حجت الاسلام قاسم روانبخش در جديدترين مطلب وبلاگ خود نوشت: هفته گذشته آقاي رئيس جمهور محترم به مناسبت سالگرد اعدام دکتر فاطمي طي پيامي خطاب به همسرش خانم سطوتي، ضمن تبريک شهادت وي نوشت: «سالروز شهادت دکتر سيدحسين فاطمي، فرصت تازهاي براي يادآوري حماسه دلير مردي است که جان خود را در راه آرمانهاي ملت مسلمان و انقلابي فدا کرد. شهيد فاطمي، امروز بهعنوان نماد وطن دوستي و غيرتمندي در نزد ايرانيها شناخته ميشود و جوانان اين سرزمين ياد و نام مردي مبارز را در خاطر دارند که مردانه در برابر پلشتي طاغوتيان ايستاد. آن روز که دژخيم ستمشاهي با صحنه گرداني استعمار پير دکتر فاطمي را به جوخه اعدام سپرد، تصور ميکرد با از ميان برداشتن يک تهديد بالقوه، ماندگاري خود را تضمين کرده است، غافل از آنکه شهادت فاطمي نيز عاملي براي بيداري نسل حقطلب ايران و خيزش آنها عليه رژيم دست نشانده شاهنشاهي خواهد شد. ياد شهيد سيد حسين فاطمي و همه شهداي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي را گرامي ميداريم و از خداوند متعال شادي روح اين به معراج رفتگان را خواستاريم.» درباره اين پيام و محتواي آن مطالبي است که براي تنوير افکار عمومي و توجه رئيس جمهور عزيز ضروري به نظر ميرسد.
1. در سال 87 براي اولين بار آقاي دکتر احمدينژاد در ديداري که يکي از مشاورانشان زمينه آن را فراهم کرده بود با همسر فاطمي اظهار داشت: دکتر فاطمي در راه آرمان خود جوانمردانه ايستاد و مبارزه کرد. ايشان همچنين با يادآوري شکنجهها و ظلمهايي که در آن دوران به دکتر حسين فاطمي روا داشته شد خاطر نشان کرد؛ دکتر فاطمي پايبند منافع ملت و نه منافع شخصي بود و افتخار کشته شدن را بر ننگ وابستگي به بيگانگان ترجيح داد.(1) ولي پس از گذشت دو سال واژه «کشته شدن» به شهيد تبديل شد و فاطمي به مرحلهاي دست يافت که شايستگي صدور پيام به مناسبت سالگرد بهاصطلاح شهادتش نيز پيدا کند! و احتمالاً در سالهاي بعد ممکن است برخي مشاوراني که طرح مکتب ايران را به جاي مکتب اسلام مناسبتر ميدانند پيشنهاد برگزاري مراسم خاص نيز به مناسبت شهادتش مطرح کنند. در سال 87 مطلبي با موضوع «در حاشيه ديدار با همسر دکتر فاطمي» در پرتو سخن به چاپ رسانديم و تا حدودي شخصيت وي را براي خوانندگان عزيز معرفي کرديم. به نظر ميرسد اکنون که واژه مقدس شهيد براي او به کار رفته است به معرفي بيشتر نيازمند باشد تا مردم ببينند واقعاً ايشان از چنين جايگاهي برخوردار است. البته اگر اين عنوان از سوي رؤساي جمهور قبل يا نخست وزير موقت يا فرد ديگري داده شده بود چندان حساسيتي نشان نميداديم چنانکه در دولت نهضت آزادي اين کار صورت گرفت و فاطمي را بهعنوان شهيد تلقي و حتي پولهاي کلاني براي فرزندانش به خارج از کشور ارسال ميشد چندان حساسيتي نشان داده نشد. البته آن زمان آقاي کروبي بهعنوان نماينده امام در بنياد شهيد در سخنراني قبل از خطبههاي خودش، آن را افشا و به شدت از اين اقدام انتقاد کرد(2) از اين رو، بي ترديد اينگونه اقدامات را حاصل مشاورههاي کساني ميدانيم که اين روزها تلاش ميکنند تفکر مليگرايي و ايرانيگرايي را در قالب مکتب ايران به جامعه عرضه کنند.
2. آقاي رئيس جمهور نوشتهاند «شهادت فاطمي نيز عاملي براي بيداري نسل حق طلب ايران و خيزش آنها عليه رژيم دست نشانده شاهنشاهي خواهد شد» در حالي که به گواه تاريخ مرگ فاطمي کوچکترين تأثيري در بيداري نسل جوان در مبارزات حق طلبانهشان بر ضد رژيم شاهنشاهي نداشته است. آنچه ملت ايران را بيدار و بر ضد رژيم منحوس پهلوي بسيج کرد آموزههاي ديني و انقلابي امام امت(ره) بود و انقلاب اسلامي از مدرسه فيضيه و مسجد شروع شد و جبهه ملي و نهضت آزادي جز ترمز هيچ نقش ديگري در اين نهضت ايفا نکردند. شايسته است آقاي رئيس جمهور به جاي پيام براي دکتر فاطمي در سالگرد شهادت نواب صفوي و فدائيان اسلام و آيتا... کاشاني که نقش آفرينان اصلي نهضت ملي شدن صنعت نفت بودند بيانيه صادر کند و به جاي تجليل از خانم سطوتي از خانم نواب صفوي که صبورانه در برابر جنايات دژخيمان شاهنشاهي ايستاد و همواره در مسير حق و حقيقت قرار داشته و دارد و امروز نيز با همان شجاعت در برابر ظلم و ستم بيگانگان و انحرافات برخي افراد و گروهها ايستاده است بيانيهاي صادر ميکردند. اميدواريم در 27 دي سال جاري شاهد صدور اين بيانيه باشيم.
3. به نظر ميرسد کسي که درصدد ترويج مکتب ايران و احياي مليگرايي برآمده است ميداند که نميتوان از مصدق آغاز کرد؛ بهترين چهره براي اين هدف ميتواند امثال دکتر حسين فاطمي باشد.
4. درباره شخصيت فاطمي، تحليلها و برداشتهاي متناقضي وجود دارد؛ از يک سو مصدق او را از پيشنهاد دهندگان ملي شدن صنعت نفت و شهيد راه وطن معرفي کرده(3) که پس از کودتاي 28 مرداد توسط مأموران شاه دستگير و در چهارشنبه 19 آبان 1333 به اعدام محکوم و حکم اجرا گرديده است(4) و از سوي ديگر پيش از آن، عبدالحسين واحدي (از اعضاي فدائيان اسلام)، دکتر فاطمي را بزرگترين مانع اجراي احکام الهي تشخيص داده و به عبدخدايي گفته بود «ابتدا بايد او را از ميان برداريم تا بتوانيم مصدق را وادار به تسليم در برابر نظارت اسلامي خود کنيم.»(5) در همين راستا فاطمي توسط عبدخدايي مورد حمله قرار گرفت و از ناحيه شکم مجروح شد.
البته يک سال و اندي پس از آن حادثه با نامهاي که ميان وي و شهيد نواب صفوي رد و بدل شد به نظر ميرسد روابط جمعيت فدائيان با وي تا حدودي حسنه شده بود(6). به هر حال موقعيت دکتر فاطمي در حکومت مصدق يک موقعيت متناقضي است و تاريخ درباره او چندان شفاف نيست.
5. چنانکه اشاره شد، شخصيت دکتر فاطمي مبهم و غير شفاف است؛ ولي ميتوان با نگاه به برخي مواضع سياسي وي که در تاريخ به صورت شفاف آمده فهميد که او شخصيتي نيست که ارزش الگو شدن براي نسل جوان امروز ما باشد:
«دکتر فاطمي مورد اعتمادترين يار دکتر مصدق بود... مصدق به خاطر علاقه زيادي که به دکتر فاطمي داشت او را پسر سوم خود ميدانست»(7) «دکتر فاطمي موتور لوکوموتيوي بود که مصدق نحيف و پير را در صدر نشانده بود و پيش ميرفت»(8) «پيشنهاد تشکيل جبهه ملي از سوي دکتر فاطمي در احمدآباد به مصدق داده شد.»(9) آخرين جمله دکتر فاطمي به هنگام اعدام «زنده باد دکتر مصدق، پاينده باد ايران» بود. (10)
پس از ترور دکتر فاطمي توسط فدائيان اسلام، زماني که وي را به بيمارستان ميبردند در بين راه گفت: «ديديد بالاخره انگليسيها مرا کشتند»(11) فرداي آن روز 24 بهمن، که دکتر فاطمي تا اندازهاي بهبود يافته بود به دوستانش که به عيادتش آمده بودند گفت: «انگليسيها در تيراندازي ناشي هستند، ميبينيد که تيرشان کارگر نيفتاد»(12) همچنين در سرمقاله روزنامه باختر نيز نوشت: خداي بزرگ نخواست گلولهاي را که از طرف يک تروريست دست پرورده اينتلجنت سرويس به طرف من رها شد کارگر افتد.... ديگر قوه تبليغ اينتلجنت سرويس به صفر رسيده است و ناچار است تروريستهاي بيوجدان که شرف و مردانگي خود را در اختيار ليرههاي انگليسي ميگذارند استخدام نمايد(13) دکتر فاطمي در خاطراتش مينويسد: «مصدق غالباً از مداخلات آقاي [آيتا... کاشاني] و اطرافيانش گله داشت و دو سه مرتبه هم کار به جاهاي باريک کشيد. آيتا... کاشاني هم در ابتداي نهضت ملي، خدمات پر ارزشي به پيشرفت نهضت کرد. اين اواخر بيشتر از حد، غرور و نخوت پيدا کرده بود به طوري که مکرراً ميگفت اگر من 136 وکيل ايران را انتخاب کنم مردم به آنها که من ميگويم رأي خواهند داد... نظر ما اين بود که کاشاني را از اينگونه مداخلات بر کنار نگه داريم.(14) يکي از اقدامات دولتي که دکتر فاطمي مغز متفکر و موتور لوکوموتيو آن بود، زنداني کردن شهيد نواب صفوي به مدت 22 ماه بود؛ اکنون پرسشهايي که با توجه به اين مواضع و گفتارها، درباره شخصيت فاطمي به ذهن خطور ميکند اين است:
دکتر فاطمي که به اعتراف مورخان مليگرا، مورد اعتمادترين يار دکتر مصدق، «پسر سوم مصدق» و «موتور لوکوموتيو او» بوده و هنگام مرگ جمله «زنده باد مصدق» بهعنوان آخرين کلام بر لبانش نقش بسته بود، چرا در برابر دستگيري و زنداني شدن شهيد نواب صفوي به مدت 22 ماه سکوت اختيار کرد و آيا اين موتور لوکوموتيو در دستگيري ايشان هيچ نقشي نداشته است؟!
به نظر ميرسد دليل سکوت يا همکاري وي با مصدق اين بود که وي فدائيان اسلام را از عوامل اينتلجنت سرويس انگليس ميدانست؛ موضوعي که پس از ترور وي چند بار بر زبانش جاري شد!! شهيد عبدالحسين واحدي در برابر اينگونه اتهامات به فدائيان اسلام اظهار داشت: «کسي که فاقد همه چيز، خانه، جا و مکان بوده و حتي تاکسي که بخواهد سوار شود بايد ديگران پول او را بدهند، چگونه انگليسي است؟!»(15) شهيد نواب صفوي طي نامهاي به جمعيت فدائيان اسلام علت زنداني شدن خود را تأکيد بر ضرورت اجراي احکام الهي دانسته و نوشته است: «در ملاقات با نمايندگان اقليت، تقاضا کردم دولت را وادار کنند مقررات دين حنيف اسلام را اجرا کنند. چون نمايندگان مزبور با من مخالفت کردند، آنها را به محاکمه دعوت کردم، روي اين اصل، حکم زنداني شدنم را صادر کردند.اي دليران! شما مبارزه کنيد، سعي کنيد منظور جمعيت تأمين گردد. مهم نيست براي آزادي من کوشش کنيد، شما بايد به اين اقليت پست و ناقابل نشان دهيد که اين جمعيت زنده است و تا آخرين قطره خون خود براي ترقي و تعالي اسلام مبارزه خواهد کرد.
از زندان و چوبهدار نترسيد. بکشيد و کشته شويد. آنهايي که در تبعيد بودند ما جانبازي کرديم تا آنها به وطن خود بازگشتند و دستور بازداشت ما را صادر کردند.»(16) و چقدر شرمآور است که در دولت مصدق و فاطمي، مجاهد بزرگ نواب صفوي به جرم مبارزه با ميگساري و مشروبفروشي و تأکيد بر اجراي احکام اسلام به دو سال زندان محکوم شود و حکم با سکوت و حمايت مصدق و فاطمي اجرا گردد! آيا ميتوان واژه مقدس شهيد را بر چنين افرادي اطلاق کرد؟! و بالاخره در قضاوت تاريخ در اين اختلاف ميان فدائيان اسلام و دکتر فاطمي حق با کدام است؟ اگر بر نام فاطمي عنوان شهيد اطلاق کنيم بر فدائيان اسلام چه عنواني اطلاق خواهيم کرد؟
آري! اين مجاهدان مظلوم در 27/10/1334 با سکوت مرگبار جبهه ملي در حالي که فرياد تکبير و شهادتين آخرين جملات آنها را تشکيل ميداد، به دست رژيم ديکتاتوري پهلوي به شهادت رسيدند. در شب واقعه پيوسته قرآن ميخواندند و مناجات ميکردند، نواب صفوي آيه «ولا تحسبن الذين قتلوا فيسبيل ا... امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» را مکرر تلاوت ميکرد و چون مصادف با شب شهادت حضرت زهرا(س) بود، ميگفت خليلم، محمدم، مظفرم تعجيل کنيد، جدهام فاطمه زهرا منتظر ما است.(17) و چقدر تفاوت است ميان کسي که در آخرين لحظات عمرش جمله زنده باد مصدق را تکرار ميکند با کساني که غريو ا... اکبرشان، صداي گلولههاي دشمن را خفه ميسازد!
6. فاطمي که لوکوموتيو دولت مصدق بوده تا چه اندازه گرايشهاي ديني داشته است؟ در کتابهايي که درباره انديشهها، فعاليتها و خاطرات وي نوشته شده چيزي در اينباره به چشم نميخورد. مطالب فوق و اظهاراتش درباره مرحوم آيتا... کاشاني که قبلاً اشاره شد نشانگر آن است که نسبت به مذهب و روحانيت روي خوشي نشان نميداده است! و حتي اظهار داشته بود که در مشروطه بايد کار روحانيت را تمام ميکردند! حضرت امام(ره) درباره جبهه ملي و مصدقي که قبله آمال فاطمي بود ميفرمايند: «جبهه ملي يک گروهي که با اسلام و روحانيت سرسخت مخالف بودند. از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتي که مرحوم کاشاني ديد که اينها خلاف دارند ميکنند صحبت کرد، اينها کاري کردند، يک سگي را نزديک مجلس عينک به آن زدند اسمش را آيتا... گذاشتند اين در زمان آن [مصدق] بود که اينها (مليگرايان) فخر ميکنند به وجود او؛ او [مصدق] مسلم هم نبود. من در آن روز در منزل يکي از علماي تهران بودم که اين خبر را شنيدم که يک سگي را عينک زدهاند و به اسم آيتا... در خيابانها ميگردانند. من به آن آقا عرض کردم که اين ديگر مخالفت با شخص نيست، اين سيلي خواهد خورد و طولي نکشيد که سيلي را خورد و اگر مانده بود سيلي بر اسلام ميزد.»(18)
مرحوم فلسفي در کتاب خاطراتش درباره ملاقات با دکتر مصدق و رساندن پيام مرحوم آيتا... بروجردي به وي و کمک خواستن از رئيس دولت براي جلوگيري از ظلم بهائيان به مسلمانان ميگويد: مصدق بعد از تمام شدن صحبت من بهگونهاي تمسخرآميز قاهقاه و با صداي بلند خنديد و گفت: آقاي فلسفي! از نظر من مسلمان و بهايي فرق ندارند همه از يک ملت و ايراني هستند.(خاطرات و مبارزات فلسفي، ص132و133)
7. البته بعضي در ملي بودن مصدق و فاطمي و يارانشان نيز ترديد کرده، معتقدند گرچه يک چهره ضدانگليسي بوده ولي هدفش از ملي کردن نفت واگذاري نفت به امريکاييها بوده است و شايد بتوان نامه مرحوم آيتا... کاشاني به مصدق در روز 27 مرداد و هشدار به وقوع کودتا و بياعتنايي وي به آن هشدارها را با همين ملاک تحليل کرد. نامه آيتا... کاشاني به مصدق و پاسخ وي به شرح زير است:
حضرت نخست وزير معظم جناب آقاي دکتر مصدق دام اقباله
عرض ميشود گرچه امکاني براي عرايضم نمانده ولي صلاح دين و ملت براي اين خادم اسلام بالاتر از احساسات شخصي است و عليرغم غرضورزيها و بوق و کرناي تبليغات، شما بهتر از هرکس ميدانيد که هم و غم در نگهداري دولت جنابعالي است که خودتان به بقاي آن مايل نيستيد! از تجربيات روي کار آمدن قوام و لجبازي اخير بر من مسلم است ميخواهيد مانند سيام تير کذايي، يکبار ديگر ملت را تنها گذاشته و قهرمانانه برويد. حرف اينجانب را در خصوص اصرارم در عدم اجراي رفراندوم نشنيديد و مرا لکه حيض کرديد. خانهام را سنگباران و ياران و فرزندانم را زنداني فرموديد. مجلس را که ترس داشتيد شما را ببرد، بستيد. حالا نه مجلس هست و نه تکيهگاهي براي اين ملت گذاشتهايد. زاهدي را که من با زحمت در مجلس تحتنظر و قابل کنترل نگهداشته بودم، با لطايفالحيل خارج ساختيد و حالا همينطور که واضح بود درصدد به اصطلاح کودتا است. اگر نقشه شما نيست که مانند سيام تير عقبنشيني کنيد و به ظاهر قهرمان بمانيد و اگر حدس و نظر من صحيح نيست که همانطور در آخرين ملاقاتم در دزاشيب به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که امريکا ما را در گرفتن نفت از انگليسيها کمک کرد و حالا به دست جنابعالي به صورت ملي و دنياپسندي ميخواهد اين ثروت را به چنگ آورد. و اگر واقعاً با ديپلماسي فعال نميخواهيد کنار برويد اين نامه من سندي در تاريخ ملت ايران خواهد بود که من شما را با وجود همه بديهاي خصوصيتان نسبت به خودم از وقوع حتمي يک کودتا به وسيلهِ زاهدي که مطابق با نقشه خود شما است آگاه کردم که فردا جاي هيچگونه عذر موجهي نباشد.»
ولي مصدق در پاسخ چنين نوشت: «اينجناب مستظهر به پشتيباني ملت ايران هستم والسلام.»(24) سرانجام در 28 مرداد کودتا انجام گرفت و امريکاييها محمدرضا شاه را که مطيع محض آنها بود بر کشور حاکم ساختند و همه دستاورد ملت ايران، آيتا... کاشاني و فدائيان اسلام به باد فنا رفت. با اين وجود چه انگيزهاي وجود دارد که ما در چنين شرايطي که صدها چهره مثبت و روشن براي معرفي کردن بهعنوان الگو به نسل جوان داريم چنين فردي با اين سوابق به نسل جوان امروز معرفي کنيم؟!
پينوشتها
1. پايگاه اطلاع رساني رياست جمهوري، 19/1/1387
2. افشاگري کروبي عليه نهضت آزادي، انتشارات بنياد شهيد سخنراني قبل از خطبه نماز جمعه تهران ، 1361
3. کارگزاران، 20/1/87
4. عبدالرضا هوشنگ مهدوي،سرنوشت ياران دکتر مصدق
5. يک روز پس از قتل رزمآرا، عبدالحسين واحدي به نمايندگي از طرف فدائيان اسلام به منزل آيتا... کاشاني رفت تا با وي درباره نحوه استفاده از فرصتي که در فقدان رزمآرا براي ملت ايران فراهم شده بود مذاکره کند. مرحوم کاشاني باقر کاظمي را براي احراز پست نخست وزيري معرفي کرد که واحدي گفت: اگر قرار است يکي از افراد جبهه ملي باشد دکتر مصدق اولي است. جمعيت فدائيان اسلام ص225
6. داوود اميني، جمعيت فدائيان اسلام و نقش آن در تحولات سياسي-اجتماعي ايران، مرکز اسناد انقلاب اسلامي، ص222
7. همان
8. سرنوشت ياران دکتر مصدق، ص175
9. همان، ص182
10. جمعيت فدائيان اسلام، ص273
11. همان، ص277
12. خاطرات و مبارزات دکتر حسين فاطمي، ص188و189
13. سايت باختر
14. پيشين، ص16
15. سرنوشت ياران دکتر مصدق، ص183
16. خاطرات و مبارزات دکتر فاطمي، ص181
17. همان، ص182
18. همان، ص183و184
19. همان، ص66و67
20. جمعيت فدائيان اسلام، ص293
21. همان، ص246
22. همان، ص326
23. صحيفه امام، ج12، ص456
24. چهره حقيقي مصدق السلطنه، ص219و220
پس از گذشت دو سال واژه «کشته شدن» به شهيد تبديل شد و فاطمي به مرحلهاي دست يافت که شايستگي صدور پيام به مناسبت سالگرد بهاصطلاح شهادتش نيز پيدا کند