اگر بگوییم که سینما ذاتا ولیدۀ فرهنگ غرب است و برآمده از کفر و الحاد است و رشد یافته در دامن هزرگیها و آلودگی ها و شهوات است ، لذا به درد دین نمی خورد و ناچارا از آن برای دین استفاده می کنیم، جدا از اشتباه بود، آثار سوء نیز در پی دارد. یکی از آثارش این است که کسانی میروند سراغ سینما که اهل دین نیستند، یا اجازه نمی دهند که انتظار دینی از سینما داشته باشیم، یا اینکه منجر می شود هنرمندان هویتشان را غیردینی تعریف کنند و لذا کار دینی از چنین هنرمندی کمتر دیده خواهد شد.
ایشان، سینما را محل نمایش رفتارها و
کنش ها و واکنش ها دانستند و معتقد بودند نباید سینما را از جنس مادیات و
تصویر و دیدنیها دانست و دین را از جنس غیب؛ و به این ترتیب میان این دو
فاصله و افتراق ایجاد کرد.
این استاد حوزه و دانشگاه با طرح این
ادعا که سینا لذاست که سینما بیش از آنکه می تواند در اختیار دنیا قرار
گیرد، می تواند در اختیار دین باشد؛ دلیل این ادعا را اینگونه بیان کردند: «
سینما بیش از اینکه در خدمت شهوات و آلودگی ها باشد، میتواند در خدمت دین
باشد. اتفاقا سینمای در خدمت شهوت و آلودگی راحت تر از سینمای در خدمت دین
است. اما این خدمت نامتناجس و غیرمعمولتر است. دلیل این مدعا این است که
آدمها گم گشته هایی در دورن خود دارند که در این دنیا ارضاء شدنی نیست. در
فیلمی اگر کسی را نشان داد که با یک موهبت دنیایی به شادی و آرامش رسیده
است این فیلم دروغ می گوید به انسان. چون انسان ذاتا بگونه ای است که تا
مواهب دنیوی به آرامش جاودانه نمی رسد. انسانها بی قرار ِ جایی دیگر و بهتر
هستند. فیلمی که این آرامش را نشان دهد، به آستان انسان دروغ گفته است.
انسان را که نمی شود تحریف کرد. این پیچیدگی هایی که در داستان رخ می دهد
برای ِ تفحص ِ گم شدۀ انسان است.»
حجت الاسلام پناهیان، در پاسخ به این
پرسش که زاویه ورود دین به سینما از چه زاویه ای باید باشد، افزودند: «تا
رابطه سینما و دین را مطرح می کنند به یاد مقررات ِ دینی می افتیم که باید
در سینما رعایت شود. اما این الزاما به معنی رسیدن به اهداف دینی نیست.
بطوریکه مثلا می توان احکام دین را رعایت کرد و فیلمی با موضوع دین ساخت
اما از اهداف دین فاصله داشت. مثل آنچه اخیرا به عنوان سینمای نسبتا دینی
رواج پیدا کرده است. لذاست که وقتی می رویم سراغ دین باید قلۀ هدف دین را
نگاه کنیم که آن قله، تحقق قربت الی الله، تحقق عبودیت و تحقق تقوا ست.
منظور از تحقق تقوا، تحقق اخلاق نیست. متاسفانه برخی این را اشتباه می
گیرند و برخی هم از آن سوءاستفاده می کنند. فکر می کنند وقتی پیامبر از
مکارم الاخلاق صحبت کردند، منظور اخلاق ِ صِرف است. یعنی مکارمش را حذف می
کنند و فقط اخلاق استنباط می کنند. بعد می گویند که خب سینمای غرب هم دارای
اخلاق است و پیامهای اخلاقی می دهد. اگر بخواهیم اینطور فکر کنیم پس دیگر
نیازی به پیامبران الهی نبود و همین کارگردانان محترم این سطح از اخلاق را
می فهمند و ترویج می کنند. پیامبران الهی برای مکارم اخلاق آمدند آن هم
برای ترویج و تکمیل مکارم اخلاق نه صِرف ِ مکارم اخلاق!
لذا وقتی مکارم اخلاق رعایت شد ، کسی که
از پای فیلم بلند می شود باید احساس کند که به خدا نزدیک شده است. باید
احساس کند که عبد خداست.»
در ادامه این برنامه، حجت الاسلام و
المسلمین پناهیان انقلاب را سینمایی ترین بخش دین عنوان کردند و افزودند:
«انقلاب چیزی نیست جز جذابت ترین بخشهای دین. جز بخش حماسی دین. پس انقلاب
یعنی سینمایی ترین بخش دین. وقتی دین را با سینما تلفیق کنیم، سینما عمق و
جذابیت بیشتری پیدا می کند، وقتی انقلاب اسلامی را وارد سینما کنیم، این
اتفاق در آن ساده تر رخ می دهد. وقتی بگوییم دین، این سوال پیش می آید که
کدام بخش از دین. در این حالت باید بگوییم که نگاه به مولفه های انقلاب
اسلامی، اساسا جذابت ترین بخش ِ دین هستند. زیرا شهادت و جنگ و ولایت و...
بخش حماسی دین هستند . انقلاب ما چیزی جدا از دین نیست. بلکه بخش های جذاب
دین است.»
ایشان سینمای انقلابی را دلیلی برای
مصون ماندن ِ دین از تحریف دانستند و افزودند: «اگر سینمای دینی داشته
باشیم ، بی آنکه سینمای انقلابی داشته باشیم، این سوءظن پیش می آید که ممکن
است دین تحریف شده داشته باشیم. انقلابی بودن، لازمه حرف دینی است. در طول
تاریخ بسیاری بودند که حرف دینی ِ غیر انقلابی زدند. اما شما برای اینکه
در دام پیام معنوی و دینی ِ غیر انقلابی قرار نگیرید لاجرم باید انقلابی
باشید. حتی اگر خواستید اخلاق را ترویج کنید، خاستگاهتان باید بستری
انقلابی باشد، وگرنه اخلاق سکولار ، معنویت منهای ولایت، و ... را ممکن است
منتقل کنید.»
پناهیان تثبیت مباحث نظری دینمداری و
نگاه به قلۀ اهداف دین در ذهن سینما گر را لازمه و پایه و اساس ورود به
تفکر انقلابی دانستند و اذعان داشتد: چنین فردی برای رسیدن به آن اهداف شروع
به طرح ریزی و کار می کند . در این حالت وقتی آن اهداف را در بستر ِ
واقعیات جامعه خودش به تصویر بکشد، این عنصر می شود انقلابی. مثلا وقتی شما
می خواهید مردم را به خدا دعوت کنید، ابتدا باید ببینید در جامعه چه چیزی
مانع رسیدن به خداست، مثلا ولایت طاغوت. لذا اولین اقدام قبل از انتقال هر
پیام معنوی این است که آن ولایت طاغوت را از بین ببرید و مثلا علیه
صهیونیستها بجنگید. یا مثلا وقتی می خواهی تصدیق و انفاق و کمکهای خیریه
را در فیلم نشان دهید باید افرادی را که باعث تولید فقر در جهان می شوند
نیز نشان دهید. در غیر اینصورت به سراغ معلول رفته اید، در حالیکه به علت
نپرداخته اید.»
در پایان برنامه ایشان، عوامل رسیدن به
یک سینمای انقلابی را سه عامل دانستند و افزودند: «کسی که می خواهد یک
سینماگر انقلابی باشد ـ فارغ از اینکه خودش انقلابی است یا نه ـ و می خواهد
به یک اثر انقلابی برسد، باید شرایط اولیه یک هنرمند دینی را داشته باشد.
دین را عمیقا درک و جذب کرده باشد و لطافت و زیبایی های دین را درک کرده
باشد. یک سینماگری که می خواهد کار انقلابی انجام دهد باید ایمان در قلب او
زیبا و محبوب باشد و از سوی دیگر زیباییهای دین را دیده باشد.
کسی که می آید در این عرصه باید از حکمت
و فن بیان برخوردار باشد. خیلی ها ممکن است انقلابی باشند اما نتوانند و
اصلا بلد نباشند که آن را بیان کنند. صرفا با علم و آگاهی نمی توان پیام را
به مخاطب منتقل کرد. حکمت دارای ماهیتی است که با سرعت و ظرافت بیشتری
پیام را به مخاطب انتقال می دهد. برای داشتن حکمت هم باید شرایطی داشت.
حکمت اخلاص می خواهد. سینماگری که به دنبال شهرت است، مسلما نمی تواند کاری
عمیق ارائه دهد. حکمت، فوت کوزه گری است. در واقع سبک زندگی هنرمندان ما
باید کمی تغییر کند مثلا اگر مشهور شد، یک رنج پنهانی داشته باشد. اینها
مکانیزم های حکمت است.
سوم اینکه باید از فن لازم برای به تصویر کشیدن واقعیتها و مفاهیم انقلابی برخوردار باشد.»
منبع: رجا
منبع: رجا