به گزارش سرویس فرهنگی مشرق، در حاشيه سي و يکمين جشنواره فيلم فجر و به مناسبت اکران فيلم «زيباتر از زندگي» ساخته انسيه شاه حسيني با او گفت و گو کرده ايم که در ادامه مي خوانيد.
جشنواره امسال را چطور ديديد؟ کدام فيلم ها نظرتان را جلب کرد؟
آنچه ظاهرا به نظر ميآيد فيلمهاي اكران شده بد نبوده و عوامل فيلمها نيز زحماتي را كشيده بودند. دو فيلم در اين جشنواره بيشتر نديدم.
«دهليز» و «گهوارهاي براي مادر».
چطور بودند؟
خوب بودند. از آن دسته فيلمهايي بودند كه حرفي براي گفتن داشتند و در فضاي سالمي ساخته شده بودند.
فيلم «دهليز» چطور بود؟
در مورد قصاص فيلمهاي زيادي ساخته شده اما اين فيلم علاوه بر اين موضوع تكراري روي كاراكترها تمركز داشت، به خوبي به آنها پرداخته بود و خيلي با آرامش حرفش را زد؛ در كل اين فيلم به دل من نشست.
فيلم «گهوارهاي براي مادر» چطور؟
فيلم پاكيزهاي بود. گرچه مطلب بيشتر به تكرار افتاده بود؛ اتفاقا اين مسأله را به كارگردانش گفتم كه او هم گفت سعي ميكنم حدود 15 دقيقه از کليت فيلم كم كنم. به طور كلي فيلم خوبي بود. در واقع اگر فقط كمي از تعدادي سكانس ها كاسته و ريتمش تند شود بهتر خواهد شد.
در مورد فيلم خودتان بگوييد چطور شد بازهم به اين ژانر پرداختيد؟
من هميشه فيلم جنگي ميسازم و اگر روزي اين كار را نكردم آن وقت بايد بپرسند كه چرا انسيه شاهحسيني به مقوله جنگ نپرداخته است. من هميشه دفاع مقدس خواهم ساخت. بخاطر اينكه عمر هر لحظه از دست ميرود و بالاخره كار و تلاش مي کنيم، در بيابانها فيلم ها مي سازيم و زحمت ميكشيم چه بهتر كه اين زحمات مان نتيجه آخرت هم داشته باشد و در واقع من به نوعي در اين وسط زرنگي ميكنم.
در همين رابطه بگوييد چه مقوله اي از دفاع مقدس را مورد توجه قرار داديد و در مورد «زيباتر از زندگي» صحبت كنيد؟
موضوع فيلم من به چند روز آخر زندگي حسين علم الهدي ميپردازد. زماني كه ايشان در تلويزيون اهواز كار فرهنگي انجام ميداد و شمعخاني به او گفت كه اگر شما در جبهه فرهنگي بمانيد بهتر است اما علمالهدي گفت كه هميشه حرف زديم و حالا بايد عمل كنيم. او با تخم مرغ آبپز و نان خشك به هويزه رفت. تا اينكه عمليات نصر شكل گرفت؛ عمليات نصر اولين عملياتي است كه ارتش از نيروهاي بسيجي، مردمي و سپاه به عنوان همراه استفاده ميكند و دست به اين عمليات ميزنند. عمليات روز 15ام بسيار موفق است و اما در اين ميان غافلگير و به دلايلي متوقف ميشود؛ در نتيجه در روز 16 ام ورق برميگردد و حالا ايران بايد دفاع كند، در اين هنگام هر چه نيرو دارند جمع ميكنند، بچه ها جلوي تانكها بودند، محاصره مي شوند، دانه به دانه در محاصره قتل عام ميشوند و به شهادت ميرسند.
در رابطه با استفاده از تكنيك هاي فيلمسازي جنگي در اين فيلم توضيح بدهيد؟
طبيعتا هر فيلمي كه كارگردان ميسازد يك مرحله به جلوتر ميرود، كار كاملتر ميشود و من خودم چون از ادبيات به سينما آمدم (نويسنده بودم) معتقدم كه دوربين نبايد زياد حركت كند و وقتي دو نفر حرف ميزنند هيچ دليلي ندارد كه دوربين مرتب دور دو نفر بچرخد. در واقع جاهايي كه خيلي لازم بود به حركت دوربين اعتقاد دارم ولي در خيلي جاها كه آدم ها يا هر چيز ديگر حرفي براي گفتن دارند نيازي ندارد كه دوربين حركت كند. چه بسا فيلمبردار ما در اين فيلم پيشنهاد ميداد كه صحنه را اينطور و آنطور بگيريم در صورتيکه من گفتم تماشاچي ميخواهد فيلم را به راحتي ببيند و مخاطب بايد آرامش داشته باشد البته بعضي موقعها ميديدم كه در نقاطي از فيلم نياز به اكشن دارد و با تحرک بيشتري كار را جلو مي برديم.
در اكشنها چطور عمل مي کرديد؟
بعضي وقتها از اكشنها فيلم استفاده كردم، در واقع بستگي به خود موضوع و تنش آن لحظه دارد؛ سکانس هاي اوج اكشن اگر دوربين در اين زمان سكون داشته باشد و لانگ شات بگيريم خيانت به مخاطب است اما در مواقع غيرلازم اتفاقا حركت دوربين، فيلم را غيرقابل باورپذير ميكند تماشاچي مي فهمد که نشسته دارد فيلم مي بيند و همذات پنداري کمتري برايش به وجود مي آيد. بنابراين دوريين در گاهي اوقات بايد آرام باشد و به عنوان يك ناظر بيطرف کاري کند که صحنه ها را باورپذير نمايد.
استفاده از ادوات جنگي چگونه بود؟
تعداد زيادي تانك، اسلحه ژ3 ، نفربر و مانند اين چيزها داشتيم، در واقع از همه چيزهاي كه در آن زمان بوده استفاده شده است ما هم براي به تصوير کشيدن ان اتفاقات آن زمان از اين ابزارها در تصاويرمان استفاده کرديم.
در رابطه با معرفي شخصيت شهيد حسين علم الهدي چقدر سعي شده اين فيلم معرف اين قهرمان باشد كمااينكه تا به حال بسياري از فيلمها در اين راستا توسط کارگردانان ايراني ساخته شده است اما نتوانسته اند اداي دين به قهر مانان ملي دفاع مقدس کرده باشند و به نوعي معرف صحيح و تاثيرگذار انها باشند.
در اين رابطه من سه سال تحقيق كردم. با خانواده حسين علم الهدي كه با آنها زندگي كرده بود صحبت کردم. حتي پرسيدم كه حسين چه غذاهايي دوست داشت گفتند حسين از بين هم غذاها بادمجان سرخ کرده را بسيار دوست مي داشت و همان چيزهايي که در مورد اين غذا گفته بود همان ديالوگ كار ما شد در واقع چيزهايي که در ان فيلم گفته شده بر اساس تحقيق بوده و انها را ما از زبان خانواده شهدا شنيده و به تصوير کشيده ايم.
به طور کلي يك بار در رابطه با اين آدم هاي دفاع مقدس فيلم ساخته ميشود، به نوعي به معرفي شخصيت آنها پرداخته مي شود و شايد به ندرت پيش بيايد که کارگرداني ديگر بازهم بيايد و به شخصيت پرداخته شده دوباره بپردازد و درباره او فيلم بساز و در نهايت آن شخصيت به آرشيو مي رود.
صد در صد براي همين است وقتي يك هنرمند ميخواهد كه درباره سوژهاي معاصر اثر بسازد با آدم هاي زنده سروکار دارد، در واقع با آدمهايي كه در جنگ بودند از اسارت آزاد شدند، يك عدهاي هم با سوژه هاي ما زندگي كردند. در حقيقت ما با مدارك زنده سروكار داريم ضمن اينكه سينما بايد دراماتيزه باشد چون مخاطب آمده قصه ببيند. بنابراين بعد از سه سال تحقيق تمام مداركم را جمع كردم از جمله اينکه با افرادي از جمله محسن رضايي، شمعخاني و مانند اينها صحبت كردم براي اينكه از موضوع خارج نشوم. در نهايت هم گفتم اين مستندات و واقعيتها را داريم اما من نمي خواهم مستند بسازم ميخواهم فيلم بسازم. در واقع با قدرتي هم كه در نويسندگي دارم سعي كردم كه يك مسير و درام باريكي را آغاز كنم. آدمهايي را به تصوير بکشم كه اين اتفاقات براي شان افتاده است و فقط چيدمانش را عوض كردم تا مرحله آخر رسيدم.
تمام هم و غم من اين بود که فيلم قابل قبولي از آب در بيايد. بدون اينكه فلاش بك بزنم، بدون اينكه مخاطبان خانواده حسين را ببينند و بدون استفاده از مصاحبه؛ با ديدن فيلم پي به ويژگي هاي خانوادهاش ببرند، آن محيطي که او بوده است را بشناسند و از تحصيلات اين آدم آگاه شوند. در نهايت مخاطبان بدانند كه حسين علمالهدي كه بوده است.
هدف تان از ساخت اين فيلم چه بود؟
بزرگترين آرزويم اين است كه تماشاگران فقط با ديدن صحنه هاي فيلم، بگويند اين آدم هايي که به جنگ رفتند چه آدمهاي خوبي بودند در واقع اين بچه هايي كه آن موقع جنگيدند و رشادت کردند چقدر خوب بودند؛ همين. دلم ميخواست تماشاگر همين را بر زبان بياورد اما نگويد كه كه اينها زنباره، معتاد، دزد بودند نمي دانم براي تلويزيون و يا فلان چيز به جبهه رفته بودند. همچنين اين بچه ها هم مثل همه آدم هاي ديگر بودند همانطور که اينها هم خواستگاري ميرفتند جواب منفي هم مي شنيدند و يا عاشق هم ميشدند و مواردي از اين قبيل در زندگي انها هم رخ داده است.
در اين ميان اتفاقاتي مي افتاد آن وقت آنها هم به ابر مرد تبديل ميشدند. همين آدمهاي كوچه خيابان.
من در فيلمم اينها را از اوج آسمان به پايين كشيدم. تا آدم هاي قابل باور به تصوير بکشم به دليل اينکه از بس آنها را آسماني و دست نيافتني نشان داديم در واقع با اين کار به مردم خيانت كرديم طوري نشان داديم كه انگار آنها هميشه شب و روز نماز ميخواندند و کارهايي که از عهده مردم بر نمي آيد. اما من در اين فيلم گفتم که آنها از همه ما هم زمينيتر بودند ولي در شرايطي تحت تاثير فرهنگ حاكم ايثارگري دفاع قرار گرفتند و از اوج زمين به اوج آسمان كشيده شدند.
بازهم در مورد شخصيت هاي دفاع مقدس فيلم ميسازيد؟
تا دلت بخواهد فيلم جنگي ميسازم. به تازگي يك موردي در مورد شخصيتها به من پيشنهاد كردند و البته موردي هم در ذهن دارم که مربوط به خاطرات شخصي خودم مي شود. حالا ترديد دارم که بين اين دو موضوع بپردازم؛ آيا آن شخصيت را بسازم يا در مورد خاطره خودم.
بر اساس اين گزارش، انسيه شاه حسيني خود در زمان جنگ تحميلي عراق عليه ايران در 8 سال، سال هايي را حضور داوطلبانه داشته است و همه اثار او در حال و هواي جنگ ساخته شده است. از او اثر به ياد ماندني «شب بخير فرمانده» داريم که به نوعي برگرفته از خاطرات شخصي او در جنگ است.
فيلم «زيباتر از زندگي» ساخته جديد وي در جشنواره فيلم فجر امسال روي پرده رفت و به نظر مي رسيد که در نوع خود و در مقايسه با آثار معرفي کننده شخصيت جنگي در اين يکي دو سال اين اثر تا حدودي قابل قبول بود.
همچنين لازم به يادآوري است که اي اثر در بخش جايزه ملي اين جشنواره سيمرغ بلورين را به خود اختصاص داد اما انسيه شاه حسيني در سالن حضور نداشت.