وی علاوه بر بازیگری، به صورت حرفهای ورزش «پارکور» کار میکند. او و گروهش برای اولین بار این ورزش را در ایران ثبت کردند.
نورایی که امسال با فیلم سینمایی «قلادههای طلا» و پیش از این با فیلمهای «نفوذی» و «گلوگاه شیطان» روی پرده سینماها رفت، با حضور در خبرگزاری فارس از چگونگی حضورش در سینما و تلویزیون، وضعیت سینمای دفاع مقدس و نقش ورزش در سینما گفت.
* از اولین حضورتان در عرصه سینما و تلویزیون بگویید.
- من در دانشگاه رشته کامپیوتر میخواندم. هنر را همیشه دوست داشتم و فکر بازیگر شدن و بازیگر بودن را نمیکردم. در حد گرافیک و نقاشی به هنر علاقهمند بودم تا اینکه اواسط دوران تحصیلم در دانشگاه جهاد دانشگاهی از طرف دانشجویان تئاتر برای پایاننامهشان دعوت به بازی شدم و برای اینکه اذیت کنم و بگویم من فنی میخوانم در کار شرکت کردم. تا به آن روز هم فقط یک تئاتر دیده بودم، آن هم به زور یکی از دوستانم بود که در آن نمایش بازی میکرد، نظر خوبی نسبت به تئاتر نداشتم. رفته بودم که اذیت کنم، روی سن آمفی تئاتر دانشگاه اولین اتود که زده شد نگاهم در لحظه عوض شد و بعد احساس کردم که اتفاقی است که خیلی از انرژیهای درون مرا میتواند عوض کند. از آن روز بود که خیلی از اتفاقات زندگی مرا تحتالشعاع قرار داد. از دانشگاه انصراف دادم و مدرک کاردانی معادل گرفتم. 12 کار پایاننامه برای بچههای رشته تئاتر انجام دادم. بعد از آن بچههای رشته سینمای دانشگاه ما به من پیشنهاد کار دادند و چند فیلم کوتاه در همان دوران انجام دادم تا اینکه به دفتر آقای قاسم جعفری معرفی شدم و قرار بود در گروه بابی جون بازی کنم که نشد. به سریال «شب آفتابی» رسیدم و از من دعوت شد تا در این سریال بازی کنم که در نقش بهنام بازی کردم. جالب است بدانید زمانی که سریال پخش شد، من در شب تولدم کشته شدم یعنی در شب تولدم، مرگم در سریال را تماشا میکردم.
* بازخوردهای نقش «بهنام» به چه صورت بود؟
- بازخوردهای خوبی داشت. آن روزها مثل امروز نبود، مردم سریالها را دنبال میکردند. در چند سال اخیر اینگونه نیست، ما کمی قافیه را به شبکههای ماهوارهای باختهایم. این سریال در ایام محرم پخش میشد و یادم میآید که پیرزنی دنبالم کرده بود و میگفت خجالت نمیکشی که این دختر را اذیت میکنی؟
* تا جایی که میدانم تقریبا در خیلی از کارهای قاسم جعفری حضور داشتید.
- در فیلم سینمایی «بازنده» نقش کوچکی داشتم و در «گرگ و میش» نیز بودم اما سریالهای زیادی را با ایشان کار کردم مثل «شب آفتابی»، «پول کثیف»، «کمکم کن»، «از نفس افتاده» و ... البته در سریال «از نفس افتاده» هم دستیار کارگردان بودم و هم بازیگر. بعد از اینکه بازیگر شدم، دوست داشتم کارهای زیادی یاد بگیرم. در «گرگ و میش» و سریال «از نفس افتاده» دستیار کارگردان بودم.
* کاری که خیلی روی آن حساب باز میکردید چه کاری بود؟
- سریالی که خیلی روی آن حساب باز میکردم، کار «جابر ابن حیان» بود که نقش زبیر را بازی میکردم. این سریال محدودیتهای زیادی داشت، از جمله مالی و زمانی اما مخاطب خود را جذب کرد. برای این نقش زحمت کشیدم و از منفی منفی به مثبت مثبت رسیدم. فکر میکردم که بعد از این کار اتفاقات خیلی خوبی برایم بیافتد اما متاسفانه روند آرامی را طی کردم، البته خدا را شاکر هستم، چون قرار بود آرام آرام به اینجا برسم نه اینکه بخواهم یک شبه ره صد ساله را طی کنم.
عکس خواننده تیتراژ به جای بازیگر در سردر سینماها نصب شد
* از بازی در «گرگ و میش» برای ما بگویید.
- زمانی که قرار بود در فیلم سینمایی «گرگ و میش» بازی کنم، در فیلمنامه نقش بزرگی بود و وقتی بازنویسی شد نقش کمرنگ شد، در فیلمبرداری هم نقش تحت تاثیر قرار گرفت و نقش کوچکتر و کوچکتر شد. اتفاق دیگری که برای کار افتاد این بود که عکسی که سردر سینما بود عکس خواننده کار بود نه بازیگران. اینها اتفاقاتی بود که برای من بازیگر تازهکار خوب نبود، زیرا منتظر یک کار سینمایی خوب بودم. همه این اتفاقات تجربه بود برای آنکه راهمان محکمتر شود. دیده شدن برای من مهم نیست، همیشه برای خودم کسب تجربه مهمتر بوده است و سعی میکردم درسی که دوستانم در این زمینه آموختهاند را یاد بگیرم. بزرگان سینما همیشه گفتهاند که اول راهاند و بازیگری هیچ وقت تمام شدنی نیست.
* منتظر چه اتفاقی بعد از این دو کار بودید؟
- زمانی که «گرگ و میش» و «جابر ابن حیان» را بازی کردم، فکر میکردم اتفاقات خوبی در این سینما برای من میافتد و کارها و پیشنهادات زیادی خواهم داشت. من 4 سال حتی یک پیشنهاد سینمایی هم نداشتم، تا جایی که به من «نفوذی» پیشنهاد داده شد و نقش مکمل را داشتم. بازی در این نقش برای من افتخاری بود، زیرا باعث شد در کنار آقای هاشمپور قرار بگیرم و اکثر سکانسهایم نیز در کنار ایشان بود. بعد از «نفوذی» فیلم سینمایی «گلوگاه شیطان» را بازی کردم و بعد هم در فیلم سینمایی «قلادههای طلا» ظاهر شدم.
میخواستیم ادای دین کنیم، مدیون هم شدیم
* کار در «گلوگاه شیطان» که یک فیلم دفاع مقدسی است، چگونه بود؟
- این کار مشکلات زیادی داشت، از تولید گرفته تا اکران بد، عدم تبلیغ خوب، در گروه مخاطب خاص قرار گرفتن در اکران و دیده نشدن. این کار دردناک بود برای یک گروه بازیگر که همقسم شدیم که برویم و یک کار خوب و در خور انجام بدهیم و ادای دینی داشته باشیم به آن عزیزان که من فکر میکنم با این شکلی که اکران شد مدیون هم شدیم. باید از این کاری که به قول خود دوستان نیز فاخر بود حمایت میشد اما این کار انجام نشد و لنگ خیلی چیزها هم بودیم.
با امکانات بد نمیتوان فیلم جنگی ساخت
* چه کمبودهایی در این فیلم جنگی داشتید.
- همه چیز کم بود. فکر کنید در کار فقط چند اسلحه کلاشینکف قدیمی و چند گونی شن وجود داشت که باید با اینها فیلم ساخته میشد. با این امکانات نمیشود کار کرد و پروژه فاخر ساخت، البته میشود اما خوب در نمیآید. زمانی که کار در پیشتولید است، همه میگویند کار فاخر است و پول فاخر میدهیم اما این چنین نیست و به سینمای دفاع مقدس ظلم میشود. همه سوال میکنند که چرا جوانان کار دفاع مقدس نمیکنند؟ خوب زمانی که یک جوان میخواهد فیلم دفاع مقدسی بسازد اما کسی نیست که از او حمایت کند و یا امکاناتی برای کار نیست، چطور این جوان رغبت به ساخت آثار نشان دهد؟
علیرام نورایی در نمایی از «گلوگاه شیطان»
قایق را رنگ میکنند تا صحنههای عراقیها و ایرانیها را با یک قایق بگیرند
* انجام کار دفاع مقدسی بدون امکانات چگونه است؟
- فکر کنید شما در حال بازی در فیلمی هستید که همه امکانات سر صحنه آن و
ادوات جنگی فرسوده است و کار کردن با این امکانات خطر جانی برای بازیگران و
عوامل دارد، مثلا یک جیپ وجود دارد که برای هر پلانی باید یک ساعت بایستید
تا یک نفر بیاید و آن را روشن کند و برای کار بعدی که میروید دوباره همان
جیپ را میبینید. فیلم سینمایی «گلوگاه شیطان» فیلمی بود که روی آب کار
میشد و جای این را داشت که به آن دو قایق تندرو خوب بدهند. بعد از اینکه
صحنه قایقها را گرفتیم، به من گفتند آن قایقی که رنگ میکردیم عراقی را
میگرفتیم و رنگ میکردیم ایرانیها را میگرفتیم، سوراخ بوده است و تعمیرش
کرده بودند.
