طنز فارسی به فارسی بخوانید و اگر ممکنه کمی هم بخندید
دبستان: روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم،
دبستان: روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم،
خوشی در مراسم ختم.
کشمش: انگوری که خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است.
گیاهخواری: طریقه ای از زندگی که قدیما، شکارچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند.
دانشگاه: یک دوره چهارساله که … چیز بیشتری یادم نمی آید.
مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند.
خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.
بکاپ: کاری که همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به گاف رفته است.
جلسه دفاع پایان نامه: هنر انتقال اطلاعات دانشجو از طریق پاورپوینت و توجه اساتید
داور و راهنما، بدون عبور از ذهن هر دو.
رزومه: جمع آوری هرگونه اطلاعات غلط درباره خود به منظور دستیابی به یک شغل پردرآمدتر
کار: وقفه ای مشمئز کننده بین خواب و خواب
عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.
ازدواج: وقتی که دو نفر تبدیل به یک نفر می شوند، اما مشکل اینجاست که دقیقا کدام یک؟
شاهد: فردی که ابتدا قسم می خورد که حقیقت را، تمام حقیقت را، و نه چیزی جز حقیقت
را بگوید و سپس شروع به تعریف داستانی می کند که وکیل از او خواسته است.
خانه داری: مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل خوابیدن تا لنگ
ظهر و تماشای تلویزیون
فهرست خرید: لیستی که تهیه اش ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد
می آورید که جا گذاشته اید.
فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز.
طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ
پزشک: آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد.
کمک های خارجی: انتقال پول از مردم فقیر در کشورهای ثروتمند به افراد ثروتمند در کشورهای فقیر.
آنتیک: وسیله ای که اجداد شما خریده اند و پدر و مادر شما خود را از شر آنها خلاص کرده اند
و حالا شما دوباره برای خرید آن، پول گزافی پیاده می شوید.
مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج
قبر: مکانی برای استراحت متوفی تا وقتی که سر و کله یک باستان شناس پیدا شود.
لوازم آرایشی: ابزاری که زن زیبا را زشت و زن زشت را زشت تر نشان می دهد.
صداقت: حالتی که شما پس از نوشیدن هفده دلستر لیمویی پشت سر هم دچارش می شوید.