کد خبر 200337
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۱ - ۰۸:۱۳
به گزارش مشرق؛ کیهان در ویژه های خود نوشت:

با اين طناب پوسيده ته هيچ چاهي نمي شود رفت

«با طناب پوسيده خاتمي نمي شود در چاه رفت». اين مطلب را برخي روزنامه نگاران و عناصر اصلاح طلب فراري در واكنش به نوشته پسر جلايي پور درباره لزوم نامزدي خاتمي عنوان كردند.

محمدرضا جلايي پور اخيرا 40 دليل در اين باره نوشته بود اما وب سايت خودنويس از قول برخي عناصر اصلاح طلب فراري نوشت: با طناب خاتمي در هيچ چاهي نمي شود رفت. با آوردن خاتمي، اندك سياست ورزي واقع بينانه و عمل گرايانه اگر با هزينه فراوان به دست آمده، بر باد خواهد رفت و دود آن در چشم حاميان جنبش سبز مي رود.

در ادامه اين مطلب آمده است: اگر واقع گرا باشيم با آمدن خاتمي فضا براي خارج كشوري ها شديدتر خواهد شد كه در همان خارج بمانند.

يكي ديگر از منتقدين مي گويد: «خاتمي قبلاً شرايطش رو براي شركت در انتخابات گفته... يكي از اون شرايط آزادي تمام زندانيان سياسيه... و برگزاري انتخابات آزاد كه البته فكر مي كنم (مطمئنم) هيچ يك از شرايطش توسط حاكميت قبول نميشه... پس آمدن خاتمي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟»

روزبه ميرابراهيمي همكار فراري روزنامه اعتماد نيز مي پرسد: جلايي پور از كجا و بر مبناي چه شواهدي به اين برداشت رسيده كه خاتمي برخواهد خاست و «گام هاي عملي» برخواهد داشت؟ نه كارنامه هشت ساله رياست او چنين نشان مي دهد و نه كارنامه او پس از سال .88 وي مي نويسد: «كيفيت حضور خاتمي در قدرت، عملاً بگير و ببندها را افزايش داد و قرباني هاي بسياري گرفت.»   

گزارش مستند شكنجه مردم عراق توسط اشغالگران

«بدترين و سخت ترين شكنجه ها در عراق بعد از سرنگوني صدام، در بازداشتگاه هاي آمريكا و تحت نظارت مستقيم آمريكا صورت گرفته است».

روزنامه گاردين و بي بي سي عربي با انتشار گزارش تحقيقي مشترك اعلام كردند پنتاگون در تأمين بودجه و اداره بازداشتگاه هاي مخوف عراق كه شكنجه سازماندهي شده در آنها رواج داشته، نقش مستقيم ايفا كرده است.

براساس اين گزارش پنتاگون يكي از ژنرال هاي بازنشسته خود را كه در جنگ هاي آمريكاي مركزي، در نيكاراگوئه و السالوادور، حضور مؤثري داشت، بدور از سر و صداي رسانه اي به عراق فرستاده بود تا بر عملكرد اين بازداشتگاه ها و مراكز شكنجه نظارت كند.

به گزارش دويچه وله «ژنرال جيمز استيل 58 ساله نظامي بازنشسته اي است كه از سوي دونالد رامسفلد مأمور تشكيل نهادي متمركز براي سركوب گروه هاي معارض در عراق شد. گاردين و بي بي سي عربي از كلنل جيمز كافمن، به عنوان مشاور ارشد و همراه جيمز استيل در راه اندازي و اداره اين بازداشتگاه ها در راستاي اهداف سركوب شورشيان نام بردند.

اين گزارش مستند همچنين از نقش ژنرال ديويد پترائوس، رئيس سابق سازمان سيا كه در ماه نوامبر به دليل افشاي رابطه خارج از ازدواج خود ناچار به استعفا شد در تأسيس اين بازداشتگاه ها پرده برمي دارد.ژنرال السمري، يك نظامي عراق كه يك سال در بازداشتگاه هاي امنيتي عراق با استيل و كافمن كار كرده مي گويد: «پترائوس و كافمن را هميشه با هم در بازداشتگاه مي ديديم. هربار آن ها را ديدم كنار هم راه مي رفتند و به آرامي با هم صحبت مي كردند.

 پترائوس همه چيز را درباره واقعيت مخوف و خشن و رواج روزمره شكنجه مي دانست.بنا به گزارش گاردين هر يك از بازداشتگاه ها، تيم بازجويان و شكنجه گران مخصوص خود را داشته است. «تيم هاي بازجويي از هر گونه ابزار و شيوه شكنجه براي اعتراف متهم استفاده مي كردند. شواهد نشان مي دهد كه شكنجه با وسايل برقي، كشيدن ناخن، شلاق به نقاط حساس بدن و آويزان كردن متهم از سقف به شكل وارونه بسيار رايج بوده است.»

ژنرال السمري در اين مستند مدعي شد كه در يك مورد پسر 14 ساله اي به يكي از قفسه هاي كتابخانه يكي از اتاق ها به شكلي كه پاهايش تا بالاي سر او قرار مي گرفت، طناب پيچ شد. اين نظامي عراقي مي گويد: «تمام بدن اين پسربچه بعد از چند ساعت كه در اين وضع طناب پيچ بود و در اثر ضربات شلاق با كابل كبود بود.»

ژيل پرس، عكاس سابق «نيويورك تايمز» كه در سفر سامرا موفق به بازديد يكي از بازداشتگاه ها شده مي گويد: «در كتابخانه بازداشتگاه با استيل گفت وگو مي كرديم و لكه هاي خون را همه جاي كتابخانه مي شد ديد.» پيتر ماس خبرنگاري كه به همراه ژيل پرس با استيل مصاحبه كرده، مي گويد در طول مصاحبه صداي فريادهاي بلند و ناله كسي مي آمد كه مدام مي گفت، «الله، الله».

گاردين همچنين گزارش داد برخي از متهمان وادار به حضور در جلوي دوربين تلويزيون براي اعتراف و ابراز ندامت شده اند.پخش اولين قسمت از برنامه با خشم افكار عمومي در عراق مواجه شد و بعد از اين واكنش، ژنرال پترائوس در تماس تلفني مستقيم خواهان آن شد كه پخش اين برنامه متوقف شود.

آقاي عارف! يك چراي كوچك را جا انداختيد!

معاون اول دولت اصلاحات درباره فتنه سبز و ارتباط آن با اصلاح طلبان دچار تناقض گويي شده است.محمدرضا عارف در ديدار تعدادي از دانشجويان يزدي مقيم تهران و در پاسخ به اين سوال كه موضعش نسبت به جنبش سبز چيست، اذعان كرد: بايد پرسيد مراد از جنبش سبز چيست؟ آن چيزي كه به اسم جنبش سبز مطرح شده است در دو سر طيف آن، هم افراد اصيل انقلاب قرار دارند و هم افرادي كه به دنبال براندازي نظام هستند.

وي در عين حال بر اينكه اصلاح طلبان هيچ ارتباطي با براندازها ندارند، گفت: افرادي را كه روش هاي راديكالي برگزيدن بايد تلاش شود با نگاه مثبت به نظام برگردانده شوند چرا كه بسياري از آنها تحت تاثير فضا، مواضع تندي مي گيرند ولي با مدتي گفت وگو و شنيدن سخنانشان برمي گردند.

وي درباره دليل سكوت خود در وقايع سال 88 گفت: در انتخابات سال 88 اعتقادم بر اين بود كه كشور در حال ورود به بازي باخت-باخت است و همه اشتباه كرديم و به نظرم هيچ راهي جز سكوت نبود.وي با بيان اينكه سكوتم به صورت عمومي بود نه خصوصي، گفته است: مواضع ام را همه مي دانند و در اين مقطع صلاح نمي دانم برخي مسايل درون گروهي و برخي مسايلي كه كمك به كشور نمي كند را مطرح كنم چرا كه در شرايط فعلي بايد اميد در جامعه را ايجاد كرد و جواناني را كه بي انگيزه شدند را جذب كرد.

عارف در واكنش به سوال يكي از دانشجويان كه از او خواست بگويد حوادث سال 88 فتنه بوده است يا نه گفت: مگر مشكل كشور اين است كه گفته شود حوادث سال 88 فتنه بوده است يا نه؟ چه نيازي است كه دائما حوادثي كه متعلق به 4 سال گذشته بوده است براي تسويه حساب هاي سياسي بكار برده شود؟

عارف با بيان اينكه «هيچ گاه قبول نداشتم كه كل نظام را براي انتخابات زير سوال ببريم»، افزود: اگر حقمان در انتخابات ناديده گرفته شد، مطمئن باشيد تا آخرين مرحله از طريق مكانيزم هاي قانوني پيگيري مي كنيم و صدالبته اعتقادم بر اين نيست براي نظامي كه آن را قبول داريم و براي احقاق حق خود مردم را به خيابان بياوريم.

