نظر ساواك آن بود كه براي پي بردن به ماهيت حقيقي تشكيلات، از كساني چون علي مشكيني، مهدي حائري تهراني، علي قدوسي ، محمدتقي مصباح يزدي، اكبر هاشمي رفسنجاني، سيدعلي خامنه اي، سيدمحمد خامنه اي و ابراهيم اميني تحقيق شود.

گروه فرهنگی مشرق - شرح اسم" عنوان کتاب زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال ۱۳۱۸ تا ۱۳۵۷ است که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسیده است. البته این کتاب اولین بار همزمان با برگزاری نمایشگاه بین المللی کتاب تهران رونمایی شد؛ اما به دلیل وجود برخی اغلاط تاریخی، توزیع آن متوقف شد تا اینکه چند ماه قبل پس از برطرف شدن اغلاط، چاپ و در اختیار علاقه مندان گرفت.

آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش هفتاد و سوم این کتاب است.


***پي آمدهاي كشف اساسنامه

در پي تهيه اعلاميه اي در حمايت از امام خميني در قم كه بنا بود هنگام تحويل سال 1345 ش در اين شهر پخش شود، تعدادي از طلاب دستگير و متعاقباً در دهم فروردين ماه آقايان حسينعلي منتظري، علي حجتي كرماني، عبدالرحيم رباني شيرازي و احمد آذري قمي كه در مظان تهيه اين اعلاميه بودند بازداشت شدند. جست وجوها از افراد دستگير شده به خانه هاي ايشان رسيد و از منزل آقاي آذري قمي اساسنامه اي كه در شش صفحه دستنويس تهيه شده بود، به دست ساواك افتاد.
 اين اساسنامه براي دستگاه
امنيتي بسيار با اهميت جلوه كرد، چرا كه در آن ساز و كار يك تشكيلات عمل گراي
سياسي و مبتني بر اجراي تعاليم دين اسلام و كتاب مقدس قرآن و سيره پيشوايان پيش بيني شده بود.
 اين همان تشكيلات سري بود كه در پاييز 1342 توسط يازده تن از
روحانيان پيشرو قم تأسيس شده بود. موضوع به اندازه اي مهم بود كه گزارش آن براي
محمدرضا پهلوي ارسال گرديد. : طرح يك تشكيلات عظيم بود كه بتواند كليه تلاش هاي مبارزه را در يك جهت و در يك خط قرار بدهد. اساسنامه اي هم نوشته بوديم و حق عضويت مي پرداختيم و هر كدام هم كاري را بر عهده داشتيم.


موادي از اساسنامه كه موضوع را در نظر دستگاه امنيتي مهم جلوه داد اينها بود:


ماده 19
- نام اعضاء جمعيت در دفاتر، رمزي بوده و هر سازمان يا شعبه اي فقط افراد خود را خواهد شناخت.

ماده 20 - هر سازمان و شعبه، رمز مخصوص به خود داشته و مسئول
كشف آن خواهد بود.

ماده 21 - هيچ يك از واحدها مجاز به همكاري و پيوستگي به واحد
ديگر (اگر بشناسند ) نيستند، مگر به دستورهاي خاص مافوق .

ماده 24 - حق عضويت
ماهيانه 50 ريال و براي اعضاء شورا و رؤساي سازمان ها و شعب يكصد ريال است.

ماده
- 32 تحصيل وجوه به وسيله تحصيلداري و به طور مخفي خواهد بود (رجوع به سازمان
اطلاعات).

ماده 33 - نام اعضاء در تمام دفاتر مستعار خواهد بود و به جز تحصيلدار و رئيس شعبه از آن اطلاعي نخواهد داشت.

بند 1 ماده 37 - دايره انتشارات جمعيت مواد نشريه علني يا مخفي (فارسي – خارجي) جمعيت را تهيه مي نمايد.

بند 2 ماده 37 - دايره تبليغات راديويي، ناشر افكار جمعيت از راه فرستنده راديو.

اين مواد در كنار سازمان بندي تشكيلات كه از شوراي عالي مؤسس آن گرفته تا سازمان اطلاعات و ارتباطات، و از شعبه امور مالي گرفته تا دايره مستشاري و دادگاه را دربر مي گرفت، ساواك را به اين نتيجه رساند كه همه چيز حكايت از يك جمعيت مخفي مي كند.


حاج شیخ مرتضی حائری

نظر ساواك آن بود كه براي پي بردن به ماهيت حقيقي تشكيلات، از كساني چون علي مشكيني، مهدي حائري تهراني، علي قدوسي ، محمدتقي مصباح يزدي، اكبر هاشمي رفسنجاني، سيدعلي خامنه اي، سيدمحمد خامنه اي و ابراهيم اميني تحقيق شود.

آن چه نعمت الله نصيري، رئيس ساواك، در حاشيه اين گزارش نوشت، احتمالاً همان دستوري
بود كه شاه به وي ابلاغ كرده بود؛ ضمن مذاكره با دادستاني ارتش اگر قابل تعقيب مي باشند و مي توان محكوميتي طبق قانون براي آنها در نظر گرفت تحت تعقيب قرار گيرند. اگر مداركي براي تعقيب آنها وجود ندارد، رئيس ساواك قم احضار و بررسي نمايند؛ يكي دو نفر آنها گرفته و تحت بازجويي قرار گرفته و ضمن تهديد از رفتن به  قم منع شوند و بقيه بايد از قم متفرق گردند.

ساواك دست به كار شد. بازجويان اين سازمان تا توانستند آقاي آذري قمي را تپاندند تا اطلاعاتي از تشكيلات يادشده روي صفحه بازجويي بريزد. از جمله پرسشها
اين بود: مبناي آشنايي و روابط خود را با آقاي علي خامنه اي مشروحاً مرقوم نماييد.

شرح آقاي آذري قمي چنين بود
: اصل آشنايي ما با آقاي علي خامنه اي در حدود ده سال قبل كه به مشهد مشرف شدم انجام شد.
 ايشان با آقاي سيدجعفر [شبيري] زنجاني كه در قم نزد من درس خوانده بود آشنا بودند و روي زمينه رفاقت و آشنايي ايشان ما هم آشنا شديم. پس از چند روز كه از مشهد برگشتم ايشان را نديدم. تا چند سال قبل كه ايشان براي ادامه تحصيل به قم مسافرت كرد. روي همان آشنايي سابق مشهد به  ديدن ايشان رفتم و پس از آن روابط آشنايي ما بيشتر در ديد و بازديد كه احياناً در حجره ايشان صورت مي گرفت يا ايشان به مجلس روضه كه شب هاي جمعه در منزل اينجانب تشكيل مي شده و مي شود، گاه گاهي شركت مي كرد اما پرسش اصلي درباره اساسنامه تشكيلات بود كه توسط آقاي خامنه اي به دست آقاي آذري قمي رسيده بود:

(اساسنامه را آقاي علي خامنه اي به من دادند و هيچ اظهاري در مورد اين كه زاييده فكر چه كساني است ننمودند . بنابراين من اطلاعي از به وجود آورنده اساسنامه ندارم و نمي دانم به چه افراد و جمعيتي ارتباط داشته است هر چند آقاي آذري قمي از دادن پاسخ سرراست طفره رفت، اما ساواك ول كن نبود و به دنبال صاحب دست خطي مي گشت كه اساسنامه را نگاشته است. ناصر مقدم، رئيس اداره به نحو مقتضي و غيرمحسوس » كل سوم ، با ارسال تلگرامي به ساواك خراسان خواست نمونه اي از خط سيدمحمد و سيدعلي خامنه ، طلبه ساكن مشهد را با قلم اخذ و فوراً ارسال دارند)

نامه محرمانه و خيلي فوري بود. ساواك خراسان يك روز بعد، شايد با ارسال برگه هاي بازجويي كه در خرداد 1342 از آقاي خامنه اي گرفته بود، به اين درخواست پاسخ داد و نوشت كه دست خط سيدمحمد خامنه اي نيز متعاقباً فرستاده مي شود. دست خط اساسنامه با خط آقاي خامنه اي يكي نبود . بخير گذشت يا نه، زندگي مخفي سيدعلي خامنه اي شروع شده بود. او از سير پي گيري هاي ساواك درباره
اساسنامه بي خبر بود، اما از مشهد خبر داده بودند كه كتاب آينده در قلمرو اسلام توقيف شده و دنبال او مي گردند؛ كتابي كه به قلم او ترجمه شده، با مقدمه و پاورقي هايي كه بر آن نگاشته بود، حساسيت و عصبانيت حكومت را برانگيخته بود.


***سياحت ناتمام

آقاي خامنه اي فروردين 1345 به همراه همسر، مادر همسر و نوزاد چهل روزه اش، مشهد را به قصد تهران ترك كرد . رفتند براي گردش . از تهران به قم، از آنجا به اصفهان و باز به تهران بازگشتند. در يكي از ميهمان پذيرهاي تهران بود كه خبر توقيف كتاب را در چاپ خانه خراسان و دستگيري مدير انتشارات سپيده را دريافت كرد. موضوع را با همسر و مادرزنش در ميان گذاشت. پيشنهاد داد به مشهد بازگردند، اوضاع را از نزديك بسنجند، اگر مناسب بود، او هم به مشهد بازگردد. پذيرفتند. چند روز پس از بازگشت خانواده، يكي از دوستان به اقامتگاهش آمد.

او پنجاه نسخه از كتاب آينده در قلمرو اسلام را به همراه داشت. يكصد نسخه از كتاب دور از دستان مأموران ساواك پنهان
مانده بود. "از ديدن كتاب بسيار شادمان شدم، زيرا اولين اثري بود كه از من به چاپ رسيده بود. چاپ آن هم بسيار دلپذير و طرح روي جلد آن نيز بسيار جالب بود. چند نسخه از آن را به دوستان هديه نمودم و بقيه را نزد يكي از خويشاوندان به وديعت نهادم و گفتم كه اين كتاب از كتب ممنوعه و خطرآفرين است."

چند روز بعد، يكي از دوستانش از او دعوت كرد در جايي كه قرار است در آن مسجدي ساخته شود، نماز جماعت اقامه كند. ماه محرم نزديك بود و بنيانگذاران مسجد تمايل داشتند به اين مناسبت مراسم عزاداري آن سال را برگزار كنند. آن محل با ورقه هاي آهني ديواركشي شده، چادري هم بر سقف آن كشيده بودند. پذيرفت. چهارم ارديبهشت 1345 / اول محرم 1386 امامت جماعت را در آن مكان به عهده گرفت. بعد از نماز هم به منبر مي رفت و سخنراني مي كرد. براي دهه هاي دوم و سوم محرم از خطيبان ديگري دعوت كر د. آن سال، ساكنين ضلع غربي دانشگاه تهران و اهالي خيابان نصرت شرقي، در مكاني شاهد آن مراسم بودند كه بعدها نام مسجد اميرالمؤمنين به خود گرفت.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 4
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۰۸:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۶
    0 1
    مصباح یزدی؟ مگه ایشان هم قبل انقلاب فعالیت داشتند؟
  • حسین زاده ۰۹:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۶
    0 1
    سلام- در زمان حضرت پیامبر اصحابی بودند که تا مرز شهادت پیش رفتند لاکن به واسطه اینکه در زمان امیرالمومنین منافع مادیشان به خطر افتاد و از مناسبشان کنار گذاشته شدند هرگز عاقبت بخیر نشدند و تیغ بر مولایشان کشیدند.العاقبه للمتقين خداوند همه ما را در راه ولایت ثابت قدم فرماید انشاالله
  • تاتمهر ۲۰:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۶
    0 0
    خدا را به خاطر داشتن موهبت بزرگی چون مقام معظم رهبری در راس نظام مقدس جمهوری اسلامی شاکریم
  • روح اله ۲۱:۴۲ - ۱۳۹۱/۰۹/۲۶
    0 0
    بله.

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس