اگر سبک‌ زندگی،‌ فعل و انفعال فرد را در محیط زندگی او نشان می دهد كه اصلی انسجام بخش بر آن حاكم است و عرصه ای از زندگی را تحت پوشش دارد؛ سبک زندگی فطری مجموعه رفتارها و کنش هایی است که مبتنی بر ارزشهای فطری انسان بنا شده است تا گام به گام در مسیر سعادت و تعالی قرار بگیرد.

گروه فرهنگی مشرق- "سبک زندگی" بحث جدیدی نیست؛ اقلا از سالهای پس از جنگ جهانی دوم در غرب به صورت جدی مطرح شد؛ اما در ایران پس از اشارات مقام معظم رهبری در سفر به بجنورد از میان مقالات و پژوهش ها به رسانه ها رسید. پس از انتشار سخنان رهبر انقلاب؛قطار تیتر های ریز و درشت در رسانه ها راه افتاد. حالا و بعد از گذشت چند ماهی و فروکش کردن فضای تبلیغاتی فرصت مناسبی است برای این که یک بار دیگر تاملی جدی در این باب داشته باشیم.
آنچه در ادامه می خوانید مقاله ای مفصل در باره چیستی مفهوم سبک زندگی، ریشه های پیدایش آن و البته ارتباط آن با انقلاب اسلامی است.

*******

مسئله شناسي درست هماره يكي از كليدي ترين كارويژه هاي هدايت و رهبري در جوامع بشري است. مسئله شناسي درست و به موقع. اين مهم در مهندسي اجتماعي تمدن هاي بشري نيز امري حائز اهميت است. تمدن هاي بشري متناسب با عالمي كه با خود و در ذيل افق غايي خويش و مبادي معرفتي و حكمي خود، مسائل متناسب با خود را نيز توليد كرده و درصدد پاسخ گويي به آنها برآمده اند.
انقلاب هاي سياسي / اجتماعي از اين حيث ، در تحولات تاريخي بشر نقش و جايگاه ويژه اي دارند. آنها هم براي ژاسخ گويي به مسائل جامعه خود رخ مي دهند و هم براي جامعه خود مسائل نو و بديعي پديد مي آورند كه كوتاهي از پاسخ گويي به آنها ، سمي مهلك براي ايشان تلقي مي گردد. خاصه اگر اين انقلاب ها فراتر از يك انقلاب صرف يسياسي ، انقلابي تمدني در غايتالقصواي خويش پي جويي نمايد.
انقلاب اسلامي نيز خود از زمره اين انقلاب هاست. انقلابي كه در بطن خود ، نه فقط طرد و نفي نظام سياسي پهلوي كه عالم جديد غربي را در كليت خويش به چالش كشيده ، عالمي نو برپايه مكتب توحيد و عدل را نويد مي دهد و سر آن دارد تا با يك نوزايي تمدني طرحي نو از تمدن را دراندازد و نظمي عادلانه و توحيدي را براي انسانها به ارمغان آورد.
از جمله مسائل نوپديد انقلاب اسلامي در مسير مهندسي اجتماعي اسلامي / ايراني، يكي هم مسئله " سبك زندگي" است كه البته از جمله مسائل نوپديد تمدن غربي نيز هست. سبك زندگي خود يكي از مراحل جدي و بنيادين مهندسي اجتماعي و تمدن سازي است.
اين مهم و مسئله چند روز پيش به زبان ديده بان بيدار انقلاب و علمدار ولايت جاري شد و به عنوان يكي از اساسي ترين مسائل كنوني انقلاب اسلامي اين مهم را برصدر ضروريات و اوليات مسائل و پرسش هاي انقلاب و كشور نشانيد و طرح پرسش و انديشه و تفكر در اطراف اين مسئله را گوشزد نمود. تفكر انقلاب اسلامي و مبادي حكمي آن ، امروزه ضروري است تا در اطراف اين مسئله نيك بيانديشد و به توليد انديشه و نظريه بپردازد.
"سبك زندگي" اين روزها يكي از پر بسامد ترين واژگان و الفاظي است كه در گفتگوها، برنامه هاي صدا و سيما، كلاس هاي دانشگاهها، تحليل هاي جامعه شناختي و روانشناختي و ... مورد استعمال قرار مي گيرد. اما به نظر مي رسد كه اين مفهوم هنوز آن گونه كه شايسته و بايسته است مورد واكاوي و امعان نظر قرار نگرفته است و در هاله اي از ابهام به سر مي برد، ابهامي كه در عين آزاردهنده بودنش مانعي جدي بر سر راه رشد و گسترش مباحث نظري و عملي مرتبط با اين موضوع بوده و شكافي جدي در اين حوزه پديد آورده است.
امروزه حجم بسيار فراواني از ادبيات درباره سبك زندگي در فضاي سايبر قابل احصاء و دريافت است كه عمده آنها را نيز ترجمه اي مغلوط و نارسا از متوني ضعيف و كم مايه تئوريك و علمي است كه با يك رصد جدي در فضاي سايبر تعجب آور آنكه حجم بيشتر اين متون و مطالب خود يك كپي برداري مضحك از روي دست يكديگر است.
بي ترديد يكي از حوزه هاي جدي توليد علم و نيز بازتوليد علوم انساني بومي و اسلامي مي بايست معطوف به حوزه تئوريك " سبك زندگي " باشد. در غرب اما اين مهم در حوزه هاي متعدد علمي و از منظر علوم انساني و اجتماعي صورت مي پذيرد. سبك زندگي در غرب اكنون يكي از موضوعات اصلي مطالعات علوم اجتماعي چون جامعه شناسي، مطالعات فرهنگي ، مطالعات زنان، خانواده ، روانشناسي، اقتصاد خانواده و ... مي باشد.حال آن كه در ايران با يك فقر جدي ادبيات توليدي بومي و نه ترجمه اي در اين حوزه مواجهيم. لذا ضروري است تا جوانان مؤمن و معتقد به مباني اسلام و انقلاب كه دغدغه كنش در حوزه توليد علم و توليد علوم انساني بومي دارند حوزه سبك زندگي را به مثابه يكي از حوزه هاي اصلي خويش مد نظر قرار دهند.

تأملي نظري در معنا و مفهوم شيوه زندگي
سبك زندگي life style در معنايي كه امروزه استعمال مي شود مفهومي مدرن و جديد است كه حتي تا سه چهار دهه پيش از اين چندان محلي از اعراب نداشت.  اين مفهوم نيز چونان ديگر مفاهيم مدرن در ذيل عالم مدرن و گفتمان تجدد قابليت طرح و پديداري و عرضه يافته اند و در عالم ماقبل مدرن چندان بدين نحو قابليت امكان طرح نداشته است. در اين جا ضروري است تا ميان دو مفهوم اسلوب و " شيوه زندگي" way of life  و " سبك زندگي" life style تمايز قائل شويم.
در واقع توضيح آنكه مسئله روش زندگی way of life،  مفهومي عام و كلي است كه هر گونه شيوه و اسلوب زندگي را در همه تمدن ها و ادوار تاريخ بشر اعم از دوران هاي ماقبل مدرن و دوران جديد و حتي پسا مدرن را نيز در بر مي گيرد. گرچه ممکن است . حقيقت ان است كه در هر يك از ادوار تاريخي بشر از گذشته تا به امروز با تحقق هر افق تاریخی، عالمي تاريخي در ذيل اين افق محقق مي گردد كه در ذیل این عالم تاریخی، يك ابر پارادايم تحقق مي يابد كه از تركيب اين عالم جديد و ابرپارادايم آن صورت جديدي از مدنيت ( كه در علوم اجتماعي غربي به آن صورت بندي اجتماعي social formation مي گويند) و جامعه در ذيل آن افق تاريخي پديدار مي گردد . اين ظهور عالم جديد خود ملازم پديداري "انسان جديد" است در طراز عالم جديد كه مبتني بر صورت جديدي از انسانيت نزد آن عالم جديد است. در ذيل اين صورت مدني عالم تاریخی جديد، انسان انضمامي آن جامعه نحوه " حضور" ي جديد مي يابد كه نسبتي جديد ميان وي و "خلق" و"حق" و نيز هستي و طبيعت بر قرار مي سازد كه وجود و حضور خاص و متعين او را بر در آن جامعه و صورت تمدني برمي سازد. اين نحوه حضور و وجود در ذيل عالم تاريخي و صورت تمدني جديد خود ناظر بر ممیزها، مؤلفه های وجودی و ماهوی است که روش يا روش  هايي از زندگی را ملازم با چنين نحوه حضوري پدید می‌آورند كه همگی در ذیل همان ابر پارادایم تمدني قرار می‌گیرند، كه ملازم با انسان جديد طراز عالم جديد نيز هست. مثلاً اگر نگاهی به یونان باستان داشته باشیم؛ در یونان باستان حداقل دو تمدن اسپارتی و آتنی داریم که در عین تفاوت، شباهت‌های فراوانی با هم دارند و تمام آنها در ذیل عالم تاریخی قرار می‌گیرند که عالم «یونان باستان» است. تفكر و تمدن يوناني نسبت جديدي ميان انسان با خلق و حق و هستي برقرار مي ساخت كه خود شكل دهنده بودن Being آدمي نيز بود.اين نحوه بودن با انسان طراز نو يوناني همگی یک مدل خاصی برای زندگی ايجاب مي كرد که بسته به جامعه یا دولت‌شهر یونانی اعم از اسپارتی و یونانی، تفاوت‌های اندکی با هم داشتند.



 این اسلوب‌های زندگی در پارادايم و عالمی که به آن تعلق دارند، ریشه دارند. با ظهور اسلام در شبه جزيره و سپس با هجرت نبي مكرم اسلام (ص) به يثرب و هويدا شدن افق تاريخي اسلام و پايه گذاري سنگ بناي صورت تمدني اسلام به دست مبارك حضرت رسول (ص) ( اگر چه بعدها اين صورت تمدني به دليل حذف مقام امامت و ولايت حجت الهي از مسند خلافت حضرت رسول (ص) به بيراهه  و كج راهه ضلالت فرو غلطيد) اسلوب زندگي جديدي مطابق با عالم اسلامي و ذيل اخلاق و احكام شريعت اسلامي رخ نمود.
 هنگامي كه عالم غربی مدرن نیز محقق شد طبیعی است که نمی‌توانست با الگو، مدل و نحوه زندگی غرب قرون وسطایی و یا تمدن‌های شرقی زندگی کند از این‌رو به تبع ظهور جدیدی که ایجاد شده، نحوه زندگی جدیدی پدید می‌آید. اگر توجه داشته باشیم هر دوره تاریخی که ظهور می‌کند به تعبیر دیگری می‌توان گفت انسان جدیدی و یا عالم جدیدی ظهور می‌کند.بنابراین وقتی عالم و آدم، متفاوت می‌شوند همه شئون زندگی هم متفاوت خواهد شد و وقتی همه شئون زندگی تغییر می‌کند از آن به تغییر در سبک زندگی و به قول غربی‌ها شيوه زندگي مطابق با اين صورت تمدني پديد مي آيد كه از آن با عنوان life style تعبیر می‌شود و این یک پایه و اساس کلی است.

سبك زندگي و هويت
سبك زندگي نظام واره و سيستم خاص زندگي است كه به يك فرد، خانواده يا جامعه هويتي خاص مي بخشد. اين نظام واره هندسه كلي رفتار بيروني است كه افراد، خانواده ها و جوامع را از يكديگر متمايز مي كند و هويت هايي متمايز مي بخشد. سبك زندگي از اين حيث، مجموعه اي كم و بيش جامع و منسجم از عملكردهاي روزمره يك فرد است كه نه تنها برآورنده حاجات و نيازهاي مادي و معنوي وي است، كه متضمن فحوايي فلسفي نيز هست. اين فحواي فلسفي همان روايت خاصي است كه وي با سبك زندگي خود آن را در برابر ديگران تجسم و تجسد مي بخشد.
اين روايت را مي توان در آداب و هيئت تركيبي آنها و رفتارها و جلوه هاي ظاهري مورد خوانش و قرائت قرار داد. هم چون بسته اي همبسته و پيوسته شامل : مصرف، معاشرت، پوشش، نوع بيان و حرف زدن، ادبيات محاوره اي، تفريح، اوقات فراغت، آرايش ظاهري، طرز خوراك، معماري و شهرسازي، دكوراسيون منزل، آداب ديني و مناسك مذهبي / عبادي و ... اين ها همه جلوه هاي رفتاري راوي هويت و شخصيت ما در محيط زندگي و نشانه اي روشن از عقايد ، باورها، ارزشها، و علائق ماست كه تركيب آنها هويت شخصي و اجتماعي ما را مي نماياند.

تمايز ميان شيوه ي زندگي با سبك زندگي
دانستيم كه  شيوه ي زندگي مفهومي است كه در تمامي صورت هاي تمدني گذشته و حال حضور داشته است حال آنكه مفهوم سبك زندگي مفهومي متأخر است كه ريشه در صورت تمدني غرب مدرن داشته و متعلق به حوزه نظريه پردازي علوم مدرن جامعه شناسي و مطالعات فرهنگي است.  شيوه ي زندگي ناظر بر بينش و منش توأمان زندگي است. بينش و منشي كه مضاف بر ارزش گذاري درباره امور زندگي است سبك زندگي اما مسبوق به اين بينش و روش است كه بر پايه آن استوار مي گردد. در واقع نسبت ميان شيوه زندگي و سبك زندگي ، نسبت عموم و خصوص من وجه است. سبك زندگي از دل شيوه ي زندگي بيرون آمده و توليد مي شود. سبك زندگي همان شيوه ي زندگي است هنگامي كه در مدل ، فرم  و صورت هاي خاص و ويژه اي منجمد و متجسد مي شود و قالب بندي مي شود. وقتي شيوه ي زندگي در مدلي خاص متعين شده و انضمامي مي گردد و از ايده به تعين مي رسد سبك زندگي متولد مي شود. لذاست كه شيوه ي زندگي چندان قالب بندي نشده است و در مرحله راه و روش مبتني بر بينش خاص زندگي استوار است و البته اقتضائات خاص خود را دارد . از همين روست كه هر شيوه ي زندگي مي تواند ناظر بر چندين مدل و سبك زندگي باشد.
هنگامي كه ذائقه ها ، باورها و كردارها و عادات انسان ها  كه خود متضمن عقايد، باورها و تفكرات ديني ، سياسي واخلاقي و .. ترجيحات زيبايي شناختي است در يك فرم و صورت مشخص زيستي قالب بندي و تجسد و تعين مي يابد و در صورت كنش ها و كردار هاي مشخص ، گزينش و انتخاب هاي روشن و اعمال و رفتار روزمره غذائي ، ورزشي ، عبادي و شرعي، جنسي، پوشاكي و ... متعين مي شود، سبك زندگي متولد مي شود. هر شيوه زندگي ظرفيت توليد سبك ها و مدل هاي متعدد زندگي را داراست. براي نمونه شيوه ي زندگي مدرن خود ناظر بر سبك هاي متعدد زندگي است؛ سبك زندگي آمريكائي، سبك زندگي اروپائي، سبك زندگي انگليسي، سبك زندگي ماركسيستي و ....
يكي از چيزهايي كه مي تواند شيوه ي زندگي را با انجماد و تجسد بخشي به سبك زندگي تبديل كند حضور اشياء در زندگي است. سبك رندگي نسبتي مستقيم با حضور اشياء در زندگي دارد. اين سبك زندگي است كه جايگاه اشياء را در زندگي معين مي كند و اشياء شأني خاص و ويژه در سبك زندگي يافته است و بما هو شأنيت دارند. منظور از اشياء هم اشياء ضروري زندگي است هم اشياء تزئيني و زيباشناختي، هم اشياء فردي و هم اشياء حاضر در كليت و تماميت خانه و محل زندگي و كارو البته نوع و سبك چيدمان اين اشياء و الگوي حاكم بر آن را در بر مي گيرد.
شاخص ديگر كه در تعين بخشي شيوه ي زندگي به سبك زندگي بشدت تأثيرگذار است " مصرف" است. با مدرن شدن زندگي بشري و ظهور سرمايه داري و تولد چرخه سرمايه داري " توليد – مصرف"، مصرف و مصرف زدگي يكي از مؤلفه هاي اصلي دنياي امروز و شيوه ي زندگي مدرن است. مصرف در تعين بخشي سبك زندگي تأثيري بسزا دارد بسيار مهم است. اين مهم ناظر بر همه گونه مصرفي است و صرفاً ناظر بر مصرف توليدات و كالاهاي مادي و تزئيني نيست و مصرف هر گونه توليد مادي و لوكس و نيز هنري و فرهنگي را نيز در بر مي گيرد اعم از اشياء تزئيني و غير تزئيني زندگي تا فيلم، روزنامه، موسيقي و ... هر گونه صنعت فرهنگ ( در معناي مكتب فرانكفورتي آن).
شاخصه ديگر مقوله امكان انتخاب است. ظهور تكنولوژي مدرن و توانايي آن در تكثير فراوان از هر گونه كالايي، ظهور و تثبيت مفهوم تكثرگرايي و تعددگرايي pluralism در زندگي مدرن از يكسو به تكثر و تعدد ( كمي و كيفي) توليدات و كالاهاي فرهنگي، هنري و مرتبط با زندگي انجاميده است و از ديگر سو امكان هاي گزينش و انتخاب آدمي را در اخذ و مصرف اين توليدات ( خاصه صنعت فرهنگ) بشدت افزايش داده است كه خود در تعين و قالب بندي سبك هاي مختف زندگي بسيار تأثيرگذار است. به هر ميزان كه امكان گزينش و انتخاب افزايش يابد سبك هاي زندگي نيز افزايش مي يابد. امروزه سبك زندگي در حقيقت سبك درگزينش و انتخاب مصرف كالاهاي زندگي است. "آنتونی گیدنز" سبك زندگی را از مولفه های زندگی مدرن می داند و در این میان به سال های پس از جنگ جهانی دوّم و ظهور دولت های رفاهی در اروپای غربی تأكید دارد. به اعتقاد گیدنز دنیای مدرن گزینه های قابل انتخاب را برای افراد افزایش می دهد. در حالی كه در فرهنگ های ماقبل مدرن فرد معمولاً پیرو یك سبك و شیوه زندگی خاص بود. هرچند در این دوران هم شاهد انتخاب هایی برای افراد هستیم، امّا گزینه های گوناگون به هم شباهت دارند و دامنه وتعداد آنها چنان محدود است كه سبب می شود تنها سبك مشخصی برای زندگی در هر فرهنگی تعریف شده باشد و همه افراد متعلق به فرهنگ های یكسان به سبك تقریباً مشابهی زندگی كنند. در اینجا نكته مهم، تطابق همه افراد  با ارزش های همسان منبعث از فرهنگ واحد است و نه امكان انتخاب هایی كه گاهی ظاهر می شوند. ( گيدنز، 1380، 210)
انواع سبك هاي زندگي مدرن امروزه مولود تكثر و تعدد در انتخاب و مصرف اشياء و كالاهاي فرهنگي و هنري و مصرفي عالم مدرن و مناسبات اقتصادي و اجتماعي حاكم بر آن و نيز اقتضائات زندگي متناسب با ضروريات عالم سرمايه داري است.

معنا و مفهوم شيوه زندگي غربي
گفتيم كه شيوه زندگي در هر تمدني متناسب و ملازم است با صورت تمدني وعالم تاريخي آن تمدن و جامعه. براي نمونه كتاب شريف " حلية المتقين" علامه مجلسي كه در دوره صفويه تدوين يافته است خود بسان آئين نامه كامل شيوه زندگي اسلامي – شيعي است كه با عالم و صورت تمدني شيعي و ايراني عصر صفويه تناسب و تلازم تام دارد. از انجا كه غرب مدرن نيزیک عالم تاریخی و صورت تمدني ( كه در علوم اجتماعي غربي به آن فرماسيون اجتماعي social formation مي گويند) جدیدی است که متناسب با صورت تمدني خود انسان جديد طراز مدرنيته و نيز نحوه وجود و حضور ملازم با ان را نيز ايجاب نمود. نحوه حضور مدرن در عالم خود پديد آورنده یک مدل و نحوه زندگی کردنی را به همراه آورده است که خصیصه اصلی این نحوه زندگی، زيستن در ذيل اومانیسم و سوبژكتيويسم است كه هر دو نحوه حضور انسان مدرن را در عالم جديد صورت مي دهند. انسان در اين تمدن تنها انسان نيست بلكه " سوژه"  subjective است به معناي تنها موجود شناسنده و صاحب اراده و ميل هستي كه ذات او را به تعبير نيچه " اراده معطوف به قدرت" شكل مي دهد. نحوه حضور و بودن چنين موجودي ملازم با نفي قدرت ديگري ( ولو خدا به عنوان مدعي ديگر اراده و ميل و قدرت) است كه اساساً به نفی حضور و حیات دین و امرقدسي مي انجامد كه ظهور سكولاريسم را در افق حضور انسان مدرن نويد مي دهد. اين انسان به عنوان یک امر کلیدی در صورت تمدني جديد و به عنوان مرکز ثقل عالم جديد كه چنين می‌اندیشد؛ لذا بنایش این مي شود که یک زندگی دنیوی و سکولاری را بیافریند از این‌رو اینکه این عالم، انسانی دارد که براساس مؤلفه‌های وجودی خویش مبنی بر سودجویی، قدرت طلبی و لذت‌طلبی رفتار می‌کند همچنین دارای نظام مناسبات اقتصادی است که این نظام اصالتاً سرمایه‌سالارانه است حال چه سرمایه‌دار باشد یا نباشد اما سرمایه سالارانه است و در عین حال اخلاقیات متناسب با آن را نیز اعمال می‌کند.



 اگر نگاهی به غرب مدرن داشته باشیم به لحاظ مفهوم  شيوه زندگي و یا به مفهوم جزئی‌تر، سبك زندگی نیز دارای تصوراتی است به طور مثال؛ سبک زندگی دوره ویکتوریایی در بخش عمده‌ قرن 19 با آن سبک زندگی که بعد از جنگ جهانی اول در عالم غرب مدرن حاکم می‌شود تفاوت‌هایی دارد و یا اگر جزئی‌تر بنگریم آنچه که بعد از سال 1980 میلادی و بعد از ورود عالم غرب مدرن به «مدینه بحران زده پسامدرن» ، از آن زمان تا حدودی مدل سبک زندگی تغییر می‌کند. لذا همه اینها در ذیل یک کلیتی هستند اگر چه سبک زندگی ویکتوریایی بعد از جنگ جهانی اول و این دو با سبک زندگی بعد از ورود غرب مدرن به فاز «مدینه بحران‌زده پسامدرن» در دهه 1980 میلادی به بعد با هم متفاوت است و یا اینکه تمام اینها با شيوه زندگی رنسانسی به لحاظ جزئی و مفهومی تفاوت‌هایی با هم دارند اما تمام آنها در ذیل یک پارادایم کلی هستند که آن پارادایم کلی، مؤلفه‌های مشخصی مبنی بر سکولاریستی و اومانیستی بودن دارد.
 در واقع انسان قلمرو معنایی و ارزشی خویش را از عالم معنا و عالم آخرت به عالم دنیای صرف منتقل می‌کند یعنی اگر نگاهی کوتاه به مسئله تعریف انسان و اخلاق داشته باشیم در قرون وسطی این را می‌توان فهمید، قبل از قرون وسطی اگرچه به جرأت می‌توان گفت که عالم، عالم دینی نیست اما می‌بینیم تعریفی که از انسان و رابطه‌اش با ثروت وجود دارد این گونه است که انسان باید در حدی کار کند که نیاز خود و خانواده‌اش را برطرف کند و بیشتر از آن را یا کار نکند و یا به عبادت بپردازد و یا اگر کاری می‌کند ماحصل آن را انفاق کند با این نگاه، تفاوت مدل‌ها مشخص می‌شود.

مبادي و مفاهيم شبكه اي سبك زندگي
تا اين جاي بحث دانستيم كه تمامي تمدن هاي بشري برخوردار از اسلوب و شيوه زندگي خاص خود بوده اند كه اين شيوه زندگي تناسبي تام با عالم تاريخي و تمدني شان و نيز انسان طراز آن جامعه و نحوه حضورشان داشت. حال بر همين قياس مي توان چنين حكمي را درباره تمدن غربي و عالم مدرن نيز اطلاق نمود. اكنون در عالم غربي ( و نه فقط تمدن غربي كه امروزه عالم غربي بر تمام جهان سيطره وجودي و تمدني يافته است) نيز متناسب با صورت تمدني و عالم تاريخي آن و صورت جديد انسان ( انسان مدرن) و نحوه حضور او در عالم ، شيوه جديد و خاصي از زندگي محقق گرديده است كه مي توان از آ با عنوان "شيوه زندگي غربي" western way of life ياد كرد. اما از آنجا كه اين شيوه از زندگي داراي تمايزات جدي و ماهوي ( و نه فقط شكلي و صوري و ساختاري) با شيوه زندگي تمدن هاست از آن با عنوان سبك زندگي ياد مي كنيم كه البته در حال حاضر صورت غالب اين سبك زندگي از آن صورتي است كه با نام "سبك زندگي آمريكايي " American lifestyle مي شناسيم چنانچه صورت غالب مدني در اين تمدن نيز از آن فرهنگ و جامعه آمريكاست.
سبك زندگي ملازم با مفاهيم و معاني چندي است كه با تمايز بخشي از ديگر شيوه هاي زندگي آن را از يك اسلوب صرف زندگي به يك سبك منتقل مي سازد و تجسد مي بخشد. مفاهيم ملازم با سبك زندگي كه موجب مي شوند اين شيوه از زندگي به يك سبك بيانجامد عبارت اند از :
1.    طبقه مدرن اجتماعي
2.    قدرت و پشتوانه اقتصادي طبقه مدرن
3.    گفتمان اجتماعي مدرن
4.    زندگي روزمره و روزمرگي
5.    تكنولوژي مدرن
6.    عادت مصرف بدون نياز
7.    ظهور جامعه سرمايه داري و حاكميت مطلق مناسبات سرمايه داري برجامعه
8.    ظهور مفهوم اوقات فراغت در دوره مدرن
9.    رسانه ها
سبك زندگي در شبكه اي از اين مفاهيم است كه صورت عينيت به خود مي گيرد و شكل مي پذيرد. سبك زندگي بدون تحقق طبقه اجتماعي/اقتصادي مدرن، پديداري گفتمان اجتماعي، پديد آمدن مفهوم زندگي روزمره، فرادستي و امكانات خارق العاده تكنولوژي امروزي، مصرف زدگي مترفانه مدرن، ظهور جامعه سرمايه داري و مفهوم اوقات فراغت امري محال و ناممكن مي نمود.
براي نمونه بدون مفهوم زندگي روزمره سبك زندگي چه معنايي مي تواند داشته باشدو زندگي روزمره به معناي حضور تكرار شونده آدمي در فرايند هر روزينه زندگي و تجربه هر روزه وجود و بودن انسان در روزمرگي است كه سبكي خاص از زندگي را ايجاب ميكند. روزمرگي به مثابه نحوه خاصي از بودن انسان در عالم كه ملازم با تكرار هرروزينه و نيز غفلت ناشي از چنين تكراري است كه طرحي از چنين بودني را ايجاب مي كند كه يكي از ملزومات سبك زندگي است. و يا طبقه اقتصادي/اجتماعي و بنيه مالي چنيني طبقه اي است كه پشتوانه مالي لازم براي " مصرف" سبك زندگي را در اختيار انسان مدرن مي نهد. چنانچه مصرف يكي از ملزومات زندگي روزمره و نيز يكي از معيارهاي دسته بندي و نظام طبقه بندي آن تلقي مي گردد. در واقع زندگي روزمره و سبك زندگي مدرن بدون مصرف معنا نمي يابد و يا معنايي ناقص مي يابد.طبقه بندي اجتماعي، مصرف ، تكنولوژي ، گفتمان حاكم بر رفتار، اوقات فراغت و ... همگي در كنار هم اند كه مي توانند عناصر اصلي سبك زندگي مدرن را صورت دهند.



اصول دكتريني حاكم بر سبك زندگي مدرن را به ویژه آن‌گونه‌ای که از نیم قرن بیستم به خصوص از دهه 80 حاکم شده را مي توان چنين برشمرد:
 
