مختار به اميد انتقام‎گيري بعدي، يا به هر دليل ديگري، در لحظه‎اي که بايد مي‎‎ايستاد، تسليم شد. و اين همان تفاوت «لحظه» مختار و «لحظه» هاني است. او مي‎‎توانست «شهيد» باشد، ولي در لحظه، پا پس کشيد و ترسيد.

گروه فرهنگي مشرق - تواريخ معتبر حادثه عاشورا (تاريخ يعقوبي، تاريخ طبري، انساب الاشراف، الفتوح، ارشاد؛ به نقل از دانشنامه امام حسين، و طرح و تحقيق فيلم‎نامه امام حسين (عليه‎السلام)) در بيان سکوت و تسليم مختار مي‎‎نويسند: مختار در هنگام قيام مسلم در لفقا -زمين کشاوزي مختار- بود و بعد از شنيدن خبر قيام، خود را با سرعت به کوفه رساند. چون نتوانست در مقابل نگهبانان شهر مقاومت کند، عقب کشيد و به نمايندگان قبايل گفت که ورود شما به کوفه صلاح نيست، برگرديد... خود تنها به منزل رفت، لباس جنگ از تن بيرون کرد و با لباس عادي به‎سوي دارالاماره رفت. در ميدان دارالاماره چادر سرخ رنگ عمرو بن حريث بود که پرچمي بالاي آن در اهتزاز بود و مي‎‎گفتند: «امير دستور داده هر کسي امروز زير اين چادر وارد شود، در امان است»... مختار همراه عبدالرحمن و زائده به چادر عمرو بن حريث رفت و با شفاعت عمرو فرداي روز شهادت مسلم، به بار عام ابن زياد رفت. ابن زياد که کساني را براي دستگيري مختار فرستاده بود، با ديدن او برآشفت و فرياد زد: «تو هماني که براي پسر عقيل به جمع‎آوري نيرو پرداختي؟» مختار پاسخ داد: «چنين نکردم. من ديشب را هم در زير پرچم عمرو پناه داشتم و شب را تا صبح نزد او گذراندم. (لم افعل، و لکني اقبلت و نزلت تحت رايه عمرو بن حريت، و بت معه و اصبحت)» (تاريخ الطبري، ج 5، ص 596)... ابن زياد با چوب‎دستي خود به‎صورت مختار زد که بر اثر آن پلک وي وارونه شد و خون از صورتش جاري. عمرو که قول داده بود تا مختار را شفاعت کند، از جايش برخاست و شهادت داد که او راست مي‎‎گويد و ديشب (شب بعد از شهادت مسلم) در پناه ما بود. ابن زياد گفت: اگر شهادت عمرو و شفاعت او نبود، گردنت را مي‎‎زدم... و دستور داد او را به زندان ببرند. مختار تا پس از شهادت امام حسين (عليه‎السلام) در زندان بود. آن‎گاه مختار از زائده بن قدامه خواست تا نزد شوهر خواهرش، عبدالله بن عمر برود و از او بخواهد نامه‎اي براي يزيد بنويسد تا او را آزاد کند. ابن عمر نيز براي برادر همسرش، مختار وساطت کرد و وي از زندان آزاد شد. (همزمان با آزادي مختار، ميثم تمار به دار کشيده مي‌شود.)

اين مطلب در کتاب «شمشير سرخ، ايده سبز: بررسي شخصيت و انقلاب خونين مختار ثقفي» (نوشته نعمت‎الله صادقي و سيد محمد حضرت موسوي) که در سال 1382 توسط مرکز پژوهش‎‎هاي اسلامي صدا و سيما منتشر شده (و احتمالا يکي از متون اصلي تحقيقي نگارش فيلم‎نامه مختار بوده) نيز آمده است و چندان اختلافي در آن نيست.

تمام داستان مختار ثقفي، در قسمت پخش شده هفته گذشته (با زنداني شدن مختار، که شرح تاريخي آن در بالا آمد) تمام شد. مختار آن‎گاه که بايد سخن مي‎‎گفت و قيام مي‎‎کرد (که قطعا شهيد مي‎‎شد)، نگفت و نکرد. و پس از آن‎که امام -جلوي چشم کوفيان و با مشارکت ناخواسته آنان- کشته شد، ديگر خون تمام عالم را هم که بريزي، توفيري ندارد، و اين است که منتقم خون حسين، مهدي است نه مختار، و مختار فقط کشنده قاتلان آن حضرت است. کما اين‎که شيعه پس از حسين، چهارده قرن است که به خود تشر مي‎‎زند:

بي‌درد مردم‌، ما خدا، بي‌درد مردم‌

نامرد مردم‌، ما خدا، نامرد مردم‌

از پا حسين افتاد و ما بر پاي بوديم‌

زينب اسيري رفت و ما بر جاي بوديم‌

از دست ما بر ريگ صحرا نطع کردند

دست علمدار خدا را قطع کردند

نوباوگان مصطفي‌َ را سر بريدند

مرغان بستان خدا را سر بريدند

در برگ‎ريز باغ زهرا برگ کرديم‌

زنجير خاييديم و صبر مرگ کرديم‌

چون بيوگان ننگ سلامت ماند بر ما

تاوان اين خون تا قيامت ماند بر ما

در جمعي که اين قسمت سريال مختار را مي‎‎ديديم، يکي دو جوان هيأتي بودند که حق را به مختار دادند، و اين‎که مختار عمل درستي داشت که سکوت کرد و تسليم شد تا در آينده کينه را بپراکند. اين نوع استدلال مختار و رفتار وي، در زماني است که حسين خود به خيمه زهير بن قين مي‎‎رود و دعوت مي‎‎کند عبيدالله بن حر جعفي را که با ما بيا. و وقتي عبيدالله به‎جاي جانش، اسبش را تقديم مي‎‎کند، حسين (جان عالمي به فدايش) مي‎‎گويد که ما خواستار خون توايم، نه اسب و اموالت. مختار نفهميد (يا نخواست که بفهمد) که آن‎چه اسلام را زنده نگاه مي‎‎دارد، خون شهداي کربلاست (نه کينه و انتقام)، و خون است که تا ابد جاري است.

مختار به اميد انتقام‎گيري بعدي، يا به هر دليل ديگري (از جمله قدرت طلبي)، در لحظه‎اي که بايد مي‎‎ايستاد، تسليم شد. و اين همان تفاوت «لحظه» مختار و «لحظه» هاني است. مختار سکوت کرد و سريال در مقابل سکوت او هيچ موضعي نگرفت و اين باعث مي‎‎شود که مخاطب حق را به مختار بدهد، يا لااقل او را سرزنش نکند، و از او و سکوت او بيزار نشود (و اين امر به‎معناي شکست سريال است).

در حالي‎که در حادثه کربلا، هر کس با حسين (عليه‎السلام) نبود، رستگار نشد. اين مطلب حتي با احتياط در باره شخصيتي چون محمد بن حنفيه و عبدالله ابن عباس هم صادق است. از حمزه بن حمران نقل شده که در محضر امام صادق (عليه‎السلام)، درباره قيام امام حسين (عليه‎السلام) و عدم همراهي محمد بن حنفيه سخن گفتيم. امام صادق (عليه‎السلام) فرمود: «يا حمزه، اني ساخبرک بحديث لاتسال عنه بعد مجلسک هذا. ان الحسين (عليه‎السلام) لما فصل متوجها، دعا بقرطاس و کتب: بسم الله الرحمن الرحيم. من الحسين بن علي‎بن‎ابي‎طالب الي بني هاشم، اما بعد، فان من لحق بي‎منکم استشهد، و من تخلف لم يبلغ مبلغ الفتح والسلام». (اي حمزه. من تو را از حديثي آگاه خواهم کرد که بعد از اين جلسه، ديگراز آن پرسش نکني. حسين (عليه‎السلام) وقتي عازم حرکت شد، کاغذي خواست و در آن نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم. از حسين بن علي بن ابي طالب به بني هاشم، اما بعد، هر کس از شما‎ها به من ملحق شود به شهادت مي‎‎رسد، و هرکس بازماند به جايگاه فتح و پيروزي نخواهد رسيد. والسلام. )

عظمت حادثه کربلا و هنر اباعبدالله (عليه‎السلام) در آن است که آن‎چنان حادثه را دو قطبي کرد که هيچ‎کس در ميانه نماند، يا بر حق بود يا بر باطل. و مختار در صف حق نبود. و سريال نتوانست که اين ترديد را نشان دهد، ترديدي که منجر به سقوط شد.

و سريال شايد نشان از ناخودآگاه شيعه دارد که همواره پرهيز مي‎‎کند از پرداختن به سکوت کوفيان، و دستي که در خون اباعبدالله داشتند. و اين همه تأکيد بر شهدا و نپرداختن به مردود شدگان شيعي (چون سليمان ابن صرد و مختار) شايد گريز از اين واقعيت باشد که ما بيشتر شبيه کوفيانيم، تا اصحاب امام حسين. و همه قوت اين سريال مي‎‎توانست در اين باشد که نشان دهد «وقتي که در لحظه تصميم نمي‎‎گيري، هر چه هم که بعد از آن شمشير بزني و جان‎فشاني کني، ديگر دير شده است». و مختار قهرماني است که دير رسيده است و آن‎که دير مي‎‎رسد، شجاعت او به هيچ کار نمي‎‎آيد و همه عالم نيز خونبهاي خون مقدس حسين نيست.

نمايش تاريخ در تلويزيون به چه دردي مي‎‎خورد، اگر نشود هسته مرکزي عاشورا را نشان داد. هسته مرکزي قيام کربلا، شخصيت حسين (عليه‎السلام) است که تلويزيون نمي‎‎تواند به آن بپردازد. و جلوه ديگر آن، خباثت امويان است و سکوت کوفيان. و وقتي سريال به سرعت از لحظه لغزش مختار مي‎‎گذرد، يعني که تلويزيون نيز به فرار مختار از اين لحظه، کمک مي‎‎کند و لابد بعدا سعي دارد تا بر انتقام‎گيري مختار از قاتلان حسين پس از عاشورا تأکيد کند و از اين طريق از مختار يک قهرمان بسازد، و اين گريز ديگري است از اصل ماجرا. تمام زندگي مختار همان لحظه‎اي بود که در مقابل ابن زياد سکوت کرد و جان خود را خريد. مانند ديگراني که مي‎‎توانستند در حادثه کربلا حضور داشته باشند ولي لغزيدند و همه عمر پشيماني آن لحظه را داشتند.
اين «لحظه» مختار بايد به صد هزار زبان بيان مي‎‎شد، تا شرمساري بعدي او درست در بيايد (يا بيزاري از سکوت مختار و همراهي‎اش با ابن زياد و عبدالله ابن عمر) و کم وزن بودن انتقام‎گيري‎اش در مقايسه با پا پس کشيدنش از همراهي با امام حسين (عليه‎السلام). اما اين لحظه در سريال در نيامده است. يعني به سرعت گذر کرد و حتي کسي (مثلا کيان، قهرمان ايراني)، به‎عنوان وجدان جمع و سريال، مختار را سرزنش نکرد و مختار خود دچار ترديد نشد، بلکه با استواري سخن گفت و نظري داد که بر ابهام‎‎ها افزود، تا ما نتوانيم با قاطعيت مختار را سرزنش کنيم. و اين نقص در بنيان سريالي است که بناست چند ده قسمت ديگر از مختار را نشان دهد که انتقام خون حسين (عليه‎السلام) را با کشتار قاتلان آن حضرت مي‎‎گيرد. ولي در انديشه شيعي، اين همه تلاش به يکي از آن سي سرباز حسين نمي‎‎رسد که شب عاشورا از لشگر کوفه به لشگر حسين آمدند.
وقتي نمي‎‎توان دغدغه‎‎هاي يک شخصيت را نشان داد و وقتي که نتيجه سريال به‎جاي عبرت، مي‎‎شود قهرمان‎سازي، چه سود از اين همه نمايش و هزينه.

آن‎هم در زماني که بزرگترين حماسه جمعي ايرانيان (آيين عاشورا)، سالانه با موفقيت، و بدون هرگونه دخالتي برگزار مي‎‎شود. و تقلاي رسانه براي همپايي با اين حماسه جمعي پيشاپيش محکوم به شکست است. نگاه کنيد به اين روز‎ها که اندک اندک خيمه‎‎هاي عزا برپا مي‎‎شود، و هيچ هيئتي نيست که شب اول محرم، سخنران نداشته باشد يا در مداح يا در سيستم پذيرايي و مداحي و صوتي آن نقصي باشد، و مقايسه کنيد با نحوه ساخت سريال‎‎هاي مناسبتي سيما، که هنوز هم لحظه آخر مي‎‎رسد.

و اصولا چه نيازي است به ساخت سريال در باره مختار. اين‎همه موضوع هست که در باره آن هيچ نمي‎‎دانيم، سلمان هست و تاريخ قرون اوليه هست و تاريخ شکست‎‎هاي دو سده اخير و پيروزي درخشان امام خميني و... و رسانه دست روي چيزي گذاشته که هيچ نمي‎‎تواند بگويد، جز برخي اطلاعات اضافي که تأثيري در اصل ماجرا ندارند. چون اصل ماجرا تلويزيوني نيست. و حتي مداحان برجسته نيز «فاش» روضه نمي‎‎خوانند.
و باز هم آفرين به فهم سنت مذهبي ايران که هرگز مختار را برجسته نکرده و او را در صف اصحاب و اهل بيت حسين قرار نداده است.

مقاتل از مرگ معاويه آغاز مي‎‎شود و با بازگشت اسرا به کوفه تمام مي‎‎شود. در اين مقاتل، تنها کساني در حماسه عاشورا نقش دارند، که در «اين فاصله» سخن گفته‎اند و جنگيده‎اند، و اين شامل کساني هم هست که پس از عاشورا به شهادت رسيده‎اند، مانند عبدالله بن عفيف ازدي، و فرستاده قيصر روم در دربار يزيد. و اين‎هاست که شيعه سالانه از آن‎‎ها ياد مي‎‎کند. و اصل حرکت مختار براي «بعد» از اين دوره است، و دوره مختار فقط بخشي از «تاريخ» است، نه «حماسه عاشورا» و چقدر ميان اين دو تفاوت زياد است. و چه اهميتي دارد تاريخ، وقتي که شيعه، حماسه عاشورا را به زيبايي برگزار مي‎‎کند. مختار شهيد نيست، کشته شده است.
مختار پس از اين قسمت تمام شده است. به‎دنبال اتفاق تازه‎اي در زندگي مختار نگرديد. از او عبرت بگيريد، او يک قهرمان نيست. مي‎‎توانست «شهيد» باشد، ولي در لحظه، پا پس کشيد و ترسيد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس