به گزارش مشرق، پاسخ هر چند روشن است اما این پاسخ خود حکایت از عدم توازن سیاستهای توسعهای در بازهای بلندمدت دارد.
مردم حاضرند دود بخورند، آلودگی را تحمل کنند، از عمر خود بکاهند و سالها بعد دچار سرطان و انواع بیماریها شوند، تنها به این علت که نفع بودن در کلان شهرها برای آنان بيشتر از شهرهای کوچک است؛ حتی با وجود این هزینه. بنابراین این آلودگی خود میتواند نشانهای باشد از ناکارآمدی و عدم توازن در سیاستهای توسعهای که باید بیش از این در جهت تصحیح آن گام برداشت.
البته یک پاسخ فرعی دیگری نیز دارد که آن هم سر منشأ سیاست بهینه دیگری خواهد بود و آن اینکه اکثریت انسانها نزدیک بین هستند و نرخ تنزیل آنان برای هزینههایی که در آینده میبینند، آنقدر زیاد است که ارزش فعلی هزینههای آتی در زندگیشان پایین است و عملا واکنشی به آن هزینهها نمیدهند.
به عبارت سادهتر، افراد مثلا هزینه احتمالی گرفتن سرطان در آینده و مرگ زود رس آتی را برای امروز بسیار کم برآورد میکنند و از این لحاظ تغییری در تصمیم گیریهای آنها ایجاد نمیشود. یک سیاست بهینه آن است که به طریقی بتوان هزینههای آتی را برای شهروندان ملموس کرد؛ ضمن آنکه افراد باید هزینه سهم خود را در تولید آلودگی پرداخت کنند.
اما چگونه میتوان این هزینهها را تعیین کرد؟
یکی از این راهها، توسعه هزینههایی است که در حال حاضر وجود دارد. چرا نمیتوان محدوده طرح ترافیک را در کل شهر گسترش داد؟ همه شهروندان باید بپذیرند که برای استفاده از خودروی شخصی با توجه به آلودگی که ایجاد میشود باید هزینه بسیار بالاتری را بپردازند. چرا نمیتوان هزینه استفاده از خودروی شخصی را بالا برد؟ مثلا چرا نمیتوان هزینه پارک خودرو را به حدی بالا برد که افراد ترجیح دهند تا از تاکسی و دیگر وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند.
وجود آلودگی و زیانهای آن اکنون بیش از گذشته خودنمایی میکند و اگر پیش از این نمیشد چنین سیاستهای قیمتی را لحاظ کرد، اکنون وضعیت برای انجام چنین کاری آمادهتر است.
بنابراین توصیهای که میتوان داشت آن که سیاستهای قیمتی را به عنوان ابزاری مفید باید مورد استفاده قرار داد؛ اما به هر تقدیر نمیتوان از این نکته ظریف نیز به سادگی گذشت که اعلام تعطیلی برای آلودگی، آنچنان اعتراضی را در پی نداشته است.
یا این مساله به خاطر آن است که مردم معضل آلودگی را بسیار جدیتر از گذشته درک کردهاند یا آنکه اقتصاد ایران چنان حال خوبی ندارد؛ به گونهای که فرقی برایش نمیکند یک روز بیشتر تعطیل شود یا نشود.
به هر رو اگر کسبوکار رونق داشت اعتراضها میتوانست محسوس باشد و از این زاویه به نظر میرسد گمان دوم صحیحتر است و باز شاید از همین منظر برخی از اقتصاددانان بگویند که وقتی اقتصاد نمیچرخد شاید سیاست تعطیلی نیز برای مقابله با آلودگی بهینه باشد و باید گریست بر اقتصادی که تعطیلی آن بهتر از کار کردنش است. منبع : دنیای اقتصاد
مردم حاضرند دود بخورند، آلودگی را تحمل کنند، از عمر خود بکاهند و سالها بعد دچار سرطان و انواع بیماریها شوند، تنها به این علت که نفع بودن در کلان شهرها برای آنان بيشتر از شهرهای کوچک است؛ حتی با وجود این هزینه. بنابراین این آلودگی خود میتواند نشانهای باشد از ناکارآمدی و عدم توازن در سیاستهای توسعهای که باید بیش از این در جهت تصحیح آن گام برداشت.
البته یک پاسخ فرعی دیگری نیز دارد که آن هم سر منشأ سیاست بهینه دیگری خواهد بود و آن اینکه اکثریت انسانها نزدیک بین هستند و نرخ تنزیل آنان برای هزینههایی که در آینده میبینند، آنقدر زیاد است که ارزش فعلی هزینههای آتی در زندگیشان پایین است و عملا واکنشی به آن هزینهها نمیدهند.
به عبارت سادهتر، افراد مثلا هزینه احتمالی گرفتن سرطان در آینده و مرگ زود رس آتی را برای امروز بسیار کم برآورد میکنند و از این لحاظ تغییری در تصمیم گیریهای آنها ایجاد نمیشود. یک سیاست بهینه آن است که به طریقی بتوان هزینههای آتی را برای شهروندان ملموس کرد؛ ضمن آنکه افراد باید هزینه سهم خود را در تولید آلودگی پرداخت کنند.
اما چگونه میتوان این هزینهها را تعیین کرد؟
یکی از این راهها، توسعه هزینههایی است که در حال حاضر وجود دارد. چرا نمیتوان محدوده طرح ترافیک را در کل شهر گسترش داد؟ همه شهروندان باید بپذیرند که برای استفاده از خودروی شخصی با توجه به آلودگی که ایجاد میشود باید هزینه بسیار بالاتری را بپردازند. چرا نمیتوان هزینه استفاده از خودروی شخصی را بالا برد؟ مثلا چرا نمیتوان هزینه پارک خودرو را به حدی بالا برد که افراد ترجیح دهند تا از تاکسی و دیگر وسایل نقلیه عمومی استفاده کنند.
وجود آلودگی و زیانهای آن اکنون بیش از گذشته خودنمایی میکند و اگر پیش از این نمیشد چنین سیاستهای قیمتی را لحاظ کرد، اکنون وضعیت برای انجام چنین کاری آمادهتر است.
بنابراین توصیهای که میتوان داشت آن که سیاستهای قیمتی را به عنوان ابزاری مفید باید مورد استفاده قرار داد؛ اما به هر تقدیر نمیتوان از این نکته ظریف نیز به سادگی گذشت که اعلام تعطیلی برای آلودگی، آنچنان اعتراضی را در پی نداشته است.
یا این مساله به خاطر آن است که مردم معضل آلودگی را بسیار جدیتر از گذشته درک کردهاند یا آنکه اقتصاد ایران چنان حال خوبی ندارد؛ به گونهای که فرقی برایش نمیکند یک روز بیشتر تعطیل شود یا نشود.
به هر رو اگر کسبوکار رونق داشت اعتراضها میتوانست محسوس باشد و از این زاویه به نظر میرسد گمان دوم صحیحتر است و باز شاید از همین منظر برخی از اقتصاددانان بگویند که وقتی اقتصاد نمیچرخد شاید سیاست تعطیلی نیز برای مقابله با آلودگی بهینه باشد و باید گریست بر اقتصادی که تعطیلی آن بهتر از کار کردنش است. منبع : دنیای اقتصاد