تقي دژاکام در مطلب اخير وبلاگ "آب و آتش" که در ايام محرم هر روز با عنوان ثارنامه منتشر مي کند، نوشت: در وبلاگ « ايمايان » در مطلبي با عنوان « ذکر مصيبت مارگزيده ها» ، سه برش از کتابهاي دکتر شريعتي درباره واقعه عاشورا و عزاداريهاي مربوط به آن ديدم و با توجه به اينکه احتمالاً اين وبلاگ فيلتر باشد ، تصميم گرفتم اين سه گزيده را در همين آب و آتش خودمان بياورم ، ضمن اينکه تعبير سوم دکتر را که درباره جناب حُر بن رياحي است ، نه خوانده بودم و نه با اين تحليل شنيده بودم که فاصله حُر در روز نهم تا دهم محرم سال 61 ، فاصله اي است که تغيير رهبري آن را پر کرده و اين تغيير و انتخاب رهبري ، او را از حضيض ذلت به اوج عزت کشانده است .
همچنين تعبير اول دکتر و جوابي که آن عزادار سيد الشهدا به آن روشنفکر داده است ، مرا به ياد تعبير عجيب امام خميني درباره عزاداريهاي محرم و صفر انداخت که هر چند وقت يک بار در همين وبلاگ ، آن را مي آورم و آن هم تعبير « ميتينگ سياسي عاشورا» ست که در انتهاي همين روزنوشت ، آن را نقل مي کنم .
1- روشنفکري از شيعهاي پرسيده بود : «اين همه هياهو و ابراز احساسات و تظاهرات و اين همه «حسين حسين» و محرّم و صفر و همه هفته و همه ماه و همه سال چرا؟» گفته بود: « ما مارگزيدهايم؛ دربارهي غدير سکوت کرديم و گفتيم تاريخ خود ميگويد که در حجّةالوداع – پرشکوهترين نمايش مسلمين- در جايي که هماکنون روشن است و در زماني که معلوم است، خود پيامبر، علي (ع) را به رهبري معرّفي کرد و ديديم که چگونه همه چيز را شستند و از بيخ زيرش زدند؛ اين است که در مورد «عاشورا» مرتکب اين اشتباه نميشويم. در شادي و غم، در عروسي و عزا، در آب خوردن و غذاخوردن، در گرسنگي و تشنگي و در همه حال «حسين حسين» ميگوييم و عاشورا عاشورا و کربلا کربلا ميگوييم تا نسلهاي بعد از ما فراموش نکنند که بر شيعه چه گذشت و بدانند که بر شيعه چه ميگذرد. ( علي شريعتي، مجموعه آثار، ج 7، ص 222)
2- در اروپا برنامهي آموزشي که ميگذارند بچّهها را از کودکي و دبستان براي گردش علمي سر خاک فلان سرباز گمنام، سر خاک ناپلئون، سر خاک ويکتور هوگو، سر خاک... ميبرند. اين خاک، اين نسلي را که با آن بزرگ شده شفاعت ميکند. اين خاک يک عامل تغييردهنده در زندگي آن شخص است. در شيعهي قديم، مسألهي شفاعت، مسألهاي ايدئولوژيک بوده است. آن موقع دستگاه حاکم ميخواست خاطره و ذکر حسين را از ذهنها ببرد. او با انتخاب مُهرش از خاک شهيد، پيوند شهيد و شهادت و نماز را برقرار ميکند. وقتي که يحيي بن زيد شهيد شد، شيعهها آن غل و زنجير آهني که در آن بود، تکّه تکّهي فلزش را حلقهي انگشتر کردند. اين خاتم سليماني بر کسي که آن را به دست کرده بود، اثر انقلابي ميگذاشت. ( ع. شريعتي، م.آ، ج 23، ص 391)
3- در حرّ روز تاسوعا و حرّ روز عاشورا هيچ تغييري رخ نداد جز تغيير رهبري. در اين دگرگوني عظيم تنها رهبريست که تغيير کرده است و اين تغيير رهبريست که فرد جنايتکار را برکشيده و تا متعاليترين مقامي که انسان ميتواند در زندگي به آن راه يابد، بالا برده است. ( ع. شريعتي، م.آ، ج2، ص 233)
و عبارات امام خميني :
« هر مکتبي هياهو مي خواهد، بايد پايش سينه بزنند؛ هر مکتبي تا پايش سينه زن نباشد، تا پايش توي سر و سينه زدن نباشد، حفظ نمي شود. اينها اشتباه مي کنند، بچه اند اينها! نمي دانند که اين نقش روحانيت و نقش اهل منبر چي هست در اسلام ، خودتان هم شايد خيلي ندانيد ! اين نقش ، نقشي است که اسلام را هميشه زنده نگه داشته ، آن گلي است که هي آب به آن مي دهند . اين گريه ها و اين ذکر مصيبتها ، مکتب سيد الشهدا را زنده نگه داشته است . ما بايد براي يک شهيدي که از دستمان مي رود عَلَم بپا کنيم ، نوحه خواني کنيم ، گريه کنيم ، فرياد کنيم . ديگران مي کنند . ديگران فرياد مي زنند وقتي يکي از آنها کشته بشود ، فرض کنيد که از يک حزبي يکي کشته بشود ، ميتينگها مي دهند ، فريادها مي کنند . اين ، يک ميتينگ و فريادي است براي احياي مکتب سيدالشهدا و اينها [ منتقدان عزاداري ] ، ملتفت نيستند و توجه ندارند به اين مسائل . همين گريه ها نگه داشته اين مکتب را تا اينجا و همين نوحه سرايي ها ، همينهاست که ما را زنده نگه داشته ، همينهاست که اين نهضت را پيش برده ؛ اگر سيد الشهدا نبود ، اين نهضت هم پيش نمي برد . سيد الشهدا همه جا هست : کل ارض کربلا . همه جا محضر سيد الشهداست ، همه منبرها محضر سيدالشهداست ، همه محرابها از سيد الشهداست .»
(صحيفه امام - جلد هشتم - صفحه 527)