«ریچارد هاس» می نویسد: اکنون گزینه سومِ "مذاکره" ظهور کرده است. چنین گزینه ای سال هاست که روی میز است امّا آنچه اکنون تغییر کرده، مفهوم آن است. مهمترین تغییری که در مفهوم ایجاد شده اقتصاد رو به افول گذاشته ایران است. مصالحه ای که مقامات ایرانی به آن می اندیشند به لغو تحریم ها و از بین رفتن تهدید اقدام نظامی کمکی نمی کند.

گروه سیاسی مشرق- با بالا گرفتن تبلیغات "بنگاه های کنترل فکر" غربی مبنی بر آمادگی همه جانبه ایالات متّحده برای مذاکره با جمهوری اسلامی؛ رفته رفته تردیدها نسبت به جدّی بودن پیشنهاد جدید در بین بدنه ای از نخبگان سیاسی و مسئولین ایران تشدید شد. این تردیدها بطور خاص بعد از پروژه مشکوک «مک فارلین 2» افزایش یافت. برخی در دولت و مجلس به این نتیجه رسیدند که این رفتار تازه آمریکا، رفتاری جدید و مثبت است، با این حال تحلیل های واقع بینانه و رصدی، نتایج متفاوتی از خوش بینی فعلی را رقم می زند.

بر همین اساس درست بلافاصله بعد از اینکه دکتر «احمدی نژاد» این رفتار آمریکا را جدید و مثبت عنوان نمود و «لاریجانی» رابطه با آمریکا را خط قرمز نظام ندانست؛ رهبری حکیم انقلاب اسلامی این پیشنهاد را چیز جدیدی ندانستند و نسبت به آن واکنش منفی نشان دادند.

شایعات درباره احتمال مذاکره مخفی ایران - آمریکا برای اوّلین بار وقتی قوّت گرفت که سران ایالات متّحده طیّ نامه ای که به جمهوری اسلامی دادند از مقامات ایران خواستند یک "تلفن سرخ" (خطّ بحران) برای ارتباط در مواقع اضطراری به‌منظور جلوگیری از هزینه های بزرگتر بین دو قدرت برقرار شود.

بعد از آن بود که اتّخاذ سیاست خاص «احمدی نژاد» درباره "رابطه با آمریکا" در حاشیه سفر به «نیویورک» باعث شد، رفته رفته تصمیم سازان در آمریکا شرایط برای اختلاف افکنی بین مسئولین ایران حول این موضوع را فراهم ببینند.

در همین راستا تنها چند روز بعد از بازگشت رئیس جمهوری از سفر، روزنامه «نیویورک تایمز» از منابع ملّی ایالات متّحده در گزارشی به قلم «هلن کوپر» و «مارک لندلر» از قول مقامات رسمی آمریکا مدّعی شد که ایران و امریکا به طور محرمانه توافق کرده اند که در نشستی رو در رو درباره برنامه هسته ای ایران مذاکره کنند. نویسندگان مدّعی بودند ایران درخواست کننده این دیدار بوده ولی معلوم نیست رهبری در ایران آن را تأیید کرده باشد (29/7/1391).

خبری که پس از انتشار هم در «تهران» و هم در «واشنگتن» تکذیب شد. این خط خبری حدّاقل تا دو الی سه هفته توسط بنگاه های خبرپراکن آمریکا شدیداً پیگیری شد. در این بازه چنان روی این پروژه سیاسی- رسانه ای فراگیر پروپاگاندا شد که بخش عظیمی از نخبگان سیاسی و توده های مردمی در ایران در رابطه با نادرستی این گزارشات دچار تردید شدند، لذا پروژه در داخل کشور با بازیگری رسانه های دوم خرداد و رسانه های منتسب به دولت - مِن جمله روزنامه «ایران»- به "مک فارلین 2" شهره شد.

متأسّفانه آن زمان بسیاری از تحلیل گران در تشریح اهداف این پروژه مشکوک فقط از این گفتند که «مک فارلین 2» تاکتیکی انتخاباتی از سوی تیم تبلیغاتی «اوباما» است. در حالیکه اهداف پروژه حقیقتاً پیچیده تر و فراتر از این موضوع بود و ما امروز درک بهتری از آن داریم. پروژه قرار بود در قاموس یک "عملیّات روانی" علیه مردم ایران چنین القاء کند که نظام بر اثر فشار تحریم ها در جهت یک مصالحه با آمریکا دست به عملیّات دیپلماسی محرمانه زده است و پایداری ملّت را در هم شکند.

