
گروه فرهنگي مشرق - شيخ مفيد از امام جعفر صادق عليه السّلام روايت مي کند که فرمود: هنگامى که امام حسين عليه السّلام از مدينه حرکت نمود ... گروه هائى از جن که مسلمان بودند به حضور امام حسين مشرف شدند و گفتند: اى سيد ما! شيعه و انصار تو هستيم، هر امرى که دارى و هر چه که مي خواهى بما بفرما! اگر تو ما را بقتل کليه دشمنانت مأمور فرمائى و در همين مکان باشى ما براى تو کافى خواهيم بود.
امام حسين عليه السّلام به آنان جزاى خير داد و فرمود:
آيا قرآنى را که خدا بر جدم نازل کرده قرائت نکرده ايد که مي فرمايد: در هر جا که باشيد مرگ شما را مي ربايد و لو اينکه در برج و باروهاى مرتفع و محکم باشيد.
نيز مي فرمايد: حتما آن افرادى که قتل براى آنان نوشته شده بسوى محل شهادت خود خواهند رفت اگر من در مکان خود بمانم پس اين مردم چگونه آزمايش خواهند شد؟
و چه کسى در بقعه من که در کربلاء است ساکن خواهد شد؟ در صورتى که خدا در موقع گسترش زمين آن بقعه را براى من انتخاب نموده و آن را پناگاهى براى شيعيان ما قرار داده و در دنيا و آخرت براى ايشان محل امن و امان خواهد بود.
شما در روز شنبه که روز عاشورا است و من در آخر آن روز شهيد خواهم شد نزد من بيائيد. در آن روز احدى از مردان اهل بيت و برادران من باقى نخواهد ماند. آن روز سر من براى يزيد فرستاده خواهد شد.
گروه جن در جواب آن بزرگوار گفتند: اى حبيب خدا و پسر حبيب خدا! اگر اطاعت امر تو واجب نبود و جايز بود که ما با دستور تو مخالفت کنيم به خدا قسم کليه دشمنان تو را قبل اينکه به تو برسند نابود مي کرديم.
امام حسين عليه السّلام در جواب آنان فرمود: به خدا قسم که ما از شما بر ايشان مسلط تر مي باشيم. ولى بايد هر کس هلاک و کافر مى شود با دليل و بينه هلاک شود و هر کسى که زنده و مؤمن مي گردد به وسيله دليل و بينه باشد.
(زندگانى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام/ ص: 362)
****
در اين حديث زيبا خوانديم ضمن ماجراي کربلا سپاه عظيمي از جنيان به محضر ابا عبدالله الحسين عليه السّلام راه يافته و از آن بزرگوار درخواست اجازه نمودند تا با دشمنان نبرد کرده و سپاهيانشان را درهم شکنند، اين حضور جنيان در کربلا و اجازه اذن طلبيدنشان يادآور نکته اي بس ارزشمند مي باشد که عبارت است از وسعت گستره ولايت آل البيت عليه السّلام که نه تنها آدميان بلکه جن را نيز در بر گرفته و بر اين موجودات شگفت انگيز فرمان روايي مي کند.
حضرت محمد(ص) و خاندان مطهر وي بر همه آفريده هاي خداوند ولايت دارند وطبيعتا جنس جن نيز از زمره همين مخلوقاتند. حکومت اين خاندان از ملک سليمان نيز برتر بوده و مانند آن هرگز تا قيامت براي هيچ پادشاهي ديده نشده است.
هر ولايتي شامل مفهومي دو سوبه است: از يک سو، اميري و فرمانروايي فردي که اطاعت از او واجب است و از سوي ديگر محافظت و سرپرستي از رعيت؛ در واقع وليّ و سرپرست اداره ي امور افراد تحت حمايت خود را بر عهده دارد.
لذا بر جن نيز چون آدميان لازم است که نسبت به اولياء خويش سرسپردگي داشته، مراتب بندگي و فرمانبري از اين بزرگواران را به اثبات برساند به اين ترتيب که:
- براي فراگرفتن احکام و معارف دين حق به سراغ امام زمان خود رفته و آنچه لازمه ي دينداريست از ايشان بياموزند.
- در مشکلات و سختي ها به اين بزرگوار رجوع کرده و استعانت جسته، راهنمايي و دعاي خير بخواهند.
- زماني که در روابط بين خود دچار هر گونه اختلاف و نزاعي گشتند داوري و حکميت به محضر امام زمان برده و حکم و نظر آن حضرت را جويا شده و گردن نهند.
- و بطور کلي رجوع به امام و اطاعت از فرامينش در همه ي زمينههاي جزئي و کلي
در روايت آمده امير المؤمنين على عليه السّلام با يک عالم يهودى گفتگو مي کردند و او درمقام تفاخر مي گفت: اين حضرت سليمان است که شياطين(جنيان) به فرمان او بودند و هر چه مى خواست اعم از معبدها و تنديس ها و تمثال ها... برايش مى ساختند.
حضرت على عليه السّلام به او فرمود: همين طور است، ولي به حضرت محمّد صلّى الله عليه و آله بهتر و برتر از آن عطا شده، شياطين(جنيان) در حالى تحت فرمان سليمان بودند که هنوز در کفر بسر مى بردند، ولى جنيان تحت امر محمّد صلّى الله عليه و آله همه مؤمن بودند... که خداوند درباره ي ايشان مى فرمايد: وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ ...،
زماني پيامبر داخل نخلستان بود، آنان خدمت آن حضرت آمدند و عذرخواهى کرده و گفتند: ما گمان کرديم که خداوند هنوز کسى را مبعوث نفرموده و از پى آن هفتاد و يک هزار تن از ايشان با پيامبر صلّى الله عليه و آله بيعت نمودند که روزه گيرند و نماز گزارند و حجّ بجاى آرند و جهاد کنند و خيرخواهى مسلمين کنند و از ياوه گويي هاى خود درباره خداوند عذر خواستند. اى يهودى اين عطا برتر از آن چيزى است که به سليمان داده شده، پس پاک و منزّه است خداوندى که شياطين را پس از تمرّد براى نبوّت محمّد مسخّر نمود... .
(احتجاج/ ص: 459)
آل محمد(ص) واسطه خلقت و عبوديت جنيان
امام باقر عليه السّلام ضمن روايتي در مورد لا إِلهَ إِلَّا الله مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله فرموده اند: خداوند با اين دو جمله پرستش گرديده است و از جن و انس و ملائکه نيز همين پرستش را خواسته اند؛ هيچ ملک و پيامبر و انسان و جنى خداوند را پرستش نکرده مگر به شهادت لا إِلهَ إِلَّا الله و مُحَمَّدٌ رَسُولُ الله و خداوند هيچ موجودى را نيافريده مگر براى عبوديت.
(بخش امامت-ترجمه جلد هفتم بحار الانوار/ ج3/ ص: 48)
وصايت و ولايت ائمه(عليهم السلام)
ابو حمزه ثمالى از حضرت باقر عليه السّلام روايت مي کند که آن جناب فرمود:
خداوند محمد را بر جن و انس مبعوث فرمود، و پس از وى دوازده نفر وصى قرار داد که بعضى از آنها گذشته اند و بعضى هم باقى مانده اند و هر وصيى بايد بر روش خودش انجام وظيفه کند... .
(زندگانى چهارده معصوم عليهم السلام/ ص : 506)
نيز از حارث اعور همدانى نقل شده که روز جمعه اى امير المؤمنين عليه السّلام در مسجد کوفه سخنرانى مي کرد ناگاه يک افعى از طرف باب الفيل روى آورد که سرش از سر شتر بزرگتر بود و به طرف منبر روانشد مردم از ترس در دو طرف مسجد پراکنده شدند افعى آمد تا آنکه بر فراز منبر شد خودش را کشاند به طرف گوش امير المؤمنين به اذن و اجازه آن حضرت چيزى به گوشش گفت مدتى سر بگوشى صحبت کردند بعد از منبر فرود آمد و رفت و از همان باب امير المؤمنين که باب الفيل است بيرون شد و ناپديد گرديد.
زن و مرد مؤمنى نماند مگر اينکه گفت اين کار از شگفتي هاى امير المؤمنين است و منافقى بجا نماند جز اينکه گفت اثر سحر على است. حضرت فرمود اى مردم! من ساحر نيستم اين افعى که شما ديديد وصى و جانشين محمّد صلّى الله عليه و آله است بر جنيان ولى من وصى محمّد بر جن و انس هستم اين افعى از شما بهتر اطاعت مرا مي کند او خليفه و جانشين من است در ميان جنيان.
در ميان آنان جنگى واقع شد که در آن پيکار خون ها را هدر کردند، نمي دانستند که چطور از آن جنگ بيرون آيند و چگونه در آن داورى کنند، اکنون آمد از من بپرسد که چه بايد کرد من او را بحق پاسخ دادم و اين افعى جنى بود که به شکل افعى در آمد که برترى و فضل مرا به شما بنمايد او در اين باره نسبت به من از شما داناتر است. اين داستان هم از نشانه هاى امامت آن حضرت است.
(ارشاد القلوب-ترجمه رضايى، ج2، ص: 139)
امام باقر- عليه السّلام- فرمود: حضرت على- عليه السّلام- نشسته بود که اژدهايى را ديد. اژدها گفت: من عمرو پسر عثمان هستم همان که جانشين تو در نزد جنّيان بود، پدرم مرد و به من وصيت کرد نزد تو بيايم و نظر تو را بجويم و من هم آمدم، چه دستور مى فرمايى اى امير مؤمنان؟
حضرت فرمود: به تو تقواى الهى را سفارش مى کنم و اينکه برگردى و جاى پدرت را در ميان جنّيان بگيرى. تو جانشين من نزد آنان مى باشى و آن جنّ باز گشت. آنگاه به آن حضرت گفته شد: يا امير المؤمنين! آيا عمرو نزد تو مى آيد؟ فرمود: آرى، بر او واجب است که نزد من بيايد .
(جلوه هاى اعجاز معصومين عليهم السلام / ص 576 )
- از عباس ابن نجاشى اسدى مرويست که گفت من به حضرت رضا (ع) عرض کردم صاحب امر خلافت هستيد؟
فرمود: بلى به خدا قسم بر تمام انس و جن صاحب اختيارم.
(عيون أخبار الرضا ع-ترجمه آقا نجفى، ج1ص: 21)
جن و خدمتگزاري اهل بيت(ع)
بعلاوه در تاريخ شواهد ديگري نيز از خدمتگزاري اين گروه از مخلوقات خداوند در محضر اهل بيت عليهم السلام به چشم مي خورد از جمله اين که :
سدير مى گويد: امام باقر- عليه السّلام- به من سفارش کرد وسائلى از مدينه براى او تهيه کنم. من هم به قصد مدينه از خانه خارج شدم. سوار بر اسب خويش به گردنه روحاء رسيدم. شخصى را ديدم که جامه اش راتکان مي داد. نزديک او رفتم و گمان کردم تشنه است. پس پياله آبى به او دادم و گفت: «مرا به آن نيازى نيست». نوشته اى به من داد که مهر آن هنوز خشک نشده بود. به مهر که نگاه کردم ديدم مهر امام باقر- عليه السّلام- است، گفتم: چه موقع صاحب اين مکتوب آن را برايت نوشته است؟ گفت: هم اکنون.
نوشته را خواندم. در آن نام وسائلى بود که من مأمور خريد آنها بودم. وقتى به خود آمدم ديدم که کسى در آنجا نيست. آنگاه امام آمد و وقتى او را ديدم به وى گفتم: مردى به من نوشته اى داد که مهر آن هنوز تازه بود. فرمود: آرى، وقتى در کارى عجله داشته باشيم، بعضى از آنها- يعنى جن را- به دنبال آن کار مى فرستيم.
(زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر عليهما السلام/ ص : 159)
شرفياب شدن جنيان به محضر ائمه (ع) براي کسب معرفت
از ابى حمزه ثمالى است که گفت: نزد امام باقر- عليه السّلام- رفتم تا طلب اذن نمايم. به من فرمود: نزد او قومى هستند، کمى صبر کن تا خارج شوند.
ديدم گروهى خارج شدند که من آنان را نمى شناختم. حضرت اجازه ورود داد.
داخل شدم و گفتم: اکنون عصر بنى اميه است و از شمشيرهاى آنان خون مى چکد.
در حالى که نزد شما گروهى ناآشنا را ديدم.
حضرت فرمود: اينها گروهى از شيعيان ما از جن مى باشند و از ما درباره مسائل دينمان سؤال کردند
(خصال-ترجمه فهرى/ ج2 / ص : 549)
جنيان و ياري امام زمان(عج)
مفضل گفت: آقا! آيا جن و فرشتگان براى بشر آشکار مي گردند؟ فرمود:
آرى و الله آشکار مى شوند و با آنها سخن مي گويند، مانند يکنفر آدمى که با بستگان خود سخن بگويد.
عرض کردم: آقا! آيا فرشتگان و طايفه جن همه جا همراه قائم مي روند؟
فرمود: آرى و الله. آنها در زميني واقع در کوفه و نجف فرود مى آيند و عدد ياران او در آن موقع چهل و شش هزار نفر فرشته و شش هزار جن است (در روايت ديگر فرمود چهل و شش هزار هم از جن) خداوند قائم را پيروز مى گرداند.
(جلوه هاى اعجاز معصومين عليهم السلام / ص: 626)
مفضل عرض کرد: آقا! آيا قائم در مکه اقامت مي کند؟
فرمود: نه! بلکه نائب خود را در آنجا مي گذارد، ولى به محض اين که اهل مکه ديدند قائم از ميان آنها رفته است، هجوم مى آورند نائب او را مي کشند. قائم بسوى آنها بر مي گردد و آنها بطور سرشکسته و ذليل و گريه کنان نزد وى مى آيند و التماس کرده و مي گويند: اى مهدى آل محمد! توبه کرديم توبه کرديم، قائم آنها را موعظه مي کند و از غضب خدا مي ترساند و شخصى از اهل مکه را به نيابت خود انتخاب مي نمايد و از مکه خارج مى شود. اين بار نيز اهل مکه هجوم مى آورند و نائب او را مي کشند. قائم هم ياوران خود از طايفه جن را بسوى مکه فرستاده و سفارش مى کند که جز افراد با ايمان يکنفر از آنها را باقى نگذاريد. اگر به ملاحظه رحمت پروردگار نبود که همه اشياء را گرفته و من نيز مظهر رحمتش مى باشم، خودم با شما بسوى آنها باز مي گشتم، زيرا آنها بکلى از خداوند و من فاصله گرفته و هر گونه پيوندى را قطع کرده اند. لشکر مهدى هم بسوى اهل مکه باز مى گردند. به خدا قسم از هر صد نفر آنها بلکه از هر هزار نفر آنان يک نفر را باقى نمي گذارند.
(مهدى موعود - ترجمه جلد سيزدهم بحار/ ص: 1159)
صاحب اختياري و امارت پيامبر صلّى الله عليه و آله و اهل بيت معصومش را بر جنيان مشاهده نموده و ديديم که مومنان جن چگونه سرسپردگي اين خاندان را پذيرا گشته و از مشرکين و کافران قوم خود بيزاري جسته اند و در هنگامه ي ظهور نيز به ياري امام زمان خويش شتافته و در حاکم نمودن دين خدا بر زمين و انتقام گرفتن از قاتلين امام حسين و خاندانش حمايت مي نمايند.
کاش ما نيز نسبت به حمايت و ياري آن حجت زمان عج در غيبت و ظهور همت نموده و در استقامت و پايمردي کم از جنيان نباشيم.
----------
منبع: پدر مهربان