راه دوری نيست، همين كوچه پس كوچه شهر امام رضا(عليهالسلام) است، راه دوری نيست همين حرم امام رضا(عليهالسلام) است و خادمی كنار درب ورودی صحن انقلاب كه نامش نورعلی است و با دنيايی از فضايل انساني. بله همان نورعلی شوشتری خودمان كه هر رزمنده و فرماندهای او را میشناسند و با خاطرات شيرين و درسآموز او زندگی میكنند.
او كه برگ زرينی از سند افتخارات خود در هشت سال دفاع مقدس داشت، با تدبير و اتكاء به خداوند و اهل بيت(عليهمالسلام) به دل دشمن حمله میکرد و پيروزیهای غيورآفرينی را برای كشورمان رقم میزد.
شهيد شوشتری از خوندل خوردهها و ريش سفيدان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب میشد كه آخرين تدبير فرماندهی خود را وحدت بين شيعه و سنی دانست و توانست خود و همرزمانش را ملقب به وصف شهدای وحدت كند.
مهر 88 سردار وحدت و سازندگی شهید نورعلی شوشتری به دست مزدوران استکبار در استان سیستان و بلوچستانبه شهادت رسید؛ از آن روز سه سال می گذرد و ظهرجمعه ای که گذشتسومین سالگرد این شهید با حضور جمعیت عظیم از مردم در محل منزل این شهید برگزار شد، شهیدی که امام (ره) بعد از فرماندهی موفق عملیات مرصاد درباره وی فرمودند: «در این دنیا که نمی توانم کاری بکنم. اگر آبرویی داشته باشم در آن دنیا قطعاً شما را شفاعت خواهم کرد.»
در این مراسم حجت الاسلام و المسلمین علی رضا پناهیان، به ایراد سخن پرداخت. متن كامل اين سخنراني همراه با فايل صوتي آن در ادامه آمده است:
گاهي خدا برنامهريزيهاي خوب ما را هم به هم ميزند
ما برای رسیدن به اهدافمان معمولا به شیوههای مختلف برنامهریزی میکنیم، این شیوهها در طول زمان، تغییر و تحول و تکامل پیدا میکنند. بسیاری از دانشگاهها مأموریتشان این است که این شیوهها را بهبود ببخشند و دانشی را تولید کنند که این دانش بتواند شیوههای ما را اصلاح کند؛ برای این که کسی پولدار شود باید چه کارکند؟ برای این که کسی زیر دستان خودش را در مدرسه تربیت کند، یا آموزش دهد، چه کار کند؟ یک مؤسسه میگوید من بهتر زبان خارجه آموزش میدهم؛ یک کسی می گوید نه، من به یک شیوه دیگری، به شیوهای که که زبان مادری را آموختی به آن شیوه برنامهريزي میکنم تا بتوانی زبان را خوب یاد بگیری؛ بالاخره روشهای رسیدن به انواع هدفها متفاوت است.
گاهی در علوم تربیتی بحث میشود، گاهی در علوم اجتماعی، گاهی در علم اقتصادو گاهی در مدیریت؛ شاید همه اینها به نوعی مدیریت کردن باشد، مربی بودن و معلم بودن هم یک نوع مدیریت کلاس است، ما هم زندگیهای خودمان را مدیریت میکنیم که چطور به اهداف خوب خودمان برسیم، همه هم معمولا اهداف خوبی را در نظر میگیرند.
آدمهای خوب معمولا اهداف خوبی دارند، این اهداف ممکن است از نظر خوبی شدت و ضعف داشته باشند، ولی مسأله اصلی، شیوه برنامهریزی است و از آن طرف خداوند متعال چون «لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» کارهای ما دستش است؛ ما گاهی از اوقات برنامهریزی میکنیم، طبق برنامهریزی باید فردا به این هدف میرسیدیم اما خداوند متعال ما را پس فردا به هدف میرساند. ما برنامهريزي میکنیم و طبق برنامهريزي باید پس فردا به هدف میرسیدیم، خدا میآورد نزدیک و فردا به این هدف میرسیم. ما برنامهريزي میکنیم که به یک هدفی برسیم، خدا اصلا برنامه ما را به هم میزند و ما به آن هدف نمیرسیم، بعد ما را به یک هدف دیگر میرساند. بالاخره خدا برنامههای بندههايش را به هم میریزد؛ هیچ وقت هم دنیا را دست هیچ کس نداده است؛ نه صهیونیستها کنترل عالم دستشان است، نه قدرتهای استکباری، نه قدما نه متأخرین، نه متدینین، نه ملحدین نه منافقین، هیچ کدام کار دستشان نیست، نه خوبان همه امور تحت کنترلشان است و با برنامه آنها کار پیش میرود و به نتیجه میرسد نه بدها؛ بارها خداوند متعال این را در قرآن کریم بیان کرده؛ حالا یک قواعد کلی هم هست که به آن قواعد کلی اشاره میکنم، یک نمونهاش همین است که میفرماید «الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ»
کسانی که کافر میشوند و معاند هستند، مانع سر راه رسیدن به خدا ایجاد میکنند، فقط کفر خودشان نیست و دیگران را هم میخواهند به کفر بکشند. خدا اعمالشان را تباه میکند و به نتیجه نمیرسند، كارشان ثمر ندارد، حالا هرکار دلشان می خواهد انجام دهند، و این خیلی عجیب است.
سه معضل اصلي امروز آمريكا
یکی از معجزات قرآن همین قاعده است، اگر بخواهم یک نمونهاش را برای شما عرض کنم، مثلا کشوری مثل آمریکا آیا خودش میخواست و علاقهمند بود اقتصادش دچار این مشکل شود، بله؟ خیر. آیا علاقهمند بود اعتبار جهانیاش کاسته شود؟ نه! آیا علاقهمند بود که نفوذ سیاسیاش در جهان کاهش پیدا کند، خیر!
اعتبار اجتماعی حاکمیت آمریکا در کشور خودش کاهش پیدا کرد. شاید دو سال پیش این حرف را می زدی به عنوان خیال پردازی دستگیرت می کردند که می گفتی مردم آمریکا میخواهند به عنوان جنبش والستریت 99 درصد علیه یک درصد قیام کنند، می خندیدند؛ ولی شما این را به عینه میبینید و آنها با مشکلات عدیدهای دارند، کنترل میکنند.
همین سه مورد اعتبار اجتماعی در داخل، نفوذ سیاسی در جهان و این مشکل اقتصادی؛ آيا آمریکا میخواست به اینجا برسد؟ معلوم است که نه؛ 30 سال پیش تا الآن در هر سه موضوع، آمریکا اعتبارش کاهش پیدا کرده است، آن وقت ما در نقطه مقابل آمریکا، نسبت به 30 سال پیش نفوذ سیاسی ما در جهان چقدر افزایش پیدا کرده است؟ اعتبار اجتماعی داخلیمان چقدر افزایش پیدا کرده که توانستيم بحرانهای عظيمي را به سادگی پشت سر بگذاریم که 50 درصد بحران 88 اگر در فرانسه اتفاق افتاده بود، فرانسه زیر و رو میشد.
آنها 9 دی که ندارند، فقط 10 دی دارند و 8 دی! آیا ما در 30 سال پیش، پیشبینی می کردیم به اینجا برسیم؟ خوش بینترین افراد هم پیشبینی نمیکردند، به هیچ وجه؛ ولی ما به اینجا رسیدیم، آنها به اینجا رسیدند.
30 سال است كه شاخصه رشد آمريكا رو به افول است
معادله، معادله خیلی عجیبی است؛ بگذارید من از این معادله یک نتیجه گیری کنم و بعد بحث خودم را در مدیریت زندگی و مدیریت جهان که کار دست کیست، ادامه دهم.
اگر شما جرأت کردید خارج از مجلس این شهید - که مجلس شهید بصیرت می آورد - این حرف را به هر فردی كه خواستید بزنید. 30 سال است شاخصههاي رشد آمريكا نشان داده که نه تنها رشدش متوقف شده، بلکه افول کرده است! در کلیدیترین شاخصکندهایش سه نمونهاش را گفتم، نفوذ سیاسی بین المللی، اعتبار اجتماعی داخلی و وضعیت اقتصادی.
30 سال است که ما رشد کردیم، او به اضافه غارت همه کشورهای جهان سقوط کرده، ما یک کشور را هم در جهان غارت نکردیم، یک روستای لب مرز عراق و افغانستان را هم نگرفتیم که بگويیم آقا پول کشاورزیتان مال ما، چه برسد به نفت! مدیریت در ایران بهتر است یا آمریکا؟ شما از این جلسه بیرون برو به احمقها بگو مدیریت در ایران بهتر از آمریکاست، اگر قبول کردند! چون احمق هستند دیگر؛ احمق به خودش زحمت فکر کردن نمیدهد، کسی که احمق باشد که نمیتوان به آن چیزی حالی کرد، یعنی مدیریت در کشورما قوی تر از آمریکاست؟ خب بله دیگر.
با يك محاسبه ساده ميگويند كه مديريت جهان در 30سال بعد با ايران است
بعضیها بچه هستند، این بچهها فقط نوک دماغشان را میبینند. به او بگو این شکلاتی که الآن میخواهی، نخواه، من دو هفته دیگر، یک دوچرخه برايت میخرم؛ اصلا دو هفته نمیفهمد که چيست چه اينكه از دوچرخه صحبت كني! بگو بنز! ميگويد من الان شکلات میخواهم. نمیتوانند زمان را در نظر بگیرند، برخیها مشکلات الآن را میبیینند، نمیتوانند روند رشد 30 ساله ما را نگاه کنند. هر بینندهای که احمق نباشد اگر یهودی باشد، زرتشتی باشد، هرچه باشد، وقتی به این رشد 30 ساله نگاه میکند، میگوید اینها 30 سال دیگر همه جهان را گرفتهاند، اصلا همه جهان زیر نظر آنها نخست وزیر و رییس جمهورهايشان را عوض میکنند. هر آدمی که فقط احمق نباشد، یک محاسبه ساده کند.
نفوذ ما الآن در کشورهای منطقه چقدر است؟ تازه ما دخالت نمیکنیم، میدانید که ما سیرترشی هفت ساله انداختیم، ما هنوز نخواستيم كه از نفوذ بینالمللیمان استفاده کنیم، درحد تأمین منافع خودمان داریم استفاده میکنیم، دخالتهايمان را شروع نکردیم، ما البته اگر دخالت کنیم، درست دخالت خواهیم کرد، نه مثل آمریکاییها ظالمانه دخالت کنیم.
در تمام زمينهها جلوتر از كشورهاي جهانيم
من نمیخواهم حرف دینی باشما بزنم و بگويم پیامبر گرامی اسلام صلياللهوعليهوآله فرمودند كه ایرانیها اکثر فرماندههان پای رکاب حضرت هستند و اکثر فرماندههان عالم را تشکیل میدهند، نمی خواهم از روایت استفاده کنم و بگویم علم به ثریا برسد، فقط ایرانی جماعت دستش به آن خواهد رسید، این را رسول خداصلياللهوعليهوآله فرمودهاند. میخواهم یک محاسبه عادی کنم، 30 سال پیش تا الآن کجا بودیم، الآن کجا هستیم؟ محاسبه کن! طبق همین محاسبه، 30 سال آینده کجا خواهیم بود؟ رشد تصاعدی ما را در این نمودار حساب کن، نه این که مشکل نداریم، نه این که کشور ما صد درصد اسلامی است، نه نه، به هیچ وجه! ما به سوی كشوري اسلامی داریم حرکت میکنیم، براي اسلامی شدن به معنای تمام و کمال خیلی ضعف داریم، یکی از نقطه ضعفهايمان همین حماقتها است که بین ماها وجود دارد. اينکه نمیفهمیم که ما 30 سال جلوتر از همه کشورهای جهانیم در همه زمینهها!
هر کشوری از نظر علمی در آمریکا و در اروپا رشد کرده باشد، همه جهان آمارها گفتند 13 برابر الی 16 برابر رشدش کمتر از ماست. من میخواهم به شما بگویم، شما یقین داشته باشید ما 20 برابر آنها جلوتر هستیم، چرا؟ چه كسي نميداند که رشد علمي آمریکا محصول دزدی مغزها از کشورهای جهان سوم است؟ ولی آيا ما با دانشمندان افغانی و عراقی و آذربایجانی و شوروی و جنوب کشور و خلیج فارس و این ور و آن ور تا اینجا رشد کردیم؟ ما با خودمان رشد کردیم ولی آنها اگر رشد کردند با مغزهایی که دزدیدند رشد کردند، حالا 30 سال بعد جریانات چه شكلي خواهد شد؟
من دارم بحث سیاسی میکنم یا بحث دینی رفقا؟ بله؛ من بحث دینی میکنم، چون دین به عقل دعوت کرده، عقل اینها را میگويد، اصلا شما یهودی باش نعوذبالله، اما یهودی باش کجای این استدلالها به باور غیبی متصل است که بگوید من پیغمبر شما را قبول ندارم؟! بابا پیغمبر را نمیخواهد قبول داشته باشی، اصلا هیچ چیز را قبول نداشته باش، آمریکا سقوط کرده در 30 سال یا نه؟ غارت کرده و سقوط کرده؛ ما رشد کردیم یا نه؟ این را همه جهان دارند میگویند؛ جهان را غارت نکردیم و رشد کردیم؛ می فهمید معنایش چيست؟ پس مدیریت اینجا قویتر است، همین روند ادامه پیدا کند، در سالهای آینده چه خواهد شد؟ ما چه خواهیم شد، آمریکا چه خواهد شد؟ در سالهای آینده اثری از کشور آمریکا باقی نخواهد ماند.
مشكل اصلي آمريكا فروپاشي است/ زمزمه اعلام استقلال ايالتهاي آمريكا به گوش ميرسد
ميدانيد الان مشكل آنها چيست؟مشکلشان فروپاشی آمریکاست، زمزمه اعلام استقلال ایالتها به گوش ميرسد. این زمزمه یک دفعه محقق می شود، جلوی چشمهای شما! مثل شوروی که یک دفعه و یک شبه منحل شد. عملیات فروپاشی انجام نمیگیرد، انجام نمیگیرد، تا یک دفعه میگیرد و تمام میکند و میرود و هرکسی باید زود خودش را جمع کند تا میتواند از آن یکی بگیرد و ببرد؛ فرسایشی نخواهد بود.
یک نمونه مثال زدم که کار دست استکبار جهانی نیست، کار دست ما هم نیست، خرمشهر را خدا آزاد کرد، کار دست ما هم نیست؛ حضرت امام فرمود از اول دست خدا همراه این انقلاب بوده، مقام معظم رهبری هم در اولین سخنرانی بعد از ولایتشان فرمودند كه حضرت امام همیشه میفرمودند کار را کس دیگری دارد اداره میکند. امام اگر از بین ما رفت خدای امام هست، که دست او بر سر ماست و یک عباراتی شبیه این؛ یک دفعه مردم شعار دادند «دست خدا برسرماست خامنهای رهبر ماست» شعار آنجا از دل مردم جوشید؛ همان خدا هست و کارش را میکند؛ الآن از خود آقا از خود امام بپرسید كه شما کار را مدیریت کردید، متواضعانه خواهند فرمود نه کار خدا بوده است.
خاطرهاي كه مرحوم بهاءالديني از امام نقل ميكرد
آقای بهاءالدینی رضوان خدا بر او باد، آن عارف جلیلالقدر همان اولی که امام به ایران آمده بودند از ايشان پرسیده بودند كه میدانی چه خطراتی سر راه انقلاب است؟ امام به آقای بهاءالدینی فرموده بودند آقای بهاءالدینی کار دست من نیست. آقای بهاءالدینی بارها این خاطره را نقل کردند، تمام نزدیکان ایشان این خاطره را میدانند، چون براي همه گفتند، آقای بهاءالدینی بعد فرمودند بعد از این که امام فرمود کار دست کس دیگری دارد اداره میشود، من خیالم از انقلاب راحت شد.
آقا کار اگر دست کس دیگر است، ما هیچ کاری نکنیم، ما که نگفتیم همهاش دست کس دیگري است، حداقل بگو 50 – 50 دیگر! تا معامله جوش بخورد و مشتری شویم، "لاجبر ولا تفویض بل امر بین الامرین، ما برنامهريزي میکنیم، خدا برنامه برنامهريزي میکند، خدا برنامهريزيهای ما را به هم میزند، برنامههای خودش را اجرا میکند، ما را به نتیجه بعضی از برنامههايمان میرساند، به نتیجه بعضی از برنامههايمان هم نمیرساند، این مقدمه کلام بنده است.
این بحثی که کردیم یک بحثکلیدی است، این روایت از امیرالمؤمنینعليهالسلام را حتما شنیدید که میفرماید «عَرَفتُ اللهَ بِفَسْخِ الْعَزائم » (نهج البلاغه /حكمت 250) حضرت ميفرمايد كه میدانی من خدا را از کجا میشناسم، آن جایی که برنامهها را به هم میزند، این قصه جدی محل معرفت الله است، برنامه ریختی، چه کار می خواهی بکنی؟ نمی خواهد، به هم میزند! اصل تو را نابود میکند! هر كه را به شكلي، خوبها را به يك شكل و بدها را شكل ديگر؛ کار دست خودش است. به خوبها میگويد چه کاري میخواهی انجام دهي؟ میگويد من می خوام، می خوای خدمت کنی؟ نمی خوام صبر کن اینجوری نمیشه اینجوری! یه جور دیگه کار رو می بره جلو؛ بعد میگه خدایا چقدر بهتر شد، کار دست خودم است! ما برنامهريزي میکنیم برای رسیدن به هدف خدا هم برنامهريزي ما را به هم میزند. خودش برنامهريزي میکند، بعضی از برنامههای ما را محقق میکند، بعضی از برنامههای ما را به هم میریزد و محقق نمیکند، بعضیهايش را هم بهتر محقق میکند بالاخره کار دست خودش است، ما هم باید دست و پای خودمان را بزنیم، این مقدمه کلام.
برنامه ريزي خدا پيچيده است
این که همه ما باید دست و پای خودمان را بزنیم، میخواهم کمی این دست و پا رو جمع کنیم، درست دست و پا بزنیم، آدم قوی دست و پا میزند در آب ولی شنا نمیکند، اصلا بايد شنا کنید، خود خدا هم فرموده بیایید شنا کنید، چرا دست و پایی میزنید که نتیجه نداشته باشد؟ تو هم شنا کن، بعد من اصلا کمکت میکنم سرعت زیاد شود، بعد جالب است پروردگار عالم، میفرماید بیا من به تو بگویم چه طور دارم برنامهريزي میکنم! بیا من به تو توضیح بدهم، راز و رمز برنامههای خودم را به تو بگویم، تو هم می خواهی برنامهريزي کنی، عین من برنامهريزي کن. قطعا تیرت به هدف خواهد خورد؛ به سنگ نمیخورد، واقعا شیوه برنامهريزياش را به ما میگوید، بله، خدا شیوه برنامهريزياش را به ما میفرماید، در قرآن فرموده ولی خیلی پیچیده است، اصلا خودش هم صریحا ذکر میفرماید،
مقدمه کلام این است که عرض کردم اما ذی المقدمه این است که ما چه جور خودمان را با شیوه برنامهريزيهای خدا هماهنگ کنیم که برنامهريزيهای ماهم درست در بیايد؛ خداوند متعال می فرماید بیا تا توضيح دهم؛ مثلا میخواهی روزی پیدا کنی؟ بیشتر از حد حساب و کتاب خودت روزی به تو برسد. تقوای الهی را داشته باشی، تقوایی که برخی از گوشههایش میگوید پول را بده بره؛ تقوایی که بعضی از گوشههايش به تو میگوید که این پول را برندار، به ضرر تو است اما حرام را رها کن، تقوایی که گاهی ضد پول است، گاهی هم به نفع پول است، میگويد تنبلی نکن! کار کن، تقوا داشته باش "من حیث لایحتسب" به تو روزی میرسانم، به چشم خودت اطمینان نکن، آقا این پول روی زمین مانده، حالا درست است كه یک مقدار شبههناک است، اما آن را برداریم، اگر اين كار را نكنيم، فقیر میشویم، میگويد ببین، مگر نگفتی كه این شبههناک است؟! رها کن، بگذار فقیر شوی، بالاخره سرطان و هزار تا بدبختی دیگر دارد، از حلقومت بيرون میکشند، کار دست من است، دست تو نیست، "من حیث لایحتسب" چی میشود؟
تقوا داشته باش «یجعل لهم مخرجا» اگر ایمان و تقوا با هم داشته باشید، دیگر اصلا چه شود! «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» (اعراف 96)مگر نمیخواهی به برکات زمین و آسمان برسی؟ از طریق ايمان و تقوا بیا، برکات نازل ميشود! از این که تو خودت را خیلی باهوش بدانی و زمین و آسمان را به هم بدوزی ناني گیرت نمیآيد.
با برنامه من راه برو، تقوا داشته باش. تقوا نداشته باشی چه میشود؟ تقوا ذکر است ديگر! آدم خوب باشد، اهل ذکر میشود « و من اعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکاً» در همین دنیا گرفتارش میکنم، چرا كه از ذکر من اعراض کرد. میخواهی خدایی که برنامهی عالم دست اوست، نه مؤمن نه ملحد، نمیتواند از چنبره جبر الهی در کنار تفویض خلاصی پیدا کند و رهایی يابد - که در دعاي كميل گفتی « لا یکمن الفرار من حکومته» فقط قیامت نیست، دنیا هم لایکمن الفرار من حکومته است، اینجا هم نمی توانی فرار کنی از حکومتش! با او هماهنگ شو و ببین چطور برنامهريزي ميكند و تو هم اينگونه برنامهریزی کن تا به نتیجه برسیم.
خون شهيد بيشتر به اعتلاي جامعه كمك ميكند تا برنامهريزي او
چرا اين مطالب را من در مجلس مجلس شهید گفتم؟ برای این که شايد به ذهن شما بیايد که شهید شوشتری یک آدم با صفا، مخلص، با تجربه، الآن خيلي به درد نظام میخورد، اگر الآن یک استان نه، ده استان به او میدادی غوغا میکرد. آدمی نبود که به جیب بزند، آدمی نبود که دنبال اعتبار خودش باشد، از آن آدمهایی بود که از شایستهسالاری جلو زده بود! میتوانست حتی برای کسانی كه بالاتر از خودش باشند، افتخار بیافریند و بالاتریها میتوانستند مطمئن باشند این از خودشان بهتر است و برای زیر دستیهايش کار فراهم میکرد که زیر دستیهايش فکر میکردند، اینها خوب دارند کار میکنند در حالی که او خوب طراحی کرده بود، آنها کارآمد شده بودند؛ یك آدمی که بالاتر از منصبش به جای بالا دستیهايش و زیردستیهايش دارد شایستگی ایجاد میکند و تولید میکند برای کار کردن و کار پیشرفتهتر! آن وقت یک ناداراي نامرد بیايد و ایشان را به شهادت برساند، حیف نيست؟ خدا میفرماید کم کم داري در کار من دخالت میکنی! دیگر نميخواهد زیادی کاسه از آش داغتر شوی! تو میخواستي به چه هدفی برسی؟ میگويد به اعتلای جامعه! میفرماید به روش من با خون شهید بیشتر به اعتلای جامعه می رسی تا اینکه او میایستاد و میخواست کارهایی که تو براي اعتلاي جامعه برنامهريزي كردي را انجام دهد.
شهيد شوشتري حيف نشد، بلكه طبق برنامهريزي خدا مصرف شد
این روش برنامهریزی من است؛ لذا شهید شوشتری حیف نشد، مصرف شد، منتهی طبق برنامهریزیهای خدا؛ طبق شیوه مدیریتی خدا؛ همان جایی که خدا بر اساس اعمال مدیریتی می فرماید "الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ"(محمد/1) دو تا آیه پایینتر آز آن ميفرمايد: "وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ" (محمد/4) من اثر اعمال اینها را تباه نخواهم کرد چون در راه من کشته شدند. او میماند، او اثر عملش میماند، او نفسش باقی است، او دارد کار میکند، همين طور است كه 30 سال اینجا رشد کرد و آنجا سقوط!
الآن ما با یک ابرقدرتی مواجه هستیم به نام شهید شوشتری! دشمنان ما اشتباه میکنند كه خوبان ما را میکشند، چرا كه آنها را به ابرقدرت تبدیل میكنند، ابرقدرتي كه هیچ کس نمیتواند از پسشان بر بیاد. اگر بودند می توانستی اذیتشان کنی، در کاغذ بازی اداری، غریبش بگذاری و در بسیاری از هجمهها و حرفها؛ اما او برود دیگر کسی حریفش نیست، ملائکة الله لنگ میاندازند، آقا شما شهیدید، اصلا ما پر می سوزانیم وقتی به محضر شما میآییم!
اشتباه میکنند، دشمنان ما از حمقا هستند، احمقند؛ میزنند خوبان ما را شهید میکنند به این خیال که کار حل شد! اما در واقع خودشان ضربه خوردند، ما الآن چندتا لشکر شهید داریم؟ چندتا لشکر شهید؟ حالا لشکرهای زمینیمان را میتوانند گلوله بزنند، به لشکرهای شهدايمان چگونه ميخواهند گلوله بزنند؟! خیلی جالب است! آنها را با چه موشکی میخواهند بزنند با چه مواد منفجرهای میخواهند آنها را بکشند؟! يكبار كه كشتند دیگر، جسمشان را میخواستند بزنند كه زدند؛ اما دشمنان حالا دیگر اثر ندارند. حرفي قبلا زدم در مقایسه با آمریکا و ایران، یک ارمنی هم باشی آن را میفهمی، میپذیری، اما بقیه حرفهايمان را نه، فقط باید مؤمن باشی و قرآن کریم را بپذیری. میفرماید: " وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ " آنهايي که در راه من کشته میشوند، عملشان را تباه نمیکنم.
اثر شهدا در بهشت نيست بلكه در همين جاست
اینها اثر جاودانه دارند، "وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ" (آلعمران/ 169) تو آنها را مرده مپندار، مرده بی اثر است، بل احیاهم، اینها زندهاند، یعنی با اثر است، فقط "عند ربهم یرزقون" روزیاش را آنجا می خورد، ولی اثرش را اینجا دارد میگذارد، اشاره آیه این است که آنجا روزی می خورد ولی اینجا اثرش را میگذارد، نه این که اثرش در بهشت است، نه اثر شهدا همین جاست، "احیاهم" برای ما است و گرنه اگر میخواستند به قیاس قیامت احیا باشند، خب همه آنجا احیا هستند، یکی دارد عذاب میشود و ديگري به اصطلاح در بهشت برزخی منتعم است.
مگر آنهایی که شهید نمیشوند اموات هستند؟ آنها هم احیا هستند اما به قیاس قیامت، به قیاس عالم برزخ، آنها هم آن طرف زندهاند ولی شهدا احيا هستند و چه بسا "احیاهم" اشارهاش این باشد که اینجا اثر دارند، همان حیاتی که تو میگویي، یک کسی که زنده باشد چه کار میکند، شهدا هم همان كار را ميكنند.
شهید شوشتری در تاریخ ثبت شد، دیگر برای همیشه هست، ما یک روزی میمیریم، ولی شهید شوشتری خیالش راحت شد برای همیشه هست. ميرود آن طرف روزي ميخورد، و ميآيد اینجا کار میکند آن هم كارهايي كه خدا به او مأموریت میدهد.
آن شهيد گفت كه هر كسي كه كمك بخواهد دستش را ميگيريم
من خودم زمان جنگ یکی از شهدای بسیار نازنین و برجسته را که قبل از انقلاب مادرش خواب ديده بود شهید پای رکاب امام زمان(عج) است و حضرت به او شمشیر مرصع هدیه میدهد، - نمیخواهم بگويی فلانی خواب نقل کرد، بعضیها وقتي خواب نقل ميكني اصلا برق میگیردشان!- برای توضیح عرض میکنم و گرنه این آیه قرآن است که میفرماید "احیاهم" من نمیخواهم ایمان را با خواب اثبات کنم، وای بر ایمان کسی که با خواب بخواهد ایمانش تثبیت شود.ولی برای دلهای روشن كه میخواهند صفا کنند، این خواب را تعریف ميکنم، " در خواب به او گفتم چه کار داری میکنی؟ گفت كه ما این بالا نگاه میکنیم، هر کسی کمک بخواهد دستش را میگیریم، بعد گفت كه تو الآن چه کمکی میخواهی؟ ما هم یک مشکلی داشتیم به او گفتیم ـ یک مشکل فکری، ذهنی و روحی بود در ارتباط با شهید شدن و در ارتباط با خانه قبر و اینها!- گفتم من یک همچین مشکلی دارم، به او گفتم، قبل از عملیات والفجر یک گفت بیا برویم حلش میکنم؛ برد و معجزه آسا حل کرد، اصلا كسي باور نمیکند! گفت هر موقع كه مشکل داشتی ما این جا کارمان این است."
کار دست شهداست
هر کسي كه در اين مملكت كار خوبي ميكند، فکر میکند كه خودش دارد خوب کار میکند؛ بنده خدا! چهار تا شهید دنبالت هستند، دارند این کار را انجام میدهند، حالا گفتند تو انجام بدهی، طرحش را در ذهن تو انداختهاند، "وَمَا رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَی" (انفال / 17) تو تیر نمیاندازی، خدا تیر میاندازد، -عجب آیه قرآنی است!- شما واقعا تعابیر را ببینید، فارسی آن هم لذتبخش است، تو تیر می اندازی؟! تو تیر نمیاندازی! خدا تیر میاندازد. بعد خدا هم گاهی از اوقات از ملائکه استفاده میکند. گاهی از اوقات از این انسانهای برجستهای که برتر از ملائکه هستند، یعنی شهدا، استفاده میکند، آنجا برای خودشان حکومتی دارند! الآن دارند به ما لبخند میزنند، با خود میگویند اینها هم کمکم دارند میفهمند آن طرف چه خبر است؟ ما که هنر نکردیم بفهمیم. معلوم است کار دست شهداست.
شما الآن به این مجلس آمدهاید به خانواده محترم و معظم شهدا سلام دهید یا به خود شهید؟ يا به هر دو؟ به خود شهید هم آمدهایم سلام دهیم؛ مجلس ختم آدم میرود به صاحب عزا سلامی میدهد، میخواهد فاتحهای براي مرحوم هديه كند، خودش كه ديگر نيست، اما شهیدان هستند، برویم به این آقای شهید یک سلامی دهیم و بگوییم آقای شوشتری ما را که یادتان نرفته است؟ حافظه شهداهم خیلی خوب کار میکند، یادشان نمیرود، بگو شهید شوشتری یک فاتحه برای ما بخوان که دلما هم نورانی شود، برايمان فتح قلب شود، دستمان را بگیر.
شیوه مدیریت خداست که با شهدا کار میکند
من در راه می آمدم، حاجاتم را در نظر گرفتم و گفتم از شهید شوشتری چه بخواهم. نیت کردم و آمدم! شما هم حتما این کارها را انجام دادهاید و جلوتر از من هستید! این شیوه مدیریت خداست که با شهدا کار میکند. با شهادت کار میکند و روش پیچیده است. همیشه عادت دارد که "من حیث لایحتسب" کار کند و نمیخواهد ساز و کار دست شما بیاید. البته قواعد کلیاش را بیان کرده است؛ شما تقوا داشته باش من زندگی شما را یک نوع دیگری اداره میکنم. تو چي کار داری که به چه نتیجهای میخواهی برسی، من تو را میرسانم! تقوا رد نمیشود، البته خیلیها اطمینان نمیکنند! آنهايي اطمینان میکنند که توکل دارند. یک دفعه این طور ميشود كه وقتي به علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه گفتند که یک سفارش کلیدی به ما کن، فرمود توکل، توکل، توکل؛ توسل، توسل، توسل.
وقتي انسان اين توکل را نداشت نمیتواند با تقوا منافع خود را تأمین کند، میگوید بروم، بزنم به دریا و بالاخره ببینم چه گیر خودم میآید. نه! دستور خدا را اجرا کن، فعالیت هم كن البته در قالب دستور خدا، ببین خدا از کجا میرساند!
خدمت خانواده محترم شهید شوشتری هم واقعا تسلیت میگویم که بالاخره رنج دنیاست دیگر! خوبان دل میبرند و نباشند دل میسوزانند و آتش میزنند. شما با یک پدر خوب، با یک همسر خوب اگر پدر ومادرشان در قيد حیات هستند، بالاخره بایک پسر خوب، برادر خوب مواجه بودید، الآن هم كه نیست، دلتان را سوزانده است، ما تسلیت می گوییم، چه غم بزرگی خدا به شما داده است. تا باشد همیشه غمهای قشنگ، نه غمهای بد که آدم را بیدین میکند و نور آدم را میگیرد.
شهيد شوشتري الان ابرقدرت است
تسلیت عرض می کنم و تبریک عرض می کنم. عمر به دنیا نیست دیگه، انسان باید برود، چه بهتر انسان موقع رفتن برای همیشه ببیند، هم همه نعمات آن دنیا را و هم همه اثرات این دنیا را داشته باشد. آن وقت شهید شوشتری چه کار ها می کرد چه اقداماتی می کرد، الآن اینقدر خوشحال است، راحت الآن با قدرت فزاینده ای که پیدا کرده، با آن بصیرت فوق العاده ای که پیدا کرده، از آن بالا همه چیز را دارد می بیند و راحت کارش را انجام می دهد، راحت شدیم ها، نه لازمه نامه بدهد به کسی امضا کند، نه بودجهای تصویب کند، راحت! بعضی وقتها ماها مانع کارش میشویم، آدم بدها مانع کار آدم بدها بعضی از وقتها میشوند و الا ایشان این قدر ابر قدرت است که می تواند مارا مانع خودش نبیند.
تبریک عرض میکنم یک عضو خانواده شما رفت جزو کسانی که حضورشان ثبت می شود برای همیشه و دیگر نمیمیرند. شهید شوشتری رفت جزو افرادی که دیگر نمیمیرند، ولی ماها همه ممکن است که بمیریم. همین الآن ما بی اثر تر از ایشان هستیم.
الآن فرزندان محترمشان میفرمودند اینجا یک کانون فرهنگی زدهایم، کانون فرهنگی شهید شوشتری، در دلم گفتم خب دیگر اصلا خود شهید شوشتری الآن یک کانون فرهنگی است، این کانون شما هم حالا یک جلوه ظاهری است، از همان جا نشأت میگیرد، شما چهارتا کار انجام میدهید، خودش چهار هزارتا!
آقا فرمودند سبک زندگی باید اسلامی شود، غربیها مثل ترس از یک غول بزرگ، از مرگ میترسند، ولی ماها نه؛ یک سریالی بود كه در آن کسانی که ضربه مغزی شده بودند میخواستند بروند و نروند آن طرف، در یک بیابان برهوت هولناک نشان میدهد، بنده رسما رفتم انتقاد کردم که چرا این کار را کردید، مگر مرگ این است، مرگ خیلی شیرین است، چرا جای قشنگ نگذاشتید، گفت میخواستیم مردم بترسند و آدم شوند، گفتم کسی که از مرگ بترسد بعد مرگ را فراموش میکند چه كسي گفته مردم را از مرگ بترسانید، به مرگ مشتاقشان کنید، آنهایی که مشتاق مرگ شدند، زمان جنگ بیشتر خوب شدند. یک جای قشنگ نشان میدادید! میترسانید؟! گفت حاج آقا عجیه! شما مگر از مرگ نمیترسید، گفتم نه، یک نفر زمان حضرت علی(عليهالسلام) چهرهاش زرد شده بود، آمد پیش حضرت و حضرت فرمود كه چه خبر است؟ گفت: خوف از خدا، آقا فرمودند: چرا از خدا بترسی؟ گناه نکن، نترس! خدا مگر به کسی ظلم میکند؟
یک چیزی از دور شنیدی و رفتی روی آن فیلم میسازی؟! امیرالمؤمنین عليهالسلام میفرمایند كه شیعه این طور هم ميترسد، شیعه اینقدر خدا را دوست دارد، میترسد نتواند حقش را ادا کند، خوف برای شیعه ما یک معنایش این است و ناشی از محبت به خداست. خب بگو محبت دیگر. خیلی عجیبه، خدایا این محبت را در دل ما هم بیافکن، شوق به دیدار خودت را در دلهای ما زیاد بگردان
انشاءالله برویم آن دنیا و ببینیم شهدا چه حکومتی دارند! شما فکر کردید همین که گفتید انشاءالله فردا می روید آن دنیا، اولا شما که مستجاب الدعوة نیستید. خبری نیست. مستجاب الدعوههایش در رأسش حضرت علی عليهالسلام 50 سال گریه کرد برای شهادت تا به او دادند، همین طوري نیست که شما امروز گفتی انشاءالله، فردايش شهیدت کنند، نه بابا، اینقدر خدا ناز دارد! شهید شوشتری چه كسي بود که خدا در این قحطی شهادت به ایشان شهادت نصیب کرد! بابا تو دیگه کی هستی كه در چنین زمانی شهادت گیرت آمده است. خیلی از فرماندهان سپاه هستند که گیرشان نمیآید. همین طوري ماندهاند تا مرحوم شوند! خدایا ما را به شهادت برسان، شهادت را به ما برسان؛ ما را به یکدیگر برسان.