از سوی دیگر طوری وانمود می‌شد که اختلافات بین دولت و بخش های حسّاس نظام را افزایش دهد. همچنین پروژه بر این اصل ابتناء یافت که در سطح جهانی چنین وانمود شود که ایران بعد از 33 سال مقاومت بالاخره از روی استیصال برای رابطه با آمریکا آماده شده است. در واقع «مک فارلین 2» گام ابتدایی پروژه بزرگترِ "تله مذاکره" است و قرار بود شرایطی را فراهم آورد که درخواست مقامات آمریکا حول مذاکره در سطح جهانی از طرف ایران وانمود شود و بجای نمایش استأصال آمریکا در برابر انقلاب اسلامی؛ ضعف جمهوری اسلامی در برابر استکبار معنا شود.

با کلید خوردن «مک فارلین 2» پروژه "تله مذاکره" نیز آغاز گردید و مقامات و اتاق های فکر آمریکا با خیال راحت از تبلیغات رسانه ای انجام شده، بطور مستمر از آمادگی آمریکا برای مذاکره با ایران گفتند و نوشتند تا به‌اصطلاح توپ را در زمین حریف انداخته باشند.

اخیراً نیز «جو بایدن» طیّ سخنانی در «کنفرانس امنیّتی مونیخ» گفت: «ما آماده ایم بصورت دوجانبه با ایران گفتگو کنیم. توپ اکنون در زمین دولت ایران است. زمانی که رهبری ایران، رهبر معظّم ایران، جدّی باشد ما آماده ایم با رهبری ایران دیدار کنیم. ما این دیدار را بصورت مخفی انجام نخواهیم داد.» (14/11/1391)

در مقابل نیز مقامات دولتی و برخی سیاسیّون در ایران با دریافت این پیام ها غافل از اصل موضوع، واکنش های مثبتی به این پروژه نشان دادند. صحبت های دیپلماتیک! و دوپهلوی مقامات دولت هر چند طوری اداء می شود که در مواجهه با انتقادهای داخلی قابل توجیه باشد امّا نباید فراموش کرد در سیاست منظور از رفتار سیاسی گاهی از اصل عمل مهم تر است که در حوزه علوم سیاسی بدان "روان شناسی سیاسی" گفته می شود.

رئیس جمهور احمدی نژاد در آخرین نطق خود در «سازمان ملل» (مقرّ نیویورک) در مهرماه امسال علیرغم خطابه های قبلی، نسبت به مسائل جهانی اسلام بی تفاوت بود و در عوض به ایرانی بودن فردوسي، عطّار و خیّام اشاره کرد. این موضوع حتّی از نظر رسانه های خارجی نیز پنهان نماند.

در این راستا «نیویورک تایمز» می نویسد: «سخنرانی «احمدی نژاد» در مجمع سازمان ملل همراه با آرامش بود و اثری از انتقادات شدید سالانه و معمول علیه اسرائیل نبود ... «احمدی نژاد» اتّهامات آرام و کم تعدادی را مطرح کرد.» (7/7/1391).

«واشنگتن پست» به نقل از تحلیلگران اطّلاعات جاسوسی آمریکا درباره چرخش سیاست خارجی «احمدی نژاد» می نویسد: «احمدی نژاد در زمره گروهی از ایرانیان قرار دارد که در روز های اخیر در جهت حمایت از احتمال توافق با آمریکا سخن گفته است.» (24/8/1391).

«احمدی نژاد» در نشستی با اصحاب رسانه مصری گفت: «حرفهایی که از مقامات آمریکا شنیده می شود، جدید و مثبت است و امیدواریم در رفتارشان هم تغییرات مثبت اتفاق بیفتد.» (18/11/1391).

او در سخنرانی به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی گفت: «اخیراً ادبیات خود را عوض کرده و با ادبیات بهتری حرف می‌زنند. من به صراحت می گویم ... شما اسلحه را از روی ملّت ایران کنار بکشید، من خودم با شما گفتگو می کنم.» (22/11/1391). خبرگزاری «آسوشیتدپرس» در تحلیل سخنان «احمدی نژاد» می نویسد: «احمدی نژاد گفت اگر فشار غرب متوقف شود؛ آماده مذاکره با آمریکا است».

البته اهداف رئیس دولت دهم از بروز رفتارهای دوگانه در حوزه سیاست؛ احیاناً جنبه انتخاباتی دارند و در راستای افزایش ژست انتخاباتی کاندیداهای مورد حمایت دولت می باشد.

برخی در دولت سعی دارند با "بزرگنمایی توهّمی" از تحریم ها بخشی از تبعات منفی مدیریت ناصحیح خویش را به پای دشمن بیرونی ریخته و بدین ترتیب فرافکنی کنند. از طرف دیگر در حال حاضر مبرهن است که 5 ماهه موجود عمر دولت دهم آن هم در یک بحبوحه انتخاباتی، زمان مناسبی برای برقراری ارتباط مستقیم و حلّ بخش اعظم مشکلات با یک دشمن قدیمی نیست.

لذا تئوریسین های انتخاباتی دولت سعی دارند با برداشتن گام اوّل "مذاکره مستقیم"؛ در نظر قشر به‌اصطلاح خاکستری دست به یک قهرمان سازی بزنند.

در بخشی از دولت این گزاره هر روز بیشتر تقویّت می شود که: "دولت اصولگرای «احمدی نژاد» هر چه که اصلاحات نتوانست انجام دهد؛ را انجام می دهد".

اما تئوری های استراتژیست های سیاست خارجی ایالات متّحده از این فراتر و خطرناک ترند.

این تئوری ها در قالب پروژه "تله مذاکره" و با سه راهبرد در حال پیگیری هستند. استراتژیست ها در آمریکا بطور منظّم و عام به این نظر رسیده اند که "مسیر یک طرفه تحریم" یا "مسیر یک طرف مذاکره" به تنهایی درباره ایران پاسخگو نیستند. بنابر این مسیری دو طرفه را پیشنهاد می کنند به نام سیستم دو طرفه "تحریم- مذاکره"، سیستمی که می گوید تحریم تنها وقتی ارزش راهبردی دارد که قابل لغو به نظر برسد و طرف را وادار به نشستن پشت میز مذاکره کند.

در ورای این راهبرد قدیمی باید به استراتژی جدید آمریکا اشاره نماییم: راهبرد "بیشتر برای بیشتر". اینجاست که برای همه این سوال مطرح می شود که اگر آمریکا به‌واقع دنبال یک راه حل دیپلماتیک مستقیم است و تا بحال به سیاست های رهبری حکیم انقلاب اسلامی واقف شده است؛ چرا همچنان به افزایش تحریم ها اصرار می ورزد؟

پایگاه تحلیلی «المانیتور» در اقدامی بی سابقه از زوایای این راهبرد جدید پرده برداشت: «آمریکا به دنبال توسعه پیشنهاد "بیشتر در مقابل بیشتر" است. به این ترتیب که محدودیت های بیشتری در برنامه های هسته ای ایران در مقابل توافق بیشتر از سوی آمریکا ایجاد شود. مقامات آمریکایی همچنین برای گسترش دستور کار مذاکرات مستقیم به مسائلی فراتر از موضوع هسته ای ایران آمادگی دارند.» (23/8/1391)

برای عملیّاتی نمودن راهبرد "بیشتر برای بیشتر"، تئوری پردازان شیوه ای جدید و واقع بینانه تر را ارائه دادند. این نظریّه که بیشتر توسّط «ری تکیه» عنوان شد، نحوه رسیدن به "معامله بزرگ" را متصوّر بود و تحت عنوان "گام مقدّماتی" از آن یاد می کنیم.

استراتژیست ها نشان دادند که چطور آمریکا در شرایط فعلی قدرت ایران نمی تواند به براندازی دست یابد و باید به سیاست های "مهار و تحدید نفوذ" متوسّل شود؛ تا زمانیکه پدیده هایی نو باعث فروپاشی توازن فعلی در جمهوری اسلامی شود.

«تکیه» در مقاله ای برای «نیویورک تایمز» در این زمینه می نویسد: «ما برای ایجاد توازن در اهداف هسته‌ای ایران نه به یک استراتژی بلکه به دو استراتژی نیاز داریم. "گامی مقدّماتی" برای تأمین زمان لازم برای استراتژی که ائتلاف تصمیم گیری تهران را گسترش داده و برخی صداهای میانه رو را به آن اضافه کند ... با توجه به پیشرفت برنامه های هسته ای ایران، آسیب و تحریم بیش از این نمی تواند در آهسته کردن روند این برنامه‌ها مؤثّر باشد.» (3/7/1391).

وی سپس در گزارشی برای «اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا» نوشت: «بخشی مؤثّر و در حال گسترش در بدنه سیاسی ایران به دنبال مذاکره و حل و فصل مسئله هسته‌ای است. این خواسته از دایره اصلاح طلبان و لیبرال ها فراتر رفته و به کرّات از زبان اصولگرایان طرفدار حکومت هم شنیده می شود. توافقی محدود می تواند شرایطی برای تفاهم بنیادی تر ایجاد کند.» (2/10/1391).

«اندیشکده رند» نیز در گزارشی با عنوان «مهار ایران» به قلم «رابرت ریاردون» در اینباره می نویسد: «نتیجه اصلی این پژوهش‌ مذاکره با ایران است. این مطالعه نشان می دهد ارائه مشوّق های مشخّص به ایران از ارزشی واقعی برخوردار است؛ حتّی اگر در کوتاه مدت نتواند ایران را متقاعد به سازش کند. دورنمای مبهم تحریم ها، حمله نظامی و مشوّق های مشخّص در آینده نزدیک؛ حاکی از آن است که احتمالاً ایالات متّحده قادر به جلوگیری از دستیابی ایران به توانمندی هسته ای نیست. در نتیجه آمریکا می بایست تلاش ها را بر توسعه راهبرد "مهار و تحدید نفوذ" ایران متمرکز کند.» (24/8/1391)

پروژه "تله مذاکره" بطور ویژه بعد از عیان شدن اختلافات بین بدنه ای از نیروهای اصولگرا بر سر مذاکره با آمریکا و همچنین محرز شدن استیصال جامعه جهانی در برابر عزم و قدرت جمهوری اسلامی تنها با محتوا و مفاهیمی جدید بیان شده است و مع الوصف چیزی جدید و متفاوت از پیشنهادهای قبلی مانند تبلیغات سال 1387 ه.ش و دوره «خاتمی» و «هاشمی» نیست.

بر این مبنا رهبری حکیم انقلاب اسلامی طیّ سخنرانی 19 بهمن ماه جاری به‌درستی پرده از نیّات پنهان آمریکا در تجویز این پروژه برداشتند.

بگذارید اینجا به یک اعتراف صریح در این رابطه اشاره کنیم تا مبرهن شود سیاسیّونی که خام پیشنهاد جدید شده اند تا چه حدّ در اشتباه محاسباتی هستند.

«ریچارد هاس» که از سال 2003 م. «رئیس شورای روابط خارجی آمریکا» است («مدیر طرّاحی سیاسی وزارت خارجه آمریکا»- از 2001 الی 2003 م.) طیّ تحلیلی برای «پروجکت سیندیکیت» می نویسد: «اکنون گزینه سومِ "مذاکره" ظهور کرده است. در واقع چنین گزینه ای سال هاست که روی میز است امّا آنچه اکنون تغییر کرده، مفهوم آن است و تغییرات در مفاهیم می تواند حیاتی باشد. مهمترین تغییری که در مفهوم ایجاد شده اقتصاد رو به افول گذاشته ایران است. مصالحه ای که مقامات ایرانی به آن می اندیشند به لغو تحریم ها و از بین رفتن تهدید اقدام نظامی کمکی نمی کند. تفکّر معمول بر این است که دیپلماسی را باید در خفا انجام داد اما گاهی بهتر است که شفّافیت هر چه بیشتر بر دیپلماسی حاکم باشد.» (29/7/1391).

فقط برای همه آنهایی که همچنان نگاه مثبتی به "تله مذاکره" دارند باید گفت این تله فراتر از یک بازی رسانه ای - تبلیغی است. این پروژه در پی گامی مقدّماتی است برای آنکه به توافقاتی بنیادی تر و گسترده تر دست یابد.

توافقاتی که به استحاله انقلاب اسلامی و احیاناً شرایطی می انجامد که جمهوری اسلامی را از موازنه قدرت فعلی خویش خارج نماید.

از این منظر واکنش شدید و منفی رهبری حکیم انقلاب اسلامی به این پیشنهاد بار دیگر مؤیّد حضور "نگاهبانی پایدار" بر منافع ملّی و مصالح اسلامی است.



نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 3
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • بهنام ۰۱:۲۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۶
    0 0
    لبیک یا خامنه ای
  • ۰۱:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۶
    0 0
    واقعا چرا امریکایها ایرانی ها رو احمق فرض می کنن اگر چین رو قبول کردن بخاطر این بود که قوی شد بمب ساخت مستقل شد و ترسیدن و تحریم ها رو برداشتن واگر لیبی رو با وجودی که برنامه اتمیش رو بار کشتی کرد و فرستاد مثل عراق تحریم ها رو برنداشتن چون ضعیف بود و چیزی نداشت و آخر حمله نظامی کردن.........
  • علی رضا ۲۰:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۶
    0 0
    لبیک یا امام خامنه ای عزیز

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس