به گزارش گروه فرهنگی مشرق، سینما پرس نوشت:
در شاهنامه فردوسي رد پاي حداکثر چهار سيمرغ ديده مي شود که سه فروند ازآنها توسط اسفنديار شکار شده و به ديار نيستي رهسپار شده اند!آنچه باقي ماند،همان تک سيمرغي است که نجات دهنده و راهنماي رستم در جنگ با اسفنديار رويين تن شد.
پس از پايان دوره با شکوه سيمرغ هاي افسانه اي که امروزه فقط سايه اي از آنها در کتابها ديده مي شود،نوبت به سيمرغ هاي جشنواره فيلم فجر رسيد که خودنمايي کنند،سيمرغ هايي که در عرصه سينماي ايران داراي ارج و قرب فراواني بوده وبين سينمايي ها از ارزش خاص و بالايي برخوردار بودند.ارزش اين سيمرغ ها نيزمانند گونه اساطيري به خاطر کمياب بودن شان بود نه زيبايي.براي همين صيادان سينما براي شکار آنها خود را به آب و آتش مي زدند.
متاسفانه چندي است که تعداد اين سيمرغ ها به طور چشمگيري رو به افزايش نهاده و حساب و کتابش از دست همه در رفته است!به همين دليل از ارزش اين سيمرغ ها به شدت کاسته شده و سينماگر براي شکار آنها نه انگيزه اي دارد و نه زحمتي به خود مي دهد،زيرا بدون تلاش خاصي هم مي تواند حداقل يکي از آنها را به دست آورد!
هميشه همين گونه بوده و خواهد بود،اگر عرضه کم باشد و تقاضا زياد،ارزش آن کالا هر لحظه بيشتر مي شود،اما اگر عرضه زياد باشد و تقاضا کم،هر ثانيه از بهاي آن کاسته شده و ارزش مادي و معنوي خود را از دست مي دهد.
در جشنواره بزرگ و ملي فيلم فجر که زماني عيار اين سيمرغ ها به خاطر کمياب بودن شان نزد دست اندرکاران سينما بسيار بالا بود،امروز به دليل کثرت و اهداي بي رويه آن، از ارزش افتاده و ديگرکسي براي به دست آوردن شان خود را به تب و تاب نمي اندازد.
معلوم نيست اين تفکر نوراني از ذهن کدام شير پاک خورده اي ساطع شده که در فستيوال بزرگي چون جشنواره فيلم فجر،براي به دست آوردن دل کساني که در رقابت قافيه را باخته اند يا به هر دليل ديگري،سيمرغ ناقابلي به آنان هديه داده شود و جماعت از همه جا بي خبر هم، سوتي بکشند و کفي بزنند!اگر قرار است به هرکس که از راه مي رسد سيمرغي داده شود،چرا جشنواره اي برگزار و رقابتي برپا مي شود؟!
دادن چنين سيمرغ هايي که ارزش چنداني ندارند به بازندگان رقابت و برخي از نورچشمي ها، حکم آن آب نبات چوبي را دارد که به دست کودکان شکست خورده و قهر کرده مي دهند تا دل شان را به دست آورده و از نق زدن شان جلوگيري کنند!
در هيچ جاي دنيا و در هيچ جشنواره اي،چه کوچک و چه بزرگ،دادن چنين جوايز من درآوردي و« دل خوش کنک»رسم نبوده،نيست و نخواهد بود،زيرا جشنواره عرصه اي براي رقابت ميان آثاري است که به آن جشنواره مي رسد.زيبايي و هيجان آن هم در اين است که از ميان شرکت کنندگان تنها چند نفر معدود در رشته هاي مختلف موفق به دريافت جايزه شوند.
شهرت جشنواره ها و جوايز معتبر جهاني در عرصه سينما،به خاطر رقابت بر سر جوايز محدود و مشخص آن است.کسي که در چنين جشنواره هايي برنده جايزه مي شود،با تمام وجود آن را حس کرده و لذت مي برد،زيرا مي داند از بين جمع زيادي که در اين رقابت حضور داشته اند،تنها اوست که شايسته گرفتن جايزه شناخته شده است.مطمئنا اگردر اين جشنواره ها نيز جوايزي مشابه آب نبات چوبي به برخي مي دادند،شهرت و اعتبار جهاني پيدا نمي کردند.
وقت آن رسيده که در تعداد سيمرغ هاي جشنواره فيلم فجر تجديد نظر جدي شود،زيرا اگر اين اتفاق رخ ندهد،در آينده اي نه چندان دور،کسي براي اين جشنواره معظم تره اي هم خرد نخواهد کرد،چه رسد به اين که خود را به آب و آتش بزند تا در آن شرکت کند!
عنقريب است تعداد سيمرغ ها آن قدر زياد شود که دست اندرکاران جشنواره مجبور شوند براي تهيه سيمرغ ها،کارخانه اي براي توليد انبوه آنها راه اندازي کنند!اين کار گرچه به امر مهم اشتغال زايي کمک شاياني مي کند،اما رونق سيمرغ ها را بيش از پيش ازسکه خواهد انداخت!
مسوولان جشنواره هر چه زودتر دست به کار شده و پيش از آنکه مجبور شوند براي تهيه سيمرغ هاي از شمارش خارج شده کارخانه اي احداث کنند،هر چه سريع تر جلو توليد مثل بي رويه اين سيمرغ ها راگرفته و با قدرت، بدون اعتنا به حرف و حديث ها تعداد آنها را به اندازه کفايت برسانند.با کاهش تعداد سيمرغ ها،هم ارزش آنها دوباره بالا خواهد رفت و هم جشنواره معظم فيلم فجر به جايگاه رفيع و باشکوه خود باز خواهد گشت.
چه بخواهيم و چه نخواهيم،پيشرفت و پسرفت سينماي ايران وابسته به عملکرد درست يا نادرست جشنواره فيلم فجر است.براي موفقيت سينماي ايران بايد جشنواره اي در شان آن برگزار کرد.يکي از مهم ترين و بهترين کارها براي با شکوه و هيجان انگيز برگزار کردن جشنواره بزرگ فيلم فجر،کاستن سيمرغ هاي اهدايي به برگزيدگان و حذف سيمرغ هاي من در آوردي است.مسوولان اگر از ته دل مي خواهند جشنواره اي در حد و نام سينماي جمهوري اسلامي ايران برگزار کنند،هرچه زودترآستين هاي خود را بالا بزنند تا سينماگران و مخاطبان نيز به آنان اقتدا کرده و آستين هاي خود را بالا بزنند.
استثنايي،زيبا و کمياب.موجودي رويايي که حتي در افسانه ها نيز وجودش نادر است.آنچه به سيمرغ ارزش صد چندان داده،زيبايي و شکوه نيست،بلکه کمياب بودن اين موجود اساطيري است.