نكته مهمي كه در اظهارات آقاي عارف مغفول و مسكوت مانده، چرايي هم جبهه شدن مدعيان اصلاح طلبي با جريان برانداز در جنبش سبز است كه آقاي عارف نيز اصل آن را تأييد كرده اما چرايي ماجرا را توضيح نداده است. به اعتبار طفره رفتن از تحليل موضوع است كه طبيعتاً آقاي عارف مدعي مي شود «علت سكوتم در حوادث سال 88 اين بود كه همه اشتباه كرديم»!

در واقع خط خيانت به اعتبار همراهي جريان نفاق جديد با گروهك هاي تابلودار و حمايت رژيم صهيونيستي و آمريكا تشكيل شده و به ميدان آمده بود و اين خط با تودهني خود ملت- پيش از حاكميت- مواجه شد. و به اين معنا- با عرض پوزش از آقاي عارف- منطق «همه اشتباه كرديم» همان منطق خوارج فريب خورده در جنگ صفين است كه بعد از آگاهي از فريب خوردگي در قبال حيله عمر وعاص، باز هم حاضر نشدند اشتباه خود را بپذيرند و به جاي معارضه با معاويه، به معارضه با اميرمومنان برخاسته و نقشه اردوگاه شام را كامل كردند.
 
ماجراي آن عكس!

انتشار تصويري از مصافحه احمدي نژاد با مادر هوگو چاوز كه خبرگزاري انگليسي «رويترز» منتشر كرده بود بلافاصله پس از انتشار با انعكاس و بازتاب گسترده اي در سايت هاي فارسي زبان گروههاي ضد انقلاب روبرو شد. و پس از آن اين خبر همراه با تصوير ياد شده از سوي برخي از سايت هاي داخلي نيز منتشر شد.

اين حركت در صورت صحت، اقدام ناپسندي بود كه از سوي رئيس جمهور كشورمان بعيد و البته درخور ملامت بود. از آنجا كه تنها منبع اين خبر و عكس همراه آن، خبرگزاري انگليسي رويترز بود و سايت هاي فارسي زبان ضدانقلاب نيز با ذوق زدگي و حركتي كه از هماهنگي آنها حكايت مي كرد اقدام به انتشار آن كرده بودند، صحت خبر مي توانست قابل ترديد باشد.

 ديروز سايت «انتخاب» كه عكس مصافحه را منتشر كرده بود، اقدام خود را شتاب زده ناميد و توضيح داد كه عكس مصافحه رئيس جمهور با مادر چاوز، جعلي است و با استفاده از نرم افزار فتوشاپ تهيه شده است و به خاطر اشتباه خود از رئيس جمهور پوزش خواست. اما چند ساعت بعد اعلام كرد كه عكس مصافحه واقعي است و تصويري كه احمدي نژاد را در حال مصافحه با البرادعي نشان مي دهد جعلي و فتوشاپ است.

همزمان با اوج گرفتن خبر اين ماجرا در سايت هاي اينترنتي داخل و خارج كشور، حجت الاسلام والمسلمين ميرتاج الديني، معاون حقوقي رئيس جمهور كه وي را در اين سفر همراهي مي كرد و در صحنه حضور داشت در مصاحبه با شبكه ايران- وابسته به حلقه انحرافي- گفت «از آنجايي كه من و دكتر صالحي شاهد ماجرا بوديم، رئيس جمهور طبق معمول دست هاي خود را در مقابل هم فشرد و به عرض تسليت به مادر چاوز پرداخت، اما به دليل اينكه حال مادر چاوز دگرگون شده بود، با ابراز تأثر شديد ناگهان دستان خود را بر دست رئيس جمهور گذاشت، اما احمدي نژاد دست هايش را مي كشيد.»

در همين حال و هوا، دو عكس روي سايت ها قرار گرفت. يكي از آنها احمدي نژاد را در حال مصافحه با مادر چاوز نشان مي داد و در عكس ديگر، احمدي نژاد با همان حالت در حال مصافحه با البرادعي بود. عده اي- البته اندك و كم شمار- اصرار داشتند كه عكس مصافحه احمدي نژاد با البرادعي، عكس واقعي است و عكسي كه احمدي نژاد را در حال مصافحه با مادر چاوز نشان مي دهد، غير واقعي و فتوشاپ است و عده اي ديگر عكس مصافحه با البرادعي را فتوشاپ و غيرواقعي مي دانستند.

 اما، صرفنظر از ميزان اهميت موضوع، شواهد موجود حكايت از آن دارد كه عكس مصافحه با مادر چاوز واقعي است و عكس دوم جعلي است كه با بهره گيري از نرم افزار فتوشاپ تهيه شده است. از جمله اين شواهد آن كه 1- هيچيك از خبرگزاري ها در اخبار مربوط به مراسم دفن چاوز، خبري درباره حضور البرادعي در اين مراسم مخابره نكرده اند 2- تصوير سر البرادعي در عكس دوم، دقيقا و بدون كم و كاست از عكس مربوط به مصافحه وي با علي لاريجاني كپي شده است و حالت البرادعي و خطوط چهره و... با تصويري كه از مصافحه او با علي لاريجاني در دست است، جزئي ترين تفاوتي ندارد.

 3- البرادعي آدم قد بلندي است ولي در عكس مورد اشاره، قد ايشان كوتاهتر از آقاي احمدي نژاد است! و حال آن كه در فيلم و تصاوير مربوط به مراسم، هيچ نشانه اي از مثلا يك سكو كه احمدي نژاد روي آن ايستاده باشد و يا يك پلكان كه البرادعي در پله هاي پايين تر آن ايستاده باشد، ديده نمي شود و اساسا وجود ندارد. و شواهد ديگري كه موضوع اين خبر ويژه نيست.

از تمامي شواهد ياد شده برمي آيد كه مصافحه آقاي احمدي نژاد با مادر هوگو چاوز صحت داشته است و از آنجا كه چاوز در سن 57 سالگي در گذشته، مادر ايشان حداقل بايستي نزديك به 80 ساله باشد. بنابراين شائبه اي كه برخي از سايت ها در اين باره مطرح مي كنند نمي تواند پايه و اساسي داشته باشد.

و از سوي ديگر، همانگونه كه آقاي ميرتاج الديني توضيح داده و سايت ايران با تيتر «وقتي شگرد هميشگي رئيس جمهور جواب نداد» به آن پرداخته است، احتمال غافلگير شدن آقاي احمدي نژاد به واقعيت نزديكتر است. و اين ماجرا با دست دادن آقاي خاتمي با زنان و دختران جوان اروپايي كاملاً متفاوت است چرا كه اقدام خاتمي نه فقط غافلگيرانه نبود، بلكه زنان و دختران در صف استقبال كنندگان ايستاده بودند و خاتمي بدون كمترين اجبار و يا غافلگيري با آنان دست داده بود! بنابراين تلاش مدعيان اصلاحات براي همسان سازي اين دو ماجرا، قياس مع الفارق است.

ولي آنچه تعجب آور و درخور ملامت است اقدام كساني است كه به جاي توضيح ماجرا، در پي توجيه آن برآمده اند و مخصوصاً، اگر تهيه عكس جعلي و فتوشاپ و انتشار آن، كار همين عده باشد كه ضمن اشاره به ناشي گري آنها بايد بر احوالشان تاسف خورد.
و اما، آنچه در اين ميان از اهميت بيشتري برخوردار است تلاش مشترك اپوزيسيون داخل و خارج براي اصلي كردن اين ماجرا و دور كردن افكار عمومي از مسائل و دغدغه هاي واقعي مردم است.

راديو فرانسه: اروپا قدرت تحريم مالي ايران را ندارد

راديو فرانسه گفت آمريكا طرف زيان ديده تحريم ها عليه ايران است و ايران توانسته در بسياري از كشورهاي اروپايي، منافذي براي انتقال پول و نقدينگي ايجاد كند.

راديو فرانسه در گزارش خود تأكيد كرد: زيان هاي ناشي از تحريم عليه جمهوري اسلامي ايران به شكل يكجانبه به آمريكا منتقل مي شود و اروپا زيان چنداني در اين بين نمي بيند.راديو فرانسه درباره علت افزايش فشار آمريكا بر اتحاديه اروپا در خصوص تحريم هاي اقتصادي ايران گفت: فشارها به اين دليل است كه عدم تقارن ميان منافع و زيان وجود دارد و با وجود آنكه آمريكا در همكاري با اتحاديه اروپا تلاش مي كند تا تحريم ها عليه ايران تشديد شود، اما زيان اين تحريم ها به شكل يكجانبه به آمريكا منتقل مي شود.

 نكته ديگر اين است كه ايران ضمن مذاكرات توانسته در بسياري از كشورهاي اروپايي منافذي را براي انتقال پول و نقدينگي ايجاد كند و اين باعث مي شود كه آثار تحريم هاي آمريكا كاهش يابد.

تحليلگر راديو فرانسه با بيان اينكه شيوه مذاكره براي مذاكره از سوي ايران اين شانس را در اختيار اين كشور قرار داده است تا بخشي از تحريم ها را با استفاده از كشورهاي اروپايي دور بزند، ادامه داد: دور زدن اين تحريم ها از سوي اشخاص حقيقي صورت مي گيرد و نه از سوي نهادهاي وابسته به جمهوري اسلامي، به اين شكل كه ايران افرادي را به اروپا گسيل كرده و يا از افرادي كه پيش تر در اروپا حضور داشته اند براي تأسيس شركت ها، ادارات و دفاتر استفاده مي كند.

راديو فرانسه گفت: به هيچ وجه توانايي جلوگيري از ورود و خروج ارز از ايران وجود ندارد و اساساً اين كار براي اروپا مقرون به صرفه هم نيست؛ منافذ ورود و خروج ارز آن قدر زياد و ساده هستند كه اين كار عملا ممكن نيست و تحريم بانك مركزي اروپا مي تواند مؤثر باشد اما روند انتقال ارز را متوقف نخواهد كرد.

راديو فرانسه خاطرنشان كرد: خزانه داري آمريكا از بانك مركزي اروپا خواسته است كه جمهوري اسلامي ايران را به طور كامل از سيستم پرداخت هايش معروف به سيستم «تارگت 2» حذف كند اما به نظر مي رسد اين يك موضع گيري سياسي است چرا كه تحريم بانك مركزي اروپا مشكلات زيادي را براي خود آمريكا به وجود مي آورد.

بهار زوركي با مدال الكي!

آيا رئيس جمهور، اسفنديار رحيم مشايي را اشتباه گرفته و عناوين نچسب را به او نسبت مي دهد؟
احمدي نژاد روز گذشته ضمن اعطاي نشان فرهنگ به رئيس دفتر سابق خود، تعريف و تمجيدهاي اغراق آميزي را كه در حكم رياست دبيرخانه جنبش عدم تعهد نيز براي مشايي فهرست كرده بود، دوباره ادا كرد. احمدي نژاد گفته است: در اين مراسم از فرزند برومند ملت ايران تجليل شد.

 براي من سخن گفتن از جناب مهندس مشايي سخت است. بايد شهادت دهم اين مرد، دلي پاك و زلال دارد. مردي است مهربان و عاشق تمام انسان ها و ايماني دارد به استواري دماوند. من افتخار آشنايي با ايشان را در 27-28 سال قبل داشتم و اين آشنايي با عنايات خداوند بر اين بنده كوچك ادامه يافته است.

احمدي نژاد افزود: من ايشان را مديري مسلط و مدبر مي دانم. ايشان مرد هنر و مرد عشق است... آقاي مشايي صاحب انديشه است، صاحب نظريه است. در زمينه هاي گوناگون و اساسي جهان و انسان و رابطه انسان با خدا و مديريت جهاني صاحب نظر است، بر خودم وظيفه مي دانم به نمايندگي از ملت ايران از ايشان تقدير كنم. البته من براي نصب نشان از ايشان اجازه گرفتم كه آيا اجازه مي دهيد آن را نصب كنم و آن را جزو افتخارات خود مي دانم كه عليرغم تمام ناملايمات، خداوند متعال اين توفيق را به بنده داد كه بنده به نمايندگي از ملت از يك فرزند برومند ملت تجليل كنم.

وي گفت: ملت قدر فرزندان خود را مي داند و مي شناسد، اگر من بخواهم آقاي مهندس مشايي را در يك كلمه معرفي كنم ايشان مردي «بهاري بهاري بهاري» است.

احمدي نژاد در متن طولاني حكم رياست مشايي بر دبيرخانه جنبش عدم تعهد نيز از وي با القاب و عناوين ويژه اي ياد كرده بود كه بعضا در شأن انسان كامل و امام معصوم(ع) است. اين در حالي است كه مسئوليت برخي انحرافات فرهنگي و اقتصادي و سياسي حلول كرده در برخي اجزاي دولت مستقيما متوجه آقاي مشايي و برخي افراد نزديك به وي است. ادعاي پايان دوران اسلامگرايي با وجود بودن اسلام- همانند پايان دوره اسب سواري با وجود بودن اسب!

- از جمله گزافه گويي هاي اسفنديار رحيم مشايي بود و معلوم نيست گوينده چنين تعابيري، چه نسبتي مي تواند با «بهار جان ها» حضرت ولي عصر(عج) داشته باشد؟ اما از اين طنز بي مايه و نابجا كه بگذريم، طنز بعدي در نسبت قائل شدن ميان «نظريه» و آقاي مشايي است. انصافا اين آقا نظريه اش كجا بود؟ قطعا درباره او سوء تفاهمي نزد آقاي احمدي نژاد به وجود آمده و گرنه، بايد عامل وقوع برخي قانون شكني ها و انحرافات را توبيخ و مواخذه كرد يا حداكثر نشان بي فرهنگي به او داد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس