قصهای از تاریخ اسلام
عقاب صحرا/ مهرداد خوشبخت
خلاصه داستان: ابوبصیر ثقفی (کیکاووس یاکیده) از زندانی در مکه میگریزد و رسول خدا طبق صلح حدیبیه فرمان میدهد تا به مکه بازگردد. او در میانۀ راه میگریزد و از کاروانهای قریش راهزنی میکند و نام خود را عقاب صحرا میگذارد. نهایتاً او در روز فتح مکه آخرین نبرد را نیز با کفار صورت میدهد و معشوق خود نسیمه (روناک یونسی) را از شیبة بن عامر (علیرضا کمالی) پس میگیرد.عقاب صحرا/ مهرداد خوشبخت
پیامبر اکرم(ص) قرارداد صلح حدیبیه را با کفار قریش در سال ششم منعقد فرمود که طبق یکی از مفاد آن، مردانی که به مدینه میآیند باید به مکه بازگردانده شوند. طبق منابع موثق تاریخ اسلام، عتبة بن اسید معروف به ابوبصیر از زندان مشرکان مکه به نزد رسول خدا گریخت و چون مشرکان او را مطالبه نمودند آن حضرت نیز او را به ایشان سپرد. عتبه در وقت بازگشت، یکی از مشرکان را کشت و در ساحل دریای سرخ در مکانی به نام عیص در مسیر کاروانهای قریش به شام، اقامت گزید. مردانی از مکه نیز به او پیوستند تا آنجا که یارانش به هفتاد تن رسید. به رسول خدا(ص) از قریش پیغام رسید که تو را به رحِم و خویشاوندیمان سوگند تا ابوبصیر را به مدینه راه دهی که ما از آن بند صلحنامه گذشتیم. رسول اکرم(ص) نیز ابوبصیر را در مدینه پذیرفت.
فیلم عقاب صحرا با عوامل حرفهای و تولید نسبتاً خوب و با بودجۀ 5ر2 میلیاردی بنیاد فارابی ساخته شده و در اجرا نیز تا حد زیادی موفق بوده است. مقصودم از اجرا عواملی مانند دکور، گریم و کارگردانی است. و البته معتقدم که انتخاب بازیگران آن اغلب اشتباه بوده است و خصوصاً فیلمنامه نیز تا حدود پنجاه درصد مغلوط است. ابوبصیر(کیکاووس یاکیده) در این فیلم به زنی به نام نسیمه (روناک یونسی) که در دل مسلمان شده علاقمند است و آن زن، جوانی از مشرکان مکه به نام شیبه را نیز گرفتار خود کرده است. در نهایت در وقتی که میخواهند نسیمه را به عقد شیبه درآورند او میگریزد. در بیرون شهر ابوبصیر سرمیرسد و شیبه در یک نبر نهایی کشته میشود. در همان وقت رسول خدا که برای فتح مکه آمده است به بالین او میآید. چند سال بعد، این زوج دو بچه دارند و شاد و خرم زندگی میکنند.
فیلمنامۀ این فیلم را آقای عباس اکبری نوشته است که ایشان همچنین تهیه کنندۀ فیلم نیز هستند. شهرت عباس اکبری از بیست سال قبل به سبب کتابهایی بود که دربارۀ فیلمنامه نویسی ترجمه کرد که بیش از ده عنوان را شامل است. او در حدود پنج سال مدیر گروه حماسه و دفاع شبکه اول سیما بود و از زمستان 1388 مدیر گروه فیلمهای تلویزیونی همان شبکه شد. مهمترین کار او در تلویزیون، تهیه کنندگی سریال در چشم باد/ جوزانی (1388) بوده است.
از نقاط برجسته و به یاد ماندنی فیلم موسیقی آن است که ساختۀ بهزاد عبدی است، آهنگساز جوانی که متولد 1352 است و پس از دریافت سیمرغ بلورین برای فیلم آل (1388) کار او رونق بسیاری گرفت. به طوری که در سه سال اخیر برای 23 فیلم و سریال موسیقی ساخته است که از مشهورترین آنها میتوان به فرزند صبح (1389) و راه بهشت (1390) و فیلم امسال حاتمیکیا (چ) اشاره کرد. فیلم راه بهشت ساختۀ صباغزاده که در سال گذشته ساخته شد فیلم دیگری در موضوع تاریخ اسلام بوده است.
ایراد اصلی فیلم آن است که در منابع تاریخ اسلام سخنی از این زن در میان نیست. به عبارت بهتر اصولاً مردان عرب برای زنان چندان شأنی قائل نبودند که بخواهند آنها را موضوع عشق قرار دهند. آقای اکبری در پاسخ به این ایراد بنده گفت که عشق در همیشۀ تاریخ وجود داشته و شما نمیتوانید آن را منکر شوید! به نظر ما، این یک پاسخ عافیت طلبانه است و بهتر است از محقق و نویسندۀ این اثر پرسید که چرا وقتی که در تاریخ اسلام چنین چیزی وجود ندارد ایشان آن را جعل میکنند و چرا در وقتی که برخی ماجراها آشکارا وجود دارد آنها به تخیل روی میآورند؟ مثلاً وقتی که از مردان عرب عشق و عاشقی ندیده و نشنیدهایم به چه برهان شما چنین چیزهایی جعل میکنید؟ حتی اعراب امروز هم چندان با عاشقی سازگاری ندارند و شعرای ما نیز که از معشوق سخن گفتهاند در واقع کنایتی است از آن معشوق ازلی بیزوال یعنی تجلیات جمیل حق تعالی. برخی از شعرای عرب از شعرای فارسی زبان تقلید کردهاند.
برخی از ایرادهای دیگر فیلم
1. مکان راهزنی را در صحرا قرار داده در حالیکه تاریخ به ساحل دریا تأکید دارد و این به واقعیت نزدیکتر است. زیرا که اگر در صحرا بود قریش میتوانستهاند مسیر خود را تغییر دهند.
2. فتح مکه بیخبر و طبق اصول غافلگیری بوده است تا جنگی درنگیرد و خونی ریخته نشود. و رسول خدا(ص) نیز از آن روز به یوم المرحمة تعبیر فرمودند. اما در این فیلم غافلگیری وجود ندارد و درست در روز فتح مکه ابوبصیر خون شیبه را میریزد.
3. نماد «عقاب» اصولاً توسط رومیان به کار گرفته میشد و در عرب چنین نمادی مرسوم نبوده است. چه اینکه شمشیر ابوبصیر نیز به شمشیر کمانی اعراب نمیمانست بلکه به شمشیر اروپاییها که باریک و مستقیم است.
4. بازیگران دلنشین نیستند و برای این نقشهای تاریخی ناصحیح انتخب شدهاند، خصوصاً کیکاووس یاکیده که متولد 1347 است و به یک جوان عرب نمیماند که تازه بخواهد ازدواج کند. خصوصاً که اعراب خیلی زود بالغ میشوند و مردانشان در حدود بیست سالگی ازدواج میکنند.
زنان فیلمساز به چه کار میآیند؟
اشیاء از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند/ نرگس آبیار
خلاصه داستان: زندگی روزمرۀ زنی به نام لیلا (گلاره عباسی) که در ماه آخر بارداری است و یک بچۀ ده ماهه نیز در بغل دارد.اشیاء از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند/ نرگس آبیار
این نخستین فیلم سینمایی نرگس آبیار است، متولد 1350 در تهران و نویسندۀ حدود 30 کتاب داستان که از سال 1384 به فیلمسازی کوتاه و مستند روی آورده است.
بنده وقتی چنین آثاری از یک زن فیلمساز میبینم که زندگی یک زن خانهدار را نشان میدهد که مهمترین دغدغهاش آن است که یک لنگه از بشقاب عزیز خانم را که غفلتاً شکسته است گیر آورد و به او پس بدهد بسیار خوشحال میشوم و حتی در وسط فیلم میتوانم در آرامش بخوابم. زیرا که اصولاً زنان به جهت آسایش و آرامش خلق شدهاند و نه آنچنانکه برخی فیلمسازان زن همچون تهمینه میلانی فیلم میسازند که باید به آنها لقب «آشوبگر« داد؛ فیلمسازانی که با فیلمهایشان نزاعات زن و شوهری را افزایش میدهند و صنف زنان را آموزش میدهند تا از تکالیف خود شانه خالی کنند و با سلیطه بازی حقوق مردان را از آنها گرفته در قبالۀ خود آورند. جملۀ مشهوری از لوئیس بونوئل (1983 - 1900) فیلمساز شهیر اسپانیایی نقل است که روزی گفته بود: «كافي است كه چشم سفيد پرده سينما پرتوي ويژه خود را منعكس كند تا دنيايي را منفجر سازد. اما زیاد نباید نگران بود زیرا این چشم، نور خود را تا حد زیادی از دست داده است.» بونوئل در این سخن به قدرت آشوبگری سینما اشاره کرده است و بنده بر این سخن میافزایم که این فیلمسازان فمینیست خصوصاً تهمینه میلانی، چشم سفید سینما را یافتهاند و قادرند با سرمه کردن آن، نورش را افزون کنند و جهانی را به آتش بکشند.
به همین جهت باید خدای را شکر گزارد و قدر فیلمسازانی چون نرگس آبیار، نگارآذربایجانی (آینههای رویرو – 1390) و مانلی شجاعیفرد (میگرن – 1390) و پوران درخشنده (با ده فیلمی که ساخته است) را عمیقاً دانست که در حد و اندازۀ خود در موضوعات و مشکلات زنانه با آرامش و اعتدال فیلم میسازند و قصد آشوبگری ندارند. و البته وقتی فیلمسازی چون انسیه شاهحسینی را میبینم که از تجربیات خود در دفاع مقدس فیلمی مانند شببخیر فرمانده (1384) ساخته است از شوق بال در میآورم هرچند که معتقد باشم که این فیلم به لحاظ سینمایی ضعیف است. و مگر ما از زنان چه انتظاری داریم؟ در سینمای هالیوود نیز تا همین سال 2010 که کاترن بیگلو برای فیلم مهلکه (قفسۀ رنج) اسکار کارگردانی گرفت هیچ زن فیلمسازی چنین جایزهای نگرفته بود.
نمیخواهم زنی همچون خانم شاهحسینی که در جنگ خبرنگار بوده و حتی گاهی اسلحه به دست گرفته و جنگیده است را الگوی تمام زنان ایرانی معرفی کنم بلکه زنان همین که تکالیفی که خود میفهمند را انجام دهند و آشوبگر نباشند بزرگترین مجاهدت را کردهاند، که بهشت رضوان خدا مأوایشان باد. اما متأسفانه، زنان جهان از حدود صد سال قبل از شأن و حدود خود عدول کردهاند و در ایران نیز از حدود بیست سال پیش این مسئله به صورت روزافزونی افزایش یافته و بحران خانواده و طلاق را پیش آورده است. لذا این درد مشترک اغلب مردان دنیا است که زنان را معاون و همراه خود در زندگی ببینند و نه رقیب و دشمن. اگر خوب تأمل کنید اقبال جهانیان به فیلم جدایی نادر از سیمین به همین سبب بوده است. سیمین زنی است که از تکالیف خود استنکاف دارد و میخواهد به دنبال آرزوهای خود برود. با رفتن او زن دیگری به این خانه میآید تا کارهای این خانه ار سروسامان دهد، زنی به نام راضیه که نهتنها تکلیف مادری خود را به درستی انجام میدهد بلکه به جای شوهرش کار میکند و حتی حاضر نمیشود برای رفاه دنیا، آخرت خود را خراب کند و سوگند دروغ بخورد. آیا شما کدام زن را میپسندید؟
طالبان، افغانستان
یک دو سه... پنج/ محمد معیّری
خلاصه داستان: پنج زندانی از سوی طالبان مقرر است در شهر دیگر اعدام شوند. در حین جابهحایی یکی از انها فرار میکند و آنها فرد دیگری را جایگزین میکنند.یک دو سه... پنج/ محمد معیّری
بنده به دلیل شرکت در روز اول کنفرانس هالیوودیسم، بر خلاف میلم موفق به تماشای این فیلم نشدم. بسیار خرسند کننده است که سینمای ما آنقدر توانا باشد تا به مشکلات سایر ملل مسلمان نیز بپردازد. و از جمله واجبترین ملل، همین مردم افغانستان هستند که در مسائل فرهنگی بسیار فقیرند. آنها نهتنها صنعت سینما ندارند بلکه از صنعت چاپ و نشر هم بیبهرهاند. یکی از اندیشمندان افغانی به نام شریعتی که یک ناشر افغانی است و در تجارت کتاب به افغانستان سهم عمدهای دارد میگفت: «از ابتدای تاریخ چاپ تاکنون، فقط دو هزار کتاب در افغانستان چاپ شده است!» برای ما خیلی سخت است که بتوانیم این آمار را باور کنیم در حالیکه آمار کتب چاپی سالانه در ایران بیش از شصت هزار عنوان است و ما به این سبب صاحب دهمین صنعت چاپ در جهان هستیم.
دو سال قبل فیلم نیز گلچهره (وحید موسائیان) شوق اهالی جشنواره را برانگیخت و تصویری از خشونت طالبان را در فضایی نزدیک به واقعیت نمایش داد. اما متأسفانه فیلم فرشتگان قصاب که دیشب نمایش داده شد دور از واقعیت به نظر میرسید و با مخاطبان ارتباط برقرار نمیکرد.
دو اتفاق غیر منتظره در جلسۀ مطبوعاتی فیلم رخ داد. اول اینکه کارگردان 45 سالۀ فیلم میخواست یکی از بازیگرانش را نیز به کنفرانس دعوت کند که مجری برنامه آقای شهیدفر مخالفت کرد و با اصرار چندبارة کارگردان، جناب مجری کنفرانس را تعطیل کرد. این اقدام با مخالفت همایون ارشادی یکی از بازیگران فیلم مواجه شد. سپس مردی به نام شاهرخ گیوا (مزروقی) به روی سن آمد و گفت که من فیلمنامهنویس این فیلم هستم که کارگردان بر خلاف قرارداد در فیلمنامه تغییراتی داده و نام خود را به عنوان فیلمنامه نویس نوشته است و لذا من از او شکایت کردهام. آقای معیّری هم گفت که شما تمام حقوق فیلمنامه را به من فروختهای!
این مسائل برای سینمای ایران اندوهناک است. قابل توجه اینکه حقوق معنوی فیلمنامه قابل خرید و فروش نیست و نام نویسنده باید به هر صورت در تیتراژ درج شود.
کاستن از شأن پدران
قاعدۀ تصادف/ بهنام بهزادی
خلاصه داستان: یک گروه هشت نفرۀ آماتور تئاتر میخواهند برای اجرای نمایش خود به یک جشنوارۀ خارجی بروند. شهرزاد (ندا جبرائیلی) نقش اول است ولی مخالفت پدرش (امیر جعفری) با این سفر، ماجراهایی را پیش میآورد.قاعدۀ تصادف/ بهنام بهزادی
این فیلم 99 دقیقهای به صورت تئاتری فیلمبرداری شده و کل فیلم شامل هجده پلان ـ سکانس میشود. فقط نمای افتتاحیه 14 دقیقه است و نماهای بلند دیگری در مدت 10، 11 و 12 دقیقه در فیلم وجود دارند. به غیر از بیست دقیقه از فیلم، بقیه ماجراها در یک خانه و حیاط آن میگذرد.
دومین فیلم بهنام بهزادی بروجنی پس از ساختۀ اولش تنها دو بار زندگی میکنیم (1386) فیلمی غافلگیر کننده بود که فیلمبرداریاش تماماً با دوربین روی دست انجام شده است. کارگردان که نویسندۀ فیلمنامه و تهیه کنندۀ آن نیز هست قصد کرده تا مسائل و دغدغههای بخشی از نسل جوان را در فیلم تصویر کند و به قول خودش برای آن بسیار تحقیق هم کرده است. اما نسخهای که او برای پدران پیچیده کامل نیست.
فیلم مسئلۀ مهمی را مطرح میکند؛ دغدغۀ یک پدر برای دخترش که با تئاتر بازی کردن او مخالف بوده. اما حالا او میخواهد به خاطر اجرای تئاتر به خارجه برود. آیا پدری که نگران آلودگیهای جامعه فرنگ است حق دارد یا ندارد؟ ما در همین کشور خودمان آسوده نیستیم چه برسد به خارجه که عرف آنها کاملاً با ما تفاوت دارد. فیلم اگر میخواست به جامعۀ هنری نزدیک شود و تصویر درستی از یک گروه تئاتری ارائه کند به مشکلات ممیزی برمیخورد. اما قصد فیلمساز آن است که در جناح جوانان بایستد و سعی کند چنین پدرانی را تا حد زیادی نزدیک به واقعیت تصویر کند. یکی از اقتضائات جوامعی چون ما که در معرض مستقیم تمدن غرب بودهایم همین بی هویتی خانوادهها است و زنسالاری و فرزند سالاری رایج و پدرانی که باید مثل اسب کار کنند و در داخل خانه نیز به زن و فرزند خود سواری بدهند و حق هیچ اظهار نظری را هم ندارند.
فیلم در تقرب به واقعیت و تصویرگری ذهنیت نسل جوان موفق است. دیالوگها به خوبی نوشته شده و گروه بازیگران به خوبی آن را اجرا کردهاند. یک بازیگر ارمنی به نام مارتین شمعونپور در فیلم هست که با نام خودش و به عنوان آهنگساز تئاتر بازی کرده و موسیقی صحنه را نیز به طور رئال اجرا میکند. سه بازیگر مرد فیلم شناخته شده هستند: اشکان خطیبی در نقش امیر و کارگردان تئاتر، مهرداد صدیقیان در نقش بردیا بازیگر تئاتر و محمدرضا غفاری، که از قضا دیشب او را در فیلم فرشتگان قصاب در نقش یک افغانی دیده بودیم.
بنده سبک فیلمبرداری پلان سکانس را برای این فیلم نپسندیدم. زیرا مخاطب را خسته میکند و اصولاً لازم به این کار نبوده است. زیرا همانطور که سید مرتضی آوینی در آینه جادو نوشته است مونتاژ به ذهن انسان نزدیکتر است و ذهن ما تصاویر زائد را خود به خود حذف میکند. لهذا در فیلمبرداری بدون تقطیع، جزئیات زائدی همیشه وجود خواهند داشت که حذف آنها بهتر میبود. مضافاً که این سبک فیلمسازی، ضعف کارگردان را در دکوپاژ و میزانسن میپوشاند. احتمالاً کارگردان با این نوع فیلمبرداری میخواسته بر تئاتری بودن بازیگرانش تأکید کرده و تأثیر بیشتری بر مخاطب بگذارد. از تیتراژ ساده و گرافیکی فیلم نیز نباید گذشت.
یک دختر فراری
ابرهای ارغوانی/ سیامک شایقی
خلاصه داستان: پروانه (هانیه توسلی) دختری است که از جنوب برای ادامۀ تحصیل به تهران آمده اما در واقع از جور پدرش که میخواهد او را به یک مرد متمول بدهد گریخته است. برادرش از دوستش احمد مهران (حسین یاری) خواسته است تا او را بازگرداند.ابرهای ارغوانی/ سیامک شایقی
این فیلم یازدهمین ساختۀ سیامک شایقی است که کار خود را با کارگردانی جهیزیهای برای رباب (1366) آغاز کرد و به طور متوسط هر دو یا سه سال یک فیلم ساخته است. فیلمنامه را نیز خود کارگردان نوشته است. فیلم در چند دقیقۀ آخر شروع به موعظه و نتیجهگیری میکند. دختر با مرور وقایعی که در روز گذشته در تهران گذرانده به این نتیجه میرسد که باید به شهر خود برگردد. مرور آن وقایع ذهنی با فلاشبک پیام فیلم را گلدرشت کرده است. انتخاب هانیه توسلی برای این نقش خوب نیست و بایست برای باورپذیری آن یک بازیگر در حدود 17 سال انتخاب میشد. مضافاً که کاستن از شأن پدران و اذنی که خداوند در خصوص ازدواج دخترانشان به آنها داده هم تکراری است و هم نامطلوب. آیا فیلمی را دیدهاید که از این حق پدران دفاع کند و این اذن خداوند را تبیین کند؟ اگر این فیلم در این موضوع ساخته شده بود هم اثرپذیری بهتر و هم فیلم مقبولتری از آب درآمده بود. این فیلم نیز مانند اثر قبلی متأسفانه از شأن پدران کاسته است.
*امیر اهوارکی