"براى امريكا مهم است كه ايران اسلامى كه از روز اوّل به دلايل روشنى در مقابل امريكا ايستاد و تسليم امريكا نشد و گفت كه با امريكا مذاكره نمى‌كنم، حالا بگويد كه بسيار خوب، چَشم، ما هم مذاكره مى‌كنيم! مى‌گويند بفرما، ابرقدرتى كامل شد! اين منطقه‌اى هم كه زير بار نمى‌رفت، زير بار آمد؛ اين‌جا هم عتبه را بوسيدند! بنابراين، صِرف مذاكره برايشان خيلى مهّم است."

گروه سیاسی مشرق ــ رئیس جمهور محمود احمدی نژاد طی هفته‌ای که گذشت در آمریکا حضور داشت.
او در لابه‌لای برخی از مصاحبه‌های خود با رسانه‌های آمریکایی از "گفت‌وگوی ایران و آمریکا" سخن گفت.
احمدی نژاد در مقاطعی نیز کلمه "مستقیم" را به این عبارت افزود تا بحث مذاکره ایران و آمریکا داغ‌تر شود.
پیش از او نیز، این، آیت‌الله هاشمی بهرمانی(رفسنجانی) بود که درباره مذاکره ایران با آمریکا سخن گفته بود. او حتی گوی سبقت را نیز به نوعی از احمدی نژاد ربوده و در این رابطه گفته بود:‌ آمریکا قدرت برتر دنیا است. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم، چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟"
آیت‌الله هاشمی مدتی بعد نیز در همین رابطه صحبت‌هایی را مطرح کرد مبنی بر اینکه در دوره‌های قبل، تلاش‌هایی را برای مذاکره با آمریکا انجام داده اما نتوانسته است.

آنچه که در ادامه می‌خوانید جستاری است در بیانات امام راحل و مقام معظم رهبری پیرامون بحث "مذاکره با آمریکا" که با توجه با طرح دوباره این مسئله، انتشار می‌یابد.
***

ــ آقای کارتر تفضُّل فرمودند که دو نفر بفرستند با ما صحبت بکنند. ما چه صحبتی با شما بکنیم؟ صحبت با شما کی بکند؟ جواب این زنهایی که بچه‏هاشان را از دست دادند، پدرهایی که جوانهاشان را از دست دادند، آنهایی که در این طول زمان از امریکا ضربه خوردند، ممالکی که ضربه خوردند این قدر، ما جواب اینها را چه بدهیم؟ ما جواب این مملکتهای کثیری که با امر امریکا، با توطئۀ امریکا، آنها را به نابودی کشیدند، وجداناً جواب آنها را چه بدهیم؟ بنشینیم با کی صحبت کنیم؟ رد کردم این را که نه. نه ما یک همچو حقی داریم، نه دیگران یک همچو حقی دارند. ما تابع ملت هستیم، ما خدمتگزار ملت هستیم، ما باید روی مسیر ملت سیر بکنیم. ما هیچ خوفی از این نداریم که بربخورد به آقای کارتر یا امثال او و توطئه زیادتر بکند. یک کسی، یک کشوری که برای خدا قیام کرده است، فریادش اللّه‏ اکبر بوده، او را از چه می‏ترسانند اینها؟ یک کشوری است که جوانها در میدان رفتند و با تانکها مقابله کردند. نه جوانها، بچه‏ها. یکی از دوستان می‏گفت که من خودم شاهد بودم که یک موتورسواری، بچه ده، دوازده ساله‏ای حمله کرد به تانک و رفت زیر تانک. یک همچو مملکتی را نمی‏توانند اینها خوف در آن ایجاد کنند. کی را می‏ترسانند؟
بیانات امام خمینی(ره) در جمع کارکنان شهرداری اهواز ــ سال 1358

***
بیانات مقام معظم رهبری

ــ هنوز كه هنوز است، آمريكاييها تلاششان اين است كه همان رشته باريكى را كه با حادثه تسخير لانه جاسوسى قطع شد، دوباره برقرار كنند. هنوز آن تلاش را مى‌كنند. چرا؟ براى اين‌كه از همان رشته باريك، طرف قدرتمند براى تحميل خواستهاى خود با طرف ضعيف استفاده مى‌كند. اظهارات امريكاييها را ببينيد! امروز و ديروز، رئيس جمهور دمكرات و رئيس جمهور آن طرفى(4) و رجال گوناگون امريكا، همه اين حرف را مى‌زنند كه عرض مى‌كنم. هيچ كدام نمى‌گويند: «ما مى‌خواهيم با ايران رابطه برقرار كنيم.» نه! صحبت رابطه كه مى‌شود، بنا مى‌كنند شرط و شروط گذاشتن؛ كه اگر چنين بشود، اگر چنان بشود! بنده يك وقت گفتم كه بين حرف ما و حرف امريكاييها، از زمين تا آسمان فاصله است. ما مى‌گوييم: «شكل اينها را نمى‌خواهيم ببينيم. رابطه با اينها را - تا آخر نمى‌خواهيم داشته باشيم.» آنها مى‌گويند: «اگر مى‌خواهيد با ما رابطه داشته باشيد، بايد اين كار را بكنيد؛ آن كار را بكنيد!» اصلاً چه نسبتى بين اين دو حرف است؟! گويا با كشورى صحبت مى‌كنند كه آن كشور ده تا واسطه جلو انداخته است كه «با شما مى‌خواهيم رابطه داشته باشيم.» شرط مى‌گذارند! چه شرطى، آقا؟ ما شرط داريم براى رابطه با كشورى كه آن همه فجايع پشت سر و در تاريخ آن وجود دارد. شرط ما، توبه آن كشوراست. شرط ما، قطع آن همه فاجعه آفرينى براى دنياست. حال شما مى‌آييد براى ما شرط مى‌گذاريد؟! رابطه را مشروط مى‌كنند، اما مذاكره را غير مشروط! درست توجّه كنيد!

بنده دلم مى‌خواهد اين جوانان ما شما دانشجويان؛ چه دختر، چه پسر و حتّى دانش‌آموزان مدارس - روى اين ريزترين پديده‌هاى سياسى دنيا فكر كنيد و تحليل بدهيد. گيرم كه تحليلى هم بدهيد كه خلاف واقع باشد؛ باشد! خدا لعنت كند آن دستهايى را كه تلاش كرده‌اند و مى‌كنند كه قشر جوان و دانشگاه ما را غير سياسى كنند. كشورى كه جوانانش سياسى نباشند، اصلاً توى باغ مسائل سياسى نيستند، مسائل سياسى دنيا را نمى‌فهمند، جريانهاى سياسى دنيا را نمى‌فهمند و تحليل درست ندارند. مگر چنين كشورى مى‌تواند بر دوش مردم، حكومت و حركت و مبارزه و جهاد كند؟! بله؛ اگر حكومت استبدادى باشد، مى‌شود. حكومتهاى مستبد دنيا، صرفه‌شان به اين است كه مردم سياسى نباشند؛ مردم درك و تحليل و شعور سياسى نداشته باشند. اما حكومتى كه مى‌خواهد به دست مردم كارهاى بزرگ را انجام دهد؛ نظام را مى‌خواهد با قدرت بى‌پايان مردم به سر منزل مقصود برساند و مردم را همه چيز نظام مى‌داند، مگر مردمش - بخصوص جوانان، و بالاخص جوانانِ دانشجويش - مى‌توانند غير سياسى باشند؟! مگر مى‌شود؟! عالِمترين عالِمها و دانشمندترين دانشمندها را هم، اگر مغز و فهم سياسى نداشته باشند، دشمن با يك آبنبات تُرش مى‌تواند به آن طرف ببرد؛ مجذوب خودش كند، و در جهت اهداف خودش قرار دهد! اين نكات ريز را، بايد جوانان ما درك كنند.

*می‌خواهند در نظرات امام(ره) هم تصرف کنند

آمريكا مى‌گويد: «بياييد مذاكره كنيم.» نمى‌گويد: «بياييد رابطه برقرار كنيم.» مذاكره يعنى چه؟ يعنى آن پيوندى را كه جمهورى اسلامى قطع كرد و بريد و همان موجب شد كه تمام عواطف صادقانه ملتهاى دنيا به اين نظام جلب شود، اين را دو مرتبه برقرار كند. يعنى در درجه اوّل، يك ضربه نمايان به جمهورى اسلامى بزنند؛ و از آن‌جا كه تبليغات هم در دست آنهاست، در دنيا منعكس كنند كه «جمهورى اسلامى، از حرفهايش برگشت!» به چه دليل؟ به اين دليل كه نشسته است و با امريكا مذاكره مى‌كند. آن‌وقت، يك يأس عمومى در تمام ملتها - در آسيا و درآفريقا و در كشورهاى گوناگون و در خود اروپا و در خود امريكا به‌وجود آيد. ملتهايى كه اميد پيدا كرده‌اند - مسلمانان و حتى بعضى غيرمسلمانان - نااميد شوند؛ و آن چهره با صلابت امام بزرگوارمان، كه روى جمهورى اسلامى را پوشانده و آنها را وادار به حركت مى‌كرده است، مخدوش گردد؛ و بگويند: «نه آقا! جمهورى اسلامى هم توبه كرد!» يا بگويند: «چون امام رفت، جمهورى اسلامى ايران توبه كرد!» اگر يادتان باشد، بعد از رحلت امام، يكى از شاه‌بيتهاى تبليغاتى دشمن، همين بود كه «امام رفت؛ و اينها ديگر راه امام را رها كردند.» براى اين‌كه همان احساس را درون ملتها به وجود آورند؛ يا اين را بگويند، يا بالاتر از اين را. بگويند: «امام كى گفته بود ما با امريكا مذاكره نكنيم؟! كى امام چنين حرفى زده بود؟! امام همان چند روز زمان خودش را گفته بود! همان چند وقت را گفته بود! امام كى ما را نهى كرده است؟» يعنى حتّى تصرف كنند در نظرات امام تصرّف كنند كه در ميانِ صدها سخنرانى و بيان قاطع و صريح، اين طور اظهار شده است.

اولين ضربه‌اى كه با اين كار مى‌خواستند بزنند، اين بود كه جمهورى اسلامى را از آبروى خودش؛ از آن حيثيّت و صلابت و قدرت و قامت استوارى كه در چهره‌ها و خاطره‌هاى ملتهاى مسلمان در دنيا پيدا كرده است، ساقط كنند. ملت ايران مگر ملت كوچكى است؟ ملت ايران، فلان ملتِ از زير بوته درآمده اروپايى يا آفريقايى كه نيست! ملت كهنِ ريشه‌دارى است كه هزاران سال سابقه دارد. هزار و سيصد، چهارصد سال، بعد از اسلام، هميشه در اوج ملتهاى مسلمان قرار داشته است. آن وقت اين ملت، آن هم با اين انقلاب، آن هم با آن حرفها، همه چيز را گذاشت كنار و توبه كرد؟! آمد شروع كرد با امريكا مذاكره كردن؟! به صِرف اين‌كه جمهورى اسلامى بگويد «بله؛ ما مذاكره را قبول داريم.» يا اين را بفهماند، يا طورى مشى كند كه معلوم شود حرفى ندارد كه با آمريكا مذاكره كند، اين، اوّلين ضربه است. و بعد، تازه شروع تحميلهاست.

شما وقتى با كسى قهريد، وقتى با كسى حرف نمى‌زنيد، رودربايستى با هم نداريد. در مقابلِ هم، هيچ حالت توقّعى وجود ندارد. اما وقتى با كسى مذاكره شروع شد؛ پشت ميز نشستيد؛ يك قهوه با هم خورديد؛ يك گپ دوستانه هم در كنارش با هم زديد؛ در فلان محفل بين‌المللى نشستيد و با همديگر يك خرده درددل كرديد؛ بعد رودربايستى به‌وجود مى‌آيد. آن‌وقت، اوّلِ شروعِ تحميلات است. بدبختيهاى انقلابهاى دنيا و تسلّط و نفوذ آمريكا - همان‌طور كه عرض كردم - از همين جا شروع شد. مثل كشورهايى كه بنده نمى‌خواهم اسم آنها را بياورم. امروز هم آن كشورهاى بيچاره، غالباً چهره‌هاى بسيار بدى دارند. اين است كه روى مذاكره فشار مى‌آورند. اصرار مى‌كنند كه «ايران چرا نمى‌آيد با ما مذاكره كند؟» عدّه‌اى هم كه آدمهايى ساده‌لوحند، يا نمى‌دانم، مرعوبند، يا بى‌اطّلاعند، يا غير سياسى‌اند، در داخل خودمان اين حرفها را تكرار مى‌كنند. من نمى‌دانم مى‌فهمند چه دارند مى‌گويند؟!

بنده البته معتقدم: اين حرفهايى كه گاهى زده مى‌شود، از طرف بعضى مسؤولين درجه دو و سه نظام جمهورى اسلامى است. بحمداللَّه، دولت و رئيس جمهور و وزرا، به فضل پروردگار، در آن قدرتِ روحى و معنوى واقعى و صحيح قرار دارند و براى خدا ايستاده‌اند. اما بعضى از اين درجه دوميها و سوميها، كه غالباً آدمهاى غيرمسؤولند، گاهى زمزمه مى‌كنند: «چرا اينها با آمريكا مذاكره نمى‌كنند؟ چرا نمى‌گويند؟ چرا نمى‌روند حرف بزنند؟ حرف زدن چه ضررى دارد؟!» خيال مى‌كنند حرف زدن دو نفر آدمِ معمولى است كه گوشه‌اى بنشينند و صحبت كنند. نمى‌فهمند اين مذاكره‌اى كه دشمن اين قدر روى آن اصرار مى‌كند، چه خطرات بزرگى براى جمهورى اسلامى دارد؛ كه من شمّه‌اى از آنها را عرض كردم.

بنده معتقدم كه تكرار اين حرفها از طرف آنها هم، كار بدى است. من اين را عرض مى‌كنم. اين نظر بنده است. بنده معتقدم: براى رايج كردن يك گناه در عمل، يكى از راههايش اين است كه آن گناه را در زبانها رايج كنند. آن قدر بگويند كه قبحش از بين برود! شما قضيه فلسطين و سرنوشت شومى را كه بعضى از فلسطينيها براى خودشان و ملت فلسطين قبول كردند، ببينيد! امروز اين تجربه بسيار عظيم و عبرت بزرگى است. از بس مدام در گوشه و كنار، كسى چيزى گفت و ديگران به او تشر نزدند! هى گفتند: «چه مانع دارد كه ما با اسرائيل صحبت كنيم؟!» ديگر نگفتند: «دشمنِ غاصب!» نگفتند: «اين دشمنِ غاصب است. اين در خانه فلسطينها نشسته است. چه مذاكره‌اى؟! مذاكره با او اين است كه بگويند فلان فلان شده، از خانه ما برو بيرون!» مذاكره با غاصب، اين است. مذاكره با ظالم اين است كه بگويند: «فلان فلان شده، چرا اين قدر ظلم مى‌كنى؟!» مذاكره، يعنى اين. واِلّا، مذاكره دوستانه، كه بروند و بگويند و بخندند و او چيزى بگويد و اين چيزى بگويد و بعد چانه بزنند، و اين‌كه گفته شود «ديگر با غاصب اين حرفها را نداريم»، چه معنى دارد؟! هيچ كس هم به آن كسانى كه هى اسم مذاكره با اسرائيل را آوردند و آوردند و آوردند، تشر نزدند، تا عيب و قبحش در نظرها از بين رفت و آخرش به اين روز تلخ و سياه رسيد. نكند كسانى كه هى اسم مذاكره را اين‌جا و آن‌جا و در داخل ملت ايران مى‌آورند، قصدشان اينها باشد! ملت ايران، ملتى است كه احتياج به مذاكره ومراوده و ارتباط با دشمن مستكبر ندارد. مگر شما ضعيفيد؟! مگر ملت ايران ملت كوچكى است؟! مگر ملت ايران، قدرت دفاع از خود را ندارد؟! ما چه احتياج داريم به اين‌كه به درِ خانه مستكبرين، مستبدين و ديكتاتورهاى بين‌المللى برويم؟! من سال گذشته گفتم: اين آقايانى كه اسم دمكراسى را مى‌آورند و پرچم دمكراسى را - به اصطلاح و به ظاهر - براى ملتهاى خودشان بلند كرده‌اند، همان هم دروغ است و دمكراسىِ واقعى در اين‌گونه كشورها نيست. همانها در سطح بين‌المللى، يك ديكتاتورى عظيم و خونين به راه مى‌اندازند. هر جا دلشان مى‌خواهد وارد مى‌شوند، هر جا دلشان مى‌خواهد تفحّص مى‌كنند، و متأسفانه دستگاهى هم آن‌جا درست شده است به عنوان ابزارى در در دستِ اينها. يعنى سازمان ملل و شوراى امنيت! چه لزومى دارد ما سراغ ديكتاتورها برويم؛ در مقابل آنها تعظيم كنيم و بگوييم: «بفرماييد با ما مذاكره كنيد؟!» نه آقا! اين ديكتاتور، همان ديكتاتورى است كه اين ملت، آن‌وقت كه هيچ چيز نداشت، با مشت خالى و با شعار او را از خانه خود بيرون كرد. اين، همان ديكتاتور است.
بیانات رهبر فرزانه انقلاب در دیدار با جمعی از دانشجویان و دانش آموزان ـ 1372
***



ــ من اوّلاً براى شما برادران و خواهران عزيز بيان كنم كه اهداف جنجال تبليغاتى امريكاييها - عمدتاً - و مخالفان ما در دنيا چيست. اين‌كه دائماً مى‌گويند ايران مى‌خواهد با امريكا مذاكره كند؛ ايران مى‌خواهد بتدريج رابطه با امريكا برقرار كند، هدفشان از اين حرفها چيست؟ چه مى‌خواهند؟ مخالفان ما به دنبال چه چيزى هستند؟ آنچه مسلّم است، دنبال خير جمهورى اسلامى و خير ملت ايران نيستند؛ اين‌كه واضح است. تا به حال در طول اين نوزده سالى كه از انقلاب مى‌گذرد، هم حكومت امريكا، هم مطبوعات امريكا و هم رسانه‌ها و تلويزيونها و راديوهاى امريكا، تا آن‌جايى كه توانستند، به ملت ايران ضربه زدند، خنجر از پشت زدند، اهانت رواداشتند، خيانت كردند و دروغ پرداختند. در هشت سال جنگى كه ما داشتيم و در قضاياى اقتصادى، يك‌جا اينها به نفع ما كار نكردند؛ حال هم از همان قبيل است.
... هدف اينها چيست؟ هدف حكومت امريكا و دستگاه امپراتورى خبرى امريكايى از اين حرفها چيست كه مرتّب مى‌گويند: ايران مى‌خواهد مذاكره كند؟

هدف، چند چيز است: يكى اين‌كه اينها مى‌خواهند آن چيزى را كه تا امروز وسيله وحدت ملت ايران بوده است، به وسيله اختلاف ملت ايران تبديل كنند. تا به حال آحاد ملت ايران به خاطر اين‌كه مى‌دانستند دولت امريكا دشمن آنهاست، در مقابل دشمنى امريكا، اگر يك وقت اختلافات جزئى هم داشتند، كنار مى‌گذاشتند و متّحد مى‌شدند. مقابله با امريكا، يكى از وسايل وحدت اين ملت بوده است. اينها مى‌خواهند با اين جنجالها، همين وسيله وحدت را، به وسيله اختلاف تبديل كنند. اين عليه آن، آن عليه اين. اين بگويد مذاكره، آن بگويد مذاكره چه فايده‌اى دارد؛ آن يكى بگويد چه ضررى دارد؟ يك عدّه از اين طرف بحث كنند، يك عدّه از آن طرف بحث كنند! واينها هم اين وحدت عظيم ملى را كه ملت ايران در مقابله با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ايران تبديل كنند.

*می‌خواهند قبح مذاکره را از بین ببرند
 
هدف دوم اين است كه مى‌خواهند با تكرار اين قضيه - مذاكره و رابطه با امريكا - قضيه‌اى را كه در چشم ملت ايران، به دلايلى منطقى، يكى از زشت‌ترين چيزهاست، قبحش را از بين ببرند. تا حدّى كه در نماز جمعه مى‌شود حرف زد، خواهم گفت كه دلايل منطقى آن چيست. مى‌خواهند قبح اين را از بين ببرند؛ مثل كارى كه سرِ قضيه اسرائيل با اعراب كردند.
 
يك روز بود كه دولتهاى عرب، صحبت كردن با اسرائيل، رابطه با اسرائيل و حتّى آوردن اسم اسرائيل را يكى از كارهاى بسيار زشت مى‌دانستند. اينها با مطرح كردن و پيش كشيدن اين قضيه، آنها را يكى يكى از صفوف ملت عرب خارج كردند و بار را به گردن او انداختند. بتدريج كارى كردند كه قبح اين قضيه ريخت؛ حتّى دولتهايى كه در مرزهاى اسرائيل نيستند و هيچ خطر و ضررى هم از اسرائيل نمى‌بينند، در خانه خودشان نشسته‌اند و صحبت از مذاكره با اسرائيل مى‌كنند! واقعاً چه لزومى دارد؟ اما مى‌كنند؛ چون قبحش ريخته است.
 
ملت ايران به دلايل كاملاً محكم و با استدلال منطقى، دولت امريكا را دشمن خود مى‌داند؛ كه من بعداً اشاره خواهم كرد. همه ملتهاى دنيا هم اين را از ملت ايران شناخته‌اند و با چشم تعظيم و تجليل به اين نگاه مى‌كنند. بتدريج مى‌خواهند قبح اين را از بين ببرند و يك كار عادّى و معمولى بكنند.
 
هدف سوم اين است كه اصل مذاكره با ايران، براى امريكا به عنوان ابرقدرت، بسيار مهم است. ممكن است بعضى تعجّب كنند و بگويند مگر ايران چيست كه براى امريكاى ابرقدرت، مهم است كه با ايران پشت ميز مذاكره بنشينند؟! بله، بسيار مهّم است. اتّفاقاً چون ابرقدرت است، برايش خيلى مهّم است. ابرقدرت، يعنى آن قدرتى كه از همه قدرتهاى سياسى دنيا بالاتر است و مى‌تواند اراده خود را بر آنها تحميل كند.
 
يك روز دو ابرقدرت در دنيا بودند - امريكا و شوروى - و هر كدام منطقه نفوذى داشتند؛ هر كار هم مى‌خواستند، مى‌توانستند بكنند. حتّى امريكا در مقابل آن دشمن، موشكهاى امريكايى - كروز و غيره - را در كشورهاى اروپايى مستقر كرده بود؛ بيچاره اروپاييها هم چاره‌اى نداشتند، حرفى هم نمى‌زدند؛ چون به عنوان دفاع در مقابل شوروى سابق بود. شوروى هم در منطقه نفوذ خودش، اين كارها را مى‌كرد. امروز كه شوروى از بين رفته است؛ امريكا مدّعى است و به شدّت در پى اين است كه نظام يك قطبى در دنيا به وجود آيد؛ يك ابرقدرت در رأس امپراتورى بزرگى كه اسمش دنياست!
 
اين مطلبى كه عرض مى‌كنم، حرفى است كه صاحب‌نظران سياسى امريكا از گفتن آن ابايى ندارند. در مطبوعات امريكايى، مقالات سياسى فكرى با همين مضمون چاپ مى‌شود. در همين حدود يك ماه پيش، در يكى از مطبوعات امريكايى ديدم كه يك نويسنده معروف سياسى‌نويس امريكايى به دنيا خطاب مى‌كرد كه «چه عيبى دارد كه در رأس يك امپراتورى واحد جهانى، امريكا قرار داشته باشد؟! امريكا امروز چنين و چنان است!» آنها اصلاً ادّعايشان اين است؛ دنبال اين هستند.
 
