این روزها «مهدی زمینپرداز» در نقش «شهید حسن باقری» در مستند «آخرین روزهای زمستان» ایفای نقش میکند.
این مستند تلویزیونی جمعه شبها ساعت 23 از شبکه یک پخش میشود و آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی «زمینپرداز» با فارس است:
* از نحوه حضورتان در پروژه آخرین زمستان بگویید؟
- اگر بگویم اتفاقی، ایراد دارد؟ ...(میخندد)
* نه، هیچ ایرادی ندارد.
- آقای ابراهیم امینی از همکلاسیهای من در دوران دانشگاه، انتخاب بازیگران این مجموعه را بر عهده داشت. یک روز او با من تماس گرفت و گفت که چنین شخصیتی هست که چهرهاش به تو خیلی شبیه است. یک روز برای تست گریم به دفتر بیا تا کارگردان تو را ببیند و نظرش را بگوید. این طور شد که من رفتم. روزی هم که به دفتر رفتم، قرار شد اول تست گریم بدهم ببینم شبیه هستم یا نه. وقتی گریم شدم و جواب داد، حضورم در پروژه قطعی شد.
فقط میدانستم یک اتوبان به نام شهید باقری وجود دارد
* وقتی با شما تماس گرفته شد که نقش شهید باقری را ایفا کنید، ایشان را میشناختید و میدانستید که قرار است نقش چه کسی را ایفا کنید؟
- خیر. من خیلی وقت است که تئاتر کار میکنم. تحصیلاتم هم تا فوق لیسانس کارگردانی تئاتر خواندهام. پیش از این هم در کارهایی که حال و هوای دفاع مقدس داشته باشد، بازی نکرده بودم. واقعیت این است که در این رابطه به شدت استرس داشتم و روزی هم که برای تست رفتم خیلی استرس داشتم. فقط میدانستم که یک اتوبان به نام شهید باقری وجود دارد و یک ایستگاه مترو هم به نام ایشان وجود دارد. فقط میدانستم که یک فرمانده است و از ویژگیهای دیگر او هیچ اطلاعی نداشتم.
وقتی فهمیدم شهید باقری چه انسان بزرگی است، استرسم بیشتر شد
وقتی تست گریم جواب داد و از دفتر بیرون آمدم، با چند تن از دوستانم تماس گرفتم و از آنها خواستم تا اطلاعاتی درباره این شخصیت به من بدهند. وقتی آنها به من گفتند که شهید حسن باقری چه انسان بزرگی است، استرسم بسیار بیشتر شد. همان روز هم رفتم کتابفروشیهای نشر شاهد و چند کتاب هم در این باره خواندم. آن موقع فهمیدم که حسن باقری طرفهای میدان خراسان زندگی میکرده، من هم ساکن آنجا هستم. او در دبیرستان مروی درس خوانده و اتفاقا من هم در همان مدرسه درس خواندهام. این دو مورد برای من خیلی عجیب و جالب و قشنگ بود. وقتی با شخصیتش بیشتر آشنا شدم، برای ایفای نقشش نیز بیشتر ترغیب شدم.
البته باید بگویم که من پیشتر و تا به این سن هیچ شناختی از این شهید بزرگوار نداشتم و با مطالعه کتاب او را شناختم. تنها 30 دقیقه هم فیلم به من داده بودند که در آن فیلم شهید باقری کنار یک نقشه ایستاده بود و در مورد یک عملیات صحبت میکرد. بیشتر اطلاعاتم کتابی بود.
* این منابع مکتوب برای شما کافی بود؟
- نه. کتابهایی که درباره شهید حسن باقری وجود دارد، در برخی موارد با هم اختلاف دارند. مثلا در یک روایت حسن باقری در مسجد به شهادت میرسد اما در یک روایت دیگر این بزرگوار در خیابان شهید میشود. کمی این موارد من را دو به شک کرد، اما من در نهایت به فیلمنامهای که نوشته شد بود اتکا کردم، چون مبنی بر سخنان اعضای خانواده شهید حسن باقری بود که کمک زیادی به من میکرد. من سه هفته پایانی فیلمبرداری به پروژه پیوستم و زمان زیادی در اختیار نداشتم. من در این مدت باید صداهای حسن باقری را گوش میکردم. ما 60 سکانس داشتیم که صحبتهای حسن باقری پشت بیسیم با فرماندهها بود که من علاوه بر حفظ کردن، باید آنها را سینک میکردم.
* شیوه کارتان چطور بود؟
- کاملا خلاف دوبله. یعنی صدای حسن باقری در صحنه پخش میشد و من در کنار بازی نقش ایشان، سینک لب هم میزدم تا مخاطب متوجه این اختلاف صدا و تصویر نشود. این کار بسیار سخت بود. من فرصت کمی برای نزدیک شدن به این کار داشتم و در واقع مصاحبه با اعضای خانواده این شهید به دادم رسید. چون نمیشد من حسن باقری را خلق کنم. او بوده و هست و من نمیتوانستم او را از نظر ذهنی رد کنم و من باید خودم را به او نزدیکتر میکردم.
* چقدر در حین بازی به شخصیت این شهید نزدیک شدید؟
- نمیتوانم بگویم خیلی، ولی این میزان زیاد بود. تا روز آخر ما درگیر بودیم که حسن باقری را نشان بدهیم و بگوییم که این فرد حسن باقری است. قرار بود که من جای او باشم و مخاطب نیز این موضوع را بداند. چون کار مستند بود و قرار نبود یک کار داستانی و اجتماعی باشد که تماشاگر درگیر شخصیت من شود. قرار بود من آنجا قرار بگیرم و تلاش کنم تا باورپذیری کار زیاد باشد. من چند کار دیگر قرار بود انجام بدهم. دوستان وقتی راشهای بازی مرا دیدند فکر کردند که آنها خود حسن باقری است و به من گفتند که چه جالب این فیلمها را چگونه پیدا کردهاید؟ و وقتی من گفتم که این فرد من بودم، تعجب میکردند و خوشبختانه ما به خواسته آقای مهدویان (کارگردان مجموعه) مبنی بر باورپذیری نزدیک شدیم.
* سختترین بخش کار کجا بود؟
- آنجایی که صحبتهای شهید باقری باید با لب من سینک میشد، سختترین بخش کار بود. لب زدهام. شما در کار صدای واقعی ایشان را میشنوید و من باید با تمام صدای او بازی میکردم. واقعا سخت بود. چون این آدم شناخته شده است و خانواده و دوستان او هستند. ضمن اینکه باید تلاش کنی تا بازی نکنی. نمیتوانی به او ویژگی اضافه کنی، چون خودش هست؛ تمام و کمال. من تمام مصاحبهها و فیلمهای او را دیدهام. تمام عکسهایش را در اینترنت دیدهام و تلاش کردم تا حسهای او را پیدا کنم و شبیه به حسن باقری شوم. راه رفتن او را یاد بگیرم. ببینم دوستانش دربارهاش چه میگویند. مثلا سردار همدانی از دوستان ایشان وقتی پشت صحنه میآمد، از او میپرسیدم حسن چطور حرف میزد، اخلاقش چطور بود.
* پس تمام صداهایی که ما در کار میشنویم، متعلق به شهید باقری است؟
- بله. تمام صداها حقیقی و سر صحنه است و در جاهایی که صدای ایشان موجود نبوده و من بازی کردهام، مخاطب صدای گوینده متن را میشنود. هر سکانس و پلان هم که میگرفتیم فکر نمیکردیم که قرار است نریشن رویش برود و همین جوری لب بزنیم و الکی حرف بزنیم. این طور نبود آقای مهدویان هم برایش خیلی مهم بود که ما آن مقطع چه جملهای را میگوییم. تمام صداهایی که میشنوید صدای شهید باقری است و هیچ صدایی متعلق به من یا دوبلور نیست.
استفاده از نگاتیو 16 میلیمتری برای طبیعی شدن فیلم
* صحنههای جنگ بازسازی است؟
- بله. همه آنها بازسازی شده است. در این کار ما از حضور افرادی نظیر سردار نقدی، آقای رضایی، آقای جعفری، آقای همدانی و ... که از جمله همرزمان این شهید بودند استفاده کردیم. با آنها گفـتوگو شده که مثلا در فلان عملیات حسن چه گفته است و نظرش چه بود. به خاطر همین ما از نگاتیو 16 میلیمتری استفاده کردیم و دوربینی که به کار بردیم نیز قدیمی بود تا همه چیز درست از آب دربیاید. نگاتیوهایی که از صداوسیما گرفته شد، نگاتیوهایی بود که صداوسیما قصد داشت آنها را دور بریزد ولی ما برای حقیقی بودن کار از آنها استفاده کردیم.
* در کار به نظر میرسد از آرشیو اجتماعی موجود در سازمان صداوسیما هم در کنار آرشیو مربوط به دفاع مقدس استفاده شده و در صحنههایی مخاطب با بافت شهری و اجتماعی آن زمان هم روبرو میشود.
- بله. در برخی موارد گویا از فیلمهای قدیمی استفاده شده که به داستان خطی و روایت نزدیکتر شود.
* شما در طول حضورتان در ساخت این مجموعه با خانواده شهید باقری هم رفت و آمد داشتید؟ از نظرات آنها هم استفاده کردید؟
- متاسفانه خیر. برای اینکه من زمانی به کار آمدم که فرصت خیلی زیادی باقی نمانده بود و آخرهای ساخت مستند بود. چند بار هم خواستیم این اتفاق بیفتد و من از نزدیک با خانواده ایشان آشنا شوم که متاسفانه نشد، ولی با دوستان ایشان نظیر آقای همدانی و آقای رضایی که آمده بودند سر صحنه، توانستم درباره خصوصیات اخلاقی شهید باقری صحبت کنم.
* بعد از پایان کار چطور؟ تا به حال نشده که خانواده ایشان شما را با گریم حسن باقری ببینند؟
- خیر. متاسفانه این اتفاق نیفتاد. چون بعد از این کار نیز من بلافاصله سر کار دیگری رفتم و این توفیق را پیدا نکردم.
* از نظر خانواده ایشان هم مطلع نیستید؟ نمیدانید کار را که دیدند راضی بودند یا خیر؟
- نه متاسفانه. هنوز این موضوع را پیگیری نکردهام. ما قبل از اینکه فیلمبرداری را شروع کنیم، برخی صحنهها را تست کردیم که دوستان شهید باقری ببینند و همه شباهت من به ایشان و باورپذیری نقشم را تائید کرده بودند.
آقای رضایی به من گفت تلاش کن به تنهایی حسن برسی
* وقتی دوستان شهید باقری سر صحنه آمدند و شما را با گریم دیدند، واکنششان چطور بود؟
- اولین برخوردم با آقای رضایی بود. اولین چیزی که ایشان به من تاکید کرد این بود که تلاش کن به تنهایی حسن برسی. تنهایی حسن مهم است. پنج تا 6 بار این موضوع را برای من تکرار کردند. من از ایشان خواستم بیشتر با من صحبت کنند. من به آقای مهدویان گفتم که آقای رضایی این حرف را به من زدهاند، به او گفتم برای برخی سکانسها بگذار تنها باشم، شاید منظور آقای رضایی این بوده است. آقای مهدویان مخالفت کرد و گفت فکر نمیکنم منظورشان این باشد. برو و بگرد و تنهایی شهید باقری را در چیز دیگری جستوجو کن. تا اینکه چند روز بعد به این نتیجه رسیدیم که منظور این نیست که او در لاک خودش فرو رفته باشد. او بسیار دل گنده بود و همواره هم هوای زیردستیهایش را بیشتر از بالادستیهایش داشت. او مدام متمرکز روی کارش بود. تنهایی حسن روی کارش بود و اگر در جمع هم بود، ذهنش روی کارش متمرکز بود. من هنوز موفق به دیدن بازخوردها نشدهام. فقط چند نفر از دوستانش را دیدم، آن هم در زمان بسیار کم، اما به نظر من اولین کاری که ما معمولا برای شهدا انجام میدهیم این است که او را از ابتدا آسمانی تصویر میکنیم و میگوییم که او از ابتدا همینطور بوده است، اما در مورد شهید باقری این طور نیست. ما از همان ابتدا قرار گذاشتیم که شهید باقری را به عنوان یک انسان معمولی تصویر کنیم؛ مثل بقیه. بچهای که درسش را هم نمیخوانده و زمان بچگی با بقیه دعوا هم میکرده است. یک هو او را یک آدم مخلص و خاکی نکنیم. یک آدم معمولی. اما چیزی که در او برجسته بود، ایمان و اعتقادش بود. او اعتماد به نفس بالا و ایمان قوی داشت. در 60 سکانسی که از او میبینید، متوجه میشوید که هیچ وقت در کارهایش اما و اگر نداشت. شاید نداشت. او میگفت باید بشود. این باید برایش خیلی مهم بود. او اعتماد به نفس بالایی داشت. قبلا هم تجربه نظامی نداشته و جنگ را تجربه نکرده اما با اعتماد به نفس بالا کارش را انجام میداد. حتی زمانی هم که میرود به روزنامه و کار میکند، هدف داشته است.
* کدام خصیصه شهید باقری بیشتر روی شما تاثیر گذاشت؟
- اعتماد به نفس و شجاعتش برای من بیشترین مرکز توجه بود. ایمان به کاری که انجام میدهد، خیلی والاست.
خیال میکردم یک سری از فرماندهان را الکی بزرگ کردهاند
* شما در این کار چقدر شناختتان از شهید باقری بیشتر شد؟
- خیلی. اصلا نگاه من را به خیلی از فرماندهان جنگ عوض کرد. تا بروم درباره بقیه هم بدانم. من خیال میکردم یک سری از این فرماندهان را الکی بزرگ کردهاند. مثلا فکر میکردم شهید حسن باقری یک آشنایی در جنگ داشته که پارتی بازی کرده و او را به جبهه آورده و فرمانده کرده است. حتما یک آشنایی داشته، وگرنه با وجود این همه آدم سن و سال دار چرا او را که یک جوان بوده فرمانده کردهاند. اما بعد از اینکه شهید باقری را شناختم متوجه شدم که واقعا حقش بوده و حتی باید بالاتر از این درجه را به او میدادهاند.
نباید فقط خوبیها را ببینیم
* یعنی الان نگرش شما کاملا به مقوله دفاع مقدس تغییر کرده است؟
- من همیشه پیش خودم فکر میکردم که چرا ما یکباره یک فرد را بالا میبریم و بعد هم او را به زمین میزنیم. نه فقط آدمهای دفاع مقدس، حتی آدمهای والای قرآنی. کارگردانها و برنامهسازان ما از ابتدا آنها را چنان بزرگ و دور از دسترس میکنند که مخاطب پس میزند. در حالی که باید طوری کار بسازند که من مخاطب از ابتدا و در موقعیت آن شخصیت قرار بگیرم و گام به گام با او همراه شوم تا درکش کنم. حسن باقری نباید یک باره و از بالا مطرح شود. من الان فهمیدم که او هم مثل من بچه جنوب شهر بوده، او هم مثل خیلی از ما خیلی موارد را تجربه کرده است و وقتی از ابتدا یک شخصیت را مثبت مثبت نشان میدهند، مخاطب پس میزند. البته برخی هم مخالف هستند و یک سری تعصبهای بیجا نشان میدهند. اگر یک اخلاق بد هم کسی داشته باشد، باید نشان بدهیم، باید مسیری که یک فرد بزرگ طی میکند تا بزرگ میشود را ببینیم و درک کنیم.
* مستند شهید باقری تغییر نگرشی در انتخاب نقشهایتان ایجاد کرد؟
- ما بازیگریم و دوست داریم نقشهای متفاوتی را تجربه کنیم. البته در تئاتر بیشتر این امکان وجود دارد و وقتی در کار تصویر میروی، وقتی تو را در یک نقش میبینند، دیگر مدام برای همان نقش تو را انتخاب میکنند.
* از چیزی که ساخته شده و روی آنتن میرود، راضی هستید؟
- برای ما قبل از پخش راشها را میآوردند اما من نگاه نمیکردم. چون نمیخواستم که روی کارم تاثیر بگذارد. اما بعد از پایان تصویربرداری بخشهایی را دیدم و احساس کردم که چقدر همه چیز خوب از کار درآمده است.
* دوربین شما در این کار چه بود؟
- اس آر 16 بود که یک دوربین قدیمی است و حتی در تصاویر خطهایی هم در کار به وجود آورده است.
* دستمزد شما چقدر بود در این کار؟
- بگذارید که این موضوع را نگویم.
نمیدانم اگر جنگ شود به جبهه میروم
* چطور این نقش را پذیرفتید با توجه به دستمزد کمی که داشتید؟
- اول اینکه هر کسی دوست دارد که در موقعیتی خود را نشان بدهد، ضمن اینکه من وقتی فهمیدم شهید حسن باقری چه کسی بوده، برای حضورم ترغیب شدم. البته من وقتی رفتم پای کار و صحبت کردم، نمیدانستم باید به جای حسن لب بزنم و فکر میکردم صدای او نریشن کار است. کار جنگی فضای بسیار سختی است. حفظ کردن دیالوگ کار راحتی است اما باورپذیرکردن آن کار سختی است. ما سر تمام لحظات با هم بحث و گفتوگو میکردیم تا حس حسن را کاملا بیرون بیاوریم و درست پیش برویم. مخصوصا مهدویان روی این نقش تسلط داشت، چون 4 سال رویش کار کرده بود. جذابیتش هم این بود که یک سری جوان از بطن انقلاب به جبههها رفته بودند. من نمیدانم اگر امروز دوباره همان اتفاق تکرار شود، چه عکسالعملی خواهم داشت. آیا به جبهه خواهم رفت؟ جای آنها میروم؟ چه جریان تاریخی بوده که این جوانها را به جبهه کشانده است؟ البته من دوست ندارم دیگر تجربه جنگ تکرار شود، اما از خودم همواره این سوال را میپرسم که آیا به اسم وطنم به جبهه میروم؟ آنها بهترین دوره زندگی خود را فدای ما کردند و فرصت زندگی خود را به خاطر وطن از دست دادند. این سوال بزرگی است که من هم میتوانم جای آنها باشم؟
* بزرگترین درسی که از حسن باقری گرفتید چه بود؟
- اعتماد به نفس.