به گزارش مشرق ، تاریخ انقلاب اسلامی در طول سی و چهار سال شاهد تحولات و حوادث مهم بین المللی بوده که جمهوری اسلامی ایران نیز به تناسب موقعیت جغرافیایی و بین المللی خود از این تحولات متأثر بوده است. حال به بازخوانی مواضع عزتمندانه مقام معظم رهبری، حضرت آیت الله خامنه ای در جریان 5 تحول مهم منطقه ای و بین المللی پرداخته ایم . جنگ اول خلیج فارس در سال 1369، حادثه میکونوس در سال 1371، حادثه 11 سپتامبر سال 2001، جنگ 33 روزه حزب الله لبنان در برابر رژیم صهیونیستی در سال 2006 و سخنرانی تاریخی مقام معظم رهبری در اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران در شهریور 1391، پنج برهه ای است که مواضع رهبر معظم انقلاب در آنها مورد بازخوانی قرار گرفته است.
جنگ اول خلیج فارس (1369-1991)
با تهاجم عراق به کویت در مرداد 1369 و متعاقب آن حمله آمریکا به عراق و شکل گیری جنگ اول خلیج فارس، جمهوری اسلامی ایران به دلیل موقعیت جغرافیایی حساس خود، در متن این تحول مهم بین المللی قرار داشت. در آن زمان برخی معتقد بودند که جمهوری اسلامی ایران باید از فرصت پیش آمده استفاده کرده و انتقام جنگ تحمیلی هشت ساله را از رژیم بعث گرفته و به نفع آمریکا وارد جنگ شود. عده دیگری از سیاسیون، از جمله محتشمی پور، یکی از فعالان سیاسی جناح چپ، معتقد بودند که صدام، علیرغم جنایت هایی که در جنگ هشت ساله علیه ملت ایران مرتکب شده است، همچون خالد بن ولید به جنگ دشمنان اسلام رفته است و باید از وی حمایت کرد. در این میان اما مقام معظم رهبری با تیزبینی و بینش مثال زدنی خود موضع رسمی جمهوری اسلامی را درباره این جنگ این چنین بیان فرمودند: «و اما موضع جمهورى اسلامى. اين موضعى كه مسئولان جمهورى اسلامى اعلام كردهاند، صددرصد اسلامى و انقلابى است؛ چون نفى تجاوزطلبى و تقبيح حوادثى است كه عليه مردم اتفاق افتاده است. بعضى سعى مىكنند كه كلمهى بىطرفى را به معناى غلطى معنا كنند. ما از اول انقلاب، در جنگ بين شرق و غرب، بىطرف نبودهايم. ما از اول انقلاب تا حالا، عليه شرق و غرب جنگيدهايم. مگر اينطور نيست؟ شرق و غرب هم عليه ما متحد شدهاند و جنگيدهاند. آن روزى كه شرق و غرب هنوز با هم آشتى نكرده بودند و در دنيا شرق و غربى وجود داشت، شعار انقلاب ما «نه شرقى و نه غربى» بود؛ يعنى نفى هر دو و مخالفت با هر دو. اين، معنايش بىطرفى نيست. ما هرگز به نفع چپ، با راست دشمنى پيدا نمىكرديم؛ به نفع راست هم با چپ دشمنى پيدا نمىكرديم. دو اردوگاه و دوجناحند كه به خاطر اهداف غلط و غيرالهى و نامقدس - از نظر ما و از نظر همهى انسانهاى واقعبين - با هم مىجنگند. جمهورى اسلامى، هر دو جناح را رد مىكند؛ چون در هر دو طرف، انگيزهها مادّى است و به همين دليل هم با يكديگر تعارض پيدا كردهاند. آنها به دليل مادّى بودن، با هم تعارض پيدا كردهاند. اينطور نيست كه يكى الهى و يكى هم مادّى است. جنگ اسلام و كفر نيست. اين، موضع ملت ايران ماست.» (سخنرانى در ديدار با مجمع نمايندگان طلاب و فضلاى حوزه علميه قم، ۱۳۶۹/۱۱/۰۴)
ایشان ماهیت حقیقی این جنگ را این گونه تبیین
می فرمایند: «تحليل قضاياى جارى، كار پيچيدهيى نيست. هر كسى به اين صحنه و منظره نگاه كند، مىتواند قضايا را تحليل كند. تحليل، مشكل نيست. آنچه مشكل است، چيز ديگرى است. هر كسى به اين منظره نگاه كند، تكالب بر حطام دنيا را مىبيند - همينى كه در روايات ما هست - جنگ كركسها بر سر جيفه را مشاهده مىكند. يك كركس، صدامحسين است؛ يك كركس، آقاى بوش.» (سخنرانى در ديدار با مسئولان بنياد شهيد، جمعى از اساتيد و دانشجويان دانشگاه ها و اقشار مختلف مردم 2/5/1369).
پس از شکست عراق در جنگ و پیروزی نظامی آمریکا، زمزمه هایی مبنی بر تداوم حضور پررنگ آمریکا در منطقه خلیج فارس مطرح شد. معظم له درباره حضور نظامی آمریکا در منطقه پس از جنگ می فرمایند: « ما البته تجاوز به كويت از سوى عراق را محكوم كرديم و مىكنيم؛ كار غلطى است و هيچكس از آن دفاع نمىكند؛ اما در منطقه اسلامى خليج فارس، تجاوز و زورگويى و گردنكلفتى و قلدرى ممنوع است. آن كسى كه بايد اين ممنوعيت را اعمال كند، خود ملتهاى اين منطقهاند. اگر دولتهاى اين منطقه، به ملتهاى خودشان متكى باشند، مىتوانند اين منطقه را امن و آرام بكنند. ما مىتوانيم اين كار را بكنيم. اين زمزمههايى كه چندى پيش از زبان امريكاييها شنيده شد و بعد انكار كردند، باز حالا مجدداً شروع شده است و مىگويند كه مىخواهند در اينجا بمانند و فلان جا را نود و نه ساله اجاره كنند و نظم امنيتى جديدى در خليج فارس برقرار نمايند! يكايك امريكاييها و متحدانشان بدانند كه ملتهاى اين منطقه، قلم پاى متجاوز را خرد خواهند كرد. مگر اجازه مىدهند كه امريكا به بهانهى حفظ امنيت يك كشور يا يك منطقهى خاص، به اينجا بيايد و ژاندارم بشود و براى خودش پاسگاه درست كند؟! اين، چه حرفى است؟ هر دولتى هم كه چنين اجازهيى را بدهد، ملت آن كشور، آن دولت را از سرير قدرت پايين خواهند كشيد؛ مگر مىگذارند؟» (بيانات در ديدار با فرماندهان و جمعى از پاسداران كميتههاى انقلاب اسلامى10 /10/1369)
حادثه میکونوس (1371-1992)
در سال 1371، کشته شدن چند تن از اکراد در رستورانی به نام میکونوس در برلین آلمان سبب شد تا غرب بهانه تازه ای برای فشار و جوسازی بر علیه جمهوری اسلامی بیاید. بر همین اساس دادگاهی فرمایشی در آلمان پس از پنج سال رسیدگی به موضوع، در حکمی در تاریخ 21 فروردین سال 1376، چند تبعه ایرانی و لبنانی و برخی مسئولان بلند پایه جمهوری اسلامی را به عنوان مقصران اصلی این حادثه معرفی کرد. پس از اعلام رأی این دادگاه، دولت های اروپایی به منظور تکمیل پازل فشار بر ایران، یک روز بعد از اعلام رأی دادگاه، تصمیم به فراخواندن دسته جمعی سفرای خود از ایران گرفتند. با خروج سفرای اروپایی از تهران، رهبر معظم انقلاب در سخنرانی در تاریخ 6 اردیبهشت همان سال در رابطه با عوامل اصلی پشت پرده این حادثه و اهداف غرب از این نمایش فرمودند: « در همين قضاياى اخير، ملاحظه كرديد و ديديد كه چه لشكركشىاى كردند. اين طور لشكركشي هايى كه آمريكايي ها و صهيونيست ها، با همه امكاناتشان به ميدان بيايند و يك گوشه دنيا مثل اروپا را در نظر بگيرند و تصميم بگيرند كه هرطور است، اروپا را در مقابل يك حكومت و يك نظام سياسى قرار دهند، معمولاً براى حكومت ها شكننده است و آنها را به زانو درمىآورد و وادار به عدول از مواضعشان مىكند. آمريكايي ها و صهيونيست ها وارد شوند و دولتى مثل دولت آلمان را در مشت خودشان بگيرند و او را وادار كنند كه آنچه را كه آنها مىخواهند، برايشان انجام دهد؛ آن هم با ارتباط هايى كه آن دولت با اين نظام داشته است. اگر نظام و رژيمِ جدا و منفردى باشد كه با مردم خود اين پيوندها را نداشته باشد، اين طوركارها برايش كُشنده است. اما شما مىبينيد كه در جمهورى اسلامى، نظام و مسئولان و رؤسا و آحادِ مردم و قشرهاى گوناگونش سياسى اند و همه از قضايا مطّلعند. اين طور نيست كه قضيّهاى اتفاق بيفتد و مردم از آن بىخبر بمانند. همه - چه نظام، چه مردم، چه مسئولان و چه بخش هاى مختلف- مثل كوه استوارى ايستادهاند و اين نسيم ها يا اين توفان ها، حتى كمترين تزلزلى به وجود نمىآورد. آنهايى كه طرف مقابل هستند، احساسِ ناتوانى در مقابل اين همه استحكام مىكنند و نمىدانند كه ادامه كار را چگونه بايستى انجام داد. واقعاً در مىمانند؛ كما اين كه درماندند! كسى كه تهديد انسان را تحويل نمىگيرد و اعتنايى نمىكند، در او تهديد اثر نمىگذارد. او را از قطع رابطه و ديگر مسائل مىترسانند؛ اعتنايى نمىكند و مىبينند كه اصلاً در او اثرى نكرد. با او چه كار كنند؟ آنهايى كه در اين بازى و در اين دعوا، چندان جدّى نبودند و بازى خورده بودند، به هم مىزنند و شايد اگر لازم شد، عذرخواهى هم مىكنند. آن كسانى هم كه در متن ماجرا بودند - مثل دولت آلمان – در مى مانند كه با جمهورى اسلامى چه بايد كرد. حقيقتاً بايد هم دربمانند؛ چون با ملّت ايران بدى كردهاند. اين، به بركت آن است كه اين نظام سياسى، نظام سياسىِ جدا و منقطع از مردم نيست؛ نظام ولايت و نظام پيوستگى است. اين، خاصيّت نظام ولايت است.»
دولت های اروپایی پس از این واقعه، گفتگوهای انتقادی میان ایران و اروپا که از مرداد سال 1372 شروع شده بود، را یکطرفه قطع کردند. رهبر معظم انقلاب پس از اعلام قطع این گفتگوها، صریحاً موضع خود را در این باره در تاریخ 10 اردیبهشت 1376 بیان فرمودند: « همين آقايان اروپاييها؛ همينهايى كه ديروز در لوكزامبورگ نشستند و ريش هايشان را هم قد كردند و با هم حرف زدند و حكمت(!) صادر نمودند، دهها كشور دنيا را استعمار كردهاند. اگر استعمار و تضييع حقوق ملت ها گناه است، اين گناه فقط بر گردن همين دولتهايى است كه نمايندگانشان ديروز نشستند و راجع به ايران حرف زدند كه حقوق بشر را رعايت كند! به خيال خودشان، دولت ايران را مىترسانند و مىگويند ما گفتگوهاى انتقادى را قطع مىكنيم. به دَرَك كه قطع مىكنيد! اگر انتقادى هست، ما از شما انتقاد داريم. اسم اين گفتگوها، از اوّل غلط بود. من از اوّل هم مىگفتم كه بگوييد اين گفتگوها، انتقاد دو طرفه است. اگر انتقادات، انتقاد دوطرفه است، ما بيشتر از شما انتقاد داريم، تا شما از ما. شما چه انتقادى داريد؟ انتقاد شما به اين است كه چرا ما به اصول اسلامى خود پايبنديم! اين، افتخار ماست. ببينيد دشمنان ملت ايران، چقدر وقيح ، ظالم، غيرمنصف، پررو و بددلند! دشمنان جمهورى اسلامى، اين گونه اند. البته ملت ايران كه بزرگتر از اين دشمنيها را ديده است، مثل كوه ايستاده است. مگر كسى اهميت مىدهد كه اينها چه گفتهاند؟» مقام معظم رهبری همچنین در رابطه با نوع برخورد با دولت های اروپایی پس از این واقعه بیانات مهمی ایراد فرمودند که نشان دهنده عزت جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این بحران سازی غرب بود: « البته دستگاه دولتى ما كه بحمداللَّه مواضع بسيار خوبى در مقابل حركت هاى زشت اينها داشته است، از حالا به بعد هم بايستى با كمال قدرت عمل كند و در مرحله اوّل، سفير آلمان را فعلاً تا مدّتى نبايد راه بدهد كه به ايران بيايد. بقيه هم كه مىخواهند به عنوان يك حركت به اصطلاح آشتى جويانه برگردند، مانعى ندارد. خودشان رفتهاند، خودشان هم برمىگردند. ديدند كه رفتنشان هيچ اهميتى ندارد. اينها مىخواهند برگردند، مانعى ندارد؛ اما در رفتن سفراى ايران به كشورهاى آنها، هيچ عجلهاى نبايد بشود. بايد سرِ صبر و فرصت ببينند چه چيزى مصلحت است؛ هر چه كه عزّت اسلامى اقتضا مىكند – همان طور كه هميشه گفتهايم – همان گونه عمل كنند.» پس از گذشت 10 ماه، سفرای اروپایی یکی یکی به تهران بازگشتند و سفیر آلمان، همانگونه که رهبر معظم انقلاب فرموده بودند، به عنوان آخرین نفر به تهران بازگشت تا بار دیگر عزت جمهوری اسلامی ایران به رخ غرب کشیده شود.
حادثه 11 سپتامبر (1380-2001)
در روز یازده سپتامبر 2001، حادثه برخورد چند فروند هواپیما با برج های دوقلوی سازمان تجارت جهانی و ساختمان وزارت دفاع آمریکا در نیویورک بهانه لازم را برای مقابله علنی و آشکار آمریکا با مسلمانان و حمله نظامی به افغانستان و عراق، به عنوان دو کشور اسلامی فراهم کرد. حادثه یازده سپتامبر را از این جهت که منشأ شکل گیری دو جنگ بوده است، بدون تردید می توان نقطه عطفی در تاریخ روابط بین الملل دانست. رئیس جمهور آمریکا با اعلام اینکه القاعده عامل اصلی این اقدام تروریستی بوده است و آمریکا میان تروریست های عامل این اقدام و کسانی (دولت های خارجی) که به آنها پناه می دهند، هیچ فرقی نمی گذارد، طرح حمله به افغانستان را مطرح کرد. حمله آمریکا به افغانستان و متعاقب آن حمله به عراق که به بهانه های واهی مبارزه با تروریسم و سلاح های کشتار جمعی صورت گرفت، موجب کشته و زخمی شدن بسیاری از مسلمانان در این دو کشور گردید. رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات خود در مناسبت های مختلف، به بازگویی ابعاد مختلف این حادثه پرداختند. ایشان این حادثه را مستمسکی برای سوءاستفاده دولتمردان آمریکا و غرب دانستند و فرمودند: « البته از حوادثى هم كه پيش آمد - مثل حادثه بيستم شهريور (يازده سپتامبر) در نيويورك و واشنگتن - حداكثر سوء استفاده را كردند و توانستند مسأله فلسطين را از متن قضاياى دنياى اسلام به حاشيه برانند. از اين جهت هم صهيونيستها صددرصد مورد كمك امريكا قرار گرفتند. اما در مقابل، هيچ كس حق ندارد و نبايد در كشورهايى كه ادّعاى آزادى مىكنند، آتش زدن زندگى زنان و كودكان فلسطينى را مورد سؤال و اعتراض قرار دهد و قساوتهايى را كه امروز عليه ملت فلسطين به كار مىرود، ذكر كند. (بيانات در ديدار شركتكنندگان در همايش بينالمللى رسانههاى جهان اسلام در حمايت از انتفاضه فلسطين۱۳۸۰/۱۱/۱۱).
«آن روزى كه رئيس جمهور امريكا از دهنش پريد - بعد از قضيهى يازده سپتامبر - و گفت جنگ صليبى شروع شده و بعد كه فهميدند اشتباه كردهاند و نبايد مىگفتند و بنا كردند به رُفو كردن، آن روز كسى به «نكته»ى قضيه توجه نكرد، كه اين «جنگ صليبى» چيست. جنگ صليبى، جنگ ملتهاى مسيحى و ملتهاى مسلمان است. آنها مىخواهند مقدمات آن را فراهم كنند، كه ملتها را به جان هم بيندازند. هم مسلمانان عالم، هم مسيحيان عالم، بايد خيلى هشيار باشند، تا بازيچهى دست اين سياستمداران خبيث نشوند.» (بيانات در ديدار پرسنل نيروى هوايى ۱۳۸۴/۱۱/۱8).
رهبر معظم انقلاب اسلامی، در تبیین اهداف اصلی آمریکا پس از یازده سپتامبر، ایجاد خاومیانه جدیدی بر محوریت منافع اسرائیل، هدف اصلی آمریکا می دانند: « آمريكائىها قضيهى 20 شهريور، يعنى همان 11 سپتامبرِ چهار پنج سال قبل را بهانهاى قرار دادند براى اينكه مطامع خودشان را در خاورميانه پيش ببرند. هدف اصلى آنها هم اين بود كه بتوانند خاورميانهاى درست كنند بر محور منافع اسرائيل؛ به تعبيرى كه آن روز ما مي كرديم، خاورميانهاى با پايتختى اسرائيل؛ اينطور چيزى مورد نظرشان بود. اشغال عراق و حملهى به عراق، جزئى از نقشههاى اين پروژه بود. عراق يكى از ثروتمندترين كشورهاى اين منطقه و كشورهاى عربى است؛ كشورى كه امروز متأسفانه مردمش اينطور در فقر و حالت دردآورى زندگى مي كنند. امريكائىها
مي خواستند اين كشور را در مشت بگيرند - صدام كافى نبود، غير قابل محاسبه بود - دولتى را در آنجا سر كار بياورند كه هم ظاهر مردمى داشته باشد، هم توى مشت آنها باشد. اين يكى از قدمهاى مهم ايجاد خاورميانهى جديد بود كه بايد بر محور منافع اسرائيل به وجود بيايد. آن وقت چنين خاورميانهاى ميتواند ايران اسلامى را در محاصره قرار بدهد؛ هدفشان اين بود. شما حالا جزء جزء اين نقشه را مورد ملاحظه قرار بدهيد. در فلسطين اين نقشه شكست خورد. فلسطين كه يك نقطه اصلى و محورى بود، اين نقشه در آنجا شكست خورد. چرا؟ بهخاطر اينكه در فلسطين گروه حماس كه بزرگترين و اصلىترين هسته مقاومت در مقابل اسرائيل است، با آراء مردم دولت تشكيل داد و سر كار آمد. تودهنى به امريكا و اسرائيل از اين بالاتر؟ از آن روزى هم كه اين دولت به وجود آمده است، مرتب دارند كارشكنى مي كنند كه از ميدان خارجش كنند؛ اما تا امروز نتوانستهاند. متأسفانه از خود بعضى از فلسطينىها هم كمك گرفتند براى به زانو در آوردن دولت مردمىِ فلسطين؛ اما تا امروز بحمداللَّه نتوانستهاند، اميدواريم بعد از اين هم نتوانند. (بیانات در خطبههاى نماز جمعه تهران، ۱۳۸۶/۰۶/۲۳).
جنگ 33 روزه (1385-2006)
بدون تردید یکی از مقاطع حساس و به یاد ماندنی تاریخ مقاومت ضد صهیونیستی را می توان مقاومت 33 روزه حزب الله لبنان در برابر تجاوز رژیم صهیونیستی در سال 2006 دانست. رهبر معظم انقلاب در بیانات مختلفی، به تبیین ابعاد این مقاومت به یاد ماندنی پرداختند و آن را مصداق بارز امداد الهی دانستند: « خوشبختانه حوادثى هم كه پيش آمده - كه حقيقتاً امدادهاى الهى است - اينها هم كمك كرده است. همين حادثهى شگفتآور لبنان يكى از اين حوادث است. حقيقتاً مصداق: «و ما رميت اذ رميت و لكن اللَّه رمى» همين حادثهى لبنان بود. خدا دست قدرتمند الهى اين جوانها را مثل «زُبر الحديد» در اين ميدان دشوار نفوذناپذير كرد. ارتشى كه كشورهاى قوى همسايهى آن تصور نمي كردند كه بتوانند در مقابل آن مقاومت كنند، چه برسد به اينكه به آن اينطور ضربه وارد كنند. دشمن صهيونيستى در لبنان، آن هم در مقابل بخشى از امكانات لبنان، نه فقط متوقف شد، بلكه ضربه هم خورد، بر او خسارت وارد آمد، بىآبرو شد و نتوانست بيايد اهدافى را كه ترسيم كرده بود؛ حتّى عُشرى از آنها را هم تصرف كند و به آن اهداف دست پيدا كند. اين خيلى حادثه عجيبى است. (بيانات در ديدار اعضای مجلس خبرگان، ۱۳۸۵/۰۶/۰۹) «يك نمونه از ايستادگى اسلامى و مجاهدت اسلامى را شما امروز در لبنان مشاهده مىكنيد. اين همان ارتش بىرحم جرار صهيونيستى است كه يك روزى به عنوان ارتش شكستناپذير معروف بود و در ظرف شش روز، ارتشهاى سه كشور اسلامى را شكست داد؛ اما امروز يك ماه است كه با همهى توان و با استفاده از تسليحات امريكايى و كمك نظامى امريكا، خود را مىكُشد و مرتب از يك گروه مؤمن مجاهدِ «لا تأخذه فى اللَّه لومة لائم»، تودهنى مىخورد. اين، نشاندهنده اين است كه امت اسلامى اگر دل به خدا بسپارد، مىتواند دشمنان اسلامى را متوقف كند.» (بيانات در ديدار اقشار مختلف مردم در سالروز میلاد امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۸۵/۰۵/۱۷)
ایشان در پیام تبریک به سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان به مناسبت پیروزی در جنگ 33 روزه، قدرت ایمان و جهاد را عامل اصلی پیروزی مقاومت دانستند و این پیروزی را حجتی از سوی خداوند بر همه دولت ها و ملت های مسلمان عنوان کردند: «پیروزی شما پیروزی اسلام بود. شما توانستید به حول و قوه الهی ثابت كنید كه برتری نظامی، به ابزار و سلاح و هواپیما و ناو و تانك نیست، به قدرت ایمان و جهاد و فداكاری همراه با عقل و تدبیر است. شما برتری نظامی خود را بر رژیم صهیونیستی تحمیل كردید؛ تفوق معنوی خود را در ابعاد منطقهای و جهانی تثبیت نمودید؛ افسانه شكستناپذیری و هیبت دروغین ارتش صهیونیست را به سخره گرفتید؛ و آسیبپذیری رژیم غاصب را به نمایش گذاشتید. شما به ملتهای عرب، عزت بخشیدید و توانائیهای آنان را كه دهها سال به وسیله تبلیغات و سیاستهای استكباری، انكار شده بود، در صحنه عمل به همه نشان دادید. آنچه اتفاق افتاد حجتی از سوی خداوند بر همه دولتها و ملتهای اسلامی و به ویژه در منطقه خاورمیانه است.» حمایت از جریان مقاومت ضد صهیونیستی همواره یکی از سیاست های اصولی جمهوری اسلامی بوده است و اساساً جمهوری اسلامی ایران یکی از ارکان اصلی جبهه مقاومت به شمار می رود. مقام معظم رهبری در رابطه با حمایت از جریان مقاومت ضد صهیونیستی و به طور مشخص در جنگ 33 روزه می فرمایند: «ما در قضاياى ضديت با اسرائيل دخالت كرديم؛ نتيجهاش هم پيروزى جنگ سى و سه روزه و پيروزى جنگ بيست و دو روزه بود. بعد از اين هم هر جا هر ملتى، هر گروهى با رژيم صهيونيستى مبارزه كند، مقابله كند، ما پشت سرش هستيم و كمكش مي كنيم و هيچ ابائى هم از گفتن اين حرف نداريم. اين حقيقت و واقعيت است.» (خطبههای نماز جمعه تهران،۱۳۹۰/۱۱/۱۴).
اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران (1391-2012)
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی در مراسم افتتاحیه اجلاس سران جنبش عدم تعهد در تهران در 10 شهریور 1391، با اشاره به پیشینه جنبش عدم تعهد، نقش آفرینی این جنبش را در شرایط کنونی نظام بین الملل از ضروریات حیات نوین جنبش دانستند: « خوشبختانه چشمانداز تحولات جهانى، نويدبخش يك نظام چند وجهى است كه در آن، قطبهاى سنتى قدرت جاى خود را به مجموعهاى از كشورها و فرهنگها و تمدنهاى متنوع و با خاستگاههاى گوناگون اقتصادى و اجتماعى و سياسى مي دهند. اتفاقات شگرفى كه در سه دههى اخير شاهد آن بودهايم، آشكارا نشان ميدهد كه برآمدن قدرتهاى جديد با بروز ضعف در قدرتهاى قديمى همراه بوده است. اين جابهجائى تدريجى قدرت، به كشورهاى عدم تعهد فرصت ميدهد تا نقش مؤثر و شايستهاى را در عرصهى جهانى بر عهده بگيرند و زمينهى يك مديريت عادلانه و واقعاً مشاركتى را در پهنهى گيتى فراهم آورند. ما كشورهاى عضو اين جنبش توانستهايم در يك دوران طولانى، با وجود تنوع ديدگاهها و گرايشها، همبستگى و پيوند خود را در چهارچوب آرمانهاى مشترك حفظ كنيم؛ و اين دستاورد ساده و كوچكى نيست. اين پيوند مي تواند دستمايهى گذار به نظمى عادلانه و انسانى قرار گيرد. شرائط كنونى جهان فرصتى شايد تكرارنشدنى براى جنبش عدم تعهد است.»
ایشان در رابطه با استانداردهای دوگانه غرب در مسائلی از قبیل دموکراسی و احترام به حقوق بشر فرمودند: «شوراى امنيت سازمان ملل داراى ساختار و ساز وكارى غيرمنطقى، ناعادلانه و كاملاً غير دموكراتيك است؛ اين يك ديكتاتورىِ آشكار و يك وضعيت كهنه و منسوخ و تاريخ مصرف گذشته است. با سوء استفاده از همين ساز وكار غلط است كه آمريكا و همدستانش توانستهاند زورگوئيهاى خود را در لباس مفاهيم شريف بر دنيا تحميل كنند. آنها ميگويند «حقوق بشر»، و منافع غرب را اراده ميكنند؛ ميگويند « دموكراسى»، و دخالت نظامى در كشورها را به جاى آن مىنشانند؛ ميگويند «مبارزه با تروريسم»، و مردم بىدفاع روستاها و شهرها را آماج بمبها و سلاحهاى خود مي سازند. در نگاه آنها، بشريت به شهروندان درجهى يك و دو و سه تقسيم مي شوند. جان انسان در آسيا و آفريقا و آمريكاى لاتين ارزان، و در آمريكا و غرب اروپا گران قيمتگذارى ميشود. امنيت آمريكا و اروپا مهم و امنيت بقيهى بشريت بىاهميت دانسته ميشود. شكنجه و ترور اگر به دست آمريكائى و صهيونيست و دستنشاندگان آنها صورت گيرد، مُجاز و كاملاً قابل چشمپوشى است. زندانهاى مخفى آنها كه در نقاط متعددى در قارههاى گوناگون شاهد زشتترين و نفرتانگيزترين رفتارها با زندانيان بىدفاع و بىوكيل و بىمحاكمه است، وجدان آنان را نمىآزارد. بد و خوب، كاملاً گزينشى و يكطرفه تعريف مي شود. منافع خود را به نام «قوانين بينالمللى»، و سخنان تحكمآميز و غيرقانونى خود را به نام «جامعه جهانى» بر ملتها تحميل مي كنند و با شبكهى رسانهاىِ انحصارىِ سازمانيافته، دروغهاى خود را راست، و باطل خود را حق، و ظلم خود را عدالتطلبى وانمود مي كنند و در مقابل، هر سخن حقى را كه افشاگر فريب آنها است، دروغ، و هر مطالبه برحقّى را ياغيگرى مي نامند.» مقام معظم رهبری همچنین بار دیگر در جمع مقامات صد و بیست کشور جهان، مسئله فلسطین را یکی از دردآورترین مسائل تاریخ بشریت دانستند و فرمودند: « لازم مي دانم در اينجا از يك مسئله بسيار مهم سخن بگويم؛ كه اگرچه مربوط به منطقهى ما است، ولى ابعاد گسترده آن از اين منطقه فراتر رفته و سياستهاى جهانى را در طول چندين دهه تحت تأثير قرار داده است و آن، مسئله دردآور فلسطين است. اين، يكى از مهمترين مسائل جامعه بشريت است. سران سياسى و نظامى رژيم غاصب صهيونيست، در اين مدت از هيچ جنايتى پرهيز نكردهاند؛ از كشتار مردم و ويران كردن خانهها و مزارع آنان و دستگيرى و شكنجه مردان و زنان و حتّى كودكان آنان، تا تحقير و توهين به كرامت اين ملت و سعى در نابودى و هضم آن در معدهى حرامخوار رژيم صهيونيستى، و تا حمله به اردوگاههاى آنان در خود فلسطين و در كشورهاى همسايه كه ميليونها آواره را در خود جاى مي داده است.» معظم له بار دیگر راه حل مسئله فلسطین را برگزاری یک رفراندوم آزاد و با مشارکت همه فلسطینی ها دانستند و فرمودند: « سخن ما آن است كه فلسطين متعلق به فلسطينىها است و ادامه اشغال آن، ظلمى بزرگ، تحملناپذير و خطرى عمده براى صلح و امنيت جهانى است. همه راههائى كه غربيها و وابستگان آنها براى «حل مسئله فلسطين» پيشنهاد كرده و پيمودهاند، غلط و ناموفق بوده است و در آينده نيز چنين خواهد بود. ما راهحلى عادلانه و كاملاً دموكراتيك را پيشنهاد كردهايم: همه فلسطينىها، چه ساكنان كنونى آن، و چه كسانى كه به كشورهاى ديگر رانده شده و هويت فلسطينى خود را حفظ كردهاند، اعم از مسلمان و مسيحى و يهودى، در يك همهپرسىِ عمومى، با نظارتى دقيق و اطمينانبخش شركت كنند و ساختار نظام سياسى اين كشور را انتخاب نمايند و همه فلسطينيانى كه سالها رنج آوارگى را تحمل كردهاند، به كشور خود باز گردند و در اين همهپرسى و سپس تدوين قانون اساسى و انتخابات، شركت نمايند. آنگاه صلح برقرار خواهد شد.»
منبع : هفته نامه 9دی