واقعا نمیشود با این امکانات کار کرد، واقعا ظلم به این سینما است. درست است که شهرک سینمای دفاع مقدس با تمام توانش از پروژههایی که درون آن کار میشود حمایت میکند اما توان شهرک سینمای دفاع مقدس توان مطلوبی نیست. شهرک سینمای دفاع مقدس در حد هشت سال دفاع مقدس ما نیست، باید تجهیز شود. اگر میخواهیم این سینما حرفی داشته باشد که باید داشته باشد، باید امکانات سینمایی خوبی نیز به این سینما اختصاص دهیم. حرف من این است که آن طرف دنیا دفاع مقدس ندارند و حملات نامقدس دارند اما چنان از این حملات خود فیلمهایی میسازند و قهرمانپروریهایی میکنند که خود ما نیز که دفاع مقدس داشتیم اسم فیلمهایشان تا سالها در ذهنمان است.
علیرام نورایی در نمایی از «گلوگاه شیطان»
بازیگری که باید در فیلم غواصی کند، شنا بلد نیست
برای پریدن در آب، بازیگران با لباس غواصی همه جای دنیا باید آموزش ببینند اما بازیگران ما شنا بلد نیستند و میگویند بیایید و در این کار بازی کنید. ما در این کار جانمان را گذاشتیم. باور کنید در جایی که ما شنا کردیم، شما حاضر نیستید دستتان را در آب کنید، همه آب لجن بسته است و هرلحظه ممکن است اتفاقی برای بازیگران بیفتد. با این اتفاقات همه انگیزههایشان را از دست میدهند، تازه من فردی هستم که علاقه دارم در این ژانر کار کنم، خصوصا که من در خانواده ارتشی بزرگ شدم و جنگ را با تمام وجود حس کردم. امیدوارم با توجه به برگزاری جشنواره فیلم دفاع مقدس به این سینما و امکاناتش نیز توجه بیشتری شود.
* جشنواره فیلم دفاع مقدس چگونه بود و چه طور برگزار شد؟
- خسته نباشید میگویم به تمام کسانی که این جشنواره را برگزار کردند. فکر نمیکردم مدیریت آنقدر خوب باشد، آن هم در چنین شهری ولی همه چیز عالی بود. با خاطره خوبی از کرمان به تهران برگشتم.
علیرام نورایی در نمایی از «قلادههای طلا»
کارهای اکشن را به فیلمهای کافیشاپی ترجیح میدهم
* شما از معدود بازیگرانی هستید که به طور جدی ورزش میکنید. از ورزش پارکور برای ما بگویید و اینکه فعالیت در این رشته ورزشی چقدر در نقشهایتان تاثیرگذار است؟
- بسیار تاثیرگذار است، من خودم همیشه خواستم این ورزش را در کارهایم بگنجانم. کارهای اکشن، جنگی و این سبک کارها را دوست دارم و به نقشهایی که باید در کافی شاپی بنشینم و دیالوگهای عاشقانه بگویم ترجیح میدهم. من با ورزش «پارکور» از طریق نت آشنا شدم و با تمرین این ورزش و آشنایی با آن و با یک تیم دوستانه و قدیمی تصمیم گرفتیم که این ورزش را با آزمون و خطا کار کنیم و یک سری از تکنیکهایشان را کار کنیم و خیلی هم در این میان تلفات داشتیم. بعد از سه سال تمرین توانستیم این ورزش را در ایران به ثبت برسانیم و بعد از ثبت آن یک مسابقه در اکباتان گذاشتیم که استقبال بیش از حدی از آن شد و چون نزدیک به حوادث پس از انتخاب بود پلیس مجبور شد این برنامه را تا نیمه تعطیل کند. برای تمرین کردن نصفه شب کار میکردیم.
* آیا شده است که سر صحنه برای شما اتفاقی بیافتد؟
- سر صحنه فیلم سینمایی «قلادههای طلا» پای من آسیب دید و باید دو هفته در گچ میماند اما اگر در گچ میماند کار زیان زیادی میدید، به همین دلیل مجبور شدم دو روزه پایم را از گچ در بیاورم و بعد از آن نیز کمتر ورزشم را انجام دادم.
خیلی از بازیگران حرکات ساده ورزشی را هم نمیتوانند انجام دهند
* ورزشکار بودن برای شما یک امتیاز ویژه محسوب میشود. بسیاری از فیلمسازان برای انجام کارهای اکشن انتخابهای محدودی دارند که یکی از انتخابهایشان هم قطعا شما خواهید بود. فعالیت ورزشی یک بازیگر چقدر در سینما تاثیر دارد؟
- به طور حتم بسیار بسیار تاثیرگذار است، خیلی از بازیگران ما نمیتوانند حرکات ساده را سر صحنه بازی کنند، به دلیل اینکه ورزش نکردهاند و یا حتما باید بدلکار به جای آنان بازی کند؛ البته ما هم جاهایی که فکر میکنیم ممکن است برایمان خطرساز باشد بازی نمیکنیم و به بدلکار میسپاریم. متاسفانه به کار حرفهای نگاه نمیکنیم، هیچ کارگردانی هم از بازیگرها این موارد را نمیخواهد که به دنبالش باشند؛ مثلا من سر سریال «جابر ابن حیان» مجبور شدم برای اینکه روی زین اسب بنشینم و تاخت بروم، با هزینه خودم بروم و اسبسواری را یاد بگیرم. متاسفانه کسی چیزی از بازیگر نمیخواهد و فقط همه و همه به فکر چشم و ابرو هستند و کسی به فکر حرفهای شدن نیست. در همه جای دنیا خلاف ما رفتار میکنند اما از آنجایی که ما در همه چیز فرق داریم سینمای ما نیز فرق میکند.
علیرام نورایی در نمایی از «قلادههای طلا»
* چه شد که بازی در «قلادههای طلا» را قبول کردید؟
- من خیلی وقت بود که منتظر چنین نقشی بودم. خوشحال شدم که آقای طالبی به من اعتماد کردند و اصلیترین نقش خود را به من دادند اما نکتهای که من را اذیت میکرد این بود که هنوز هم که دو سه سالی از آن واقعه میگذرد برخی ها بر سر این ماجرا به یکدیگر بیحرمتی میکنند. وقتی فهمیدم که ابوالقاسم طالبی هم در ایجاد وحدت گام برمیدارد، کار را شروع کردیم. اگر تعصبات را کنار بگذاریم متوجه میشویم که ایشان نیز هدفشان همین است البته اگر بگذارند این اتفاق بیفتد و خوب فیلم را ببینند متوجه میشوند که این فیلم نمیخواهد گروه خاصی را بکوبد.
* خیلی از رفتارهای ناشایستی که در عالم سیاست و فضای مجازی صورت میگیرد، به هر حال به یک شکلی قابل توجیه است اما برخی رفتارها قابل توجیه نیست. اینکه بازیگری یا فیلمسازی، همکارش را برای بازی در فیلمی که مخالف نگاه او ساخته شده، سرزنش کند. من اصلا درک نمیکنم رفتار یک بازیگری را که ادعای حرفهای بودن میکند ولی در عمل اصلا نگاه حرفهای و صنفی به سینما ندارد و برایش سخت است ببیند بازیگری با نگاه حرفهای، تشخیص داده در فلان فیلم بازی کند.
- تحلیل شما درست است. اگر این سینما آنقدر غیر حرفهای شود که شرایط را به قدری برای من دشوار کند که من مجبور شوم از این سینما بروم، مطمئن باشید من یک لحظه هم در این سینما باقی نخواهم بود و به سرعت به سمت یک شغل آبرومند خواهم رفت. این نگاه یک نگاه فاشیستی است که اگر یک بازیگری در یک کار بازی کرده، باید کنار برود. من ترجیح میدهم این سینمای زیبا را ببوسم و به کنار بروم. اگر ادعای آزادی بیان هست چرا باید فلان بازیگر را به جایی برسانیم که بیاید و از بازیای که در فیلمی کرده است، عذرخواهی کند و یا به آن کار ندهیم و بخواهیم او را از سینما به بیرون بیندازیم. کسی نمیتواند یک بازیگر را برای آنکه در فیلمی بازی کرده است محکوم کند، این نگاه حرفهای نیست.
آرزوی قلبی من این است که کمی با یکدیگر مهربان باشیم، کمی بزرگتر فکر کنیم و ایران و ملت را ببینیم و دست به دست هم بدهیم. حالا که علیه ما ایستاده اند، در کنار یکدیگر به فکر خدمت به کشورمان باشیم و این سلایق مختلف را کنار بگذاریم و به عنوان ایرانی کنار هم باشیم نه مقابل همدیگر.