به گزارش مشرق به نقل از فارس، آذربايجانيها در سال دو بار مسابقه انتخابي و يا همان قهرمان کشوري برگزار ميکنند. يکي پيش از جهاني و يا المپيک و ديگري براي انتخاب تيم اعزامي به مسابقات قهرماني اروپا که امسال هر دو رقابت آنها براي ايرانيها حساس و حاشيهساز شد.
اولي با حضور سامان طهماسبي و حاشيههاي پيرامونش همراه شد که درنهايت دارنده دو مدال برنز جهان دومليتي شد و حتي در جهاني 2010 مسکو هم با دوبنده آذربايجان کشتي گرفت.
دومي نيز که در روزهاي اخير در باکو برگزار شد، با حضور سيدمحمدرضا آذرشکيب سنگينوزن آزاد و سامان طهماسبي، قاسم رضايي و بشير باباجانزاده فرنگيکاران ايراني به انجام رسيد.
در چنين شرايطي با ناصر نوربخش يار غار محمد بنا و سرمربي تيم ملي جوانان تماس گرفتيم که او بار ديگر به حقايقي از ورزش اول ايران اشاره کرد. متن گفت و گوي فارس با نوربخش را بخوانيد:
* باز هم فرنگيکاران ايراني در مسابقات قهرمان کشوري آذربايجان کشتي گرفتهاند. از اين مسئله اطلاع داشتيد؟
نه من هم شنيدهام که چند نفر در باکو روي تشک رفتهاند. آنها نفراتي بودند که شايد ديگر براي خود شانسي براي مليپوش شدن قائل نبودند.
* شايد در مورد طهماسبي و رضايي اين شرايط وجود داشته باشد اما باباجانزاده جوان است.
به هر حال مسائلي هست که بچهها به آذربايجان کشيده ميشوند. مسئله اصلي پول است. آنها پول خوبي ميدهند. آذربايجان گرچه در اوزان پايين شرايط خوبي دارد؛ اما سنگينوزنهاي خوبي ندارد و به همين دليل مسابقاتش را به شکل اوپن (باز) برگزار ميکند تا کشتيگيران کشورهاي همجوار هم در آن حضور داشته باشند و اگر وضعيتشان خوب بود بتوانند براي تيم ملي اين کشور کشتي بگيرند.
* اين درست است؟
ورزش ما آماتور است، کشتي هم حرفهاي نيست. ما باشگاه نداريم که کشتيگير با آن قرارداد داشته باشد و به واسطه قرارداد، نتواند براي تيم ديگري مبارزه کند. در واقع تعهد قانوني وجود ندارد. به همين دليل کساني که ديگر به تيم ملي خودمان دعوت نميشوند، به فکر حضور در مسابقات ديگر کشورها ميافتند. جز بشير که شرايطش به نسبت بهتر است، باقي نفرات تقريبا از رده خارجند. پس حالا بايد مشکلات ماليشان را برطرف کنند. عدهاي به ديگر کشورها ميروند و کارگري ميکنند، عدهاي تجارت و کشتيگيران هم کشتي ميگيرند. حالا حتما اينطور نيست که آذربايجان به همه اين نفرات پيشنهاد کار دهد.
* اين يک خطر براي کشتي ما محسوب نميشود؟
آذربايجانيها در زمينه قهرمانپروري خيلي هزينه ميکنند. ببينيد براي مدال المپيک چه جوايزي را در نظر ميگيرند اما در ايران در حالي که کشتي ورزش اول ماست و هميشه بيشترين نتيجه را ميگيرد، چه برخوردي ميشود؟ به زور ليگ داريم اما باشگاهي وجود ندارد. اين پولهايي هم که در ليگ جابجا ميشود هزينه يک سال مکملهاي غذايي کشتيگيران هم نميشود. شايد نياز باشد آنها در طول سال 15 ميليون تومان هزينه تغذيهشان کنند که با اين پولها نميتوان آن را تامين کرد. آتيه و آينده ورزشکار را هم بايد در نظر گرفت. قهرمانان ما ديگر فرصتي آنچناني ندارند که بتوانند خوب درس بخوانند و يا شغلي داشته باشند. در چنين شرايطي شايد بتوان به آنها حق داد که در آذربايجان کشتي بگيرند. اين در فوتبال امري غيرعادي نيست و آنها ميتوانند لژيونر بشوند. اميدوارم روزي برسد که بتوانيم ما هم به ديگر کشورها کشتيگير صادر کنيم.
* وضعيت مربيان چطور است؟
آنها که شرايطشان بدتر هم هست. مثلا خود من 20 سال درس خواندهام و 35 سال هم سابقه کار دارم، شبانهروز در اردوهاي ملي به سر ميبرم؛ اما شايد به اندازه يک کارگر افغاني هم پول نگيرم. اگر در دانشگاه تدريس ميکردم فقط دو تا سه روز درگير کار بودم و چند برابر اين پول ميگرفتم. متاسفانه اصلا به کشتي توجهي نميشود. تازه امروز توجه بهتر از قبل هم شده! اما ضابطهاي براي پرداختها وجود ندارد. يک مربي در شهرستانها 30 تا 50 هزار تومان دريافت ميکند. من مربياي را به عراق معرفي کردم که حالا ماهي دو ميليون تومان ميگيرد. در چنين شرايطي نبايد ناراحت باشيم که چرا مربيان و کشتيگيرانمان در چنين مسابقاتي حضور پيدا کنند.