1.     عالم مدرن، اساساً فرد انگارانه است عالم فرد انگار عالمی است که تعلقات اجتماعی و خانوادگی را نمی‌تواند بپذیرد پس سبک زندگی مدرن، سبکی است که اقتصاد و پول، مسئله اصلی انسان می‌شود بدین معنا که سبک زندگی مدرن پول محور است؛ همانطور که می‌توان گفت در عالم مدرن، انسان در ذیل پول تعریف می‌شود.
2.    فرد انگاری موجب می‌شود که انسان تدریجاً یا خانواده‌گریز و یا خانواده ستیز ‌شود لذا در ابتدای امر، فرد از خانواده گسترده و فامیلی دور شده و به سوی خانواده هسته‌ای می‌آید سپس از خانواده هسته‌ای نیز تدریجاً دور شده و به سمت تجرد تمام عیار سیر می‌کند و این چیزی است که مطابق با آمار در عالم غرب مدرن مشاهده می‌شود.
3.     سومین ویژگی‌ انسان مدرن و این سبک زندگی، مصرف‌گرایی شدید است اساساً این خصیصه مربوط به نیمه دوم قرن بیستم است و چون سرمایه‌داری وارد فاز تولید انبوه شد از اوائل قرن بیستم به بعد فرهنگ مصرف، جانشین فرهنگ امساک انباشت شده است و این به جزئی از لایف‌استایل در زندگی مدرن شده است.
4.     دسته چهارم، حضور سرعت شتاب‌زده‌ای است که یک اضطراب زمان را ایجاد می‌کند و اضطراب ساعت یک حالت مکانیکی در روابط انسان‌ها ایجاد می‌کند همچنین تغییر مدل‌های غذایی از دیگر ویژگی سبک زندگی مدرن است عناصری مانند پول، اشتغال، اضطراب زمان، خانواده‌گریزی مدل غذایی انسان را نیز تغییر داده و به سوی مدل‌های فست‌فودی و غذاهای بیرونی سوق می‌دهد از این رو کمپانی‌های غذا دخالت کرده و الگوهای غذایی را ارائه می‌دهند.
5.    ویژگی بعدی سبک زندگی مدرن غربي، ‌تنوع‌طلبی شدید است این مدل زندگی براساس فرد تنها تعریف می‌شود و نه براساس فرد در خانواده و اجتماع به صورت پیوسته بلکه انسان فقط به صورت اتمی است که براساس نیازهای خود، به سمت یک اتم و یا یک انسان دیگر می‌رود و سپس به همان غار تنهایی خویش باز می‌گردد که این موضوع به تعطیلی روابط می‌انجامد.
به چند دلیل واضح، سبک زندگی مدرن غربي در جهان گسترش می‌یابد. نخست  اینکه عالم غربي جهاني شده و بدين دليل فرهنگ مدرن در جهان گسترش پیدا کرده .دوم آن كه اقتصاد سرمایه‌داری مدرن بر تمامي مناسبات اقتصاد جهاني چيرگي يافته است. در عالم غرب مدرن، اقتصاد رکن اصلی است لذا انسان مدرن در ذیل پول تعریف می‌شود پس با این وجود، انسانی مدرن است که ذیل پول باشد؛ بنابراین وقتی عالم مدرن در جایی محقق شود به میزان، درجه و مرتبه‌ای که حاصل شود با خودش سبك زندگي مدرن را نیز خواهد آورد كه با شيوه زندگي ديني جامعه دارد بر سر ستیز قرار می‌گیرد.
براي نونه در اجتماع ما یک طبقه سرمایه سکولار و یک طبقه متوسط مدرن دارد که این طبقه متوسط، محدوده وسیعی را تشکیل می‌دهد که اگر نگوییم بزرگترین طبقه است، حداقل یکی از اصلی‌ترین طبقه‌های جامعه است. فرهنگ حاکم بر نظام دانشگاهی ما اساسا مدرنیستی است اقتصاد ما اقتصاد سرمایه‌داری مدرن، منتها از نوع سرمایه‌داری درجه 2 و وابسته است که تولیدی و سرمایه‌ای نبوده بلکه شبه مدرن است.
بنابراین وقتی تمام اقتضائات وجودی تحقق Life style را داریم از جمله؛ نظام دانشگاهی، آموزشی، معماری و شهری ما تا حدود زیادی این گونه است از این رو طبیعی است که مابقی اقتضائات نیز به دنبال این موارد شکل‌ می‌گیرد پس تا زمانی که ما در این شرایط هستیم، نمی‌توان گفت چرا سبک زندگی مدرن درحال گسترش است.علت گسترش آن همان مسئله تهاجم فرهنگی، سیطره نظام سرمایه‌داری، گسترش فرهنگ سکولار مدرن از طریق نظام آموزش دانشگاهی ما درحوزه علوم انسانی است این عوامل در 30 سال گذشته فعالانه تأثیر گذاشته و ساختارهای اجتماعی، طبقاتی و بافت اجتماعی کشور را تا حدود زیادی تغییر داده‌اند که به تبع آن Life style نیز عوض می‌شود.
سبك زندگي مدرن غربي به دليل عناصر خاص و شبكه مفاهيمي كه دارد در تعارض جدي با روح ديانت و شيوه زندگي ديني و اسلامي/شيعي است. براي نمونه روزمرگي يكي از عناصر جدي سبك زندگي غربي است كه بدون آن اين سبك از زندگي معنا ندارد. روزمرگي در ذات خود ملازم با غفلت و اكنون زدگي است كه خود يكي از ثمرات نيست انگاري غربي است، حال آنكه روح ديانت و زيست مؤمنانه گريزان از غفلت و اكنون زدگي، و ملازم خودآگاهي و بصيرت مؤمنانه است. لذا سبك زندگي اسلامي/شيعي اقتضائاتي دارد كه از جمله اقتضائات تدوين و طراحي دكترين سبك زندگي اسلامي/شيعي مستلزم تأمل و تفكر درباره ي ماهيت و اقتضائات اين گونه از سبك زندگي است. سبك خاصي از زندگي كه با روح ديانت و دينداري و زيست مؤمنانه تطابق داشته باشد و اقتضائات دوره مدرن را نيز در نظر آورد.
براي نمونه مي توان به سبك زندگي جهادي/شيعي تجلي يافته در دوران دفاع مقدس اشاره كرد. در دوران دفاع مقدس و در جبهه هاي جنگ عالمي غير از عالم غربي، و صورت جديدي از حيات انساني بر مبناي "حيات طيبه" قرآني و ديني شكل يافت كه در ذيل افق تاريخي آن انسان طراز انقلاب اسلامي به نام " بسيجي" محقق شد و پديد آمد. نشئه اي از حيات طيبه كه در صورت سبك زندگي جهادي/ شيعي در ذيل ولايت حضرت روح الله محقق شد كه تكيه به عناصري چون ؛ خودآگاهي، مرگآگاهي، دل آگاهي؛ قناعت، جهاد اكبر و اصغر، محاسبه نفس، تهجد و تهذيب نفس، تفريح سالم، پرورش جسم و روح و ... داشت.

سبك زندگي چيست؟
«سبک زندگی» در ادبیات موجود علوم اجتماعی مفهومی نسبتاً جدید است. چنان که بعضاً پدیدار شدن «سبک زندگی» را در زمره اختصاصات «جامعه مدرن متأخر» قلمداد کرده اند. طبیعی است چنانچه سبک زندگی را در مفهومی صرفاً تحت اللفظی و خنثی فهم کنیم، تلقی آن به مثابه امری نوظهور اسباب تعجب را فراهم خواهد کرد. زندگی آحاد بشر در اعصار و جوامع مختلف همواره بر اساس مجموعه¬ای از قواعد و مناسبات معین نظم و نسق یافته است و طبعاً می تواند در وسیع ترین معنا واجد سبک قلمداد شود. اما در ادبیات علوم اجتماعی مفهوم سبک زندگی محتوایی فراتر از این دارد و به واسطه این محتوای مشخص است که از اصلی ترین نشانه¬های تحولات اجتماعی و فرهنگی سه دهه اخیر غرب به حساب می‌آید.
البته پیگیری و جستجوی مفهوم سبک زندگی، ما را به مواردی از استخدام آن در متون جامعه شناختی پیش از سه دهه اخیر نیز رهنمون خواهد ساخت. بیشتر اوقات در روایت فرآیند تکوین مفهوم سبک زندگی، به ریشه¬های آغازین و اولین مفهوم بندی¬های ارائه شده از آن در کار کسانی چون ماکس وبر، گئورگ زیمل و تورشتاین وبلن در سال¬های آغازین قرن بیستم اشاره می شود. این ریشه یابی¬ به یک معنا عناصری از واقعیت را نیز با خود دارد. اما روشن است که مفهوم جدید سبک زندگی به وضوح فراتر  از چیزی است که در آن مفهوم بندی¬های اولیه منعکس گردیده است.
به عنوان مثال، وبر مفهوم سبک زندگی را در ذیل مقوله منزلت یا احترام به عنوان یکی از اضلاع سه ضلعی مشهور خود (ثروت- قدرت- منزلت) تعریف می¬کرد. در این تعریف عملاً سبک زندگی مفهومی کم و بیش مترادف با فرهنگ می¬یافت. با وجود این که مفهوم جدید سبک زندگی در زمینه مباحثاتی شکل گرفته که از کار وبر به طور عام و دسته بندی سه گانه ثروت- قدرت- منزلت به طور خاص متأثر است، امّا درک فاصله مفهوم جدید سبک زندگی با فهم وبر کار دشواری نیست. در ادبیات جدید جامعه شناسی فرهنگ و مطالعات فرهنگی، سبک زندگی اساساً امری متفاوت از فرهنگ (البته نه غیرمرتبط با آن) تعریف می شود. این تفکیک بیش از هر چیز به سبب نسبتی است که میان مفهوم سبک زندگی با گسترش فردیت و اخلاق فردگرایانه در جامعه جدید برقرار می¬شود. فرهنگ مجموعه منسجمی از ایده ها، ارزش¬ها، هنجارها، نمادها و آداب و رسوم است که فرد به واسطه دریافت و تطبیق خود با آنها امکان مشارکت در زندگی اجتماعی را می¬یابد. البته مواجهه فرد با فرهنگ لزوماً منفعلانه نیست. اما در نهایت فرهنگ مقوله ای فرافردی و کلان باقی خواهد ماند. در مقابل سبک زندگی در مفهوم جدید آن بیشتر محصولی از انسان فردیت یافته¬ای که آن را خلق می کند، قلمداد می شود. البته سبک زندگی نیز امری اجتماعی است. به تعبیری می توان آن را تابلوی نقاشی «کولاژ»ی دانست که تکه پاره های به کار رفته در آن از متن زندگی اجتماعی فراهم می¬آید. اما نهایتاً نوع تلفیق و ترکیب آنها گویی چیزی است که انسان مابعد تجددیِ فردیت یافته بر حسب ذوق و سلیقه خود آن را می سازد. البته این «ساخت» و سلیقه سازنده آن به شدت سیّال، متغیّر و دلبخواهی است. شاید این اصلی ترین تفاوتی است که مفهوم سبک زندگی با فرهنگ دارد: سبک زندگی مقوله ای اساساً سیّال، لغزنده و غیرقطعی است. سبک زندگی ریشه در ذائقه و سلیقه دارد.
از این جهت شاید بتوان در میان پیشکسوتان جامعه شناسی کسی که بیش از همه به معنای جدید سبک زندگی نزدیک شده بود را زیمل دانست. در واقع این زیمل بود که اول بار مفهوم سبک زندگی را در نسبت مستقیم با فردگرایی مدرن و تلاش فرد مدرن برای ظاهر ساختن «یکتایی هستی خود» تعریف کرد. البته او در دهه های آغازین قرن بیستم از امکانات جامعه جدید – به ویژه در چارچوبی به نام کلانشهر- برای امکان پذیر ساختن چنین وضعیتی سخن می گفت. امّا به طور حتم دهه های پایانی این قرن شواهد و نشانه های عینی بیشتری را در جهت نشان دادن امر فراهم آورده است.
"سبک زندگی "مفهومی بسیار مهم است که اغلب برای بیان" روش زندگی مردم "توأم با طیف کاملی ازارزش ها ، عقاید وفعالیت های اجنماعی است می توان گفت سبک زندگی ازالگو های فرهنگی، رفتاری وعاداتی شکل می گیرد وافراد به طور روزمره آنها رادر زندگی فردی واجتماعی خود به کار می گیرند.افراد به واسطه کنش های اجتماعی متقابل خود با والدین، دوستان همسالان ،آشنایان ورسانه های جمعی الگو های رفتاری را می آموزند.به عبارتی سبک زندگی شامل فعالیت های معمول وروزانه است که شخص آنها رادر زندگی خود به کار مي گيرد. اين البته معناي عام و كلي اين مفهوم است.
سبك زندگي مجموعه اي از ذائقه ها ، باورها و كردارهاي نظام مندي است كه يك طبقه يا بخشي از يك طبقه ي معين را مشخص مي كند. در اين راستا، براي مثال سبك زندگي شامل، عقايد سياسي، باورهاي فلسفي، اعتقادات اخلاقي، ترجيحات زيبايي شناختي و نيز اعمال جنسي، غذايي، پوشاكي و فرهنگي و غيره مي شود. بر خلاف "سطح زندگي" كه با كميت كالاها و خدمات مطابق است كه يك فرد يا يك گروه مي تواند در اختيار داشته باشد،بنابر اين در يك سطح زندگي واحد، سبك هاي زندگي بسيار متفاوتي مي توانند وجود داشته باشند، كه اين امر به باور پير بورديو به" عادت واره "هاي habitus متمايز بستگي دارد.
سبك‌های زندگی مجموعه‌ای از طرز تلقی‌ها، ارزش‌ها، شیوه‌های رفتار، حالت‌ها و سلیقه‌ها در هر چيزی را در برمیگیرد. موسیقی عامه، تلویزیون، آگهی‌ها همه و همه تصور‌ها و تصویرهایی بالقوه از سبک زندگی فراهم می‌کنند. سبک زندگی فرد، اجزای رفتار شخصی او نیست، لذا غیر معمول نیستند. بیشتر مردم معتقدند که باید سبک زندگی‌شان را آزادانه انتخاب کنند.در بیشتر مواقع مجموعه عناصر سبک زندگی در یک‌جا جمع می‌شوند و افراد در یک سبک زندگی مشترک می‌شوند. به نوعی گروه‌های اجتماعی اغلب مالک یک نوع سبک زندگی شده‌ و یک سبک خاص را تشکیل می دهند. سبکی شدن زندگی با شکل گیری فرهنگ مردم رابطه نزدیک دارد. مثلا می‌توان شناخت لازم از افراد جامعه را از سبک زندگی افراد آن جامعه بدست آورد.
مفهوم جدید سبک زندگی را می باید در نسبت مستقیم با تحول مهم اندیشه و علوم اجتماعی غرب در اوایل دهه 1980 فهم کرد. این تحول که بعضاً با عنوان «چرخش فرهنگی» از آن یاد می شود، به اهمیت یافتن بیشتر مفهوم فرهنگ و توابع و مشتقات آن در علوم اجتماعی منجر شد. در واقع اصحاب چرخش فرهنگی معتقد بودند نظریه های کلاسیک علوم اجتماعی در دهه های پایانی قرن نوزدهم و ابتدای قرن بیستم در تعامل با شرایط خاصی پدید آمدند، که دگرگون شدن این شرایط ایجاد تحول بنیادین در این حوزه را به یک الزام مبدل ساخته است. مهم ترین وجه این دگرگونی در انتقال مرکز ثقل جامعه جدید از تولید به مصرف و از اقتصاد به فرهنگ بود. رشد بخش خدمات، گسترش بروکراسی و آموزش عمومی شکلبندی اجتماعی جامعه صنعتی را به کلی متفاوت از مقطع پایانی قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم ساخت. به طور مشخص از جهت ترکیب طبقاتی جامعه صنعتی نیمه دوم قرن بیستم به طور متزایدی متشکل از طبقه متوسط جدید بزرگ و فربهی بود که بخش اعظم صحنه اجتماعی را اشغال می¬کرد. در چنین وضعیتی اساساً تحلیل¬های طبقاتی که سابق بر این نقشی کلیدی در مباحثات علوم اجتماعی (بالاخص نظریه¬های چپ) داشت، بلاموضوع به نظر می رسید. در این شرایط مفهوم سبک زندگی عنوان یک ابزار تحلیلی جایگزین طبقه و مشتقات آن که دست¬کم از نظر اصحاب چرخش فرهنگی دیگر توانایی خود در تشریح وضعیت¬های جدید اجتماعی را از دست داده بودند، گردید. از این رو نه تنها پیدایی «سبک های زندگی» مشخصه وضعیتی که از آن با تعابیری چون جامعه اطلاعاتی، جامعه پساصنعتی و وضعیت ما بعد تجددی (پست مدرن) یاد می شود قلمداد شد، که این مفهوم به مثابه یک ابزار تحلیلی مناسب برای سنخ شناسی و دسته بندی افراد این جامعه¬ شناسایی گردید. در عین حال چنین تحولی عرصه سیاست را نیز از خود متأثر ساخت. برخی تحلیلگران سیاسی و اجتماعی، از به حاشیه رفتن مسائل طبقاتی و پررنگ شدن مسائلی چون هویت و سبک های زندگی در عرصه سیاسی و رقابت های انتخاباتی احزاب جوامع صنعتی سخن گفته و از آن با عنوان «سیاست زندگی» یاد کرده اند.
گستره و حوزه مفهوم سبک زندگی خالی از مناقشات بی پایان اصحاب علوم اجتماعی نبوده است. برخی تلاش کرده اند تا با قرار دادن سبک زندگی ذیل مفهوم طبقه اجتماعی پویایی و غنای بیشتری بدان (طبقه) بخشند. اما در مقابل عده بیشتری سبک زندگی را مفهومی در عرض طبقه و امری ورای تقسیمات طبقاتی قلمداد کرده اند. این که آیا سبک زندگی فقط رفتار و نمودهای بیرونی فرد را شامل می شود یا ذهنیت و نگرش او را نیز در بر می گیرد، محل نزاع دیگری بوده است. اغلب قلمرو این مفهوم آن چنان گسترده تعریف شده است که همه چیز، از الگوی مصرف، نوع پوشش، دکوراسیون خانه و محل کار، ژست های رفتاری، نحوه صحبت، فعالیت های اوقات فراغت تا نگرش های سیاسی و اجتماعی و علاقه مندی¬های شخصی را در بر می¬گیرد. با این وجود بخش اعظم کارهای تجربی که در آن از سبک زندگی به عنوان یک ابزار تحلیلی استفاده شده، این مفهوم را در نسبت با دو مقوله مورد استفاده قرار می دهند : الگوی مصرف و اوقات فراغت. چنان که بیراه نیست اگر این دو را مؤلفه های اصلی تعیین و تشکیل سبک زندگی قلمداد کنیم. بیان رابطۀ تنگاتنگ سبک زندگی با مصرف و اوقات فراغت اگر چه نوعی اخبار از چارچوب مفهومی خاص است، ولی در ورای آن میتواند حاوی بصیرتی غرب شناسانه نیز باشد و ما را در تلقی ضمنی موجود از مفهوم زندگی در جامعه مدرن متأخر یاری کند.
در مطالعه جنبه های مختلف زندگی می توان به سه سطح مختلف و در عین حال مرتبط اشاره کرد، که کاملا با سبک زندگی در ارتباط هستند:
•    سطح ساختاری ( ساختار اجتماعي/ فرهنگي جامعه اي كه فرد در آن زندگي مي كند)
•    سطح موقعیتی ( موقعيت تحصيلي ، شغلي ، اجتماعي و طبقاتي فرد)
•    سطح فردی ( شخصيت و شاكله شخصيتي فرد)


سبك زندگي و مهندسي اجتماعي
نقشه راه و طرح استراتژيك نوزايي يك تمدن جديد ( تمدن سازي) را مهندسي اجتماعي گويند. چنين نقشه راهي البته مراحل متعددي را در بر مي گيرد كه يكي از حساس ترين و مهم ترين آنها، شيوه زندگي و سبك زندگي است. مرحله اي كه پس از مهندسي فرهنگي جزو ضروريات مهندسي اجتماعي تلقي مي گردد.
جامعه‎شناسان، جامعه را آن‎گونه که هست مطالعه می‎کنند. روان‎شناسان و پزشکان نیز، انسان را آن‎گونه که هست بررسی می‎کنند. اما در رویکرد استراتژیک، بایستی جامعه و فرد را «آن‎گونه که باید» مطالعه کرد. از این‎روست که «کلر» و دیگران، بخش اتوپیانگاری در فلسفه را، دانش و هنر استراتژی می‎خوانند، زیرا اتوپیا در این تلقی، یعنی «جامعه و ساکنان آن، آن‎گونه که باید باشند».
روان‎شناسان و پزشکان، سبک زندگی را در سطح فردی یا اصطلاحا در سطح «تکنیکی» بررسی می‎کنند. جامعه‎شناسان، سبک زندگی را در سطح «تاکتیکی» مطالعه می‎کنند. اما سبک زندگی فرد در «جامعه» از حیث «آن‎چه که باید»، در سطح «استراتژیک» مطالعه می‎شود. لذا تمایز در این است که در تلقی نخست، سبک زندگی در «جامعه‎شناسی» مطرح است، اما در تلقی دوم، یعنی رویکرد استراتژیک، سبک زندگی در «جامعه‎سازی» مورد مطالعه قرار می‎گیرد.
جامعه‎شناس بدون طرح جامعِ Master Plan آینده، جامعه را مطالعه می‎کند. اما استراتژیست‎‎ها برای مهندسي اجتماعي نیازمند طرح جامع پیشینی هستند. از این‎رو، تخصص آن‎ها در حوزه‎ای محک می‎خورد به نام Strategic Planning یا طرح‎ریزی استراتژیک، که ابزار جامعه‎سازی است. برای ساختن یک جامعه، از زوایای گوناگون می‎توان وارد شد. یکی از این زوایای نوین جامعه‎سازی در غرب، زاویه تبیین و تنظیم سبک زندگی یا Life style است. البته تلقی قرآنی کاملی نیز در این زمینه، برای جامعه‎سازی وجود دارد که همان تفکیک دو نوع زندگی یا حیات است: حیات طیبه و حیات خبیثه. پس در یک تلقی قرآنی نیز می‎توان از زاویه زندگی و حیات برای جامعه‎سازی وارد عرصه شد. اما این موضوع در غرب قدمت کوتاهی دارد، که علی‎رغم آن، به مسأله طراز نخست فرهنگی غرب تبدیل شده است. در نتیجه، اگر موضوع سبک زندگی را یکی از مدخل‎‎های جامعه‎سازی، یعنی جامعه از حیث آن‎چه که «باید» باشد، بدانیم، پس چیستی، چرایی و چگونگی سبک زندگی، یک موضوع استراتژیک است.
دين و سبك زندگي
در تلقی ديني و توحيدي ، اصالت از آن خداست نه بشر. در این صورت پارادايم توحيدي رقم می‎خورد. وقتی اصالت خدا مطرح باشد، حق از آن خداست نه غیر خدا، یعنی غير خدا حق ندارد حدود را تعیین کند. برخی از حدود الهی سلبی هستند مانند «ربا نخورید» و برخی ایجابی مانند «روزه بگیرید». مرجعی که این حدود را وضع كرده، ابتدا حق با اوست و حقوق او مقدم بر حقوق دیگران است. پس وقتی اصالت از آن خداست و خدا، محور است، حقوق الهی مطرح می‎شود. حقوق الهی در قالب حدود الهی، که در قواره دین ظهور و بروز می‎یابد. چون خدا یکی است، پس حق او نیز واحد است. حق واحد یک خدا، به یک دین منتهی و منتج می‎شود «إنّ الدینَ عِندَ اللهِ الإسلام». از یک دین واحد با احکام و حدود مشخص، یک سبک و روش زندگی پدید می‎آید. پس در این‎جا «سینگولاریسم دینی» مطرح می‎شود نه پلورالیسم دینی.
سیر حرکت از اومانیسم تا هیومن رایتز، سپس سبک زندگی بورژوایی، و در نهایت دینِ زمینیِ متکثر مبتنی بر آن سبک زندگی، در تلقی دینی به «حیات خبیثه» معروف است، چون ریشه در شرک و عدم توحید دارد و کسی مانند بشر با خدا شریک و حتی جای‎گزین شده است. ضمن این‎که با نفی حدود الهی، او خود، حد و حدود مشخص کرده است. اما سیر حرکت از خدامحوری به حق خدا، و سپس به دین، و در نهایت به سیره و روش زندگی برآمده از دین حنیف، «حیات طیبه» نامیده می‎شد. در سبک زندگی بورژوایی، سبک زندگی به‎مثابه دین است، اما در اسلام، دین به مثابه سبک زندگی است.
سبك زندگي ايراني / اسلامي
 با توجه به تذكراتي كه ذكر شد لازم به تذكر است كه سبك زندگي ايراني/ اسلامي مطابق با عالم اسلامي/ايراني و نيز اقتضائات چنين عالمي و صورت مدني آن و طراز انسان انقلاب اسلامي نيازمند يك بازتعريف و تجديدنظر اساسي در عناصر و شبكه مفاهيم سبك زندگي غربي و چيدمان دقيقي از شبكه مفاهيم جايگزين براي سبك زندگي ايراني/ اسلامي است.
اسلام به عنوان کامل ترین مکتب زندگی، جامع ترین و در عین حال زیباترین سبک زندگی را که مطابق با خواست فطری بشر نیز می‌باشد، مطرح کرده و برای تمامی جزئیات زندگی فردی و اجتماعی براساس زیر بنای فطری و وجودی انسان دستورالعمل ارائه نموده است. از جمله این ساحت ها می‌توان به موارد سیمای ظاهر، نحوه سکونت و محل آن، کار، خودرو، کالاهای مصرفی، خوراک، ارتباط زن و مرد، روابط اجتماعی و موارد بسیار دیگر اشاره کرد که همگی در یک مسیر هماهنگ شکل گرفته اند. از انجا كه اسلام بر فطرت الهي انسان استوار است لذا اين سبك زندگي نيز فطرت/پايه است.
در این نگاه، فطرت که خلقت خاص و آفرینش ویژه است اصلی ترین سرمایه و برترین ره¬توشه ای است که خداوندگار عالم، انسان را از نعمت آن بهره مند ساخته است که راه رشد و شکوفایی بیابد. براین اساس فطرت می توان پایه محکم سبک زندگی انسان قرار گیرد تا در پرتو این حقیقت ثابت، پایدار و همگانی که در نحوه هستی و خلقت آدمی است سبکی از زندگی را رقم زند که به "زندگی فطری" منتهی شود؛ زیرا بر ارزش¬های فطری استوار است. فطرت انسان حداقل بر سه اصل و ارزش زیر استوار است:
1.    حق طلبی
2.    مطلق خواهی
3.    زیبایی دوستی
اگر سبک‌ زندگی،‌ فعل و انفعال فرد را در محیط زندگی او نشان می دهد كه اصلی انسجام بخش بر آن حاكم است و عرصه ای از زندگی را تحت پوشش دارد؛ سبک زندگی فطری مجموعه رفتارها و کنش هایی است که مبتنی بر ارزشهای فطری انسان بنا شده است تا گام به گام در مسیر سعادت و تعالی قرار بگیرد. از این رو، این طرز تلقی از سبک زندگی ریشه ای عمیق در وجود و هویت حقیقی آدمی دارد که بر اغراض، نیات، معانی و تفاسیر فرد از زندگی و حیات سایه می افکند و زندگی روزمره او را معنایی متعالی می بخشد و انسان را از روزمرگی خسته کننده و تکرار مکررات نجات می دهد به نحوی که لحظه به لحظه حیات در حال نو شدن و صیرورت وجودی است.



در این سبک، ظواهر و روبناهای زندگی (مانند شیوه پوشش، تنوع غذایی، نوع خودرو، سبک معماری منزل، میزان و تنوع مصرف، انواع سرگرمی و نیز رفتارهای اجتماعی مانند عادات و رسوم، شیوه برخورد و سخن گفتن، شیوه برپایی مراسم و جشن‌ها و بسیاری از موارد دیگر) نیز با فطرت هماهنگ می شوند و سمت و سوی حیات آدمی را فطری می کنند لذا انسان دچار تضاد درونی و پارادوکس دنیا و آخرت؛ لذت و حکمت؛ شهوت و معنویت و معیشت و ابدیت نخواهد شد. زندگی فطری در تعادل و تعامل سالم جنبه زمینی(ناسوتی) انسان با بعد ملکوتی و فرشته خویی او شکل می گیرد و رشد و شکوفایی همه جانبه و نه کاریکاتوری بر زندگی انسان سایه می افکند. یعنی همه ابعاد وجودی انسان و همه قوای آن به میزان ضروری و لازم یکدیگر را برای رساندن به سعادت یاری می رسانند.
 در مقابل سبک زندگی فطری، سبک زندگی برآمده از تبلیغات بازار و مد یا بر اساس نیازهای کاذب یا درجه دو انسانی است که به به رشد و شکوفایی کاریکاتوری انسان چشم دوخته است رشدی که بر پایه تضاد درون و بیرون؛ پارادوکس دنیا و آخرت و جدایی شهوت و معنویت شکل گرفته است.
شاخص ترين سبك زندگي فطري و ايراني اسلامي كه با جوهره اي جهادي و انقلابي متجلي شد سبك زندگي جهادي در جبهه هاي جنگ در دهه 1360تجلي يافت كه شاخص آن نيز انسان انقلاب اسلامي ( بسيجي) بود.

علی عبدی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 7
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • ۱۰:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۲
    0 2
    چی نوشتید ما که نفهمیدیم
  • ۱۱:۳۸ - ۱۳۹۱/۱۱/۰۷
    0 0
    این حرف را سرراستتر سالها پیش امیرخانی در دانشگاه اصفهان گفته بود
  • ۰۸:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۰
    0 2
    سلام منابع مطالبتون از کجاست
  • خانوم رهگذر ۲۱:۰۵ - ۱۳۹۳/۱۰/۱۴
    0 0
    من قرار بود مقاله بنویسم من ایو تحویل بدم معلم مبکوبتش تو سرم اخه
  • ملینا ۱۹:۴۲ - ۱۳۹۳/۱۱/۰۳
    0 0
    چیزخاصی نبود
  • روح الله ۰۱:۳۹ - ۱۳۹۴/۰۴/۰۸
    0 1
    خیلی عالی بود
  • shahin IR ۱۷:۳۲ - ۱۴۰۲/۰۸/۰۴
    0 0
    مطالبتون خیلی خوبه منابعش رو میتونید به من بدید

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس