به گزارش مشرق ،ارتش آمریکا از آنچه غیرنظامیان "روابط عمومی"[1] مینامند – به عنوان بخش مهمی از عملیات نظامی در جنگهای قرن بیست و یکم - استقبال کرده است.
واشنگتن پست در این زمینه اعلام کرد: طبق مفاد "دستورالعمل میدانی"[2] جدید ارتش آمریکا که در ماه گذشته منتشر شد و در اختیار عموم قرار گرفت: قوای رزمی عبارت است از تمامی ابزار ویرانگر، سازنده و توانمندیهای اطلاعاتی که واحد یا آرایش نظامی میتواند در زمانی مشخص به کار گیرد.
عنصر "اقدامات اطلاعرسانی و نفوذ"[3] به مولفههای متداول جنگ – از جمله تحرک و مانور، جمعآوری اطلاعات و آتش علیه دشمن – اضافه شده است. به طوری که در دستورالعمل مزبور آمده است: "اقدامات اطلاعرسانی و نفوذ" برای فهم، تجسم، تشریح، هدایت، ارزیابی و اداره عملیات و نیل به اهداف مطلوب ضروری است.
این مقاله حاکی از تصمیم جدی ارتش آمریکا در این باره است. بنا به این دستورالعمل، اکنون نیروهای "G-7” در دفتر فرماندهان حضور دارند و وظیفه آنها طراحی، تلفیق و هماهنگ ساختن توانمندیهای اطلاعاتی مشخص تعیین شده است.
به طوری که در تارنمای هنگ دوم پیاده نظام [ارتش آمریکا] در کره عنوان شده: نیروهای G-7 مسئولیت برنامهریزی، هماهنگی و همزمان ساختن عملیات اطلاعاتی امور عمومی، "عملیات پشتیبانی اطلاعات نظامی،"[4] فیلمبرداری از صحنه جنگ و پشتیبانی دفاعی برای دیپلماسی عمومی و تقویت ائتلاف مستحکم کره جنوبی و آمریکا را در خلال آتشبس، جنگ و عملیات پایداری برعهده دارند.
در هنگ سوم پیاده نظام در "فورت استوارت" وظیفه ارزیابی میزان انعکاس موثر پیامها و درونمایههای اطلاعاتی در عملیات، ارزیابی میزان کارآمدی رسانهها ... و ارزیابی میزان تاثیر پیامها و موضوعات اطلاعاتی بر مخاطبان موردنظر و افراد مختلف در محیط عملیات و بیرون از آن بر دوش نیروهای G-7 گذاشته شده است.
دو سال پیش، ژنرال رابرت اِل. کاشن جونیر، فرمانده "مرکز ارتش مرکب"[5] در فورت لیوِنوُرث در کانزاس در مجله "میلیتاری ریویو" با اشاره به پذیرش "بیان"[6] به عنوان یکی مولفههای اصلی جنگ در دکترین ارتش ایالات متحده نوشت: این امر در بوته نبرد عراق و افغانستان به اثبات رسیده است.
وی از لحاظ مقررات، اقدامات اطلاعرسانی و نفوذ را "بهکارگیری ابزار همدلانه، متقاعد کننده و اجبارآمیز برای کمک و پشتیبانی از شرکای خود در سطح مشترک، سازمانی، دولتی و چند ملیتی و به منظور حفاظت و اطمینان دادن به جمعیت [مورد نظر] و منزوی ساختن و شکست دشمنان" تعریف کرد.
به بیان سادهتر، دستورالعمل فوق بیان میدارد: در مولفه اطلاعرسانی، فرماندهان وظیفه دارند، علاوه بر افراد خود، مخاطبان ایالات متحده را نیز تا حد ممکن از آنچه در جریان است و چرایی آن آگاه کنند. از فرماندهان ارتش در خارج از ایالات متحده خواسته شده تا ضمن آگاهیرسانی به مخاطبان خارجی، میان افشاء اطلاعات و حفاظت از عملیات تعادل ایجاد کنند.
طبق مفاد این دستورالعمل، بخش نفوذ تنها مختص مخاطبین خارجی است و هدف آن جلب حمایت آنها از اهداف مورد نظر ایالات متحده و یا متقاعد کردن این افراد به توقف حمایت خود از دشمن و یا رقیب است.
ارتش ایالات متحده مانند دیگر سازمانهای نظامی، سالیان متمادی از عملیات روابط عمومی استفاده کرده؛ ولی هدف اکثر این عملیات، مخاطبین ایالات متحده بودهاند. به طوری که در دستورالعمل قید شده: برخی افراد گمان میکنند، حوزه اطلاعاتی، پدیده جدیدی است؛ در واقع این حوزه در طول تاریخ وجود داشته و همواره بخش مهمی از مسائل نظامی را تشکیل داده است.
با ورود رادیو و تلویزیون، قوای نظامی [آمریکا] از پرسنل خود برای ارتباط با مردم استفاده میکرد. در خلال جنگ ویتنام، ارتش اغلب روایتهایی را ارائه میکرد که با گزارش خبرنگاران رسانههای خبری بخش خصوصی و تجاری در تضاد بود. خبرنگاران با گسترش این جنگ، عمدتاً با حمایت نظامی به خط مقدم جبهه میرفتند.
در عملیات طوفان صحرا در سال 1991 ( که باعث بیرون راندن عراق از کویت شد )، خبرنگاران در آغاز میبایست در پشت خط مقدم و از طریق مصاحبههای تلویزیونی با ژنرال "اچ. نورمن شوارتسکپف" ( فرمانده آمریکایی ) اخبار جنگ را گزارش میکردند. تقریباً در اواخر جنگ مزبور، برخی خبرنگاران منتخب توانستند با نیروهای آمریکایی همراه شوند.
پنتاگون تحت سرپرستی "دونالد اچ. رامسفلد" تصمیم گرفت تا به عنوان بخشی از برنامهریزی خود برای حمله به عراق در سال 2003، خبرنگاران را با واحدهای نظامی خود به این منطقه اعزام کند. با استقرار خبرنگاران، بسیاری از آنها که تا به حال در ارتش حضور نداشتند، فرصت یافتند تا در کنار نیروهای نظامی باشند و ضرورتاً به جزئی از گروه تحت پوشش [خبری] خود تبدیل شوند. این اقدام به نفع پنتاگون تمام شد.
این تجربه، کلید فهم رویکرد جدید دستورالعمل مزبور است. در این دستورالعمل آمده است: اقدامات و گفتار تک تک سربازان، بهترین روش آگاه ساختن آمریکاییها است و بهترین ابزار برای تحقق این هدف، واحدهای نظامی است که پرسنل رسانهای را – ضمن حفظ امنیت و ایمنی آنها - در پایینترین سطوح تاکتیکی مستقر کردهاند.
دستورالعمل میگوید: باید نوعی از فرهنگ همکاری ایجاد شود که در آن سربازان و فرماندهان علاوه بر مخاطبان، با رسانهها نیز قاطعانه و به راحتی مشارکت داشته باشند.
در دهه گذشته، به واسطه باور به شکست ارتش ایالات متحده در جنگ تبلیغاتی در افغانستان - که تا حدی به دلیل پیامرسانی طالبان اتفاق افتاد - ارتباطات استراتژیک و عملیات اطلاعاتی در کانون توجهات قرار گرفت. در این دستورالعمل عنوان شده: دشمنان و رقبا، مهارت خود در استفاده از اطلاعات ( برای کسب امتیازاتی مشخص نسبت به نیروهای ایالات متحده ) را نشان دادهاند.
همچنین قید شده: با ظهور اینترنت و دسترسی گسترده به ارتباطات بیسیم و فنآوری اطلاعات، این حوزه نسبت به سالهای پیش از آن، از اهمیت روزافزونی در طرحریزیها و عملیات نظامی برخوردار شد.
ارتش ایالات متحده، در طول این سالها، واحدهای عملیات نظامی پشتیبانی اطلاعاتی خود را توسعه بخشیده است. این نیروها به عنوان کارشناسان منطقهای تعلیم یافته و علاوه بر دارا بودن توانمندیهای زبانی، با پیشینههای مذهبی، سیاسی، فرهنگی و قومی مناطق مختلف آشنایی داشته و به منظور شکلدهی به پیامها - برای نفوذ بر رفتار و برداشتهای افراد محلی - آموزش دیدهاند.
پیروزی در جنگ به توانایی فرمانده به شکلدهی، اثرگذاری و تغییر استنباطهای مخاطبان خارجی و نهایتاً رفتار آنها – به ویژه در مناطق عملیاتی – بستگی دارد. شاید اگر ما برای کسب موفقیت در جنگ، به جای استفاده بیشتر از اسلحه، بمب یا موشک از روابط عمومی استفاده کنیم، گامی به جلو برداشته باشیم. ولی این امر مستلزم ارائه توضیحات بیشتر درباره این موارد، مجریان آن و نتایج حاصله است.
برای دانلود این گزارش اینجا کلیک کنید.