کد خبر 188015
تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۲:۱۷

محمدحسن حسینی گفت: وجود ساختار کلیشه‌ای ادبیات سکوت یا المان‌هایی مانند لاله و کبوتر در آثار داستانی مربوط به انقلاب، بازگشت به همان ادبیات سال‌های اول انقلاب هستند و با دیدنشان متاسفانه این تفکر به وجود می‌آید که هنوز در روزهای انقلاب مانده‌ایم و پیشرفتی نداشته‌ایم.

به گزارش ویژه نامه مشرق به نقل از مهر، نشست نقد تطبیقی سه رمان «گذر از کوه کبود» نوشته محمدعلی علومی، «فصل پنجم: سکوت» نوشته محمدرضا بایرامی و «شاهین‌ها و بشکه باروت» نوشته محمدرضا اصلانی، عصر دوشنبه دوم بهمن با حضور نویسندگان این آثار و محمدحسن حسینی، محمدرضا شمس و علی‌الله سلیمی به عنوان منتقد در خبرگزاری مهر برگزار شد.

علی‌الله سلیمی به عنوان مجری نشست در ابتدای برنامه گفت:‌ وجه اشتراک این سه رمان، موضوع انقلاب است و بدون در نظر گرفتن آن، هر کدام نقاط ضعف و قوت و جهان‌بینی خودشان را دارند. اثر اتفاقات بهمن ماه 57 را می‌توان در هر سه رمان دید. وجه اشتراک دیگر این کارها، کانونی آن‌هاست یعنی هر سه توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و در قالب مجموعه رمان نوجوان امروز چاپ شده‌اند. تبعا هم قرار است در اختیار نوجوانان قرار بگیرند.

حسینی: رمان‌های نوجوان از نظر کتابسازی زیبا طراحی شده‌اند

وی افزود: کتاب آقای علومی در آینده نزدیک توزیع می‌شود. آقای بایرامی در دو حوزه ادبیات کودک و نوجوان و بزرگسال فعال است و «فصل پنجم: سکوت» جدیدترین اثر اوست. البته آثاری هم زیر چاپ دارد. آقای اصلانی هم که جزو نویسندگان فعال ادبیات کودک و نوجوان کشورمان است. البته آقای علومی تا به حال در حوزه ادبیات کودک و نوجوان قلم نزده بود و کتاب «گذر از کوه کبود» اولین اثر ایشان در حوزه کودک و نوجوان است.

در ادامه این نشست محمدحسن حسینی گفت: سئوالی که در مواجهه با این سه رمان به وجود می‌آید، این است که آیا قدمی رو به جلو هستند؟ آیا همان آثار قبلی مربوط به انقلاب هستند یا فرا رفتنی در کار است؟ در بعضی موارد این موضوع صدق می‌کند و در برخی موارد صدق نمی‌کند. من در نقد امروز سعی می‌کنم جنگل را از لابه‌لای درختان نبینم. اگر سئوال این است که آیا چیزی به رمان‌های قبلی انقلاب اضافه شده است، پاسخ بله است و تلاش نویسندگان این 3 کتاب بر این بوده که کارشان کلیشه‌ای نباشد.

این منتقد ادامه داد: هر 3 کتاب محوریت موضوع انقلاب را دارند. یک نکته را هم اشاره کنم که مجموعه کارهایی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان از نظر کتابسازی یعنی ساخت کتاب انجام شده، زیباست. اما مشکلی هم وجود دارد و آن این است که وقتی می‌خواهیم در را باز کنیم و وارد کتاب شویم، به محض این که حرف انقلاب می‌‌شود، اصلا قلم جور دیگری می‌گردد. وقتی چنین صحبتی به میان می‌آید، خود نویسندگان هم به سراغ کلماتی چون سکوت می‌روند و باید در طرح جلد تصویر شخصی را ببینیم که دهان ندارد.

موضوع اعلامیه و شبنامه‌ها در رمان‌ها کلیشه‌ای مطرح شده است

حسینی گفت: ساختار کلیشه‌ای ادبیات سکوت یا المان‌هایی مانند لاله و کبوتر بازگشت به همان ادبیات سال‌های اول انقلاب هستند و با دیدنشان متاسفانه این تفکر به وجود می‌آید که هنوز در روزهای انقلاب مانده‌ایم و پیشرفتی نداشته‌ایم. اما وقتی متن کتاب را می‌خوانیم متوجه می‌شویم که چه اتفاقی افتاده است. شباهت‌هایی که بین کتاب‌ها وجود داشت، برایم جالب بود. دو کتاب «گذر از کوه کبود» و «فصل پنجم: سکوت» شبیه‌سازی لشکر اشقیا و تشبیه ساواکی‌ها و سلطنتی‌ها را به جن و وحشت‌آفرینی دارند. اما متاسفانه موضوعی که بسیار کلیشه‌ای شده است، بحث اعلامیه و شبنامه‌هاست که در رمان «شاهین‌ها و بشکه باروت» و «فصل پنجم: سکوت» به آن‌ها اشاره شده است. البته در «فصل پنجم: سکوت» به این موضوع به طور پنهان‌تر پرداخته شده است و در «شاهین‌ها و بشکه باروت» مستقیم‌تر با آن روبرو هستیم.

این شاعر همچنین گفت: یک بحث مهم در رمان، موضوع استحاله شخصیت است. دوستی می‌گفت داستان بدون شخصیت وجود ندارد و حتما هم باید استحاله‌ای در آن شخصیت ایجاد شود. دو کتاب «شاهین‌ها و بشکه‌ باروت» و «گذر از کوه کبود» این‌گونه‌اند. در کار آقای اصلانی استحاله شخصیت از حالت کلیشه‌ای دور شده و عواملی که باعث تغییر و تحول در انسان می‌شوند، طبیعی، ادبی و داستانی شده‌اند. در «گذر از کوه کبود» علی‌رغم آشنا بودن نویسنده با المان‌های داستانی، متاسفانه شاید به دلیل جدی نگرفتن مخاطب، استحاله شخصیتی سهراب خیلی عیان و غیر ادبیاتی شده است. در «فصل پنجم: سکوت» و «گذر از کوه کبود» داغ و درفش وجود دارد؛ چک خوردن و زندان رفتن وجود دارد، اما در کتاب آقای اصلانی تقریبا کمتر به این موضوعات اشاره شده است.

وی در بخش دیگری از سخنانش گفت:‌ یک شباهت دیگر بین این 3 کتاب، این است که به سبک رئالیسم اجتماعی نوشته شده‌اند و به علاوه، چیزهایی در آن‌ها از شخصیت خود نویسنده به کار اضافه شده است. البته آقای بایرامی اتفاقا در این کارش، نسبت به دیگر آثارش متفاوت عمل کرده؛ چون آثار قبلی‌اش روستایی و «فصل پنجم: سکوت» درباره بچه‌های شهری است. 

شخصیت‌های نوجوان در نوشته‌های بایرامی قبلاً عفیف‌تر بودند!

شاعر مجموعه «کلاس بهار» در ادامه گفت: وقتی این 3 کتاب را می‌خوانیم‌، شخصیت‌ها، زمان و دغدغه‌هایشان را به هم وصل می‌کنیم و چیزی مانند فرآیند نوشتن یک رمان در ذهن‌مان شکل می‌گیرد. این را هم بگویم که عاشق شدن شخصیت داستان آقای بایرامی، حرکتی به اندازه صد قدم به جلو است. شخصیت‌های نوجوان داستان‌های آقای بایرامی قبلا عفیف‌تر و محافظه‌کارتر بودند، ولی غیرمسقتیم‌گویی عشق در این کار او، آن‌ هم برای نوجوانان بسیار خوب بود. کار آقای بایرامی از اول تا آخر تعلیق است و به نظرم در حوزه نوجوانان این تکنیک جواب می‌دهد.

حسینی افزود: این که در کار بایرامی همه چیز غیرقطعی است؛ مانند یک تاکید ردیف‌وار در شعر است. شخصیت داستانی آقای بایرامی مرتب اشاره می‌کند که من دروغ نمی‌گویم و این موضوع مانند ردیف در یک غزل تکرار می‌شود. به نظرم نگاهی که به این کتاب جایزه داده، به این موضوع نگاه کرده است، اما می‌خواهم بگویم چه می‌شد اگر شخصیت موسی داستان آقای علومی سر شیر فشاری محله با شخصیت دختر داستان آقای بایرامی آشنا می‌شد؟ یک بار باید بنشینیم و شخصیت‌های داستانی نویسنده‌ها را به آن‌ها قرض بدهیم تا ببینیم چه می‌کنند. حالا چه کسی باعث شده که ذهن من این شیطنت‌ها را بکند و جای شخصیت‌ها را باهم عوض کند؟ طبیعتا نویسنده؛ و به نظرم این از زیبایی‌های ادبیات است.

رمان محمدعلی علومی دچار اطناب و زیاده‌گویی است

این منتقد ادامه داد: از آقای علومی عذر می‌خواهم اما به نظرم در کتابشان یک آب بستن ظاهری وجود دارد. بسیاری از صفحات بین فصل‌های رمان خالی است و انگار اصرار بوده تا این 3 رمان با یکدیگر، هم‌حجم شوند. اطناب‌های آقای علومی در رمان «پریباد» از نظر برخی خواننده‌ها ادبی و شاعرانه بود، ولی برخی را خسته می‌کرد. یکی از مخاطبان که «پریباد» را خوانده بود، می‌گفت دو سوم کار اضافی است. حالا درباره رمان «گذر از کوه کبود» می‌خواهم بپرسم آیا حجم نوشتن، یعنی خلق رمان؟‌ رمان کمی ریزنقش‌تر و باریک‌بین‌تر از داستان بلند است.

وی در ادامه گفت: گاهی خود نویسنده حواسش نیست تا فلش بک بزند، اما خواننده این کار را می‌کند. این موضوع البته چیزی از نویسنده کم نمی‌کند و یک ایراد محسوب نمی‌شود؛ چون نشان می‌دهد که نویسنده کاری کرده که خود خواننده در آن مقطع فلش بک بزند. آقای علوم نمی‌دانم حواستان بود یا نه که بچه‌های داستان شما، خودشان بعد از کتک خوردن و شکنجه، کوه می‌شوند.

علومی در پاسخ به حسینی گفت: خیر! حواسم به این موضوع نبود.

استحاله شخصیت در رمان محمدرضا اصلانی ظریف مطرح شده است

حسینی در بخش دیگری از سخنانش درباره اثر محمدرضا اصلانی گفت: آقای اصلانی ذاتا قصه‌ کوتاه‌ نویس است. مخاطبان، آثار ایشان را در کیهان بچه‌ها دیده‌اند که خیلی تمیز و حسابی می‌نوشتند. اصلانی در استحاله شخصیت استوار داستان، بسیار ظریف عمل کرده است و تا آخرین لحظه رمان، عدم قطعیت در این شخصیت وجود دارد. این ظرافت برای نوشتن رمان نوجوان بسیار خوب است. منتهی ساختار نثر ایشان باعث می‌شود، شخصیت‌ها جایی از تیپ بودن خارج شوند و در ظرافت‌ها و تداعی‌ها بسیار رمان‌گریزانه عمل شود؛ کاری که آقای علومی و بایرامی خیلی روی آن تاکید کرده‌اند.

شاعر مجموعه شعر «آخرین پدربزرگ» همچنین گفت: شخصیت‌های کار آقای اصلانی به اندازه رمان، توسعه نیافته‌اند. در کار آقای علومی مشخص نیست نویسنده با وجود تجربیات و حرفه‌ای بودنش، چرا چندباره به این موضوع اشاره کرده که راوی من هستم که اینک پا به سن گذاشته‌ام؟ گویی آقای شاه‌آبادی به ایشان گفته رمانی برای ما بنویس! از خاطرات کودکی خودت بنویس!

علومی رفتار کلیشه‌ای در رمانش نداشته است

وی گفت:‌ یک نکته دیگر در رمان آقای علومی، تفنگ خاطره‌انگیز رفعت‌نظام است. چخوف می‌گوید در هر داستانی که یک تفنگ به دیوار آویزان است‌، باید حتما شلیک شود. اگر این تفنگ در کار آقای بایرامی بود، حتما با آن دید پلیسی و معمایی به این می‌پرداخت که تفنگ را به سهراب دادند تا برایش دردسر درست کنند. منتهی من تا آخر کار منتظر بودم تا سهراب با تفنگ مذکور یکی از شخصیت‌های گروه اشقیا را بکشد، اما او این کار تکراری را نکرد و تفنگ داستان بدون این که به دام کلیشه بیفتد و ماشه‌اش چکانده شود، شلیک کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس