به گزارش مشرق، هر چه به بازی سنتی پرسپولیس استقلال نزدیک میشویم، کریخوانی و رقیبطلبی بازیکنان و مربیان این دو تیم به اوج خود میرسد؛ اما پس از پایان بازی، کریخوانیها تمام میشود و طرفداران دو تیم با واقعیت روبهرو میشوند؛ شکست یا پیروزی! در این موقع دیگر کریخوانی خاصیتش را از دست میدهد و تیم پیروز سر به آسمان میساید و تیم مغلوب راه خود میگیرد با انبوه بسیار هوادارانش!
در بخشهایی از گزارش تابناک آمده است: در عرصه سیاست ایرانی، اما همیشه عرصه کریخوانی هست و هیچگاه زمان نتیجهگیری فرا نمیرسد. دولتی که مستقر میشود، از همان آغاز کار، کری میخواند تا پایان دولتش و حتی پس از پایان دولت هم کری میخواند. مجلس کری میخواند، ولی هیچگاه نتیجه کارش مشخص نمیشود و نهادهای دیگر هم همچنان کری میخوانند و در پایان کار، هیچ!
بیننده سیاست ایرانی آموخته است که تنها بیننده باشد و تحمل کند. مربی یک تیم را تا حدی تحمل میکنند، اما وقتی تیم حذف شد یا در جدول سقوط کرد، رتبه جدول نشانگر عیار تیم و مربی است. رتبه بد باشد، فاتحه مربی خوانده است! تماشاگر فوتبال با مربی شوخی ندارد، برد میخواهد، اگر نشد رتبه قابل قبول در جدول؛ اگر این هم نشد، بازی قابل قبول که دستکم دل بینندگانش را به دست آورد!
اما چون جدولی برای بازیگر سیاست ایرانی نیست که رتبهاش را بسنجد، همیشه هست؛ کارآمد و غیرکارآمد تفاوتی نمیکند! او تا زمانی که بتواند هست.....
نتیجه بازی سیاست، زود مشخص نمیشود، دیر مشخص میشود و دیر هم میماند؛ همچون دملی سرطانی که پدیدار میشود، ولی بیشتر انسانها انکارش کرده و توجهی نمیکنند، ولی وقتی سر باز کرد، دیگر رهایی از دستش کار هر کسی نیست و بیمار را خانهنشین میکند و پس از چندی او را میکشد! جالب اینکه مسئولیت بد بازی کردن سیاستمدار ایرانی را کسی نمیپذیرد و اوج مسئولیتپذیری آنان، خواندن فاتحه بر مرده سیاست ایرانی است.
چه باید کرد؟
بازی بازیگر سیاست ایرانی را چگونه باید خواند؟ او که نه جدولی دارد که رتبهاش را سنجید و نه نتیجه برد و باختی که آن را ارزیابی کرد؛ بنابراین، باید چگونه او را سنجید و دربارهاش تصمیمگیری کرد؟
وقتی یک سیاستمدار میتواند همه معیارهای قابل اندازهگیری کیفیت کارش را انکار کند و از میان ببرد، باید به فکر راهکاری بهینه گشت. شاید لازم باشد به تدریج خصوصیات سیاستمداری را فهرست نمود و درباره آن صحبت کرد. مثلا میتوان گفت، کسی که مسئولیتپذیر نیست، رجل سیاسی هم نیست؟! میتوان گفت کسی که برنامهای برای اداره کشور ندارد، رجل سیاسی نیست؟ میتوان گفت کسی که تألیفاتی قابل اعتنا در عرصه مدیریت، اقتصاد، حکومتداری، سیاست و راهبردیهای فرهنگی ندارد، رجل سیاسی نیست؟! میتوان گفت کسی که به زبانهای زنده دنیا مسلط نیست، رجل سیاسی نیست؟ میتوان گفت کسی که تاریخ ایران را نمیشناسد، رجل سیاسی نیست؟ میتوان گفت...
شاید این یکی از راهکارها باشد تا بازیگر سیاست ایرانی پیش از آنکه وارد قدرت شود، حداقلهایی را داشته باشد. این تنها یک راهکار است، باید در ادامه راه به راهکارهای دیگر هم اندیشید.
در عرصه سیاست ایرانی، اما همیشه عرصه کریخوانی هست و هیچگاه زمان نتیجهگیری فرا نمیرسد. دولتی که مستقر میشود، از همان آغاز کار، کری میخواند تا پایان دولتش و حتی پس از پایان دولت هم کری میخواند. مجلس کری میخواند، ولی هیچگاه نتیجه کارش مشخص نمیشود و نهادهای دیگر هم همچنان کری میخوانند و در پایان کار، هیچ!