به گزارش مشرق، جنگ نرم حالتي خزنده، فريبكارانه و غير شفاف دارد. بسياري از مردم قادر به درك شرايط جنگ نرم نيستند. فقط افراد بصير و مطلعان مي توانند وقوع جنگ نرم را حتي قبل از وقوع يپش بيني كنند.
بنابراين مسلح كردن جامعه به سلاح آگاهي نيازمند شناخت نقاط ضعف و نقاطي است كه دشمن آنها را مورد هدف قرار مي دهد. پس از شناساسي اهداف دشمن بايد نسبت به مقاوم سازي آنها اقدام كرد.
هم اكنون دشمن اهداف خود را در جنگ نرم در جبهه هايي مثل سست كردن باورهاي ديني و انقلابي مردم، پشيمان كردن مردم از انقلاب، تبليغ و ننگ زدايي از سازش با استكبار، عادي سازي خودفروختگي سياسي، تبليغ مصرف گرايي و تجمل پرستي، القاي ترس و خودباختگي و تبليغ ضرورت تسليم و عقب نشيني در مقابل دشمن، القاي بي اعتمادي مردم به مسؤولين، ترساندن از تحريم و انزواي جهاني ايران، بزرگنمايي اشكالات كوچك و كوچك نمايي موفقيت هاي نظام و القاي وجود بحران در جامعه تعريف كرده است.
به عبارتي سبك زندگي و نوع نگاه جامعه اسلامي ما را آن هم در شرايطي كه نمونه موفقي از استكبار ستيزي ارائه كرده ايم در معرض تهديد قرار داده است. بنابراين اين آمادگي فكري مردم باعث مي شود به راحتي بازي نخورند و با درايت راه كم خسارت تري را برگزينند.
در اين زمينه روزنامه «جوان» با سعيد كريمي كارشناس مسائل فرهنگي به گفت و گو نشسته است كه شرح آن را در ادامه مي خوانيد:
در زندگي شهري كجاها ضعف داريم و كجاها اسلام ديده نمي شود؟
ضرورت پرداختن به موضوعي تحت عنوان اسلام در زندگي شهري، از چند جنبه احساس مي شد. یکی اینکه بعد از سی و اندی سال که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته هنوز در مباحث و گزاره هاي زندگي شهري مثل خوراك و پوشاك شاهد تعارضاتی در جامعه هستیم.
از طرفي جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 سند چشم اندازی دارد كه در آن براي خود شاخصه هايي متصور شده كه باید به آن نقطه برسد و تبديل به جامعه ایده آلی بشود که الهام بخش ساير جوامع نيز است. علاوه براين سال 1404 مطابق است با سال 2025 که افق چشم انداز آمریکا است. یعنی پلان و طرح ریزی استراتژیک اين كشور هم در آن جمع بندي شده است.
يكي از تاكيدات چشم انداز آمريكا اين است كه سبک زندگی آمریکایی تا سال 2025 بايد جهانی شود. آن هم در شرايطي که انقلاب اسلامی نه تنها انجام شد، بلكه به كشورهاي ديگر صادر و توزیع شده و موج بیداری اسلامی در سطح خاورمیانه وارد فاز دولت سازی شده است. به طوري كه همین امروز که صحبت می کنیم در مصر همه پرسی قانون اساسی براي اينكه معلوم شود قانون اساسي اين كشور بر اساس شریعت اسلامی باشد یا نه، در حال برگزاري است.
یعنی دولت هایی در حال شكلگيري اند كه قانون اساسی شان منشعب از شریعت اسلامی است. اما در كشور ما كه قانون اساسی از شریعت اسلامی نشات گرفته و مرحله دولت سازی را پشت سر گذاشته و وضعيتمان را تثبیت كرده ايم، هنوز ادعايي نداريم كه طرح جمهوری اسلامی محقق شده است. چون هنوز در اقتصاد اسلامی صاحب نظریه نیستیم؛ يا هنوز در مباحث فرهنگی بحث بر سر این است که فلان گزاره باید باشد یا نباشد. در زمینه زندگی شهری هم همينطور. هنوز نمي دانيم کف و سقف پوشاک اسلامی چیست.
در اين رابطه با وجودي كه مدت هاي مديدي از طرح موضوع سبك زندگي از سوي مقام معظم رهبری مي گذرد اما صحبت هاي ايشان در بجنورد فصل الخطاب بود. سبک زندگی یک مساله استراتژیک است. آن هم نه فقط در جامعه ما بلكه در همه جای دنیا. اما جالب بود كه مقام معظم رهبري مسائل را ريز و در حد تکنیکی و تاکتیکی مطرح کردند. ایشان وقتی می گویند حضور زنان در جامعه باید چه صورت باشد که حرمتشان حفظ بشود، یا وقتی می گویند چه بايد بکنيم تا ربا از جامعه حذف شود و بیست موضوعی که فرمودند یعنی موضوع را در سطح زندگي شهری مطرح می کنند. این CIVILIZE شدن مساله است.
چرا مقام معظم رهبری بعد از گذشت 33 سال از پیروزی انقلاب امروز این موضوع را طرح مي كنند. اين نشان از اين دارد که بعضی از این مسائل يا محقق نشده یا بعضی نیمه کاره است و درست محقق نشده پس يك نیاز است. وقتی می خواهیم سبک زندگی بر اساس دین را در جامعه جاری و ساری کنیم باید همزمان بخش سخت افزاری و نرم افزاري جامعه برای این كار آماده شوند. يعني اين مساله هم بايد برای مردم درونی شود و هم سیستم های اجتماعی شهری به مردم اجازه انتخاب و عمل به رفتار اسلامی و سبک زندگی اسلامي بدهند و جلویش را نگیرند. مثلاً وضوخانه های اهل سنت اساساً متناسب با سیستم وضو گرفتن آنها ساخته شده است، ولي متاسفانه هنوز آنقدر که آنها براي مساله وضو گرفتنشان فکر و كار کرده اند، این طرف کاري انجام نشده است.
مباحث طهارت باید درساخت و ساز و معماری ما وارد شوند. یا در مقوله پوشاک و پوشش، چقدر درحوزه طرح های اسلامی و مد که مقام معظم رهبری هم به شدت رویش تاکید دارد كار كرده ايم. ایشان مدی که از درون جوشیده شده باشد را قبول دارند و اصلاً بر آن تاکید هم می کنند.
جمعیت در هر کشوری یک فرصت است. یک بخش از جمعيت توانایی تولید دارد و بخش ديگر بازار مصرف است.
يعني ما هم باید چرخه تولید و مصرف داشته باشیم. چرا هنوز این حجم بسیار زیاد از واردات را داریم. مي بينيد در حوزه های مختلف هنوز سخت افزارهایی وجود دارند كه نرم افزار اداره اجتماعی بر اساس دین اگر وجود داشته باشد هم نمي تواند عملیاتی شود. مثلاً امروز کسی كه براي مشكلي احتیاج به وام قرض الحسنه داشته باشد نمی تواند به راحتی بگيرد. اما فردي كه پول دارد، 5 يا 6 ماه پولش را مي گذارد در سيستم بانكي و بعد دو برابر پولش وام با بهره پائین مي گيرد و سپس این پول را مي گذارد در یک بانک خصوصی تا بهره بالایی بگيرد.
این هیچ توجیهی ندارد و دقیقاً همان کاری است که سیستم بانکی انجام می دهد. بانک هايي كه قرض الحسنه را ترویج می کنند، بخش جزئي از پولي را كه جذب مي كنند به اعطاي قرض الحسنه اختصاص مي دهند، بقيه اش می رود در سیستمی که وام های بهره دار می دهند و درآمدزایی مي کنند. اینجا يك تعارض به وجود می آید. یعنی سیستم بانکی و مالی ما روش را جاری كرده که خود به خود تولید سیستم ربوی می کند.
مردم می روند به این سمت که وارد شبکه ربوی شوند. می بینید که از اینجا تعارض شروع می شود. بنابراین وقتی بحث اسلام را در زندگی شهری مطرح می کنیم نگاهمان لزوماً روی افراد نیست. روی سخت افزارها هم هست. نرم افزارهایی باید به وجود بیایند و درونی شوند و از آن طرف سيستم عاملي هم توليد شود كه بتواند سخت افزارها را ست آپ کند.
این سخت افزار و نرم افزار هایی که می گویید کدامند؟ منظورتان قوانین است؟
تنها قوانین نیست. ما می خواهیم ساختاری درست کنیم كه نيازهاي گردش مالي جامعه را برطرف كند در عين اينكه شاخصه ربا و قمار در آن نباشد. به اعتراف خود غربي ها ماهيت سیستمی مثل بورس، قمار است. يا خود سیستم سرمایه داری ماهیتاً قمار است.
البته یک بخش هم قوانین است. بالاخره به هر ساختار و مجموعه ای قوانینی مترتب است. قوانین جاری و آئین نامه هایی درآن وجود دارد. منتهي امروز اگر کسی بخواهد با سیستم اقتصادی اسلامی زندگی کند. یعنی وارد ورطه ربا و قمار نشود مساله قدری برايش سخت می شود. چون سر و كارش با همين بانک و سیستم پولی است. آيت الله صدر در بحث اقتصاد اسلامی اقتصاد اسلامی را نه يك علم بلكه يك مکتب معرفي مي كند. یعنی سیستم اقتصاد اسلامی جدا از اینکه سرمایه مادی تولید می کند، باید تولید سرمایه ایمانی هم بکند. یا لااقل ایمان زدایی نکند.
شما بلافاصله وقتی وارد حوزه ربا و قمار شوید لقمه حرام سر سفره تان مي آيد و همین تبعات بعدی خود را خواهد داشت. اینها پاشنه هاي آشیل سیستم اقتصادی ما هستند. از خیابان که عبور می کنید می بینید فلان موسسه مالی اعتباری يا فلان بانک در تبليغاتش یک دختر بچه و یک پسربچه را کنار صندوقی پر از سکه نشان داده است در حالي كه در کتاب دینی ما گنج نهادن گناه تلقی شده و اصلا عین این عبارت است که با این سکه ها پشت و پهلویتان را داغ می کنیم.
با اين حال بانك ما در يك كشور اسلامي ترویج زراندوزی مي کند، نتيجه هم اينكه وقتي سکه پیش فروش مي کنند، مردم هم وارد سیستم زراندوزی مي شوند. البته جدا از بحث ارزش افزوده، وقتي فرهنگ بيگانه زرسالاری و زر اندوزی در یک جامعه اسلامیموضوعیت پیدا کرد، پس سیستم تولیدی آن هم وارد مي شود الي آخر.
بنابراين اول بايد شیوه ای تعریف و درونی شود که افراد به وسيله آن، سبك زندگی شان را تنظیم کنند. از طرف دیگر سخت افزارها و مجموع ساختارها و قوانین اداره كننده آنها باید به نحوی هماهنگ با این نرم افزار باشند. مثل این است که شما یک کامپیوتر دارید اما باید روی این یک سیستم عامل نصب کنید. اگر بهترین نرم افزار اداره اجتماعی را هم به لحاظ فردي داشته باشيد مادامي كه سيستم عاملي متناسب با آن نباشد اين نرم افزار ست آپ نمي شود. يعني نمي توانيم مثلاً ربا را حذف كنيم يا سبك زندگي غربي را از جامعه بيرون ببريم.
آيا اتاق فكرهايي وابسته به جريان سازي هاي غربي در اين شرايط دست دارند يا خود ما مقصريم؟
در يكي از كتاب هاي رمان سلمان رشدي يك فرد انگليسي چند خانه دارد نام يكي از آنها باكينگهام است.( نام يكي از قصرهاي معروف انگستان). مي خواهد خانه ها را بفروشد و شرطي را در اين معامله گذاشته، اين شرط اين است كه خريدار حق ندارد هيچ كدام از وسائل و چيدمان خانه را جا به جا كند. يعني خريدار وقتي وارد خانه مي شود بايد با سيستمي كه آنجا هست زندگي كند. بعد از مدتي يكي از افراد مسلماني كه اين خانه را خريده اند سري به بار مشروب خانه مي زند و بعد ديگر گزاره هايي كه مربوط به سبك زندگي انگليسي ها يا غربي است را نيز امتحان مي كنند.
يعني اگر حتي خانه اي وجود داشته باشد و سيستمي كه براي زندگي كردن در آن خانه تعبيه شده بر اساس فرهنگي غير از فرهنگ اسلامي باشد در دراز مدت اصلاً شما را دين خارج مي كند. مجموعه كتاب هاي سلمان رشدي اساساً كتابي با توهين بي پرده نبوده بلكه طرح حمله به اسلام است.
آنجا است كه امام خميني (ره) مي گويد اين يك برنامه كاملاً حساب شده است كه اساسش مي خواهد اسلام و روحانيت را بزند و ايشان آن زمان دقيق اين مساله را فهميدند. آموزشگاه هاي زباني كه در جامعه ما وجود دارد را در نظر بگيريد. زبان را جوري آموزش مي دهند كه شما انگليسي فكر كنيد نه صرف اين باشد كه زبان را ياد بگيريد سبك زندگي شان را پس بزنيد.
زبان را با سبك زندگي انگليسي و غربي اعم از پوشاك و رفتار و ... آموزش مي دهند. تهديدي كه اينجا وجود دارد اين است كه تا افق 2025 نتوانيم اسلاممان را CICILIZE يا شهري كنيم. تازه حتي در آن فرآيند هم يك اسلام مكانيكي به درد ما نمي خورد؛ بايد يك اسلام ارگانيكي داشته باشيم. البته نمي گويم اسلام مكانيكي لازم نيست. بالاخره انسان در مورد آنچه كه نمي داند بايد به عالم روحاني و متخصص دين اقتدا كند. مثل اين كه يك بيمار اجتهاد پزشك را راجع به درمان مي پذيرد. همان مساله در حوزه ديني هم موضوعيت دارد.
اما اتفاق نگران كننده در جامعه اين است كه اين تعادل در حال به هم خوردن است. به عبارتي يك موج تهاجم فرهنگي در تمام عرصه ها وجود دارد. اعم از واردات كالا، شبكه هاي ماهواره اي، دانشگاه ها و حوزه هاي فرهنگ و سينما و ديگر حوزه هاي هنري. اگر در حوزه زندگي شهري تعريف كرده بوديم كه چه رفتارهايي بايد نهادينه شوند امروز براي يك فيلمساز و فيلمسازي يك آئين نامه داشتيم كه بر اساس آن هر فيلمي كه مي سازد بايد موارد آئين نامه در آن لحاظ شده باشد. امروز بايد معروف هايمان را بشناسيم، معرفي كنيم تا معروف شوند و منكرهايمان را بشناسيم و به مردم نشان دهيم و منكرش كنيم.
ما درگير جنگ فرهنگي هستيم و بخواهيم و نخواهيم اين اتفاق مي افتد؛ منتهي اگر شما اين عرصه را خالي بگذاريد مطمئناً دشمن آن را پر مي كند و دقيقاً روي جاهايي كه ما كار نكرده ايم كار كرده اند. مثلاً برنامه اي مثل بفرمائيد شام را در شبكه هايشان نشان مي دهند كه مشروبات الكلي پاي سفره شان است و به راحتي آن را ترويج مي كنند. ما در اين حوزه كار نكرده ايم. بعد از مدتي مي بينيد آمار شرب مسكرات و مشروبات الكلي در كشور در حال افزايش است. وقتي هم كه تقاضا ايجاد شد هر چه جلوي قاچاق را بگيريد باز وارد مي شود.
مگر مواد مخدر غير از اين بوده؟ اينجاست كه مي گويم امروز متاسفانه به جاي اينكه مساله سيستم فرهنگي ما اين باشد كه ما درگير جنگ فرهنگي هستيم، مي بينيد در صدا وسيما فيلم يك خانواده محترم ساخته مي شود. ما امروز در گير مسائل داخلي خودمان هستيم. مثل اين است كه دشمن جنگ نظامي كرده و آمده پشت دروازه خرمشهر و مي خواهد آن را فتح كند و در تهران همه درگير بازي هاي سياسي باشند و احزاب دنبال قدرت باشند. در حالي كه دشمن جاي ديگري است. همين مساله در حوزه فرهنگي نيز موضوعيت پيدا مي كند. در مباحث سلبي پروژه اسلام در زندگي شهري، ايمني فرهنگي را رصد كرديم.
در حوزه بيماري هاي بيولوژيك ايدز را مي شناسيد. چرا ايدز يك بيماري با كمون بالاست؟ اين موضوع در مباحث استراتژيك تحت قاعده بيودكترين مطرح مي شود. دكترين هايي كه طبيعي است. سيستم گردش خون در خود گلبول هاي سفيد دارد كه در چند لايه با دشمن مبارزه مي كنند. ويروس HIV به محض ورود در بدن، تغييرات ژنتيكي در گلبول سفيد ايجاد مي كند كه با وجودي كه گلبول سفيد زنده است، ولي ديگر با عامل بيماري مبارزه نمي كند. عوامل بيماري زا در افراد سالم هم وجود دارند اما چون اين سيستم سالم است دائماً با آنها برخورد مي كند و ما در وضعيت نرمال زندگي مي كنيم.
حالا فكر كنيد در يك پروسه 15 ساله اين گلبول هاي سالم كه آگاهي دارند و مبارزه مي كنند تعدادشان كم مي شود. در علم پزشكي اين ويروس ها و باكتري ها را فرصت طلب مي نامند. اينها به تدريج با استفاده از فرصت از كار افتادگي سيستم ايمني و دفاعي بدن، شروع به رشد مي كنند و از اينجا به بعد ديگر فرد ناقل نيست، بيمار است و شما علائم باليني را در وي مي بينيد و فرد طي مدت كوتاهي از بين مي رود و هيچ كاري هم نمي توانيد بكنيد، درماني هم ندارد. چون هم اين ويروس و هم سيستم دفاعي بدن انسان، هوشمندند و از آن طريق دائما خود را به روز مي كند. چنانچه امروز كل سيستم ايمني فرهنگي جامعه زمينگيرند.
رئيس صدا و سيما بايد برود مجلس به خاطر توليد فيلم يك خانواده محترم پاسخ دهد. حوزه هنري سر 4 تا فيلم با ارشاد درگير است. آن طرف ارشاد با مجلس سر پروژه لاله درگير است. يعني ما را به خودمان مشغول كرده اند و از دشمن غافل شده ايم؛ در حالي كه دشمن از طريق سيستم فرهنگي ما، خودش را تبليغ و ترويج مي كند. فيلم من مادر هستم در لايه هاي دوم وسوم خود، مشروب را ترويج مي كند و در ضمير ناخودآگاه مخاطب لذت زايي مي كند يا صدا و سيما در سريال كلاه پهلوي شراب خوردن زن فرانسوي را نشان مي دهد و آنجاست كه خطر را مي بينيم.
اگر گزاره هاي فرهنگي يا ورودي هاي جامعه مشخص نباشند و متناسب با تهاجم و آتشي كه دشمن مي ريزد، برخورد نداشته باشيم و كار انجام ندهيم، مي بينيم كه در يك پروسه 10، 15 ساله فقط اسمي از جمهوري اسلامي ايران باقي مانده است. سلمان رشدي در طرح حمله خود، حرام زادگي و روابط نامشروع را منتسب مي كند به شخصيت هايي كه در دين ما پاكند.
كم كم مي بينيد كه گزاره هاي طرح امثال سلمان رشدي نهادينه شده اند. چه وقت جامعه ما اين آمار بالاي مصرف مشروبات الكلي داشت؟ در سه ماهه اول امسال 30 هزار طلاق بين زوج هاي جوان ثبت شده است. يعني با هجمه اي كه عليه خانواده مي شود، اگر همين طور ادامه دهيم، طي مدت زمان كوتاهي ديگر چيزي از مركزي كه بايد سرمايه اجتماعي توليد كند وجود نخواهد داشت. محتوايي كه طرح اسلام در زندگي شهري توليد مي كند صرف پژوهش و توليد كتاب نيست.
بلكه در قالب مستندات و مقالات هم توزيع مي شود و بعد اگر خدا كمك كند و بتوانيم، در قالب آثار سينمايي يا تلويزيوني هم آن را ارائه مي دهيم. يعني طرح را نمونه سازي مي كنيم. در دين اسلام هم همين است. در دوران ابتداي اسلام پيامبر اكرم(ص) به عنوان اسوه حسنه و الگوي عملي متن قرآن معرفي مي شود.
چرا نمونه سازي را از فيلم سازي شروع كرديد چرا شيوه هاي ديگر آموزش را امتحان نمي كنيد؟
در تربيت خانواده فاز توليد محتوا خيلي اساسي است. اما علت اساسي اين است كه بزرگ ترين ابزار آموزشي توده، سينما و تلويزيون است. يعني اگر مي خواهيد اثرگذاري كنيد چاره اي نداريد جز اينكه از اين مسير برويد. در جامعه مدرن امروزي به جهت ظرفيت ها، جذابيت ها و جلوه هايي كه هنر و خصوصاً هنر COPLEX و پيچيده اي مثل سينما دارد، اگر از اين طريق موضوع پيگيري شود جواب بهتري مي دهد. نكته دوم اين است كه اگر شما ظرف سينما و تلويزيون را پر نكنيد، دشمن با قواعد خودش آنها را پر مي كند. يعني شما بايد به بحث ترويج نرم افزارتان از اين طريق ورود كنيد وگرنه دشمن پرش مي كند.
شبكه هاي ماهواره اي را رصد كنيد. برآورد كرده اند كه كدام مساله را در اسلام بزنند به لحاظ اجتماعي موفق ترند؟ پاسخشان خانواده است. در خانواده ستون اصلي كيست؟ نه بچه است، نه مرد. مادر و دختر خانواده است. كسي كه نسل آينده را مي پروراند. يك همسر در عين اينكه احساس همسري نسبت به مردش دارد احساس مادري هم به او دارد. يك دختربچه حتي نسبت به پدرش احساس مادري دارد. خوب برنامه ريزي كرده اند كه اگر زن را در خانواده بزنند، اساسا خانواده از بين رفته است. همه مي دانند اگر مرد خانواده اي نباشد، اما زن باشد، هنوز خانواده وجود دارد؛ اما اگر در خانواده اي مادر از بين برود خانواده پاشيده مي شود.
اينقدر اين ستون مهم و محكم است. بر همين اساس اينها روي يك موضوع اساسي سرمايه گذاري كرده اند؛ دگرديسي هويت زن مسلمان ايراني. هر چه سريال دارند با موضوع زنان است. روح تفردي كه در سريال هاي اينها هست، زن و مرد را به سمت فرديت مي برد و نهايتاً خانواده را مي پاشاند. وقتي مي بينيم دشمن از كجا ورود مي كند ما هم چاره اي نداريم و بايد از همانجا ورود كنيم. فيلم ها و سريال هايي هم كه در داخل ساخته مي شوند به نوع ديگري دقيقا آن روي سكه برنامه ها شبكه هاي ماهواره اي اند. يعني دقيقا همان گزاره هايي كه در آنها هست، به شكل پنهان تري در اينها هم وجود دارد؛ منتهي اينجا چون مجبورند جلب توجه آدم ارزشي ما را بكنند مي آيند در لايه اول فيلم را ارزشي مي سازد و در لايه دوم و سوم پيام خود را منتقل مي كنند و به مرور دختر جامعه ما در معرض اين دگرديسي قرار مي گيرد.
ديده ايد دختر خانم هايي كه ترم اول وارد دانشگاه مي شوند معمولاً چادر دارند كم كم ترم دوم و سوم چادر كنار مي رود و در ترم هاي آخر اين دگرديسي شكل هاي واضح تري به خود مي گيرد. شايد فضاي دانشگاهي فضاي مناسبي نباشد. يا علمي كه آموخته مي شود ماهيتا ايمان زا نيست. اين همان اتفاقي است كه در اقتصاد هم بيان كردم. قارون اعلام مي كند ثروتم را با علم خودم به دست آورده ام.
يعني اقتصادي كه به اين مفهوم علمي باشد يك اقتصاد قاروني است. مصاديق اقتصاد قاروني را براي شما مثال مي آورم. صدا و سيما چند سال قبل مستندي را پخش مي كند تحت عنوان راز . اين فيلم با مجوز ارشاد در شبكه سروش سيما توزيع مي شود و به حالت انفجاري مورد استقبال قرار مي گيرد. جامعه اي كه مشكل اشتغال و بيكاري دارد اين اثر برايش جذاب است و كتابش در نمايشگاه به حالت انفجاري فروش مي رود. در حالي كه زير ساخت و نرم افزار اقتصاد هرمي و قاروني را نشان مي دهد. مي بينيم در دوره اي پولي كه به اين واسطه و با بازاريابي هاي هرمي از درآمد خالص ملي جمهوري اسلامي خارج مي شود، رقمي نجومي است.
وقتي مساله به اين حد مي رسد. ديگر نه نيروي انتظامي كشور، نه پليس آگاهي، بلكه وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران درگير مساله مي شود. وزارت اطلاعات زماني به يك مساله ورود مي كند كه تبعات امنيت ملي پيدا كند. يعني مساله اقتصاد قاروني هرمي تبديل شده به يك چالش امنيت ملي. چنين سيستم معيوب اقتصادي افراد جامعه را مصرفي بار مي آورد و زماني كه از تحريم سخن مي گويند بايد براي توليدي كه نكرده اي بترسي. اين همه دشمن روي تحريم تاكيد دارد به خاطر همين نقطه ضعف ما است.
چرا؟ کدام نقطه ضعف؟
ببینید؛ وقتي اصلاح الگوي مصرف را جدي نمي گيريم در نتيجه امروز تحريم ها در برخي جاها فشار مضاعفي وارد مي كنند. اما اگر اين موارد در حوزه اقتصادي درست تعبيه شده بود، نرم افزارها درست به وجود آمده بودند و سخت افزارها و سيستم عامل وجود داشت كه اين نرم افزارها را بعدا بتواند ست آپ كند، امروز ما مسلما مشكل كمتري داشتيم. در هر صورت پروژه اسلام در زندگي شهري ناظر به اين است كه بتواند اول سخت افزار نرم افزارهاي موجود را فراهم كند و بعد ارتباط به وجود بياورد و هم بتواند آن را هم در مردم و هم در مسئولين ترويج كند.
چاره اي نداريم اگر اين اتفاق نيفتد يقين بدانيد چيزي به نام جمهوري اسلامي ايران در حد 4 برگ قانون اساسي خواهد بود و شكل ظاهري در سال 1404 از آن مي ماند و عملاً در اين خانه سبك زندگي آمريكايي و غربي موضوعيت پيدا كرده است. غايت در جامعه غربي اين است كه يك جوان 23،24 ساله آمريكايي به جايي مي رسد كه نزديك 24 كودك را مي كشد. نسلي كه كسينجر از آن ياد مي كند كه براي جنگ آينده با فيلم ها و بازي ها آماده اند همين است. اين فيلم ها و سريال ها امروز در جامعه ما و در شبكه زير زميني ما هم توزيع مي شوند و جاي تاسف اينجاست.
واقعاً جوانان ما خيلي پاكند كه هنوز حرمت هاي ديني برايشان مقدس هستند. جامعه ما هنوز يك جامعه ديني است و در فضاي محرم يا ماه رمضان و ايام اعتكاف عمده كساني كه حضور دارند جوانان ما هستند. اين يك سرمايه بسيار بزرگ است كه غرب آن را مي بيند و دنبال اين است كه اين سرمايه را بسوزاند عمدتاًهم از طريق صدور و ترويج سبك زندگي غربي.
بنابراين مسلح كردن جامعه به سلاح آگاهي نيازمند شناخت نقاط ضعف و نقاطي است كه دشمن آنها را مورد هدف قرار مي دهد. پس از شناساسي اهداف دشمن بايد نسبت به مقاوم سازي آنها اقدام كرد.
هم اكنون دشمن اهداف خود را در جنگ نرم در جبهه هايي مثل سست كردن باورهاي ديني و انقلابي مردم، پشيمان كردن مردم از انقلاب، تبليغ و ننگ زدايي از سازش با استكبار، عادي سازي خودفروختگي سياسي، تبليغ مصرف گرايي و تجمل پرستي، القاي ترس و خودباختگي و تبليغ ضرورت تسليم و عقب نشيني در مقابل دشمن، القاي بي اعتمادي مردم به مسؤولين، ترساندن از تحريم و انزواي جهاني ايران، بزرگنمايي اشكالات كوچك و كوچك نمايي موفقيت هاي نظام و القاي وجود بحران در جامعه تعريف كرده است.
به عبارتي سبك زندگي و نوع نگاه جامعه اسلامي ما را آن هم در شرايطي كه نمونه موفقي از استكبار ستيزي ارائه كرده ايم در معرض تهديد قرار داده است. بنابراين اين آمادگي فكري مردم باعث مي شود به راحتي بازي نخورند و با درايت راه كم خسارت تري را برگزينند.
در اين زمينه روزنامه «جوان» با سعيد كريمي كارشناس مسائل فرهنگي به گفت و گو نشسته است كه شرح آن را در ادامه مي خوانيد:
در زندگي شهري كجاها ضعف داريم و كجاها اسلام ديده نمي شود؟
ضرورت پرداختن به موضوعي تحت عنوان اسلام در زندگي شهري، از چند جنبه احساس مي شد. یکی اینکه بعد از سی و اندی سال که از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته هنوز در مباحث و گزاره هاي زندگي شهري مثل خوراك و پوشاك شاهد تعارضاتی در جامعه هستیم.
از طرفي جمهوری اسلامی ایران در افق 1404 سند چشم اندازی دارد كه در آن براي خود شاخصه هايي متصور شده كه باید به آن نقطه برسد و تبديل به جامعه ایده آلی بشود که الهام بخش ساير جوامع نيز است. علاوه براين سال 1404 مطابق است با سال 2025 که افق چشم انداز آمریکا است. یعنی پلان و طرح ریزی استراتژیک اين كشور هم در آن جمع بندي شده است.
يكي از تاكيدات چشم انداز آمريكا اين است كه سبک زندگی آمریکایی تا سال 2025 بايد جهانی شود. آن هم در شرايطي که انقلاب اسلامی نه تنها انجام شد، بلكه به كشورهاي ديگر صادر و توزیع شده و موج بیداری اسلامی در سطح خاورمیانه وارد فاز دولت سازی شده است. به طوري كه همین امروز که صحبت می کنیم در مصر همه پرسی قانون اساسی براي اينكه معلوم شود قانون اساسي اين كشور بر اساس شریعت اسلامی باشد یا نه، در حال برگزاري است.
یعنی دولت هایی در حال شكلگيري اند كه قانون اساسی شان منشعب از شریعت اسلامی است. اما در كشور ما كه قانون اساسی از شریعت اسلامی نشات گرفته و مرحله دولت سازی را پشت سر گذاشته و وضعيتمان را تثبیت كرده ايم، هنوز ادعايي نداريم كه طرح جمهوری اسلامی محقق شده است. چون هنوز در اقتصاد اسلامی صاحب نظریه نیستیم؛ يا هنوز در مباحث فرهنگی بحث بر سر این است که فلان گزاره باید باشد یا نباشد. در زمینه زندگی شهری هم همينطور. هنوز نمي دانيم کف و سقف پوشاک اسلامی چیست.
در اين رابطه با وجودي كه مدت هاي مديدي از طرح موضوع سبك زندگي از سوي مقام معظم رهبری مي گذرد اما صحبت هاي ايشان در بجنورد فصل الخطاب بود. سبک زندگی یک مساله استراتژیک است. آن هم نه فقط در جامعه ما بلكه در همه جای دنیا. اما جالب بود كه مقام معظم رهبري مسائل را ريز و در حد تکنیکی و تاکتیکی مطرح کردند. ایشان وقتی می گویند حضور زنان در جامعه باید چه صورت باشد که حرمتشان حفظ بشود، یا وقتی می گویند چه بايد بکنيم تا ربا از جامعه حذف شود و بیست موضوعی که فرمودند یعنی موضوع را در سطح زندگي شهری مطرح می کنند. این CIVILIZE شدن مساله است.
چرا مقام معظم رهبری بعد از گذشت 33 سال از پیروزی انقلاب امروز این موضوع را طرح مي كنند. اين نشان از اين دارد که بعضی از این مسائل يا محقق نشده یا بعضی نیمه کاره است و درست محقق نشده پس يك نیاز است. وقتی می خواهیم سبک زندگی بر اساس دین را در جامعه جاری و ساری کنیم باید همزمان بخش سخت افزاری و نرم افزاري جامعه برای این كار آماده شوند. يعني اين مساله هم بايد برای مردم درونی شود و هم سیستم های اجتماعی شهری به مردم اجازه انتخاب و عمل به رفتار اسلامی و سبک زندگی اسلامي بدهند و جلویش را نگیرند. مثلاً وضوخانه های اهل سنت اساساً متناسب با سیستم وضو گرفتن آنها ساخته شده است، ولي متاسفانه هنوز آنقدر که آنها براي مساله وضو گرفتنشان فکر و كار کرده اند، این طرف کاري انجام نشده است.
مباحث طهارت باید درساخت و ساز و معماری ما وارد شوند. یا در مقوله پوشاک و پوشش، چقدر درحوزه طرح های اسلامی و مد که مقام معظم رهبری هم به شدت رویش تاکید دارد كار كرده ايم. ایشان مدی که از درون جوشیده شده باشد را قبول دارند و اصلاً بر آن تاکید هم می کنند.
جمعیت در هر کشوری یک فرصت است. یک بخش از جمعيت توانایی تولید دارد و بخش ديگر بازار مصرف است.
يعني ما هم باید چرخه تولید و مصرف داشته باشیم. چرا هنوز این حجم بسیار زیاد از واردات را داریم. مي بينيد در حوزه های مختلف هنوز سخت افزارهایی وجود دارند كه نرم افزار اداره اجتماعی بر اساس دین اگر وجود داشته باشد هم نمي تواند عملیاتی شود. مثلاً امروز کسی كه براي مشكلي احتیاج به وام قرض الحسنه داشته باشد نمی تواند به راحتی بگيرد. اما فردي كه پول دارد، 5 يا 6 ماه پولش را مي گذارد در سيستم بانكي و بعد دو برابر پولش وام با بهره پائین مي گيرد و سپس این پول را مي گذارد در یک بانک خصوصی تا بهره بالایی بگيرد.
این هیچ توجیهی ندارد و دقیقاً همان کاری است که سیستم بانکی انجام می دهد. بانک هايي كه قرض الحسنه را ترویج می کنند، بخش جزئي از پولي را كه جذب مي كنند به اعطاي قرض الحسنه اختصاص مي دهند، بقيه اش می رود در سیستمی که وام های بهره دار می دهند و درآمدزایی مي کنند. اینجا يك تعارض به وجود می آید. یعنی سیستم بانکی و مالی ما روش را جاری كرده که خود به خود تولید سیستم ربوی می کند.
مردم می روند به این سمت که وارد شبکه ربوی شوند. می بینید که از اینجا تعارض شروع می شود. بنابراین وقتی بحث اسلام را در زندگی شهری مطرح می کنیم نگاهمان لزوماً روی افراد نیست. روی سخت افزارها هم هست. نرم افزارهایی باید به وجود بیایند و درونی شوند و از آن طرف سيستم عاملي هم توليد شود كه بتواند سخت افزارها را ست آپ کند.
این سخت افزار و نرم افزار هایی که می گویید کدامند؟ منظورتان قوانین است؟
تنها قوانین نیست. ما می خواهیم ساختاری درست کنیم كه نيازهاي گردش مالي جامعه را برطرف كند در عين اينكه شاخصه ربا و قمار در آن نباشد. به اعتراف خود غربي ها ماهيت سیستمی مثل بورس، قمار است. يا خود سیستم سرمایه داری ماهیتاً قمار است.
البته یک بخش هم قوانین است. بالاخره به هر ساختار و مجموعه ای قوانینی مترتب است. قوانین جاری و آئین نامه هایی درآن وجود دارد. منتهي امروز اگر کسی بخواهد با سیستم اقتصادی اسلامی زندگی کند. یعنی وارد ورطه ربا و قمار نشود مساله قدری برايش سخت می شود. چون سر و كارش با همين بانک و سیستم پولی است. آيت الله صدر در بحث اقتصاد اسلامی اقتصاد اسلامی را نه يك علم بلكه يك مکتب معرفي مي كند. یعنی سیستم اقتصاد اسلامی جدا از اینکه سرمایه مادی تولید می کند، باید تولید سرمایه ایمانی هم بکند. یا لااقل ایمان زدایی نکند.
شما بلافاصله وقتی وارد حوزه ربا و قمار شوید لقمه حرام سر سفره تان مي آيد و همین تبعات بعدی خود را خواهد داشت. اینها پاشنه هاي آشیل سیستم اقتصادی ما هستند. از خیابان که عبور می کنید می بینید فلان موسسه مالی اعتباری يا فلان بانک در تبليغاتش یک دختر بچه و یک پسربچه را کنار صندوقی پر از سکه نشان داده است در حالي كه در کتاب دینی ما گنج نهادن گناه تلقی شده و اصلا عین این عبارت است که با این سکه ها پشت و پهلویتان را داغ می کنیم.
با اين حال بانك ما در يك كشور اسلامي ترویج زراندوزی مي کند، نتيجه هم اينكه وقتي سکه پیش فروش مي کنند، مردم هم وارد سیستم زراندوزی مي شوند. البته جدا از بحث ارزش افزوده، وقتي فرهنگ بيگانه زرسالاری و زر اندوزی در یک جامعه اسلامیموضوعیت پیدا کرد، پس سیستم تولیدی آن هم وارد مي شود الي آخر.
بنابراين اول بايد شیوه ای تعریف و درونی شود که افراد به وسيله آن، سبك زندگی شان را تنظیم کنند. از طرف دیگر سخت افزارها و مجموع ساختارها و قوانین اداره كننده آنها باید به نحوی هماهنگ با این نرم افزار باشند. مثل این است که شما یک کامپیوتر دارید اما باید روی این یک سیستم عامل نصب کنید. اگر بهترین نرم افزار اداره اجتماعی را هم به لحاظ فردي داشته باشيد مادامي كه سيستم عاملي متناسب با آن نباشد اين نرم افزار ست آپ نمي شود. يعني نمي توانيم مثلاً ربا را حذف كنيم يا سبك زندگي غربي را از جامعه بيرون ببريم.
آيا اتاق فكرهايي وابسته به جريان سازي هاي غربي در اين شرايط دست دارند يا خود ما مقصريم؟
در يكي از كتاب هاي رمان سلمان رشدي يك فرد انگليسي چند خانه دارد نام يكي از آنها باكينگهام است.( نام يكي از قصرهاي معروف انگستان). مي خواهد خانه ها را بفروشد و شرطي را در اين معامله گذاشته، اين شرط اين است كه خريدار حق ندارد هيچ كدام از وسائل و چيدمان خانه را جا به جا كند. يعني خريدار وقتي وارد خانه مي شود بايد با سيستمي كه آنجا هست زندگي كند. بعد از مدتي يكي از افراد مسلماني كه اين خانه را خريده اند سري به بار مشروب خانه مي زند و بعد ديگر گزاره هايي كه مربوط به سبك زندگي انگليسي ها يا غربي است را نيز امتحان مي كنند.
يعني اگر حتي خانه اي وجود داشته باشد و سيستمي كه براي زندگي كردن در آن خانه تعبيه شده بر اساس فرهنگي غير از فرهنگ اسلامي باشد در دراز مدت اصلاً شما را دين خارج مي كند. مجموعه كتاب هاي سلمان رشدي اساساً كتابي با توهين بي پرده نبوده بلكه طرح حمله به اسلام است.
آنجا است كه امام خميني (ره) مي گويد اين يك برنامه كاملاً حساب شده است كه اساسش مي خواهد اسلام و روحانيت را بزند و ايشان آن زمان دقيق اين مساله را فهميدند. آموزشگاه هاي زباني كه در جامعه ما وجود دارد را در نظر بگيريد. زبان را جوري آموزش مي دهند كه شما انگليسي فكر كنيد نه صرف اين باشد كه زبان را ياد بگيريد سبك زندگي شان را پس بزنيد.
زبان را با سبك زندگي انگليسي و غربي اعم از پوشاك و رفتار و ... آموزش مي دهند. تهديدي كه اينجا وجود دارد اين است كه تا افق 2025 نتوانيم اسلاممان را CICILIZE يا شهري كنيم. تازه حتي در آن فرآيند هم يك اسلام مكانيكي به درد ما نمي خورد؛ بايد يك اسلام ارگانيكي داشته باشيم. البته نمي گويم اسلام مكانيكي لازم نيست. بالاخره انسان در مورد آنچه كه نمي داند بايد به عالم روحاني و متخصص دين اقتدا كند. مثل اين كه يك بيمار اجتهاد پزشك را راجع به درمان مي پذيرد. همان مساله در حوزه ديني هم موضوعيت دارد.
اما اتفاق نگران كننده در جامعه اين است كه اين تعادل در حال به هم خوردن است. به عبارتي يك موج تهاجم فرهنگي در تمام عرصه ها وجود دارد. اعم از واردات كالا، شبكه هاي ماهواره اي، دانشگاه ها و حوزه هاي فرهنگ و سينما و ديگر حوزه هاي هنري. اگر در حوزه زندگي شهري تعريف كرده بوديم كه چه رفتارهايي بايد نهادينه شوند امروز براي يك فيلمساز و فيلمسازي يك آئين نامه داشتيم كه بر اساس آن هر فيلمي كه مي سازد بايد موارد آئين نامه در آن لحاظ شده باشد. امروز بايد معروف هايمان را بشناسيم، معرفي كنيم تا معروف شوند و منكرهايمان را بشناسيم و به مردم نشان دهيم و منكرش كنيم.
ما درگير جنگ فرهنگي هستيم و بخواهيم و نخواهيم اين اتفاق مي افتد؛ منتهي اگر شما اين عرصه را خالي بگذاريد مطمئناً دشمن آن را پر مي كند و دقيقاً روي جاهايي كه ما كار نكرده ايم كار كرده اند. مثلاً برنامه اي مثل بفرمائيد شام را در شبكه هايشان نشان مي دهند كه مشروبات الكلي پاي سفره شان است و به راحتي آن را ترويج مي كنند. ما در اين حوزه كار نكرده ايم. بعد از مدتي مي بينيد آمار شرب مسكرات و مشروبات الكلي در كشور در حال افزايش است. وقتي هم كه تقاضا ايجاد شد هر چه جلوي قاچاق را بگيريد باز وارد مي شود.
مگر مواد مخدر غير از اين بوده؟ اينجاست كه مي گويم امروز متاسفانه به جاي اينكه مساله سيستم فرهنگي ما اين باشد كه ما درگير جنگ فرهنگي هستيم، مي بينيد در صدا وسيما فيلم يك خانواده محترم ساخته مي شود. ما امروز در گير مسائل داخلي خودمان هستيم. مثل اين است كه دشمن جنگ نظامي كرده و آمده پشت دروازه خرمشهر و مي خواهد آن را فتح كند و در تهران همه درگير بازي هاي سياسي باشند و احزاب دنبال قدرت باشند. در حالي كه دشمن جاي ديگري است. همين مساله در حوزه فرهنگي نيز موضوعيت پيدا مي كند. در مباحث سلبي پروژه اسلام در زندگي شهري، ايمني فرهنگي را رصد كرديم.
در حوزه بيماري هاي بيولوژيك ايدز را مي شناسيد. چرا ايدز يك بيماري با كمون بالاست؟ اين موضوع در مباحث استراتژيك تحت قاعده بيودكترين مطرح مي شود. دكترين هايي كه طبيعي است. سيستم گردش خون در خود گلبول هاي سفيد دارد كه در چند لايه با دشمن مبارزه مي كنند. ويروس HIV به محض ورود در بدن، تغييرات ژنتيكي در گلبول سفيد ايجاد مي كند كه با وجودي كه گلبول سفيد زنده است، ولي ديگر با عامل بيماري مبارزه نمي كند. عوامل بيماري زا در افراد سالم هم وجود دارند اما چون اين سيستم سالم است دائماً با آنها برخورد مي كند و ما در وضعيت نرمال زندگي مي كنيم.
حالا فكر كنيد در يك پروسه 15 ساله اين گلبول هاي سالم كه آگاهي دارند و مبارزه مي كنند تعدادشان كم مي شود. در علم پزشكي اين ويروس ها و باكتري ها را فرصت طلب مي نامند. اينها به تدريج با استفاده از فرصت از كار افتادگي سيستم ايمني و دفاعي بدن، شروع به رشد مي كنند و از اينجا به بعد ديگر فرد ناقل نيست، بيمار است و شما علائم باليني را در وي مي بينيد و فرد طي مدت كوتاهي از بين مي رود و هيچ كاري هم نمي توانيد بكنيد، درماني هم ندارد. چون هم اين ويروس و هم سيستم دفاعي بدن انسان، هوشمندند و از آن طريق دائما خود را به روز مي كند. چنانچه امروز كل سيستم ايمني فرهنگي جامعه زمينگيرند.
رئيس صدا و سيما بايد برود مجلس به خاطر توليد فيلم يك خانواده محترم پاسخ دهد. حوزه هنري سر 4 تا فيلم با ارشاد درگير است. آن طرف ارشاد با مجلس سر پروژه لاله درگير است. يعني ما را به خودمان مشغول كرده اند و از دشمن غافل شده ايم؛ در حالي كه دشمن از طريق سيستم فرهنگي ما، خودش را تبليغ و ترويج مي كند. فيلم من مادر هستم در لايه هاي دوم وسوم خود، مشروب را ترويج مي كند و در ضمير ناخودآگاه مخاطب لذت زايي مي كند يا صدا و سيما در سريال كلاه پهلوي شراب خوردن زن فرانسوي را نشان مي دهد و آنجاست كه خطر را مي بينيم.
اگر گزاره هاي فرهنگي يا ورودي هاي جامعه مشخص نباشند و متناسب با تهاجم و آتشي كه دشمن مي ريزد، برخورد نداشته باشيم و كار انجام ندهيم، مي بينيم كه در يك پروسه 10، 15 ساله فقط اسمي از جمهوري اسلامي ايران باقي مانده است. سلمان رشدي در طرح حمله خود، حرام زادگي و روابط نامشروع را منتسب مي كند به شخصيت هايي كه در دين ما پاكند.
كم كم مي بينيد كه گزاره هاي طرح امثال سلمان رشدي نهادينه شده اند. چه وقت جامعه ما اين آمار بالاي مصرف مشروبات الكلي داشت؟ در سه ماهه اول امسال 30 هزار طلاق بين زوج هاي جوان ثبت شده است. يعني با هجمه اي كه عليه خانواده مي شود، اگر همين طور ادامه دهيم، طي مدت زمان كوتاهي ديگر چيزي از مركزي كه بايد سرمايه اجتماعي توليد كند وجود نخواهد داشت. محتوايي كه طرح اسلام در زندگي شهري توليد مي كند صرف پژوهش و توليد كتاب نيست.
بلكه در قالب مستندات و مقالات هم توزيع مي شود و بعد اگر خدا كمك كند و بتوانيم، در قالب آثار سينمايي يا تلويزيوني هم آن را ارائه مي دهيم. يعني طرح را نمونه سازي مي كنيم. در دين اسلام هم همين است. در دوران ابتداي اسلام پيامبر اكرم(ص) به عنوان اسوه حسنه و الگوي عملي متن قرآن معرفي مي شود.
چرا نمونه سازي را از فيلم سازي شروع كرديد چرا شيوه هاي ديگر آموزش را امتحان نمي كنيد؟
در تربيت خانواده فاز توليد محتوا خيلي اساسي است. اما علت اساسي اين است كه بزرگ ترين ابزار آموزشي توده، سينما و تلويزيون است. يعني اگر مي خواهيد اثرگذاري كنيد چاره اي نداريد جز اينكه از اين مسير برويد. در جامعه مدرن امروزي به جهت ظرفيت ها، جذابيت ها و جلوه هايي كه هنر و خصوصاً هنر COPLEX و پيچيده اي مثل سينما دارد، اگر از اين طريق موضوع پيگيري شود جواب بهتري مي دهد. نكته دوم اين است كه اگر شما ظرف سينما و تلويزيون را پر نكنيد، دشمن با قواعد خودش آنها را پر مي كند. يعني شما بايد به بحث ترويج نرم افزارتان از اين طريق ورود كنيد وگرنه دشمن پرش مي كند.
شبكه هاي ماهواره اي را رصد كنيد. برآورد كرده اند كه كدام مساله را در اسلام بزنند به لحاظ اجتماعي موفق ترند؟ پاسخشان خانواده است. در خانواده ستون اصلي كيست؟ نه بچه است، نه مرد. مادر و دختر خانواده است. كسي كه نسل آينده را مي پروراند. يك همسر در عين اينكه احساس همسري نسبت به مردش دارد احساس مادري هم به او دارد. يك دختربچه حتي نسبت به پدرش احساس مادري دارد. خوب برنامه ريزي كرده اند كه اگر زن را در خانواده بزنند، اساسا خانواده از بين رفته است. همه مي دانند اگر مرد خانواده اي نباشد، اما زن باشد، هنوز خانواده وجود دارد؛ اما اگر در خانواده اي مادر از بين برود خانواده پاشيده مي شود.
اينقدر اين ستون مهم و محكم است. بر همين اساس اينها روي يك موضوع اساسي سرمايه گذاري كرده اند؛ دگرديسي هويت زن مسلمان ايراني. هر چه سريال دارند با موضوع زنان است. روح تفردي كه در سريال هاي اينها هست، زن و مرد را به سمت فرديت مي برد و نهايتاً خانواده را مي پاشاند. وقتي مي بينيم دشمن از كجا ورود مي كند ما هم چاره اي نداريم و بايد از همانجا ورود كنيم. فيلم ها و سريال هايي هم كه در داخل ساخته مي شوند به نوع ديگري دقيقا آن روي سكه برنامه ها شبكه هاي ماهواره اي اند. يعني دقيقا همان گزاره هايي كه در آنها هست، به شكل پنهان تري در اينها هم وجود دارد؛ منتهي اينجا چون مجبورند جلب توجه آدم ارزشي ما را بكنند مي آيند در لايه اول فيلم را ارزشي مي سازد و در لايه دوم و سوم پيام خود را منتقل مي كنند و به مرور دختر جامعه ما در معرض اين دگرديسي قرار مي گيرد.
ديده ايد دختر خانم هايي كه ترم اول وارد دانشگاه مي شوند معمولاً چادر دارند كم كم ترم دوم و سوم چادر كنار مي رود و در ترم هاي آخر اين دگرديسي شكل هاي واضح تري به خود مي گيرد. شايد فضاي دانشگاهي فضاي مناسبي نباشد. يا علمي كه آموخته مي شود ماهيتا ايمان زا نيست. اين همان اتفاقي است كه در اقتصاد هم بيان كردم. قارون اعلام مي كند ثروتم را با علم خودم به دست آورده ام.
يعني اقتصادي كه به اين مفهوم علمي باشد يك اقتصاد قاروني است. مصاديق اقتصاد قاروني را براي شما مثال مي آورم. صدا و سيما چند سال قبل مستندي را پخش مي كند تحت عنوان راز . اين فيلم با مجوز ارشاد در شبكه سروش سيما توزيع مي شود و به حالت انفجاري مورد استقبال قرار مي گيرد. جامعه اي كه مشكل اشتغال و بيكاري دارد اين اثر برايش جذاب است و كتابش در نمايشگاه به حالت انفجاري فروش مي رود. در حالي كه زير ساخت و نرم افزار اقتصاد هرمي و قاروني را نشان مي دهد. مي بينيم در دوره اي پولي كه به اين واسطه و با بازاريابي هاي هرمي از درآمد خالص ملي جمهوري اسلامي خارج مي شود، رقمي نجومي است.
وقتي مساله به اين حد مي رسد. ديگر نه نيروي انتظامي كشور، نه پليس آگاهي، بلكه وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي ايران درگير مساله مي شود. وزارت اطلاعات زماني به يك مساله ورود مي كند كه تبعات امنيت ملي پيدا كند. يعني مساله اقتصاد قاروني هرمي تبديل شده به يك چالش امنيت ملي. چنين سيستم معيوب اقتصادي افراد جامعه را مصرفي بار مي آورد و زماني كه از تحريم سخن مي گويند بايد براي توليدي كه نكرده اي بترسي. اين همه دشمن روي تحريم تاكيد دارد به خاطر همين نقطه ضعف ما است.
چرا؟ کدام نقطه ضعف؟
ببینید؛ وقتي اصلاح الگوي مصرف را جدي نمي گيريم در نتيجه امروز تحريم ها در برخي جاها فشار مضاعفي وارد مي كنند. اما اگر اين موارد در حوزه اقتصادي درست تعبيه شده بود، نرم افزارها درست به وجود آمده بودند و سخت افزارها و سيستم عامل وجود داشت كه اين نرم افزارها را بعدا بتواند ست آپ كند، امروز ما مسلما مشكل كمتري داشتيم. در هر صورت پروژه اسلام در زندگي شهري ناظر به اين است كه بتواند اول سخت افزار نرم افزارهاي موجود را فراهم كند و بعد ارتباط به وجود بياورد و هم بتواند آن را هم در مردم و هم در مسئولين ترويج كند.
چاره اي نداريم اگر اين اتفاق نيفتد يقين بدانيد چيزي به نام جمهوري اسلامي ايران در حد 4 برگ قانون اساسي خواهد بود و شكل ظاهري در سال 1404 از آن مي ماند و عملاً در اين خانه سبك زندگي آمريكايي و غربي موضوعيت پيدا كرده است. غايت در جامعه غربي اين است كه يك جوان 23،24 ساله آمريكايي به جايي مي رسد كه نزديك 24 كودك را مي كشد. نسلي كه كسينجر از آن ياد مي كند كه براي جنگ آينده با فيلم ها و بازي ها آماده اند همين است. اين فيلم ها و سريال ها امروز در جامعه ما و در شبكه زير زميني ما هم توزيع مي شوند و جاي تاسف اينجاست.
واقعاً جوانان ما خيلي پاكند كه هنوز حرمت هاي ديني برايشان مقدس هستند. جامعه ما هنوز يك جامعه ديني است و در فضاي محرم يا ماه رمضان و ايام اعتكاف عمده كساني كه حضور دارند جوانان ما هستند. اين يك سرمايه بسيار بزرگ است كه غرب آن را مي بيند و دنبال اين است كه اين سرمايه را بسوزاند عمدتاًهم از طريق صدور و ترويج سبك زندگي غربي.