانی اعلام کردند بیشتر میشود؟
بله اگر 250 هزار تومان بخواهد بدهند. بنزین بدتر گازوئیل است. الان با گازوئیل لیتری 150 تومانی برای کشاورز نمی صرفد که کشاورزی کند. تازه قیمت آزاد گازوئیل 350 تومان است که اگر بخواهد 5 برابر بشود می شود لیتری 2000 تومان. فقط مگر اینکه بشود شمش طلا کاشت که بصرفد وگرنه هیچ کشت و کاری در کشاورزی با گازوئیل لیتری 2000 تومانی نمی صرفد. بقیه چیز ها هم همین است. لذا قصه این است. آقای رئیس جمهور یک کم لطفی ای می کنند؛ 250 هزار تومان را می گویند اما 400 هزار تومان را نمی گویند. مشکل همین است و اگر هم می گویند که نمی گذارند ما این کار را بکنیم من اینجا اعلام می کنم آنهایی که نمی گذارند ما هستیم.
چرا نمیگذارید؟
این نوع کارها را نمی گذاریم بکنند. ما می گوییم این نوع کارها باید با فکر و تدبیر و مشورت و خرد جمعی صورت بگیرد. مردم تاب و تحمل اینهمه گرانی را ندارند.
ماجرای نسبت خانوادگی ثمره هاشمی و باهنر/ ثمره منحرف نیست ولی عقاید سیاسی اش را قبول ندارم
میگویند شما با آقای ثمره هاشمی نسبت فامیلی دارید و با آقای رحیمی هم دوستی نزدیک دارید. آیا پیش آمده که آقای احمدی نژاد ایشان را برای رایزنی نزد شما بفرستند یا مثلا نقش میانجی را بازی کنند؟
ببینید من البته از نظر تدین و منحرف نبودن آقای ثمره هاشمی را قبول دارم. بله ایشان خواهر زاده من هستند. اما از نظر مواضع سیاسی به هیچ وجه همدیگر را قبول نداریم. یعنی نه ایشان ما را قبول دارد و نه ما ایشان را. بعضی وقت ها هم که درجلسات همدیگر را می بینیم و خب دید و بازدید های قوم و خیشی هست سعی می کنیم بحث سیاسی نشود.
بنابراین از نظر نسبت سیاسی ایشان با من نسبتی ندارند. باز عرض می کنم از نظر تدین و تقوا و اخلاص من آقا مجتبی را قبول دارم و با این که از من کوچکتر است اما معمولا وقتی که با هم هستیم من او را پیش نماز می کنم. وقت هایی که نباشد من خودم پیش نماز می شوم ولی وقت هایی که هست من پشت سر او نماز می خوانم. از این جهت مشکلی با هم نداریم. با آقای رحیمی هم دوست هستیم.
با رحیمی دوست هستم / رحیمی پرکارترین معاول اول ایران است
از چه زمانی با هم دوست هستید؟
آقای رحیمی مجلس چهارم جزو هیات رئیسه مجلس بودند و فکر کنم از دوره دوم در مجلس حضور داشت و از نمایندگان خوب و فعال مجلس بود. الان هم من به عنوان معاون اول یک ادعا می کنم که از زمانی که معاون اول در کشور ما قانونی شد؛ قانون اساسی اصلاح شد و نخست وزیر حذف شد و جایش معاون اول آمد من هنوزم ادعا می کنم که پر کار ترین معاون اول آقای رحیمی هستند.
ضمن احترامی که برای مرحوم حبیبی، جناب آقای عارف و جناب آقای داوودی قائل هستم اما آقای رحیمی آدم اجرایی پر کاری هستند که مدیریت می کنند و کارها را جلو می برند. در رابطه با حتی این مسائل اقتصادی و سوءاستفاده هم واقع قضیه این است که من تا یک حکم رسمی از دادگاه نبینم باورم نمی شود که آقای رحیمی آدم دست ناپاکی باشد.
در این رابطه هم موضعم را اعلام کنم. اما از این نظر که همراهی و همکاری می کند با بعضی سیاست های دولت که البته چاره ای هم ندارد و باید همکاری کند و آن سیاست ها را ما اساسا قبول نداریم، از این جهت هم باز با ایشان حسابی اختلاف نظر داریم و فکر می کنیم که در هر صورت در کارهایی که آقای احمدی نژاد انجام داده چه در خیرش و چه در شرش حتما آقای رحیمی هم شریک است و هم باید بابت خیرش پاداش ببیند در آخرت و هم بابت شر آن پاسخگو باشد.
روایت باهنر از ردصلاحیت احمدی نژاد توسط وزارت اطلاعات خاتمی
چند روز پیش آقای یونسی با شرق مصاحبه کرده بودند در باره اینکه آقای باهنر گفته بودند که وزارت اطلاعاتی که احمدی نژاد را برای شهرداری تایید نمی کند باید درش را گل گرفت! ماجرای آن دیدار را شرح بدهید؟
نه «گل گرفت» واژه ای است که من حالا اگر هم در محافل خصوصی استفاده کرده باشم اما مطمئن هستم که در رسانه ها نگفتم. من معمولا از این واژه ها در مصاحبه هایم استفاده نمی کنم.
اما آقای یونسی دقیقا همین واژه را به کار بردند و اصلا تیتر مصاحبه هم همین بود...
نه! ممکن است من در جلسه خصوصی ای که به همین منظور با ایشان داشتم چنین حرفی زده باشم اما در رسانه ها این واژه ها را هرگز به کار نمی برم. قبل از آقای احمدی نژاد ما یک شهرداری در تهران داشتیم به نام آقای ملک مدنی. ایشان خب فوق لیسانس نساجی داشتند و مدیر هم بودند و آدم پولداری هم هستند و انشاالله که همه اش هم حلالشان هست و مشکلی هم نیست.
من به آقای یونسی گفتم که وزارت اطلاعاتی که از فیلتر هایش آقای ملک مدنی عبور کند اما آقای احمدی نژاد عبور نکند باید این وزارت اطلاعات را یک تجدید نظر اساسی درش کرد. جمله ای که من گفتم این بود و الان هم می گویم. هیچ اعتقادم تغییر نکرده. بعد آقای یونسی می گفت که ما در جریان آقای ملک مدنی نبودیم و یک مدیرکل مان صلاحیت ایشان را تایید کرد.
من گفتم که این حرف ها دیگر مسموع نیست که وزیر بیاید بگوید من مطلع نبودم و یک مدیری در زیر مجموعه من آمده این کار را انجام داده. من ایرادم به سیستم وزارت اطلاعات است که اگر قرار باشد از آن آقای ملک مدنی عبور کند اما آقای احمدی نژاد عبور نکند این وزارت اطلاعات اشکال دارد.
چرا آقای احمدی نژاد را تایید نمی کردند؟
می گفتند آقای احمدی نژاد در زمان استانداری اردبیل یک سری معاملات نفتی کرده که مباشرش هم آقای محصولی بود. آن موقع هم حالا خوشبختانه یا بدبختانه در زمان آقای هاشمی خیلی از استانداران استان های مرزی این کار ها را می کردند. معامله می کردند، می آوردند، می بردند. پولش را هم می آوردند کارهای عمرانی می کردند؛ یک جاده ای می کشیدند، یک جایی را آسفالت می کردند.
بخاطر دفاع از احمدی نژاد پشیمان نیستم
اگر می خواهیم بگوییم خلاف قانون بوده، این خلاف قانون خیلی جا ها در کشور رسم بود. اگر بخواهیم بگوییم میل شخصی بوده و سوء استفاده ای صورت گرفته، من آن موقع که هیچ، همین الان هم معتقدم که آقای احمدی نژاد اهل این گونه مسائل نیست. آقای احمدی نژاد آدم ساده زیستی است و در این مسائل مراقبت می کند از خودش و حواسش جمع است که خلاصه حلال و حرام قاطی نشود.
حالا از شخص آقای احمدی نژاد کمی آن طرف تر برویم ممکن است از آن 3000 میلیارد هم در بیاید اما خود آقای احمدی نژاد و دوستان نزدیکش آدم هایی نیستند که بگوییم خدایی ناکرده دست شان ناپاک است. آن موقع هم به آقای یونسی همین را گفتم. یعنی رفتم پیش ایشان و گفتم شما مشکلتان با آقای احمدی نژاد چیست؟ گفتند در اردبیل این کارها را کرده. همه این حرف ها را من آن موقع خودم به آقای یونسی گفتم.
پس اینکه شما تایید صلاحیت آقای احمدی نژاد برای شهرداری را گرفتید صحت دارد؟
تایید نه! من رفتم بحث سیاسی کردم با آنها. الان هم اگر قرار باشد آن بحث سیاسی را بکنم عینا همان حرف ها را تکرار می کنم. یعنی الان 10 سال از آن ماجرا می گذرد اما من هیچ پشیمان نیستم از آن بحث ها و دفاع از آقای احمدی نژاد. من آن زمان می بایست از آقای احمدی نژاد حمایت کنم و در آن حد همین الان هم از آقای احمدی نژاد حمایت می کنم. الان مساله ما با آقای احمدی نژاد مسائل دیگری است و مشکلات دیگری با ایشان داریم.
گفته بودید برای شناخت آقای مشایی 7-8 واحد لازم است. حالا شما که سال ها با آقای احمدی نژاد آشنایی داشتید ایشان را نشناختید. واقعا فکر می کنید با 7-8 واحد می شود آقای مشایی را شناخت؟!
بله درست است. ببینید آقای احمدی نژاد در آن زمان و در آن ظرفیت هایی که من با ایشان کار می کردم خب بیشتر ظرفیت های مثبتش به چشم می آمد.
فکر نمی کردم کار احمدی نژاد به اینجا برسد
فکر می کردید احمدی نژاد به اینجا برسد؟
اصلا. به هیچ عنوان. اتفاقا یک خبرنگاری از من پرسید احمدی نژاد 84 با احمدی نژاد الان چه فرقی کرده که تو آن موقع حامی اش بودی اما الان دیگر نیستی؟ من گفتم او تفاوتی نکرده، من اطلاعاتم از آقای احمدی نژاد زیاد شده. من آن موقع اطلاعاتم کم بود از آقای احمدی نژاد.
احمدی نژاد الان همان احمدینژاد قبلی است؟
احمدی نژاد تغییر نکرده اما بعضی از زوایای روحی اش تا رئیس جمهور نمی شد رو نمی شد! چون مسئولیت های قبلی اش جایی نبود که بتواند اینگونه عمل کند. البته می دانید که سال 84 علی رغم اینکه آقای احمدی نژاد عضو جامعه اسلامی مهندسین بود اما کاندیدای ما نبود.
یعنی با اینکه آدم تشکیلاتی ای هستم اما هیچ موقع منافع ملی را فدای دستی تشکیلاتی نکردم. آقای لاریجانی جزو تشکیلات ما نبود اما ما رفتیم از آقای لاریجانی حمایت کردیم. اما وقتی ایشان رای آورد ، خب ما خوشحال شدیم علی رغم اینکه ما از کس دیگری حمایت کرده بودیم. من همانجا به او پیشنهاد کردم که این نیروهای اصولگرایی که رقیب شما بودند و رای نیاوردند، اینها آدم های به درد بخوری هستند. اینها را بیاور در دولت و یک دولت قدرتمند اصولگرا تشکیل بده. آقای احمدی نژاد آنجا گفتند که من ژنرال نمی خواهم.
رئیس جمهور حتی نمی گذارد سربازها، گروهبان شوند!
من همانجا احساس کردم که وای بر ما. آقای رئیس جمهوری که می خواهد وزارتخانه اش را با سرباز اداره کند! البته ما برای سرباز احترام زیادی قائل هستیم اما واژه سرباز یعنی بله قربان. یعنی به چپ چپ، به راست راست. آقای احمدی نژاد گفت من ژنرال نمی خواهم و سرباز می خواهم و ما دیدیم که این کار را کرد. حالا ژنرال که هیچ،هر کس هم که سرباز بود تا می آمد گروهبان می شد، حذفش می کرد و این برای کشور گرفتاری ایجاد کرد.
شما به عملکرد آقای احمدی نژاد از سال 84 تا کنون چه نمرهای می دهید؟
به نسبت چه کسی؟ اول بگویید 20 مال چه کسی است بعد من می گویم به ایشان چند می دهم. چون نمره واقعا نسبی است. یک زمان شما می گویید 20 مال امام زمان (عج) است خب اینها هم که ادعا داشتند که ما مدیریت امام زمانی داشتیم دیگر. پس به اینها هم باید 20 بدهیم.
احمدی نژاد از هیچ کس جز خدا نمی ترسد
بالاخره نسبت به برنامهها و کارهایی که باید انجام می شد و انجام شد شما چه نمره ای به عملکرد ایشان می دهید؟
آقای احمدی نژاد هم نقاط مثبت و قابل افتخاری دارد و می شود از تجربیاتش، از رفتارهایش و اخلاصش استفاده کرد. من یک حرفی زدم بعضی ها تعجب کردند اما الان هم می گویم. گفتم آقای احمدی نژاد در زندگی اش از هیچ کسی غیر از خدا نمی ترسد. الان هم می گویم. واقعا شجاع است.
بعضی را ها هم که قبول دارد مانند مشایی و غیره از همان جنبه ایمانش است نه اینکه خرده برده ای داشته باشد یا از یک جهت دیگری بترسد. واقعا اعتقاد به اینها دارد و می ترسد گوش به حرف اینها ندهد. باز نه اینکه از دنیایش بترسد بلکه فکر می کند به یک وظیفه شرعی اش عمل نکرده اگر گوش به حرف اینها ندهد.
اگر اینگونه باشد که بلا تشبیه خوارج هم همین تفکرات را داشتند؟
بله. اتفاقا اشکال همینجاست اتفاقا. اشکال اصلی همین است که یک نفر به یک تفکری می رسد و از هیچ کس هم مشورت نمی گیرد و خرد جمعی را هم قبول ندارد و با مراد های خودش که مراجع و ولی فقیه هستند چک نمی کند و به همان نتیجه ای که خودش می رسد عمل می کند. این می تواند نقطه انحراف باشد.
اگر رئیس جمهور شوید از این کاندیدا های موجود از چند نفرشان در کابینه تان استفاده می کنید؟
ببینید ما حداقل با این 5 نفری که ائتلاف کردیم هیچ قراردادی نبستیم و هیچ قولی هم ندادیم و این طور نیست که اگر آنها به نفع من کنار بروند و من رئیس جمهور بشوم باید از اینها در کابینه ام استفاده کنم. من واقعا دنبال آدم های کارآمد هستم و در این بخش هم باز هستم. بگذارید مثالی هم بزنم حالا شاید به شما بربخورد اما مثلا از همین دولت آقای احمدی نژاد 3 – 4 نفر از وزرا را می شناسم که اینها به درد کار در وزارتخانه های من می خورند.
از وزرای احمدی نژاد و خاتمی استفاده می کنم
چرا به ما بر بخورد؟!
نه می خواهم کمی جلو تر بروم. از دولت آقای خاتمی هم بنده همین الان 3 – 4 نفر هستند که می خواهم از آنها استفاده کنم. چون بعضی ها فکر می کنند که هر کسی در دولت آقای خاتمی بوده اصلاح طلب است.
من سراغ دارم 3 – 4 نفری را که در دولت آقای خاتمی بودند و آن موقع هم ما به عملکردشان اعتراض داشتیم. مثلا آقای حسین مظفر. آقای مظفر همان موقع هم که در دولت آقای خاتمی بود ما به عملکردش اعتراض داشتیم اما می دانستیم که از روی تفکر اصلاح طلبی نبوده. بلکه از روی یکسری مصلحت اندیشی هایی بوده که آن مصلحت اندیشی ها را ما قبول نداشتیم.
بنابراین از دولت آقای خاتمی هم می توانیم وزرایی را پیدا کنیم که امروز به درد کار می خورند و هیچ مشکل اعتقادی و سیاسی ندارند. دوستانی هم که آمدند بسیاری از آنها را من معتقدم به درد می خورند. واقعا به درد . کار های اجرایی خوب و سنگین می خورند.
در حد وزارت هستند؟
بله حتما در حد وزارت هستند. نه فقط این 5 نفر، کل جامعه اصولگرایی که الان آمده اند در میانشان حتما افرادی هستند که به درد وزارت می خورند و می توانند مسئولیت های مهم را بر عهده بگیرند.
ولایتی به درد وزارت امورخارجه می خورد و قالیباف وزارت مسکن
می توانید چند نفرشان را نام ببرید؟
مثلا فرض بفرمایید آقای ولایتی. آقای ولایتی برای وزارت امور خارجه و دبیری شورای عالی امنیت ملی خیلی به درد می خورند.
دیگران چطور؟
آقای قالیباف هم می توانند. مثلا در حوزه مسکن ایشان به درد می خورند.
آقای حداد چطور؟
آقای حداد معلوم نیست که افتخار بدهند اما بهترین جا برایشان یا وزارت آموزش و پرورش است یا فرهنگ و ارشاد. البته هر کدام از این عزیزان که واقعا آماده باشند و افتخار بدهند که کمک بکنند ما حتما از حضورشان استفاده می کنیم.
احمدی نژاد از تحمیل مشایی به نظام ناامید نیست
فکر می کنید استراتژی دولت برای انتخابات چه باشد؟
ببینید آن چیزی که روشن است این است که آقای احمدی نژاد آرزوی نهایی اش این است که بتواند آقای مشایی را نه اینکه به نظام بقبولاند؛ بلکه تحمیل کند به نظام. چون الان از اینکه بتواند نظام را قانع کند که مشایی می تواند رئیس جمهور بشود نا امید است.
اما از اینکه بتواند یک شرایط اضطرار به وجود بیاورد که نظام مجبور بشود نا امید نیست. به همین دلیل هم الان فکرش را جای دیگر متمرکز نمی کند. حتی من اخیرا شنیدم که یک تیپ هایی مثل نیکزاد را که ما فکر می کنیم می تواند جانشین آقای مشایی باشد را پیشنهاد دادند که برو کاندیدای شورای شهر تهران بشو.
این معلوم می کند که اصلا برای مراحل بعدی الان برنامه و فکر ندارند و می خواهند کاملا متمرکز بشوند روی فاز اول پروژه. البته این به معنای این نیست که اگر نشد کس دیگری را نداشته باشند. لابد افراد دیگری هم در ذهنشان هستند و دارند کار می کنند.
اگر آقای مشایی تایید صلاحیت نشوند چه اتفاقی می افتد؟
آقای احمدی نژاد ممکن است خیلی عصبانی و ناراحت بشوند، ممکن است حتی تب هم بکند، اما اینکه تصور کنیم که آقای احمدی نژاد ممکن است اوضاع عادی را به بریزد، من این تصور را از آقای احمدی نژاد ندارم.
ایشان ممکن است یک جاهایی یک اصرارهایی داشته باشد اما کلیت نظام، آرامش نظام و حل مسائل نظام را حتما جزو برنامه های استراتژیک خودش می داند و این کار را نخواهد کرد.
البته نظام هم تمهیدات لازم را دارد تا اگر یک کسی خواست کار را زمین بگذارد، بدون آن فرد هم بشود کار را پیش برد. ما برگزاری انتخابات در روز موعود خیلی برایمان مهم است . حضرت آقا هم یکبار فرمودند که تابه حال هیچ انتخاباتی را نداشتیم که یک روز به تاخیر بیافتد.
من خاطرم هست که در مجلس سوم که اکثریت آن دست دوستان چپ ما بود، اینها برای انتخابات خبرگان که قرار بود روز جمعه برگزار بشود، روز سه شنبه طرح سه فوریتی ای را آوردند که انتخابات به تاخیر بیافتد و قرار بود روز چهارشنبه بررسی شود و خب چون اکثریت را هم داشتند حتما رای می آورد. ما دیدیم که هیچ راهی نداریم و اگر هر کاری هم بکنیم اینها می آیند و تصویب هم می کنند و تمام می شود. تنها کاری که می توانستیم انجام دهیم آبستراکسیون بود و این مار را انجام دادیم و روز چهارشنبه اصلا مجلس رسمی نشد و روز جمعه انتخابات برگزار شد و تمام!
می خواهم بگویم که اینها همه راه دارد ولی خب راه ها ممکن است راه های عادی نباشد. حتما نظام برای این سناریو ها هم راه حل های لازم را پیش بینی کرده. هرچند که من اصلا احتمالش را صفر می دانم اما اگر همین احتمال صفر هم اتفاق بیافتد تدابیر لازم را اندیشیده است.
رئیس جمهور فرود آرامی خواهد داشت
آقای احمدی نژاد یک فرود آرام خواهد داشت؟
بله حتما.
گفته بودید که آقای مشایی به درد ریاست جمهوری نمی خورد. شما اگر رئیس جمهور بشوید از آقای مشایی در چه پستی استفاده می کنید؟
من بعید می دانم که بشود با آقای مشایی کار کرد. ایشان می توانند برای خودشان در بخش های خصوصی کار بکنند و مثلا می توانند یک مرکز فکری برای خودشان ایجاد کنند که قاعدتا هم دنبال اینجور کار ها هستند.
آیا مشایی را دارای تفکر خاصی می دانید که بتواند مرکز فکری ایجاد کند؟
خودش که معتقد هست دارای تفکر خاص هست و کافی است که خود آدم به این جمع بندی برسد و لازم نیست که دیگران هم همین اعتقاد را درباره ایشان داشته باشند؟
این کار نیاز به مجوز ندارد؟
به هر حال در این 8 سال اینها خیلی از کارها را بدون مجوز انجام دادند. ممکن است بعدا هم بتوانند بدون مجوز بعضی کارها را بکنند.
جبهه پایداری نیاز به پختگی دارد
گفته بودید جبهه پایداری ها باید کمی دم بکشند. فکر می کنید چه زمانی دم می کشند؟!
من واقعا قصد تحقیر یا توهین یا خدایی ناکرده چیز دیگری ندارم و الان هم عرض می کنم که پختگی واقعا نیازمند طی یک مراحلی است. خود ما ها هم همینجور هستیم.
ممکن است وقتی یک مجموعه ای را راه می اندازیم تا این تیزی های سنگ ها به هم بسابد و نرم شود و تیزی های آن گرفته شود و به اصطلاح سنگ رودخانه شود چند سال وقت می خواهد. همین الان هم اینها قابل مشاهده است.
مثلا در شورای مرکزی جبهه پایداری لایه قم با لایه تهران اختلاف نظر دارند. یا مثلا در اولین شورای مرکزی شان عذر سه چهار نفر را خواستند. باید این مراحل طی شود. مثلا در رابطه با آقای احمدی نژاد الان مواضع اعضای پایداری همه با هم یکی نیست.
بعضی ها گناهان آقای احمدی نژاد را غیر قابل بخشش می دانند و بعضی ها هم معتقدند که حالا اشتباهی بوده و آدم می تواند برود با آنها کار کند. من همین طیف مواضع اینها در رابطه با احمدی نژاد را گفتم. گفتم این باید کمی طول بکشد تا به یک جمع بندی روشن و مشخص برسند.
ماجرای درخواست باهنر از احمدی نژاد برای اعطا کارخانه به اصولگرایان
در روزهای گذشته آقای احمدی نژاد حرف هایی زدند که بیشتر شبیه به تهدید به افشاگری بود. صحبت هایی هم داشتند در باره کسانی که در ابتدای دولت از او کارخانه خواسته بودند تا بتوانند یکسری کارها را انجام بدهند که به نظر می رسید روی صحبت شان با شما بود. نظر شما در این رابطه چیست؟
ببینید من اعتقادی داشتم و با آقای احمدی نژاد صحبتی کردم همان اوایل و گفتم بالاخره شما که می خواهید خصوصی کنید و شاید بیش از 100 میلیارد تومان بنگاه های اقتصادی را به بخش خصوصی واگذار کنید بالاخره بخشی از اینها باید جاهایی برود که آدم به اینها اعتماد داشته باشد که آنهایی که اینها را تحویل می گیرند به اصطلاح اگر گوشتش را هم می خورند، استخوانش را دور نیاندازند. و از طرفی هم گفتم که ما الان نداریم اما علاقه مندیم که مثلا 20 سال دیگر شرکت هایی داشته باشیم مثل شل یا پتروناس یا جی ام که بنگاه های بزرگ اقتصادی هستند.
این را هم شما در نظر داشته باشید که الان دنیا بورس است و هر روز و هر ساعت دارد سهام مبادله می شود اما شل یعنی انگلیس، کوکا یعنی آمریکا، بنز یعنی آلمان. ممکن است سهام بنز هر روز هم مبادله بشود و یک نفر در توکیو بخرد ، یک نفر در کالیفرنیا بخرد اما برند آن مال آلمان است.
من گفتم ما نیاز داریم که این جور موسساتی را درست کنیم و تقویت کنیم و بزرگ کنیم و بفرستیم جلو. گفت خب مثلا چه کار کنیم؟ گفتم مثلا همین پتروپارس اگر بخواهیم بفروشیم مثلا 100 میلیارد تومان قیمت دارد. این مبلغ برای دولت رقمی نیست اما این پتروپارس می تواند در آن سرمایه گذاری شود که امید داشته باشیم این 20 سال دیگر، 40 سال دیگر می شود شل.
من اتفاقا برایش پیشنهاد مشخصی دادم و گفتم سهام آن را به سه دسته تقسیم کن. یک دسته را بده به پرسنل فعلی پتروپارس. یک گروه را هم بده به مدیران سطح بالای نفتی ما بعد از انقلاب؛ وزرای نفت یا مدیرعامل های شرکت نفت و یک بخشی را هم بده به نفتی های ما در سطح دنیا. ما الان در دنیا ایرانی های بسیار مجرب و ماهری در زمینه نفت داریم که در آمریکا و کانادا و اروپا هستند. این خودش یک جاذبه ای ایجاد می کند. چون اینها ایرانی هستند و به ایران هم علاقه مند هستند.
حالا فرض کنید که 10 میلیون تومان سهام به یک نفر هبه بکنیم و بگوییم اصلا پول هم نمی خواهد بدهی اما شما در پتروپارس اینقدر سهم داریم و این را شرط بگذار که مثلا ما این سهام را به شما می دهیم به شرطی که پتروپارس هر سال ظرفیت خودش را دوبرابر بکند. این پیشنهاد ما بود و نوشتیم و به ایشان دادیم. احمدی نژاد گفت خیلی خوب است. گفتیم خب چه کار کنم ؟ گفت برو پیش آقای محصولی. رفتم با ایشان مطرح کردم ایشان هم گفتند خیلی خوب است.
گفتم خب حالا باید چه کار بکنیم؟ گفتند می دهم به وزیر اقتصاد ودارایی. یک چند هفته و یک ماهی گذشت. به آقای دانش جعفری به شوخی گفتم بابا شما چقدر کند هستید؟ اگر دولت های قبلی بودند دستور رئیس جمهور را 24 ساعته اجرا می کردند که آقای دانش جعفری گفت آقای احمدی نژاد نامه را گرفته و گذاشته در کشوی میزش. لابد برای روز مبادا. این را هنوز هم دارم و اگر روزی کاره ای بشوم فکر می کنم سرمایه گذاری های دراز مدت خیلی بهتر است تا اینکه یک پولی بگیریم و با آن آبنبات چوبی و قاقا لی لی بخریم و بخوریم و تمام بشود.
آخرین نظرسنجی ائتلاف پنج نفره چطور بود؟
ببینید نظرسنجی های متنوعی انجام می شود و بخشی از آن به ما می رسد. من یک اطلاعاتی دارم اما قرارمان با دوستان این است که این کار ها را نکنیم.
الان همه می گویند ما اول هستیم.
ما پیشنهاد مشخصمان این بود که ما یک تقاطع بدهیم بین 5 نظرسنجی. نظرسنجی بسیج، صدا و سیما، ناجا، واجا و جهاد دانشگاهی. بعضی از اینها می گویند ما به این سادگی نظرسنجی هایمان را به شما نمی دهیم.
حالا اینها دیگر چیزهایی است که ما داریم دنبال می کنیم. ولی قرارمان این است که اینها را با هم تقاطع بدهیم و اگر پاسخ روشنی به دست نیاوردیم آن موقع خودمان یک نظر سنجی جداگانه توسط بخش خصوصی انجام بدهیم. البته چون یک مقدار گران در می آید تلاش می کنیم که آن کار را تا می شود خودمان انجام بدهیم اما اگر گیر کردیم آن نظرسنجی را هم انجام می دهیم و کار را تمام می کنیم.
ناطق نوری قوی ترین رئیس مجلس بود
شما 7 دوره مجلس بودید و با روسای زیادی هم کار کردید. از بین اینها کدام را قوی تر دیدید؟
من آقای ناطق را قوی تر از همه دیدم.
دوستانم در شهرستان هزینه تبلیغاتم را می دهند
هزینههای تبلیغاتیتان از کجا تامین می شود؟
ببینید ریاست جمهوری با مجلس متفاوت است. البته اگر کاندیدا ها یک مقداری محدود تر بشوند من فکر می کنم صدا و سیما می تواند همه پیام ها را به مردم منتقل کند و من فکر می کنم دیگر هیچ نیازی به تبلیغات نباشد.
من خواهشم این است که هم رسانه ها، هم نخبگان و هم فعالان سیاسی حداقل این دفعه از هر کدام از کاندیدا ها که برنامه می پرسند، یک کارنامه هم بپرسند تا بشود یک مقداری این برنامه را با کارنامه تطبیق داد که چه کاره بودند و چه کردند. صدا و سیما من فکر می کنم کفایت می کند. علاوه بر این یک کارهای جزئی هم هست که هزینه دارد اما هزینه آن خیلی کم تر از مجلس است. مجلس هزینه هایش خیلی بالا است. اگر هزینه هایش بخواهد متمرکز داده شود گران در می آید اما اگر ما در استان ها به ستادهایمان بگوییم که شما هرچه در آوردید خرج کنید این هزینه ها را کاهش می دهد.
مگر ستادهای شما درآمدزایی دارند؟
نه ببینید بنده هیچ تردیدی ندارم که مثلا در اصفهان من حداقل هزار تا دوست دارم که این هزار تا دوست ممکن است که یک میلیون نتوانند بدهند اما نفری سی چهل هزار تومان می توانند بدهند. سی چهل هزار تومان می شود یارانه یکی از بچه هایشان در ماه. این را می توانند بدهند.
خب هزار تا سی چهل هزار تومان بدهند می شود 4 میلیون که برای استان اصفهان در ریاست جمهوری واقعا بس است. شاید برای مجلس 400 میلیون هم بس نباشد اما برای ریاست جمهوری بس است. یک موقعی ما رفتیم خدمت یکی از بزرگان گفتیم حاج آقا به ما مقداری پول بده می خواهیم کار سیاسی بکنیم. ایشان به ما فرمودند که من پیشنهاد می کنم شما گدایی بکنید تا محتاج خلق نشوید. حالا ما هم گدایی می کنیم تا محتاج خلق نشویم.
ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
باهنر که البته دیگر عنوانش دبیرکل جامعه اسلامی مهندسان است این روزها درگیر حضور در انتخابات ریاست جمهوری هم هست و با تمام مشغله اش پذیرفت که باز هم در برابر خبرنگاران مشرق قرار بگیرد و به سوالات آنان پاسخ دهد.
این سیاست مدار قدیمی اصولگرا که با وجود آنکه نمایندگی مردم تهران را در مجلس دارد ولی هنوز ته لهجه کرمانی اش را یدک می کشد، در گفت و گویی صریح سعی کرد به همه سوالات ما پاسخ شفاف بدهد.
در ادامه مشروح این گفت و گو را می خوانید:
به عنوان اولین سوال کمی از سوابق خود بگوئید؟
متولد 1331 هستم در كرمان به دنيا آمدم. خانواده ما خانواده پر جمعيتي بود و البته از نظر اقتصادي هم وضعيت به ساماني هم نداشتيم. با اين حال مرحوم ابوي هميشه به عنوان فرد متديني كه هميشه راضي بود شناخته مي شد و تكيه كلامش زماني كه از او مي پرسيدند حالت چطور است مي گفت «غرقيم در نعمت» و با آنكه روحاني نبود اما معروف به آشيخ اصغر بود. دوران دبستان و دبيرستان را هم در همان كرمان گذرانديم. سال 50 دانشگاه علم و صنعت قبول شديم. تقريبا همان سال اول بود، فكر مي كنم ترم دوم كه در تظاهراتي كه با مجموعه دانشجويان دانشگاه هاي ديگر قرار آن را گذاشته بوديم، از جمله دانشگاه صنعتي شريف، اميركبير، تهران و خود ما كه علم و صنعت بوديم قرار گذاشتيم و 200 نفري در بازار تهران جمع شديم و شعار هايي داديم كه البته تظاهرات خيلي صريحي هم بود. يعني شعارهاي ما مرگ بر شاه و درود بر خميني بود. اين موضوع مربوط به سال 50 است. كساني كه آن زمان زندگي كردند مي دانند كه سال 50 انجام چنين كارهايي تا چه حد سخت بود و حتي احتمال اعدام هم بود با اين نوع شعارها.
ما چون خيلي سوراخ سمبه هاي بازار تهران را نمي شناختيم چند نفرمان دستگير شدند، از جمله بنده. يك مدتي هم در اوين بوديم. البته در تهران من در منزل شهيد باهنر ( برادرم) زندگي مي كردم.
بعد هم كه سربازي رفتيم كرمان و تقريبا من رابط ميان انقلابيون كرمان و محافل و مجالس تهران و شايد يك سال من هر هفته با اتوبوس مي آمدم تهران. راه هم خيلي طولاني بود و تقريبا 17 – 18 ساعت در راه بوديم. مي آمدم هم به جلسات و محافل سر مي زديم و هم اگر اعلاميه اي، كتابي، جزوه جديدي در مي آمد اينها را برمي داشتيم با خودمان مي برديم كرمان و آنجا كار سيستم و مسائل نهضت را با دوستان و بزرگترهاي خودمان دنبال مي كرديم.
بعد از پيروزي انقلاب هم تقريبا آچارفرانسه بوديم در كارهاي مربوط به كرمان . تا زماني كه معاون سياسي استاندار بودم و جريانات 8 شهريور و 7 تير اتفاق افتاد. سال بعدش اوايل سال 61 يك دفعه تصميم گرفته شد كه كنگره حزب جمهوري اسلامي در تهران تشكيل شود.
من با توجه به اينكه 8 شهريور و 7 تير را پشت سر گذاشته بودم خیلی نگران بودم از اين بابت كه همه مسئولين در كنگره حضور داشتند؛ از حضرت آقا گرفته تا آقاي هاشمي و مهندس موسوي و آقايان طبسي و ناطق و ... همه بزرگان بودند. خيلي نگران بوديم كه اگر براي كنگره هم يك اتفاق امنيتي بيافتد خيلي بد مي شود. كاري هم از نظر امنيتي بلد نبوديم اما بالاخره كرمان را ول كرديم آمديم تهران و اينجا هم به حضرت آقا و ديگران گفتم كه ما آمديم اينجا فقط براي اينكه ببينيم براي مسائل امنيتي كاري مي توانيم بكنيم يا نه. گفتم كاري هم بلد نيستم اما آمدم.
به هر حال ما شديم عضو ستاد برگزاري كنگره و كنگره برگزار شد و قرار ما هم اين بود كه وقتي كنگره تمام شد برگرديم كرمان چون زن و بچه ما هم كرمان بودند. بعد آن شبي كه قرار بود كنگره فردايش برگزار شود و همه كارها هم انجام شده بود، شب اش حضرت آقا و آقاي هاشمي آمدند بازديدي انجام بدهند و گزارشي بگيرند ببينند كارها ميزان هست يا نه. به فاصله هم آمدند حدود يكي دو ساعت از هم فاصله داشتند اما هركدام آمدند يكي از سوالاتشان از من اين بود كه فلاني تو اسمت را براي نامزدي شوراي مركزي نوشتي يا نه؟ من گفتم اصلا قرارم اين نبوده. من آمدم اينجا يك جاروكشي اي بكنم و بعد هم بروم كرمان. اصلا شان من شوراي مركزي نيست.
هم آقا و هم آقاي هاشمی همانجا فرمودند كه اسمت را بنويس. من تعجب هم كردم چون خيلي شناختي هم از من نداشتند چون من فقط برادر شهيد باهنر بودم و عملا شناختي از من نداشتند ولي گفتند اسمت را بنويس. من بعد ها فكر كردم كه احتمالا مي خواستند كه نام شهيد باهنر زنده بماند. خلاصه اسمم را نوشتم و عضو شوراي مركزي حزب جمهوري اسلامي شدم و مجبور شدم اسباب كشي كنم به تهران. اينجا هم بعد از مدتي با حكم حضرت آقا شدم مسئول تشكيلات تهران. خب تهران در بدنه حزب بخش سنگين و موثري بود و كار را اين گونه شروع كردم و بعد ها هم از بافت كانديدا شدم و امروز هم كه در خدمت شما هستم 7 دوره در مجلس حضور دارم. دوره دوم از بافت كرمان، دوره هفتم از شهر كرمان و 5 دوره ديگر هم از تهران به مجلس راه يافتم. در كل هم 8 دور كانديدا شدم و منهاي دوره ششم كه راي نياوردم در بقيه دوره ها بودم.
حسن روحانی می گفت مردم نمی دانند تو رئیس مجلس هستی!
دوره دوم هم كه آمدم به مجلس باز كمي احتياط مي كردم و دست به عصا حركت مي كردم و خيلي وارد مباحث جدي و سنگين نمي شدم اما ديگر موقعي كه وارد شدم خب عكس العمل ها اين بود كه مي توانم يك سري كارهايي را انجام دهم. به همين دليل وقتي اولين برنامه پنج ساله جمهوري اسلامي بلافاصله بعد از قطعنامه تقديم مجلس شد، آنجا كميسيون برنامه كه تشكيل شد، خب آنجا حاج آقا عسگر اولادي كه بالاخره بزرگتر ما بودند و الان هم بزرگتر ما هستند، شدند رئيس كميسيون رسيدگي به برنامه. بنده هم نايب رئيس بودم.
خب ايشان به ما محبت هم داشتند و از همان اول فرمان را دادند دست شاگرد و گفتند تو بران! بنابراين من از برنامه اول تقريبا آدم موثري بودم در رسيدگي ها، بودجه، برنامه ريزي ها و چيز هاي ديگر و از مجلس چهارم هم كه عضو هيات رئيسه بودم كه آقاي روحاني آن موقع نايب رئيس بود و من دبير جلسه بودم و بعضي وقت ها كه مي خواستند جلسه را اداره كنند و ما نبوديم احساس مي كردند كه يك كمبودي وجود دارد و گاهي آقاي روحاني با من شوخي مي كردند كه مردم و نمايندگان متوجه نمي شوند كه تو رئيسي و تو نباشي ما كاري نمي توانيم بكنيم. بنابراين صندليت را هيچ وقت ترك نكن و پاي صندلي ات باش!
محبت داشتند هم آقاي ناطق و هم آقاي روحاني و آقاي موحدي كرماني كه نايب رئيس بودند. بعد هم كه نايب رئيس شديم و تا الان هم نايب رئيس هستيم. شايد بزرگترين كاري هم كه در اين يكي دو مجلس اخير اتفاق افتاد برنامه پنجم بود. برنامه پنجم توسعه هم برنامه اي بودند كه آقاي احمدي نژاد تقديم مجلس كرده بودند. من هم حالا اتفاقي بود يا شانسي بود آن سالي كه برنامه مطرح شد نايب رئيس نبودم. چون من در مجلس هشتم يك سال نايب رئيس نبودم كه حالا آن خودش هم داستان ديگري دارد. به همين دليل راه باز شد از نظر آيين نامه اي و من شدم رئيس كميسيون برنامه و بودجه. چون اگر عضو هيات رئيسه بودم نمي توانستم رئيس كميسيون برنامه و بودجه بشوم و شايد در همان نايب رئيس نشدن خيري بود.
خب برنامه پنجم هم بسيار برنامه مهم و پر اعتباري است و همين الان هم خيلي از متخصصين برنامه ريزي و اقتصادي كشور اقرار دارند كه قانون برنامه پنجم خيلي قوي تر از لايحه اي است كه دولت براي برنامه پنجم به مجلس تقديم كرد. اين برنامه حدود 220 ماده دارد و در اين 220 ماده حدود 1400 حكم قانوني وجود دارد. خيلي ما كمك گرفتيم از دانشگاه ها، مراكز پژوهشي، بخش خصوصي و به حمدالله برنامه جامع و خوبي شد و فكر مي كنم مي توانيم ادعا كنيم كه يك چهارم از سند چشم انداز بيست ساله در اين برنامه دقيقا پيش بيني شد.
بگذريم از اينكه حالا دولت بخش هايي را اجرا نكرد و حتي وسط بررسي لايحه خبر رسيد كه دولت دارد لايحه اش را پس مي گيرد و نامه هم نوشتند كه پس بگيرند. البته در مصوبات ما مخالفت هاي زيادي داشت. ديگر به جايي رسيد كه نتوانست تحمل كند و نامه نوشت كه پس بگيرد.
آدم لیزی هستم! / قبلا می گفتم هنوز اینقدر بیعقل نشده ام که کاندیدا شوم
چه اتفاقي باعث شد كه وارد عرصه انتخابات بشويد؟ به احساس تكليف رسيديد يا خواب ديديد يا از روي هوا و هوس بود؟
ببينيد هوا و حوس را كه همه مان داريم و اگر كسي بخواهد انكار كند، يك واقعيتي را انکار كرده. اما من روحيه ام حداقل در گذشته ثابت كرده كه از زير اين چيزا در ميروم و به قول آقايان سياسي ها آدم ليزي هستم.
در محافل و مجالس و اينها هم كه مثلا بايد عكسي گرفته شود عکاس خيلي بايد دنبالم بگردد تا پيدایم كند لابه لاي جمعيت. با اينكه موقعيتي دارم كه مي توانم خودم را هل بدهم جلو ولي معمولا بچه ها بايد يك قدري جستجو كنند و تحقيق و تفحص كنند تا بتوانند مرا بين جمعيت پيدا كنند و معمولا هم ليز مي خورم.
واقعا هم اصلا قصد آمدن به اين ميدان را نداشتم و حتي 3 – 4 ماه قبل هم اگر كسي از من مي پرسيد مي گفتم هنوز آنقدر بي عقل نشدم كه اين كار را بكنم و كانديداي رياست جمهوري بشوم. اما زماني كه يك عده آمدند بحث كردند و مطرح كردند، آدم هايي كه آمدند در ميدان، چند استدلال داشتند براي من كه من وقتي شنيدم ديدم استدلال ها، استدلال هاي درستي است و فكر كردم كه اگر نيايم ممكن است دوباره از همان موارد ليز خوردن هايي باشد كه آن وقت اينجا ديگر بايد جوابگو باشم و حق ندارم اينجا ديگر ليز بخورم. استدلال هايي كه مي كردند هم به اين ترتيب بود كه بالاخره تو در اين مملكت حداقل 20 لايحه بودجه را زير و رو كردي. از برنامه هاي توسعه هم حداقل 4 قانون برنامه را به عنوان يك نيروي قطعا موثر و تصميم ساز و تصميم گير دخيل بودي. در طول اين 7 دوره مجلس بالاخره با 200 وزير دست و پنجه نرم كردي.
نه اينكه دعوا كرده باشيم اما خب بالاخره راي اعتماد داديم، استيضاح كرديم، برنامه نوشتيم، شرح وظايف وزارتخانه نوشتيم، وزارتخانه ادغام كرديم، منحل كرديم و از اين كارها را انجام داديم. مي گفتند حداقل تو با 1000 نماينده همكار بودي و به اصطلاح هم علم رجالت خوب است و افراد را خوب مي شناسي. نه اينكه با نام و شناسنامه. چون مثلا از من الان بپرسند وزير صنايع آقاي هاشمي كي بوده من هم اسمش را مي دانم، هم مدركش را مي دانم، هم مي دانم قوي بوده يا ضعيف، ولايتمدار بوده يا نبوده، چقدر خردگرا بوده يا احساسي. يعني شناسنامه كاري افراد را مي دانم نه اينكه فقط اسم و شناسنامه شان را بدانم. از طرفي هم حتي آن جاهايي كه مهم تر از قانونگذاري بوده مثلا به عنوان نمونه حضرت آقا – تعبير خودشان بود البته – در سال 83 به مجمع تشخيص مصلحت نظام ابلاغ فرمودند كه شما بنشينيد يك چشم انداز 20 ساله براي نظام بنويسيد.
هیچ کاندیدایی به اندازه من جامعیت کاری ندارد
آنجا در مجمع هم باز آدم هايي كه سرشان در برنامه و قانون بود خب من از جمله افرادي بودم كه دستم در رنگ بود ديگر. يعني حتي در تدوين چشم انداز بيست ساله، در تدوين سياست هاي كلي نظام در اصل 44 . شايد اين مجموعه مشخصات را در بين كانديدا ها هيچ كسي نداشته باشد. البته شايد كانديداهايي باشند كه از من خيلي هم بهتر باشند. از نظر تدين و رفتار و گذشت و حتي تبحر در يك رشته خاص؛ مثلا سياست خارجي يا مسائل نظامي. اما اين جامعيت تجربه را من احساسم اين است كه كس ديگري ندارد.
پس يعني احساس تكليف كرديد؟
بله . يعني بر اين اساس بود كه گفتند در اين اوضاع و احوالي كه كشور دارد از نظر وضعيت اقتصادي، وضعيت سياست هاي راهبردي، برنامه و چيزهاي ديگر تو به هرحال جزو آدم هايي هستي كه مي تواني مطرح باشي و بايد مطرح باشي. البته من از همان موقع هم كه آمدم گفتم كه من به هر سازوكاري كه جامعه اصولگرايي به جمع بندي برسد كه براساس آن سازوكار به يك تفاهم برسد من در آن سازوكار هستم.
از همه کاندیدای های موجود تشکیلاتی ترم
از نظر سياسي هم در بين كانديدا ها باز من مشهورم كه از همه تشكيلاتي ترم و سابقه كار حزبي و تشكيلاتي بيشتر از همه كانديدا ها كرده ام. ما يك وقتايي هم كه با بچه ها و خانواده به مسافرت مي رويم من به بچه ها اين تضمين را مي دهم كه هيچ شهري نيست كه من در آن چهار تا دوست و آشناي تشكيلاتي نداشته باشم. تقريبا در هيچ شهري كارم گير نمي كند اگر ماشينم پنچر شود يا آبي بخواهيم كه كسي به دست ما بدهد. بنابراين مي خواهم بگويم كه از نظر تشكيلاتي هم آدم هاي زيادي را در سطح كشور مي شناسم. البته عرض كردم؛ گفتم كه مي آيم، احساس تكليف هم مي كنم، اما در هر سازگاري كه جامعه اصولگرايي به جمع بندي برسد براي وحدت من در آن سازوكار هستم.
اصولگرایان به وحدت صد در صد نمی رسند
فكر مي كنيد اصولگرايان به وحدت مي رسند؟
ببينيد ما تلاشمان را داريم مي كنيم. به وحدت صد درصدي هم نمي رسيم. حتما ممكن است يك نفر يا دو نفر يا ليز بخورند، يا به دوربرگردون برسند، يا كافه را به هم بريزند، اما تلاشمان را مي كنيم كه اينها به حداقل برسند. از نظر تئوري هم تكليفمان روشن است. يعني ما پيشنهاد هايمان را دايم. ما دو پيشنهاد داشتيم. گفتيم يا همه كانديدا هاي اصولگرا بيايند دور هم جمع شوند و با يك سازوكار كه حالا يا نظر سنجي است، يا لوئي جرگه است يا هر چيز ديگري بيايند به يك نظر واحد برسند.
اگر اين را هم قبول ندارند، الان دو بلوك و ائتلاف رسمي داريم كه يكي 1+2 است و ديگري ائتلاف پنج نفره. 1+2 كه خودشان اعلام كردند كه ما يك نفرمان مي ماند. ما هم چند بار اعلام كرديم و الان هم اعلام مي كنيم و از قول ما بنويسيد باز متعهديم بر اينكه بر اساس يك سازوكار قبل از پايان مهلت ثبت نام به يك نفر برسيم.
اگر نرسيديد چه؟
من به نوبه خودم و به سهم خودم پايبند هستم به اين قراردادي كه بستيم و بقيه را هم الان ظاهرا همه مي گويند هستيم اما عرض كردم آخرش يك نفر ممكن است كافه را به هم بزند.
آن يك نفر شما نيستيد؟
آن يك نفر حتما من نيستم انشاءالله. من اگر نفر اول بشوم حتما مي مانم و اگر نفر دوم هم بشوم حتما نمي مانم. اين را از نظر خودم مطمئن هستم.
رئیس جمهور نباید فقط یک کارگر کارکن باشد
مي گويند آقاي باهنر نمي تواند يك رئيس جمهور خوب باشد اما مي تواند يك معاون اول خوب و قدر براي رئيس جمهور باشد. شما خودتان اين استدلال را قبول داريد؟
ببينيد بايد تعريف كنيم ببينيم ما از رئيس جمهور چه مي خواهيم و از معاون اول چه مي خواهيم؟ بعضي ها مي گويند كه رئيس جمهور بايد تجربه داشته باشد. خب اينهايي كه در كشور ما رئيس جمهور مي شوند كه قبلا رئيس جمهور نبودند ديگر. پس بايد تجربيات ديگري داشته باشند.
حالا ما مي توانيم چند تجربه و سناريو را بگذاريم كنار هم و با هم مقايسه كنيم. يك تجربه اين است كه طرف متخصص باشد. مثلا فرض مي كنيم پزشك فوق تخصص جراحي قلب كودكان باشد. بگوييم تخصص در تخصص تا برويم جلو. من نمي گويم اين نمي تواند رئيس جمهور باشد، اما تخصصش اصلا به درد رئيس جمهوري نمي خورد. ممكن يك پزشك ديگري اين تيپي پيدا كنيم كه مشخصات ديگرش باعث بشود كه بتواند رئيس جمهور بشود. يا مثلا طرف دكتراي فيزيك هسته اي داشته باشد. حتي دكتراي علوم سياسي.
پس از نظر علمي اينكه رئيس جمهور مدارج بالا را طي كرده باشد كفايت نمي كند. يا اينكه بگوييم طرف بايد وزير يك وزارتخانه باشد. مثلا وزير مسكن باشد. آيا وزير مسكن كفايت مي كند براي اينكه يك نفر رئيس جمهور بشود؟ من فكر مي كنم كفايت نمي كند. لازم هست اما كافي به هيچ وجه نيست. حتي اگر وزير آموزش و پرورش باشد يا وزير خارجه.
اين هم بالاخره يك تجربه هست. من خلاصه تعريفم از رئيس جمهور اين است كه اولا بايد يك اطلاعات عمومي و جامع داشته باشد، ثانيا قدرت ادراكش بالا باشد. يعني بتواند حرف ها را بفهمد و بتواند جمع بندي كند و تصميم گيري كند و البته مي دانيد كه در علم مديريت مي گويند مدير موفق كسي است كه بتواند نظرات خودش را به دست ديگران اجرا كند، نه اينكه بعضي ها مي گويند آقاي رئيس جمهور خيلي مي دود. خب خيلي ها در كشور هستند كه خيلي مي دوند. ما كه يك كارگر كاركن نمي خواهيم در كشور به عنوان رئيس جمهور.
من می توانم یک رئیس جمهور باشم
يعني به نظر شما آقاي احمدي نژاد يك كارگر كاركن است؟
نه نه اصلا شما از اين سوء استفاده نكن. آقاي احمدي نژاد خيلي تعريف هاي بزرگتر و بلند تري از اين قضيه دارد و مي توانيم دربارهاش تعريف بكنيم. البته اشكالاتي هم دارد. آنها هم سر جايش. اگر خواستيد سوال بكنيد من نقاط ضعف و قدرت دولت را مي گويم. اما مي خواهم بگويم رئيس جمهور فقط كفايت مي كند كمه اول يك اطلاعات عمومي داشته باشد، بعد قدرت ادراك داشته باشد و بعد هم گوش هايش بيش از زبانش كار كند.
يعني اگر در شبانه روز مي خواهد يك ساعت حرف بزند، 8 ساعت گوش بدهد. جدي هم گوش بدهد. آخر هم اينكه به خرد جمعي اعتقاد داشته باشد. واقعا رئيس جمهور نبايد باورش اين باشد كه اگر 20 ميليون راي آورد به اندازه 20 ميليون نفر مي فهمد. 20 ميليون راي مي دهند به او اما حتما فهمش به اندازه 20 ميليون نفر نيست. يك رئيس جمهور فوقش به اندازه 2 نفر مي فهمد، خيلي قوي باشد به اندازه 3 نفر مي فهمد.
بنابراين بايد به خرد جمعي اعتقاد داشته باشد. برگرديم به جواب سوالتان. من براساس مطالبي كه عرض كردم فكر مي كنم من خيلي بهتر مي توانم يك رئيس جمهور باشم تا معاون اول.
همه توضیحات باهنر درباره «دولت آقا اجازه»
گفته بوديد كه دولت تان دولت «آقا اجازه» نيست. از اين اصطلاح برداشت هاي متفاوتي شد. لطفا درباره اين موضوع توضيح بدهيد.
البته من چند دفعه توضيح دادم اما اينجا هم خلاصه اش را توضيح بدهم. من فكر مي كنم منويات مقام معظم رهبري و نظرات ايشان در بسياري از فرايند هاي حقوقي و قانوني كشور به طور طبيعي جاري و ساري مي شود. يعني رهبري طبق اصل 110 جزو اختيارات و وظايفش است كه سياست هاي كلي نظام را پس از مشورت با مجمع تشخيص مصلحت نظام مشخص و ابلاغ كند. قواي سه گانه و نهادهاي كشور هم موظف اند در چارچوب آن عمل كنند.
يعني مثلا اگر ما در مجلس به اين سياست ها عمل نكرديم چه اتفاقي مي افتد؟ شوراي نگهبان آن را رد مي كند. يعني شوراي نگهبان الان به 3 دليل مصوبات ما را رد مي كند، قانون اساسي، شرع و سياست هاي كلي. بنابراين منويات رهبري از اين جهت جاري است. يك بخش ديگرش هم شوراي عالي امنيت ملي است. سياست هاي خارجي، سياست هاي حساس دفاعي مانند هسته اي، مذاكره، رابطه و چيز هاي ديگر در اختيار شوراي عالي امنيت ملي است و شوراي عالي امنيت ملي مصوباتش بدون امضاي رهبري قابل اجرا نيست.
برخی برای نپذیرفتن مسئولیت «آقا اجازه» می شوند
بنابراين اگر يك رئيس جمهور بخواهد نظرات رهبري را اجرا كند، اولا از سر و روي كشور معلوم است كه نظرات رهبري چيست. اينكه آقا اجازه اي نيستم باز مثال روشني بزنيم. ما در همين قانون برنامه توسعه پنجم همانطور كه گفتم، 1400 حكم قانوني داريم. شما فكر مي كنيم كه بنده، يا هر كس ديگر، يا حتي خود آقا نظرشان اين است كه ما هر كاري در كشور خواستيم انجام بدهيم برويم از آقا اجازه بگيريم؟ اصلا لازم نيست كه اين كار انجام بشود.
اگر كسي بخواهد در خط آقا حركت كند، در و ديوار دارد فرياد مي زند كه اين مسير آقا است. من معتقدم كه كسي آقا اجازه اي مي شود، كه مسئوليت كارهاي خودش را نخواهد بر عهده بگيرد. آخرش كه اشتباه می کند بگويد من چه كار كنم؟ حضرت آقا فرمودند ديگر!!!
الان اين حرفها در بعضي محافل اجرايي و تصميم گيري اشاره مي شود كه ما در فلان مسئله تصميم گيرنده نبوديم كه. در حالي كه بنده معتقدم حتي اگر حضرت آقا فوق همه اينها يك تصميمي گرفتند و مصلحتي را تشخيص دادند كه در برنامه پنج ساله و سياست هاي كلي و مصوبات شوراي امنيت نبود، خب با يك اشاره ، يك پيغامي چيزي مسئله مرتفع مي شود.
ضمن اينكه رئيس جمهور قرار است هر هفته خدمت آقا برسد. اين كه كاري ندارد. يك نكته ديگر هم بگويم من بالاخره هم زمان حضرت امام (ره) در مجلس بودم و هم زمان آقا. من هرچه به حافظه ام فشار مي آورم، مي بينم آنجاهايي كه رهبري علي رغم قوانين و قانون اساسي به جمع بندي ديگري رسيد و خواست اعمال نظر حاكميتي بكند، مجموعا در طول اين 30 سال من 10 مورد يادم نمي آيد كه اين اتفاق افتاده باشد.
بعضی آقایان دستور مکتوب رهبری را هم قبول نمی کنند
اصلا داب رهبري و داب امامت اين نيست كه از مسير هاي غير عادي بيايند اعمال نظر كنند. شايد در طول 30 سال 10 مورد هم من يادم نمي آيد. خب 10 مورد هم كه كاري ندارد. با يك اشاره اي چيزي انجام مي دهد. آن هم كه نمي خواهد عمل كند، اشاره كه هيچ، مكتوب هم حضرت آقا مي نويسند بالاخره يك جوري مي زند زيرش. به اين دليل من گفتم دولت من دولت آقا اجازه نيست. من اگر بخواهم مي توانم خوب بفهمم كه آقا چه مي خواهند و همان را اجرا مي كنم.
دولت های گذشته جرات نمی کردند هدفمندی را اجرا کنند
الان آقای رئیس جمهور مجلس را متهم می کنند که جلوی اجرای هدفمندی یارانه ها را گرفته. نظر شما در این رابطه چیست؟
ما در رابطه با هدفمندی یارانه ها 3 – 4 تا حرف بیشتر نداریم. اولا اصل هدفمندی یارانه ها یک پروژه ضروری غیر قابل اجتنابی است که باید در این کشور اجرا بشود. نکته دوم ایکه هدفمندی مرحله او ل یارانه ها جای تشکر از دولت دارد که شانه به این مسئولیت بسیار خطیر داد. دولت های گذشته واقعا جرات نمی کردند.
من صراحتا بگویم که مجالس و دولت های گذشته آرزومند بودند که این اتفاق بیافتد اما جرات نمی کردند و این واقعا قابل تقدیر است. مجلس هم خیلی کمک کرد. ظرف یک سال نشستیم و حسابی کلنجار رفتیم. یک جاهایی اش را هم دولت خیلی موافق نبود اما بالاخره به یک تفاهم رسیدیم.
اختلاف نظر اساسی مان که ما تحمیل کردیم به دولت -چون دولت از نظر قانونی نمی توانست نظرش را به ما تحمیل کند- و آن این بود که دولت بیشتر نظرش این بود که دفعی کار انجام شود و یک مرتبه تمام شود. ما می گفتیم جامعه تحملش را ندارد و باید به صورت تدریجی و در 5 گام این کار را انجام بدهیم. اینجا قانون شد 5 گام اما ما نظر دولت را می دانستیم که همان تک گام بود.
الان هم منافع اجرای هدفمندی بیشتر از مضرات آن است
نکته بعدی اینکه دولت در اجرای هدفمندی مرحله اول بخش هایی از قانون را اجرا نکرد و یکسری اشکالات اساسی در کشور ایجاد کرد. من البته این را هم بگویم که همین الان هم اگر بخواهیم قضاوت کنیم منافع اجرای هدفمندی بیش از مضرات آن است. یعنی نمی گویم کاش انجام نشده بود. الحمدالله شد و خوب هم شد. اما یک اشکالات جدی هم به وجود آورد. ما می گوییم برای مرحله بعدی ما آمادگی داریم و باید اجرا شود و انشاءالله اجرا هم می شود، اما یک آسیب شناسی بکنیم مرحله اول را که اشکالاتش چه بود؟ ما مدعی هستیم که در اجرا اشکال داشت.
اگر دولت مدعی است که در قانون اشکال بود ایرادی ندارد بنشینیم با همدیگر اشکالات اجرایی و قانونی هدفمندی را در بیاوریم و حل کنیم و مرحله دوم را هم اجرا کنیم. اما 250 هزار تومان و این حرف ها همان شیوه اجرای دفعی است که رئیس جمهور معتقد بود یک دفعه باید انجام بشود. ایشان برای این که یکدفعه باید اتفاق بیافتد البته استدلال هایی هم دارد و من نمی خواهم محکوم کنم. شاید استدلال هایش هم مسموع باشد. پس این 250 هزار تومان همان اجرای دفعی است و درست هم هست ما اگر بخواهیم یکمرتبه اجرا کنیم اگر محاسبه شود به هر ایرانی می توانیم 250 هزار تومان پرداخت کنیم.
اما این را بدانید که پروژه هدفمندی درآمد هایش از گران کردن کالاهای نفتی و برخی کالاهای دیگر است. درآمد هایش از خزانه و فروش نفت خام نیست. حالا این 250 هزار تومان را باید از چه کسی بگیریم؟ مردم! ما می گوییم اگر قرار باشد به مردم 250 هزار تومان بدهیم باید از آن جیب شان 400 هزار تومان برداریم تا بتوانیم 250 هزارتومان در جیب شان برداریم. البته در مجموع و معدل. ممکن است بگویند از بالایی ها بیشتر میگیریم و از پایینی ها کمتر. بله در مجموع و معدل اینگونه است. چرا باید 400 هزار تومان بگیریم؟ چون تمامی درآمد های هدفمندی قرار نیست به مردم داده شود و بخشی از آن باید به تولید و دولت داده شود.
در این حالت هم ما می گوییم که نه اقتصاد خانوار، نه اقتصاد بنگاه های تولیدی و نه اقتصاد کلان کشور تاب تحمل این میزان فشار را ندارند. یعنی اگر 400 هزار تومان بخواهیم از هر نفر بگیریم معنا و مفهومش این است که بنزین و گازوئیل را باید حدود 8 برابر گران تر بفروشیم و نه مردم و نه بنگاه ها و نه کشاورزی و نه حمل و نقل و ... تاب تحمل این را ندارند.
نمی گویند با یارانه 250 هزار تومانی چقدر از جیب مردم بر می دارند
یعنی بنزین لیتری 5600 می شود؟
بله چیزی در همین حدود.
پس از آن 2000 تومانی که آقای لاریجانی اعلام کردند بیشتر میشود؟
بله اگر 250 هزار تومان بخواهد بدهند. بنزین بدتر گازوئیل است. الان با گازوئیل لیتری 150 تومانی برای کشاورز نمی صرفد که کشاورزی کند. تازه قیمت آزاد گازوئیل 350 تومان است که اگر بخواهد 5 برابر بشود می شود لیتری 2000 تومان. فقط مگر اینکه بشود شمش طلا کاشت که بصرفد وگرنه هیچ کشت و کاری در کشاورزی با گازوئیل لیتری 2000 تومانی نمی صرفد. بقیه چیز ها هم همین است. لذا قصه این است. آقای رئیس جمهور یک کم لطفی ای می کنند؛ 250 هزار تومان را می گویند اما 400 هزار تومان را نمی گویند. مشکل همین است و اگر هم می گویند که نمی گذارند ما این کار را بکنیم من اینجا اعلام می کنم آنهایی که نمی گذارند ما هستیم.
چرا نمیگذارید؟
این نوع کارها را نمی گذاریم بکنند. ما می گوییم این نوع کارها باید با فکر و تدبیر و مشورت و خرد جمعی صورت بگیرد. مردم تاب و تحمل اینهمه گرانی را ندارند.
ماجرای نسبت خانوادگی ثمره هاشمی و باهنر/ ثمره منحرف نیست ولی عقاید سیاسی اش را قبول ندارم
میگویند شما با آقای ثمره هاشمی نسبت فامیلی دارید و با آقای رحیمی هم دوستی نزدیک دارید. آیا پیش آمده که آقای احمدی نژاد ایشان را برای رایزنی نزد شما بفرستند یا مثلا نقش میانجی را بازی کنند؟
ببینید من البته از نظر تدین و منحرف نبودن آقای ثمره هاشمی را قبول دارم. بله ایشان خواهر زاده من هستند. اما از نظر مواضع سیاسی به هیچ وجه همدیگر را قبول نداریم. یعنی نه ایشان ما را قبول دارد و نه ما ایشان را. بعضی وقت ها هم که درجلسات همدیگر را می بینیم و خب دید و بازدید های قوم و خیشی هست سعی می کنیم بحث سیاسی نشود.
بنابراین از نظر نسبت سیاسی ایشان با من نسبتی ندارند. باز عرض می کنم از نظر تدین و تقوا و اخلاص من آقا مجتبی را قبول دارم و با این که از من کوچکتر است اما معمولا وقتی که با هم هستیم من او را پیش نماز می کنم. وقت هایی که نباشد من خودم پیش نماز می شوم ولی وقت هایی که هست من پشت سر او نماز می خوانم. از این جهت مشکلی با هم نداریم. با آقای رحیمی هم دوست هستیم.
با رحیمی دوست هستم / رحیمی پرکارترین معاول اول ایران است
از چه زمانی با هم دوست هستید؟
آقای رحیمی مجلس چهارم جزو هیات رئیسه مجلس بودند و فکر کنم از دوره دوم در مجلس حضور داشت و از نمایندگان خوب و فعال مجلس بود. الان هم من به عنوان معاون اول یک ادعا می کنم که از زمانی که معاون اول در کشور ما قانونی شد؛ قانون اساسی اصلاح شد و نخست وزیر حذف شد و جایش معاون اول آمد من هنوزم ادعا می کنم که پر کار ترین معاون اول آقای رحیمی هستند.
ضمن احترامی که برای مرحوم حبیبی، جناب آقای عارف و جناب آقای داوودی قائل هستم اما آقای رحیمی آدم اجرایی پر کاری هستند که مدیریت می کنند و کارها را جلو می برند. در رابطه با حتی این مسائل اقتصادی و سوءاستفاده هم واقع قضیه این است که من تا یک حکم رسمی از دادگاه نبینم باورم نمی شود که آقای رحیمی آدم دست ناپاکی باشد.
در این رابطه هم موضعم را اعلام کنم. اما از این نظر که همراهی و همکاری می کند با بعضی سیاست های دولت که البته چاره ای هم ندارد و باید همکاری کند و آن سیاست ها را ما اساسا قبول نداریم، از این جهت هم باز با ایشان حسابی اختلاف نظر داریم و فکر می کنیم که در هر صورت در کارهایی که آقای احمدی نژاد انجام داده چه در خیرش و چه در شرش حتما آقای رحیمی هم شریک است و هم باید بابت خیرش پاداش ببیند در آخرت و هم بابت شر آن پاسخگو باشد.
روایت باهنر از ردصلاحیت احمدی نژاد توسط وزارت اطلاعات خاتمی
چند روز پیش آقای یونسی با شرق مصاحبه کرده بودند در باره اینکه آقای باهنر گفته بودند که وزارت اطلاعاتی که احمدی نژاد را برای شهرداری تایید نمی کند باید درش را گل گرفت! ماجرای آن دیدار را شرح بدهید؟
نه «گل گرفت» واژه ای است که من حالا اگر هم در محافل خصوصی استفاده کرده باشم اما مطمئن هستم که در رسانه ها نگفتم. من معمولا از این واژه ها در مصاحبه هایم استفاده نمی کنم.
اما آقای یونسی دقیقا همین واژه را به کار بردند و اصلا تیتر مصاحبه هم همین بود...
نه! ممکن است من در جلسه خصوصی ای که به همین منظور با ایشان داشتم چنین حرفی زده باشم اما در رسانه ها این واژه ها را هرگز به کار نمی برم. قبل از آقای احمدی نژاد ما یک شهرداری در تهران داشتیم به نام آقای ملک مدنی. ایشان خب فوق لیسانس نساجی داشتند و مدیر هم بودند و آدم پولداری هم هستند و انشاالله که همه اش هم حلالشان هست و مشکلی هم نیست.
من به آقای یونسی گفتم که وزارت اطلاعاتی که از فیلتر هایش آقای ملک مدنی عبور کند اما آقای احمدی نژاد عبور نکند باید این وزارت اطلاعات را یک تجدید نظر اساسی درش کرد. جمله ای که من گفتم این بود و الان هم می گویم. هیچ اعتقادم تغییر نکرده. بعد آقای یونسی می گفت که ما در جریان آقای ملک مدنی نبودیم و یک مدیرکل مان صلاحیت ایشان را تایید کرد.
من گفتم که این حرف ها دیگر مسموع نیست که وزیر بیاید بگوید من مطلع نبودم و یک مدیری در زیر مجموعه من آمده این کار را انجام داده. من ایرادم به سیستم وزارت اطلاعات است که اگر قرار باشد از آن آقای ملک مدنی عبور کند اما آقای احمدی نژاد عبور نکند این وزارت اطلاعات اشکال دارد.
چرا آقای احمدی نژاد را تایید نمی کردند؟
می گفتند آقای احمدی نژاد در زمان استانداری اردبیل یک سری معاملات نفتی کرده که مباشرش هم آقای محصولی بود. آن موقع هم حالا خوشبختانه یا بدبختانه در زمان آقای هاشمی خیلی از استانداران استان های مرزی این کار ها را می کردند. معامله می کردند، می آوردند، می بردند. پولش را هم می آوردند کارهای عمرانی می کردند؛ یک جاده ای می کشیدند، یک جایی را آسفالت می کردند.
بخاطر دفاع از احمدی نژاد پشیمان نیستم
اگر می خواهیم بگوییم خلاف قانون بوده، این خلاف قانون خیلی جا ها در کشور رسم بود. اگر بخواهیم بگوییم میل شخصی بوده و سوء استفاده ای صورت گرفته، من آن موقع که هیچ، همین الان هم معتقدم که آقای احمدی نژاد اهل این گونه مسائل نیست. آقای احمدی نژاد آدم ساده زیستی است و در این مسائل مراقبت می کند از خودش و حواسش جمع است که خلاصه حلال و حرام قاطی نشود.
حالا از شخص آقای احمدی نژاد کمی آن طرف تر برویم ممکن است از آن 3000 میلیارد هم در بیاید اما خود آقای احمدی نژاد و دوستان نزدیکش آدم هایی نیستند که بگوییم خدایی ناکرده دست شان ناپاک است. آن موقع هم به آقای یونسی همین را گفتم. یعنی رفتم پیش ایشان و گفتم شما مشکلتان با آقای احمدی نژاد چیست؟ گفتند در اردبیل این کارها را کرده. همه این حرف ها را من آن موقع خودم به آقای یونسی گفتم.
پس اینکه شما تایید صلاحیت آقای احمدی نژاد برای شهرداری را گرفتید صحت دارد؟
تایید نه! من رفتم بحث سیاسی کردم با آنها. الان هم اگر قرار باشد آن بحث سیاسی را بکنم عینا همان حرف ها را تکرار می کنم. یعنی الان 10 سال از آن ماجرا می گذرد اما من هیچ پشیمان نیستم از آن بحث ها و دفاع از آقای احمدی نژاد. من آن زمان می بایست از آقای احمدی نژاد حمایت کنم و در آن حد همین الان هم از آقای احمدی نژاد حمایت می کنم. الان مساله ما با آقای احمدی نژاد مسائل دیگری است و مشکلات دیگری با ایشان داریم.
گفته بودید برای شناخت آقای مشایی 7-8 واحد لازم است. حالا شما که سال ها با آقای احمدی نژاد آشنایی داشتید ایشان را نشناختید. واقعا فکر می کنید با 7-8 واحد می شود آقای مشایی را شناخت؟!
بله درست است. ببینید آقای احمدی نژاد در آن زمان و در آن ظرفیت هایی که من با ایشان کار می کردم خب بیشتر ظرفیت های مثبتش به چشم می آمد.
فکر نمی کردم کار احمدی نژاد به اینجا برسد
فکر می کردید احمدی نژاد به اینجا برسد؟
اصلا. به هیچ عنوان. اتفاقا یک خبرنگاری از من پرسید احمدی نژاد 84 با احمدی نژاد الان چه فرقی کرده که تو آن موقع حامی اش بودی اما الان دیگر نیستی؟ من گفتم او تفاوتی نکرده، من اطلاعاتم از آقای احمدی نژاد زیاد شده. من آن موقع اطلاعاتم کم بود از آقای احمدی نژاد.
احمدی نژاد الان همان احمدینژاد قبلی است؟
احمدی نژاد تغییر نکرده اما بعضی از زوایای روحی اش تا رئیس جمهور نمی شد رو نمی شد! چون مسئولیت های قبلی اش جایی نبود که بتواند اینگونه عمل کند. البته می دانید که سال 84 علی رغم اینکه آقای احمدی نژاد عضو جامعه اسلامی مهندسین بود اما کاندیدای ما نبود.
یعنی با اینکه آدم تشکیلاتی ای هستم اما هیچ موقع منافع ملی را فدای دستی تشکیلاتی نکردم. آقای لاریجانی جزو تشکیلات ما نبود اما ما رفتیم از آقای لاریجانی حمایت کردیم. اما وقتی ایشان رای آورد ، خب ما خوشحال شدیم علی رغم اینکه ما از کس دیگری حمایت کرده بودیم. من همانجا به او پیشنهاد کردم که این نیروهای اصولگرایی که رقیب شما بودند و رای نیاوردند، اینها آدم های به درد بخوری هستند. اینها را بیاور در دولت و یک دولت قدرتمند اصولگرا تشکیل بده. آقای احمدی نژاد آنجا گفتند که من ژنرال نمی خواهم.
رئیس جمهور حتی نمی گذارد سربازها، گروهبان شوند!
من همانجا احساس کردم که وای بر ما. آقای رئیس جمهوری که می خواهد وزارتخانه اش را با سرباز اداره کند! البته ما برای سرباز احترام زیادی قائل هستیم اما واژه سرباز یعنی بله قربان. یعنی به چپ چپ، به راست راست. آقای احمدی نژاد گفت من ژنرال نمی خواهم و سرباز می خواهم و ما دیدیم که این کار را کرد. حالا ژنرال که هیچ،هر کس هم که سرباز بود تا می آمد گروهبان می شد، حذفش می کرد و این برای کشور گرفتاری ایجاد کرد.
شما به عملکرد آقای احمدی نژاد از سال 84 تا کنون چه نمرهای می دهید؟
به نسبت چه کسی؟ اول بگویید 20 مال چه کسی است بعد من می گویم به ایشان چند می دهم. چون نمره واقعا نسبی است. یک زمان شما می گویید 20 مال امام زمان (عج) است خب اینها هم که ادعا داشتند که ما مدیریت امام زمانی داشتیم دیگر. پس به اینها هم باید 20 بدهیم.
احمدی نژاد از هیچ کس جز خدا نمی ترسد
بالاخره نسبت به برنامهها و کارهایی که باید انجام می شد و انجام شد شما چه نمره ای به عملکرد ایشان می دهید؟
آقای احمدی نژاد هم نقاط مثبت و قابل افتخاری دارد و می شود از تجربیاتش، از رفتارهایش و اخلاصش استفاده کرد. من یک حرفی زدم بعضی ها تعجب کردند اما الان هم می گویم. گفتم آقای احمدی نژاد در زندگی اش از هیچ کسی غیر از خدا نمی ترسد. الان هم می گویم. واقعا شجاع است.
بعضی را ها هم که قبول دارد مانند مشایی و غیره از همان جنبه ایمانش است نه اینکه خرده برده ای داشته باشد یا از یک جهت دیگری بترسد. واقعا اعتقاد به اینها دارد و می ترسد گوش به حرف اینها ندهد. باز نه اینکه از دنیایش بترسد بلکه فکر می کند به یک وظیفه شرعی اش عمل نکرده اگر گوش به حرف اینها ندهد.
اگر اینگونه باشد که بلا تشبیه خوارج هم همین تفکرات را داشتند؟
بله. اتفاقا اشکال همینجاست اتفاقا. اشکال اصلی همین است که یک نفر به یک تفکری می رسد و از هیچ کس هم مشورت نمی گیرد و خرد جمعی را هم قبول ندارد و با مراد های خودش که مراجع و ولی فقیه هستند چک نمی کند و به همان نتیجه ای که خودش می رسد عمل می کند. این می تواند نقطه انحراف باشد.
اگر رئیس جمهور شوید از این کاندیدا های موجود از چند نفرشان در کابینه تان استفاده می کنید؟
ببینید ما حداقل با این 5 نفری که ائتلاف کردیم هیچ قراردادی نبستیم و هیچ قولی هم ندادیم و این طور نیست که اگر آنها به نفع من کنار بروند و من رئیس جمهور بشوم باید از اینها در کابینه ام استفاده کنم. من واقعا دنبال آدم های کارآمد هستم و در این بخش هم باز هستم. بگذارید مثالی هم بزنم حالا شاید به شما بربخورد اما مثلا از همین دولت آقای احمدی نژاد 3 – 4 نفر از وزرا را می شناسم که اینها به درد کار در وزارتخانه های من می خورند.
از وزرای احمدی نژاد و خاتمی استفاده می کنم
چرا به ما بر بخورد؟!
نه می خواهم کمی جلو تر بروم. از دولت آقای خاتمی هم بنده همین الان 3 – 4 نفر هستند که می خواهم از آنها استفاده کنم. چون بعضی ها فکر می کنند که هر کسی در دولت آقای خاتمی بوده اصلاح طلب است.
من سراغ دارم 3 – 4 نفری را که در دولت آقای خاتمی بودند و آن موقع هم ما به عملکردشان اعتراض داشتیم. مثلا آقای حسین مظفر. آقای مظفر همان موقع هم که در دولت آقای خاتمی بود ما به عملکردش اعتراض داشتیم اما می دانستیم که از روی تفکر اصلاح طلبی نبوده. بلکه از روی یکسری مصلحت اندیشی هایی بوده که آن مصلحت اندیشی ها را ما قبول نداشتیم.
بنابراین از دولت آقای خاتمی هم می توانیم وزرایی را پیدا کنیم که امروز به درد کار می خورند و هیچ مشکل اعتقادی و سیاسی ندارند. دوستانی هم که آمدند بسیاری از آنها را من معتقدم به درد می خورند. واقعا به درد . کار های اجرایی خوب و سنگین می خورند.
بله حتما در حد وزارت هستند. نه فقط این 5 نفر، کل جامعه اصولگرایی که الان آمده اند در میانشان حتما افرادی هستند که به درد وزارت می خورند و می توانند مسئولیت های مهم را بر عهده بگیرند.
ولایتی به درد وزارت امورخارجه می خورد و قالیباف وزارت مسکن
می توانید چند نفرشان را نام ببرید؟
مثلا فرض بفرمایید آقای ولایتی. آقای ولایتی برای وزارت امور خارجه و دبیری شورای عالی امنیت ملی خیلی به درد می خورند.
دیگران چطور؟
آقای قالیباف هم می توانند. مثلا در حوزه مسکن ایشان به درد می خورند.
آقای حداد چطور؟
آقای حداد معلوم نیست که افتخار بدهند اما بهترین جا برایشان یا وزارت آموزش و پرورش است یا فرهنگ و ارشاد. البته هر کدام از این عزیزان که واقعا آماده باشند و افتخار بدهند که کمک بکنند ما حتما از حضورشان استفاده می کنیم.
احمدی نژاد از تحمیل مشایی به نظام ناامید نیست
فکر می کنید استراتژی دولت برای انتخابات چه باشد؟
ببینید آن چیزی که روشن است این است که آقای احمدی نژاد آرزوی نهایی اش این است که بتواند آقای مشایی را نه اینکه به نظام بقبولاند؛ بلکه تحمیل کند به نظام. چون الان از اینکه بتواند نظام را قانع کند که مشایی می تواند رئیس جمهور بشود نا امید است.
اما از اینکه بتواند یک شرایط اضطرار به وجود بیاورد که نظام مجبور بشود نا امید نیست. به همین دلیل هم الان فکرش را جای دیگر متمرکز نمی کند. حتی من اخیرا شنیدم که یک تیپ هایی مثل نیکزاد را که ما فکر می کنیم می تواند جانشین آقای مشایی باشد را پیشنهاد دادند که برو کاندیدای شورای شهر تهران بشو.
این معلوم می کند که اصلا برای مراحل بعدی الان برنامه و فکر ندارند و می خواهند کاملا متمرکز بشوند روی فاز اول پروژه. البته این به معنای این نیست که اگر نشد کس دیگری را نداشته باشند. لابد افراد دیگری هم در ذهنشان هستند و دارند کار می کنند.
اگر آقای مشایی تایید صلاحیت نشوند چه اتفاقی می افتد؟
آقای احمدی نژاد ممکن است خیلی عصبانی و ناراحت بشوند، ممکن است حتی تب هم بکند، اما اینکه تصور کنیم که آقای احمدی نژاد ممکن است اوضاع عادی را به بریزد، من این تصور را از آقای احمدی نژاد ندارم.
ایشان ممکن است یک جاهایی یک اصرارهایی داشته باشد اما کلیت نظام، آرامش نظام و حل مسائل نظام را حتما جزو برنامه های استراتژیک خودش می داند و این کار را نخواهد کرد.
البته نظام هم تمهیدات لازم را دارد تا اگر یک کسی خواست کار را زمین بگذارد، بدون آن فرد هم بشود کار را پیش برد. ما برگزاری انتخابات در روز موعود خیلی برایمان مهم است . حضرت آقا هم یکبار فرمودند که تابه حال هیچ انتخاباتی را نداشتیم که یک روز به تاخیر بیافتد.
من خاطرم هست که در مجلس سوم که اکثریت آن دست دوستان چپ ما بود، اینها برای انتخابات خبرگان که قرار بود روز جمعه برگزار بشود، روز سه شنبه طرح سه فوریتی ای را آوردند که انتخابات به تاخیر بیافتد و قرار بود روز چهارشنبه بررسی شود و خب چون اکثریت را هم داشتند حتما رای می آورد. ما دیدیم که هیچ راهی نداریم و اگر هر کاری هم بکنیم اینها می آیند و تصویب هم می کنند و تمام می شود. تنها کاری که می توانستیم انجام دهیم آبستراکسیون بود و این مار را انجام دادیم و روز چهارشنبه اصلا مجلس رسمی نشد و روز جمعه انتخابات برگزار شد و تمام!
می خواهم بگویم که اینها همه راه دارد ولی خب راه ها ممکن است راه های عادی نباشد. حتما نظام برای این سناریو ها هم راه حل های لازم را پیش بینی کرده. هرچند که من اصلا احتمالش را صفر می دانم اما اگر همین احتمال صفر هم اتفاق بیافتد تدابیر لازم را اندیشیده است.
رئیس جمهور فرود آرامی خواهد داشت
آقای احمدی نژاد یک فرود آرام خواهد داشت؟
بله حتما.
گفته بودید که آقای مشایی به درد ریاست جمهوری نمی خورد. شما اگر رئیس جمهور بشوید از آقای مشایی در چه پستی استفاده می کنید؟
من بعید می دانم که بشود با آقای مشایی کار کرد. ایشان می توانند برای خودشان در بخش های خصوصی کار بکنند و مثلا می توانند یک مرکز فکری برای خودشان ایجاد کنند که قاعدتا هم دنبال اینجور کار ها هستند.
آیا مشایی را دارای تفکر خاصی می دانید که بتواند مرکز فکری ایجاد کند؟
خودش که معتقد هست دارای تفکر خاص هست و کافی است که خود آدم به این جمع بندی برسد و لازم نیست که دیگران هم همین اعتقاد را درباره ایشان داشته باشند؟
این کار نیاز به مجوز ندارد؟
به هر حال در این 8 سال اینها خیلی از کارها را بدون مجوز انجام دادند. ممکن است بعدا هم بتوانند بدون مجوز بعضی کارها را بکنند.
جبهه پایداری نیاز به پختگی دارد
گفته بودید جبهه پایداری ها باید کمی دم بکشند. فکر می کنید چه زمانی دم می کشند؟!
من واقعا قصد تحقیر یا توهین یا خدایی ناکرده چیز دیگری ندارم و الان هم عرض می کنم که پختگی واقعا نیازمند طی یک مراحلی است. خود ما ها هم همینجور هستیم.
ممکن است وقتی یک مجموعه ای را راه می اندازیم تا این تیزی های سنگ ها به هم بسابد و نرم شود و تیزی های آن گرفته شود و به اصطلاح سنگ رودخانه شود چند سال وقت می خواهد. همین الان هم اینها قابل مشاهده است.
مثلا در شورای مرکزی جبهه پایداری لایه قم با لایه تهران اختلاف نظر دارند. یا مثلا در اولین شورای مرکزی شان عذر سه چهار نفر را خواستند. باید این مراحل طی شود. مثلا در رابطه با آقای احمدی نژاد الان مواضع اعضای پایداری همه با هم یکی نیست.
بعضی ها گناهان آقای احمدی نژاد را غیر قابل بخشش می دانند و بعضی ها هم معتقدند که حالا اشتباهی بوده و آدم می تواند برود با آنها کار کند. من همین طیف مواضع اینها در رابطه با احمدی نژاد را گفتم. گفتم این باید کمی طول بکشد تا به یک جمع بندی روشن و مشخص برسند.
ماجرای درخواست باهنر از احمدی نژاد برای اعطا کارخانه به اصولگرایان
در روزهای گذشته آقای احمدی نژاد حرف هایی زدند که بیشتر شبیه به تهدید به افشاگری بود. صحبت هایی هم داشتند در باره کسانی که در ابتدای دولت از او کارخانه خواسته بودند تا بتوانند یکسری کارها را انجام بدهند که به نظر می رسید روی صحبت شان با شما بود. نظر شما در این رابطه چیست؟
ببینید من اعتقادی داشتم و با آقای احمدی نژاد صحبتی کردم همان اوایل و گفتم بالاخره شما که می خواهید خصوصی کنید و شاید بیش از 100 میلیارد تومان بنگاه های اقتصادی را به بخش خصوصی واگذار کنید بالاخره بخشی از اینها باید جاهایی برود که آدم به اینها اعتماد داشته باشد که آنهایی که اینها را تحویل می گیرند به اصطلاح اگر گوشتش را هم می خورند، استخوانش را دور نیاندازند. و از طرفی هم گفتم که ما الان نداریم اما علاقه مندیم که مثلا 20 سال دیگر شرکت هایی داشته باشیم مثل شل یا پتروناس یا جی ام که بنگاه های بزرگ اقتصادی هستند.
این را هم شما در نظر داشته باشید که الان دنیا بورس است و هر روز و هر ساعت دارد سهام مبادله می شود اما شل یعنی انگلیس، کوکا یعنی آمریکا، بنز یعنی آلمان. ممکن است سهام بنز هر روز هم مبادله بشود و یک نفر در توکیو بخرد ، یک نفر در کالیفرنیا بخرد اما برند آن مال آلمان است.
من گفتم ما نیاز داریم که این جور موسساتی را درست کنیم و تقویت کنیم و بزرگ کنیم و بفرستیم جلو. گفت خب مثلا چه کار کنیم؟ گفتم مثلا همین پتروپارس اگر بخواهیم بفروشیم مثلا 100 میلیارد تومان قیمت دارد. این مبلغ برای دولت رقمی نیست اما این پتروپارس می تواند در آن سرمایه گذاری شود که امید داشته باشیم این 20 سال دیگر، 40 سال دیگر می شود شل.
من اتفاقا برایش پیشنهاد مشخصی دادم و گفتم سهام آن را به سه دسته تقسیم کن. یک دسته را بده به پرسنل فعلی پتروپارس. یک گروه را هم بده به مدیران سطح بالای نفتی ما بعد از انقلاب؛ وزرای نفت یا مدیرعامل های شرکت نفت و یک بخشی را هم بده به نفتی های ما در سطح دنیا. ما الان در دنیا ایرانی های بسیار مجرب و ماهری در زمینه نفت داریم که در آمریکا و کانادا و اروپا هستند. این خودش یک جاذبه ای ایجاد می کند. چون اینها ایرانی هستند و به ایران هم علاقه مند هستند.
حالا فرض کنید که 10 میلیون تومان سهام به یک نفر هبه بکنیم و بگوییم اصلا پول هم نمی خواهد بدهی اما شما در پتروپارس اینقدر سهم داریم و این را شرط بگذار که مثلا ما این سهام را به شما می دهیم به شرطی که پتروپارس هر سال ظرفیت خودش را دوبرابر بکند. این پیشنهاد ما بود و نوشتیم و به ایشان دادیم. احمدی نژاد گفت خیلی خوب است. گفتیم خب چه کار کنم ؟ گفت برو پیش آقای محصولی. رفتم با ایشان مطرح کردم ایشان هم گفتند خیلی خوب است.
گفتم خب حالا باید چه کار بکنیم؟ گفتند می دهم به وزیر اقتصاد ودارایی. یک چند هفته و یک ماهی گذشت. به آقای دانش جعفری به شوخی گفتم بابا شما چقدر کند هستید؟ اگر دولت های قبلی بودند دستور رئیس جمهور را 24 ساعته اجرا می کردند که آقای دانش جعفری گفت آقای احمدی نژاد نامه را گرفته و گذاشته در کشوی میزش. لابد برای روز مبادا. این را هنوز هم دارم و اگر روزی کاره ای بشوم فکر می کنم سرمایه گذاری های دراز مدت خیلی بهتر است تا اینکه یک پولی بگیریم و با آن آبنبات چوبی و قاقا لی لی بخریم و بخوریم و تمام بشود.
آخرین نظرسنجی ائتلاف پنج نفره چطور بود؟
ببینید نظرسنجی های متنوعی انجام می شود و بخشی از آن به ما می رسد. من یک اطلاعاتی دارم اما قرارمان با دوستان این است که این کار ها را نکنیم.
الان همه می گویند ما اول هستیم.
ما پیشنهاد مشخصمان این بود که ما یک تقاطع بدهیم بین 5 نظرسنجی. نظرسنجی بسیج، صدا و سیما، ناجا، واجا و جهاد دانشگاهی. بعضی از اینها می گویند ما به این سادگی نظرسنجی هایمان را به شما نمی دهیم.
حالا اینها دیگر چیزهایی است که ما داریم دنبال می کنیم. ولی قرارمان این است که اینها را با هم تقاطع بدهیم و اگر پاسخ روشنی به دست نیاوردیم آن موقع خودمان یک نظر سنجی جداگانه توسط بخش خصوصی انجام بدهیم. البته چون یک مقدار گران در می آید تلاش می کنیم که آن کار را تا می شود خودمان انجام بدهیم اما اگر گیر کردیم آن نظرسنجی را هم انجام می دهیم و کار را تمام می کنیم.
ناطق نوری قوی ترین رئیس مجلس بود
شما 7 دوره مجلس بودید و با روسای زیادی هم کار کردید. از بین اینها کدام را قوی تر دیدید؟
من آقای ناطق را قوی تر از همه دیدم.
دوستانم در شهرستان هزینه تبلیغاتم را می دهند
هزینههای تبلیغاتیتان از کجا تامین می شود؟
ببینید ریاست جمهوری با مجلس متفاوت است. البته اگر کاندیدا ها یک مقداری محدود تر بشوند من فکر می کنم صدا و سیما می تواند همه پیام ها را به مردم منتقل کند و من فکر می کنم دیگر هیچ نیازی به تبلیغات نباشد.
من خواهشم این است که هم رسانه ها، هم نخبگان و هم فعالان سیاسی حداقل این دفعه از هر کدام از کاندیدا ها که برنامه می پرسند، یک کارنامه هم بپرسند تا بشود یک مقداری این برنامه را با کارنامه تطبیق داد که چه کاره بودند و چه کردند. صدا و سیما من فکر می کنم کفایت می کند. علاوه بر این یک کارهای جزئی هم هست که هزینه دارد اما هزینه آن خیلی کم تر از مجلس است. مجلس هزینه هایش خیلی بالا است. اگر هزینه هایش بخواهد متمرکز داده شود گران در می آید اما اگر ما در استان ها به ستادهایمان بگوییم که شما هرچه در آوردید خرج کنید این هزینه ها را کاهش می دهد.
مگر ستادهای شما درآمدزایی دارند؟
نه ببینید بنده هیچ تردیدی ندارم که مثلا در اصفهان من حداقل هزار تا دوست دارم که این هزار تا دوست ممکن است که یک میلیون نتوانند بدهند اما نفری سی چهل هزار تومان می توانند بدهند. سی چهل هزار تومان می شود یارانه یکی از بچه هایشان در ماه. این را می توانند بدهند.
خب هزار تا سی چهل هزار تومان بدهند می شود 4 میلیون که برای استان اصفهان در ریاست جمهوری واقعا بس است. شاید برای مجلس 400 میلیون هم بس نباشد اما برای ریاست جمهوری بس است. یک موقعی ما رفتیم خدمت یکی از بزرگان گفتیم حاج آقا به ما مقداری پول بده می خواهیم کار سیاسی بکنیم. ایشان به ما فرمودند که من پیشنهاد می کنم شما گدایی بکنید تا محتاج خلق نشوید. حالا ما هم گدایی می کنیم تا محتاج خلق نشویم.
ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.