حال ابرقدرتى با اين همه ادّعا، با اين همه باد و بروت جهانى و سياسى، يك جا هست كه برايش ارزش و اعتبار و احترامى قائل نمى‌شوند؛ آن يك جا كجاست؟ جمهورى اسلامى ايران. جمهورى اسلامى و ملت ايران، هيبت‌شكن ابرقدرت امريكا در دنيا شدند. من بارها عرض كرده‌ام كه عمده قدرت ابرقدرتها، متّكى به هيبتشان است؛ هيبت آنهاست كه مى‌تواند كار كند. اينها همه‌جا كه وارد ميدان نمى‌شوند، تير و تفنگ كه به كار نمى‌برند؛ تشر و هيبتشان است كه رؤساى دولتها و رؤساى احزاب سياسى دنيا را وادار مى‌كند كه دست و پايشان در مقابل اينها بلرزد و كوتاه بيايند.
 
براى امريكا مهم است كه ايران اسلامى كه از روز اوّل به دلايل روشنى در مقابل امريكا ايستاد و تسليم امريكا نشد و گفت كه با امريكا مذاكره نمى‌كنم، حالا بگويد كه بسيار خوب، چَشم، ما هم مذاكره مى‌كنيم! مى‌گويند بفرما، ابرقدرتى كامل شد! اين منطقه‌اى هم كه زير بار نمى‌رفت، زير بار آمد؛ اين‌جا هم عتبه را بوسيدند! بنابراين، صِرف مذاكره برايشان خيلى مهّم است.
 
البته در مورد رابطه، اين‌طور نيست؛ بعد خواهم گفت. امريكاييها نسبت به رابطه، طور ديگرى فكر مى‌كنند. آن چه‌كه براى آنها خيلى مهّم است، مذاكره است. مى‌خواهند ايران پشت ميز مذاكره بنشيند؛ بعد كه مذاكره شروع شد، آن‌وقت سرِ رابطه داستانها و حكايتها دارند.
 
نكته دوم براى اين‌كه مذاكره با ايران براى امريكا اهميت دارد، اين است كه حركت جمهورى اسلامى و ملت ايران موجب شد كه احساسات اسلامى در هر گوشه دنيا بيدار شود؛ در آسيا، در آفريقا و حتّى در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامى خودشان را سرِ دست گيرند و مبارزه‌اى را به نحوى شروع كنند. بعضى از اين مبارزات، مبارزات سياسى با دولتهاست. بعضى از اين مبارزات، مبارزات اصلاحى است؛ بالاخره مشغول مبارزه هستند. همه اينها، از اين قلّه جمهورى اسلامى و امام و اين ملت، سرازير شده‌اند.
 
من كسانى را در دنياى اسلام مى‌شناسم و اطّلاع دارم كه مذهب اهل‌بيت را بدون هيچ‌گونه تبليغى، فقط براى خاطر قضاياى جنگ قبول كردند. همين كه شما جوانان، شما جانبازان، شما ايثارگران به ميدان جنگ مى‌رفتيد و اين خبرها در دنيا به همين شكل منتشر مى‌شد؛ همين‌كه مادران آن‌طور شجاعانه مى‌ايستادند و آن شجاعتها را به خرج مى‌دادند، عدّه‌اى را در دنيا مسلمان كرد، عدّه‌اى از مسلمانان را شيعه كرد، عدّه بيشترى را عاشق انقلاب و عاشق امام و ملت ايران كرد و احساسات اسلامى بروز كرد. در حقيقت، قطب همه اينها، ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى است.

*اگر ایران با آمریکا پشت میز مذاکره بنشیند، آمریکایی‌ها خیالشان راحت می‌شود
 
اگر جمهورى اسلامى با امريكا پشت ميز مذاكره بنشيند، امريكاييها خيالشان از اين جهت راحت مى‌شود؛ به هرجايى در دنيا مى‌گويند: شما براى چه تلاش مى‌كنيد؟ شما كه مثل ايران نخواهيد شد، به پاى ايران كه نخواهيد رسيد! هر چه بشويد، يك ملت و يك نظام و آن شكوه و شجاعت را كه پيدا نخواهيد كرد؛ آنها هم بالاخره مجبور شدند و اين‌جا پاى ميز مذاكره آمدند؛ شما ديگر چه مى‌گوييد؟! يعنى با تسليم ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى ايران به نشستن پاى ميز مذاكره با امريكا، خيال امريكا از بسيارى از اين مبارزات دنياى اسلام آسوده خواهد شد.
 
درست توجّه كنيد! هر كدام از اينها، بحثهاى طولانى و مفصّلى دارد كه جايش در مجالس ويژه اين حرفهاست. من مايلم كه در نماز جمعه، فقط رؤوس مطالب را عرض كنم. مذاكره براى اينها مهّم است. ببينيد؛ بسيارى از كشورها هستند كه دولتهايشان از دوستان دولت امريكا محسوب مى‌شوند؛ يعنى تحت نفوذ و تسليم دولت امريكا قرار دارند، مواضع سياسيشان تابع دولت امريكاست و كلاًّ تابع امريكا هستند؛ با فلان‌جا قطع رابطه كنيد، فلان‌جا را معامله كنيد، فلان‌جا را معامله نكنيد، نفت را اين‌گونه كنيد، مس را آن‌طور كنيد. اين دولتهايى كه تسليم امريكا هستند، بتدريج اين فكر برايشان به وجود مى‌آيد كه دولتى به نام جمهورى اسلامى ايران هست كه به امريكا هيچ اعتنايى نمى‌كند؛ امريكا هم نسبت به آن دولت نمى‌تواند هيچ آسيب جدّى بزند. پس، علّت اين‌كه ما از امريكا اين‌قدر مى‌ترسيم، چيست؟
 
اين سؤال امروز در ذهن بسيارى از مسؤولان كشورهاى اسلامى و غير اسلامىِ به اصطلاح خودشان جهان سومى وجود دارد و براى دستگاه امريكا موجب زحمت جدّى شده است؛ خارج شدن از حالت تبعيت و تسليم، به خاطر وجود جمهورى اسلامى، كه جمهورى اسلامى هست، هيچ اعتنايى هم به امريكا نمى‌كند و امريكا نمى‌تواند هيچ كار مهمّى با آن انجام دهد. چرا؛ گاهى اوقات هارت و هورت مى‌كنند؛ مثلاً قانون «داماتو»يى مى‌گذرانند، قانون هم بعد از چند ماه به خودى خود منسوخ مى‌شود؛ كار اساسى نمى‌توانند بكنند. پس، چرا ما خودمان را بيخودى معطّل كرديم و اسير امريكا شديم؟
 
براى امريكا خيلى خطرناك است كه اين فكر در دوستان و در تبعه دولتهاى تابع و پيرو او رسوخ پيدا كند. امريكا در پى يك جواب است؛ بايد كارى كند كه به آنها اين‌طور تفهيم شود كه: «ديديد، اين محاصره اقتصادى و همين فشارهايى كه ما عليه جمهورى اسلامى به خرج داديم، بالأخره جمهورى اسلامى را هم خسته كرد و مجبور نمود كه او هم بيايد و زانو بزند و از آن پايگاه و از آن گردن برافراشته‌اى كه داشت، بناچار پايين آيد!». اين را به دولتهايى كه پيرو و تابعش هستند، تفهيم كند كه: «نخير؛ اين‌طور هم نيست كه شما خيال كنيد كسى كه با ما نباشد، مى‌تواند از آسيب در امان بماند. جمهورى اسلامى هم بالاخره مجبور شد بيايد»!
 
يك نكته ديگر هم هست كه موجب مى‌شود حقيقتاً مذاكره براى امريكاييها به عنوان يك ابرقدرت مهم باشد و آن، اين است كه در مصاف دو قطب مبارز كه الان نوزده سال يا بيست سال است كه در صحنه سياسى عالم، مبارزه مى‌كنند - قطب استكبار از يك طرف، و قطب اسلام از طرف ديگر؛ قطب استكبار به رهبرى امريكا، و قطب اسلام به محوريّت نظام جمهورى اسلامى كه تا به حال هم گسترش و پيشرفت، متعلّق به قطب اسلام بوده است - شما هرچه صحنه دنيا را نگاه مى‌كنيد، مى‌بينيد كشورهايى كه بوى حركت و نهضت اسلامى در آنها استشمام نمى‌شد، وضعى برايشان به وجود آمد كه حكومتهاى اسلامى - لااقل به تناسب آن كشورها - در آنها به وجود آيد! در تركيه به صورتى، در الجزاير به نحوى و در جاهاى ديگر نيز همين‌طور. البته با همه اينها هم برخورد كردند؛ اما با احساسات مردم كه نمى‌توانند برخورد كنند؛ نمى‌توانند با احساسات مردم آن‌طور برخورد كنند كه مثلاً با حكومت «رفاه» در تركيه يا با بعضى از حكومتهاى ديگر برخورد كردند. احساسات مردم به حال خود باقى است.
 
تا به حال در برخورد اين دو قطب مبارز با يكديگر - كه قطب، استكبار از يك طرف و قطب اسلام از طرف ديگر است - پيشرفت و مبارزه و پيروزى، متعلّق به قطب اسلام بوده است. قطب اسلام هميشه پيش رفته است؛ اما قطب استكبار پيشرفتى نداشته است. اينها مى‌خواهند با شايعه مذاكره جمهورى اسلامى - كه بگويند جمهورى اسلامى تسليم شد؛ طرف ما آمد و مجبور شد كنار بيايد و با ما مذاكره كند - اين‌طور وانمود كنند كه در اين مصاف، بالاخره قطب اسلامى شكست خورد و مجبور به عقب‌نشينى شد و قطب استكبار در اين مصاف پيروز گرديد.
 
مى‌خواهند اين را تفهيم كنند كه دشمن پيروز شده و اسلام مجبور به عقب‌نشينى شده است. مى‌خواهند بگويند كه اسلام انقلابى از حرفهايش گذشت و برگشت. مى‌خواهند بگويند همه اين حرفها در طول اين نوزده سال - ده سال اول كه امام گفته بود، و نه سال بعد از امام، مسؤولان و ملت همه بر زبان آوردند - به گوشه‌اى گذاشته شد، به دست فراموشى سپرده شد و همه اين حرفها تخطئه گرديد؛ چون امام بارها فرموده بودند كه ما با دشمن كنار نمى‌آييم و تسليم دشمن نمى‌شويم. اين شايعات براى اين هدف است كه آن گذشته را تخطئه كند. بالاخره امريكا از اين‌كه شايع شود جمهورى اسلامى تسليم شده است تا با امريكا مذاكره كند و پشت ميز مذاكره بنشيند - يعنى از حرفها و ادّعاهاى خود نسبت به استكبار دست بردارد - بيشترين استفاده را مى‌كند. اين جنجال تبليغاتى براى اين است. لذا با اين‌كه رئيس جمهور محترم در مصاحبه‌اش گفت كه ما مذاكره نمى‌كنيم؛ گفت كه ما احتياجى به مذاكره نداريم، آنها گفتند بله، اين مقدّمه مذاكره است؛ مى‌خواهند مذاكره كنند! هر كسى چيزى گفت؛ جنجالى در دنيا درست كردند. پس، انگيزه‌هاى امريكا و دستگاههاى خبرى امريكا از اين جنجال اين است.
 
حال موضع ما چيست؟ البته موضع ما بارها گفته شده است؛ چيزى نيست كه حالا من بخواهم آن را بيان كنم. امام بارها فرمودند، بعد از امام هم ما، مسؤولان سياست خارجى و كسانى كه در اين زمينه‌ها حرف مى‌زدند و اقدام مى‌كردند، حرفها را گفته‌اند. حرفها همان حرفهاست؛ حرفهاى محكمى است؛ حرفهايى نيست كه بشود امروز گفت و فردا از آنها برگشت؛ درعين‌حال من به طور مختصر عرض مى‌كنم.
 
موضع انقلاب و موضع نظام جمهورى اسلامى اين است كه اوّلاً هر تصميمى كه ما براى انقلاب و به عنوان مواضع اصولى انقلاب بگيريم، بايد تابع استدلال باشد. ما اهل منطقيم. ما حكومتمان هم حكومت استدلال است، قوانينمان هم قوانين مستدل است، معارفمان هم معارف استدلالى است، مواضع سياسى ما هم مواضع استدلالى است. ممكن است يك وقت كسى نسبت به اين مواضع شعار بدهد - خيلى خوب؛ مانعى ندارد - اما پشت سرِ اين شعار، استدلال و برهان و منطق وجود دارد. اساس اين منطق هم يكى نفع ملت ايران و مصالح كشور است، يكى هم اصول و عقايد و باورهايى است كه ملت ايران در راه اين باورها مبارزه و مجاهدت كرده، شهيد و جانباز داده، ايستادگى كرده است و مردم دنيا را متوجّه خودش كرده است. مواضع ما تابع اين چيزهاست. حال من در سه عنوان كوتاه، مطلب را خلاصه مى‌كنم.
 
وضع كنونى - يعنى قطع رابطه ما با امريكا - اوّل اين را بيان مى‌كند كه اين وضع، نتيجه رفتار و وضع طبيعى استكبار امريكايى است؛ در واقع، نتيجه مظلوميت ملت ايران است. حرف دوم اين است كه مذاكره با امريكا، هيچ فايده‌اى براى ملت ايران ندارد. حرف سوم اين است كه مذاكره و رابطه با امريكا، براى ملت ايران ضرر دارد.
بیانات مقام معظم رهبری در خطبه‌های نماز جمعه ـ سال 1376
***
ــ امام بزرگوار ما، آن مرد استثنائى تاريخ كه حقاً استثنائى بود، در مقابل همه‌ى اينها گفت: هرچه توطئه كنيد، به ضرر خودتان هست و جمهورى اسلامى عقب‌نشينى نخواهد كرد؛ آمريكا هم هيچ غلطى نميتواند بكند. اين استكبار است. جمهورى اسلامى هيچ رودربايستى با هيچ دولتى ندارد؛ ليكن دولتى كه دستش از منابع عظيم مالى و انسانى كشور قطع شده بود و هرچه توانست توطئه كرد، دولت آمريكا بود. سى سال دولت آمريكا عليه نظام جمهورى اسلامى و عليه ملت ايران توطئه كرده، ضربه زده، تدابير گوناگون انديشيده؛ هر كار توانسته كرده. اگر شما فكر كنيد يك كارى بود كه آمريكائى‌ها ميتوانستند بكنند و نكردند، بدانيد كه چنين چيزى نيست؛ هر كار ممكن بوده، كرده‌اند. خوب، شما مى‌بينيد كه نتيجه‌ى اين روياروئى، بالندگىِ هرچه بيشتر ملت ايران، پيشرفت هرچه بيشتر جمهورى اسلامى، قوت روزافزون اين كشور و اين نظام بوده. آنى كه ضرر كرده است، آنهايند.

گاهى هم حرفهاى به‌ظاهر آشتى‌جويانه‌اى در اين مدت زدند؛ اما هر وقت كه لبخندى به روى مسئولين جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت كرديم، ديديم خنجرى در پشت سرشان مخفى كرده‌اند؛ از تهديد دست برنداشته‌اند؛ نيتشان عوض نشده است. خنده‌ى تاكتيكى، لبخند و روى خوش تاكتيكى، فقط بچه‌ها و كودكان را فريب ميدهد. يك ملت بزرگ با اين تجربه، و مسئولين برگزيده‌ى يك چنين ملتى، اگر فريب بخورند، خيلى بايد ساده‌لوح باشند؛ يا بايد ساده‌لوح باشند، يا بايد غرق در هوى‌ و هوس باشند؛ دنبال زندگى راحت و خوش و همراه با عافيت باشند؛ بخواهند با دشمن بسازند. والّا اگر مسئولين كشور باهوش باشند، دقيق باشند، مجرب باشند، پخته باشند، دل در گرو منافع ملت با همه‌ى وجود داشته باشند، گول لبخند را نميخورند. همين رئيس جمهور جديد آمريكا، حرفهاى قشنگى زد؛ به ما هم مكرراً پيغام داد؛ شفاهى، كتبى، كه بيائيد صفحه را عوض كنيم، بيائيد وضع تازه‌اى درست كنيم، بيائيد در حل مشكلات عالم با همديگر همكارى كنيم؛ تا اين حد! ما هم گفتيم پيش‌داورى نكنيم؛ ما به عمل نگاه ميكنيم. گفتند، ميخواهيم تغيير ايجاد كنيم. گفتيم خوب، ببينيم تغيير را. از روز اول فروردين كه من در مشهد سخنرانى كردم - گفتم اگر دستكش مخملى روى پنجه‌ى چدنى كشيده باشيد و دستتان را دراز كنيد، ما دستمان را دراز نميكنيم؛ اين هشدار را من آنجا دادم - الان هشت ماه ميگذرد. در طول اين هشت ماه، آنچه ما ديديم، برخلاف آن چيزى بود كه اينها به زبان، به‌ظاهر ابراز ميكنند. صورت قضيه اين است كه بيائيد مذاكره كنيم؛ اما در كنار مذاكره، تهديد؛ كه اگر مذاكره به اين نتيجه‌ى مطلوب نرسد، پس چنين و چنان! اين شد مذاكره؟! اين همان رابطه‌ى گرگ و ميش است كه امام گفت: رابطه‌ى گرگ و ميش را ما نميخواهيم. بيائيد بنشينيد با ما سر ميز، مذاكره كنيد بر سر فلان موضوع؛ مثلاً بر سر موضوع هسته‌اى، ليكن شرطش اين است كه اين مذاكره، به فلان نتيجه‌ى معين برسد! مثلاً دست برداشتنِ كشور از فعاليت هسته‌اى، اگر به اين نتيجه نرسد، پس چنين و چنان؛ تهديد.

من تعجب ميكنم. چرا از وضع گذشته عبرت نميگيرند؟ چرا حاضر نيستند ملت ما را بشناسند؟ مگر نميدانند كه اين ملت، ملتى است كه در روزى كه دو ابرقدرت در اين دنيا بودند كه تقريباً در همه‌ى موضوعات با هم مخالف بودند، جز در دشمنى با جمهورى اسلامى - فقط در دشمنى با جمهورى اسلامى اين دو ابرقدرت: ابرقدرت آمريكا و شوروى سابق، با هم متحد بودند - ايستاد و هر دو ابرقدرت را به زانو درآورد. چرا شما عبرت نميگيريد؟ امروز شما قدرت آن روز را هم نداريد. جمهورى اسلامى امروز چندين برابر قدرتمندتر از آن روز است، باز با اين زبانها حرف ميزنيد؟ استكبار يعنى اين. از موضع تكبر حرف زدن با يك ملت، كار را با تهديد پيش بردن؛ اگر چنين نكنيد، چنان خواهد شد. ملت ما هم ميگويد كه ما مى‌ايستيم.
بیانات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در دیدار با دانش‌آموزان ـ سال 1388
***
ــ اما در قضيه‌ى مذاكره ...؛ بد نيست كه حرف مذاكره ميزنند. اين پيشنهاد البته جديد نيست. از قبل هم دولتهاى آمريكا به ما پيشنهاد ميدادند براى مذاكره؛ ما هم هميشه اين پيشنهاد را رد كرده‌ايم. البته دلائلى وجود دارد، اما يك دليل واضح اين است كه مذاكره‌ى در سايه‌ى تهديد و فشار، مذاكره نيست. يك طرف مثل ابرقدرتها بخواهد تهديد بكند و فشارى بياورد و تحريمى بكند و يك دست آهنى‌اى را نشان بدهد و از آن طرف هم بگويد خيلى خوب، بنشينيم پشت ميز مذاكره! اين مذاكره، مذاكره نيست. اينجور مذاكره‌اى را ما با هيچ كس نميكنيم. لذا آمريكا هميشه با اين چهره براى مذاكره وارد ميدان شده است.

...آمريكائى‌ها معمولاً در مذاكره اينجورند كه وقتى در مقابل استدلال متين كم مى‌آورند، وقتى نميتوانند استدلالى كه قابل قبول و منطقى باشد، ارائه كنند، متوسل ميشوند به زورگوئى. و چون زورگوئى روى جمهورى اسلامى اثر ندارد، يكطرفه اعلان ميكنند كه مذاكرات تعطيل! خوب، اين چه جور مذاكره‌اى است؟ اين تجربه را هم ما داريم. ... بنابراين نه، اينى كه گفته ميشود؛ رئيس جمهور محترم و ديگران ميگويند ما اهل مذاكره‌ايم، بله، ما اهل مذاكره‌ايم؛ اما نه با آمريكا. علت هم اين است كه آمريكا صادقانه مثل يك مذاكره‌كننده‌ى معمولى وارد ميدان نميشود، مثل يك ابرقدرت وارد مذاكره ميشود. ما با چهره‌ى ابرقدرتى مذاكره نميكنيم. ابرقدرتى را بگذارند كنار، تهديد را بگذارند كنار، تحريم را بگذارند كنار، براى مذاكره يك هدف و نهايت مشخصى فرض نكنند كه بايد مذاكره به آنجا برسد. من در چند سال قبل در شيراز، در سخنرانى عمومى اعلام كردم، گفتم ما قسم نخورده‌ايم كه تا آخر مذاكره نكنيم؛ مذاكره نميكنيم، به خاطر اين عوارض است؛ به خاطر اين است كه اينها مذاكره‌كننده نيستند؛ اينها ميخواهند زور بگويند؛ مثل آن الواطى كه وارد ميشد توى دكان، عسل دوست داشت؛ ميپرسيد شيشه‌ى عسل چند است؟ ميگفت مثلاً صد تومان، دست طرف را ميگرفت فشار ميداد، اين كاسب بيچاره ميترسيد ديگر؛ زير فشارِ او ميگفت: خوب، هر چه شما بگوئيد! ميگفت سى تومان، ميگفت خيلى خوب! اين كه مذاكره نشد، اين كه معامله نشد. اگر ميتوانند دست ديگران را فشار بدهند، آنها را وادار كنند كه از صد تومان بيايند به سى تومان، جمهورى اسلامى نه، زير بار اين فشارها نخواهد رفت؛ او هم به سبك خود به هر فشارى پاسخ خواهد داد. به زورگوئى متوسل نشوند، از نردبان ابرقدرتى كه نردبان پوسيده‌اى هم هست، پائين بيايند، اشكالى ندارد؛ اما تا وقتى كه آنجور است، امكان ندارد.
بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با کارگزاران نظام ـ سال 1389

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 2
  • ۱۰:۳۲ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
    0 0
    سياست امري منبعث از منافع ملي و معطوف به امنيت ملي است. آنچه كه در اين زمينه جاي ندارد تصلب و رهيافت هاي ايدئولوژيك است.
  • سیدامیر ۱۱:۲۵ - ۱۳۹۱/۰۷/۰۹
    0 0
    ما در کنار رهبری می مانیم.
  • محمد ۱۶:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۰
    0 0
    تاپای جان
  • ریحانه ۱۹:۰۷ - ۱۳۹۱/۰۷/۱۰
    0 0
    سلام این که یه علامت سواله مقابل رفتارهای جدید احمدی نژاد احمدی نژاد داره چی کار می کنه نیویورک؟
  • محمد ۱۵:۵۰ - ۱۳۹۲/۰۱/۲۶
    0 0
    لبیک یا خامنه ای .تا کور شود هر آن که نتواند دید

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس