بخش عمده مشکلات ما به تنش‌هايي برمي‌گردد که ما با آقاي‌هاشمي و خانواده‌ ايشان داشتيم. به‌ويژه فائزه ‌هاشمي که آن زمان مسوول روزنامه زن بودند.بسته شدن شلمچه از سوي خود مهاجراني با اراده شخصي‌اش و با اشاره‌اي که از بالا به او شده بود، انجام شد.

به گزارش مشرق، مسعود ده‌نمکي فقط کارگردان سلسله فيلم‌هاي سينمايي اخراجي‌ها نيست. او در عالم مطبوعات هم دستي داشته و نشريات «اخراجي» از دنياي مطبوعات يا همان توقيفي در کارنامه‌اش به چشم مي‌خورد. نشرياتي همچون شلمچه و جبهه که در زمان انتشارشان سروصداهاي زیادی به پا کرد و نتيجه آن سروصداها، توقيف آن‌ها بود. مسعود ده‌نمکي در معرفي خودش معتقد است که يک آرمان‌گراست که براي گرفتن حق و حقوق رزمندگان و يا رسيدن جامعه به فضاي آرماني زماني به عنوان رزمنده در جبهه‌ها جنگيده، روزگاري هم با قلمش مبارزه مي‌کرد و حالا نيز با فيلم‌هايش به ميدان آمده است. این گفتگو در شماره صد «همشهری ماه» منتشر شده است.

آقاي دهنمکي بفرماييد که چه اتفاقي افتاد که از جمع محافل و جمعهاي حزباللهي به سمت جريان مطبوعاتي و روزنامهنگاري رفتيد؟

سال 67 که ما از فضاي جبهه و جنگ به شهر برگشتيم، متاسفانه تعارضهاي بسياري بين آن چيزهایی که ما برايش جنگيديم در فضای شهري مشاهده ميشد. در آن مقطع، روشهاي بيان اعتراض زياد بود؛ برخی از رزمندهها دچار نوعي ياس شدند و در نتيجه خانهنشيني و عزلت را انتخاب کردند، برخي ديگر هم بهنوعي به فکر جبران مافات گذشته افتادند و وارد زندگي روزمره شدند و با تحصيل و کار به زندگيشان سروساماني دادند. در این ميان گروهي بودند که با نگاه آرمانگرايانه به فکر افتادند تا براي مطالبه آرمانهايي که برايش جنگ کردهاند و شهيد دادند، مبارزه کنند.به اعتقاد من عدهاي بودند که نه غرق در زندگي روزمرهشان شدند و نه پشيمان از زندگي گذشتهشان، آنان غصه ميخورند اما سعي ميکنند با وضعيت موجود مبارزه کنند.

رسانههاي بعد از جنگ در واقع رسانههاي جناحهاي خاص بودند. اگرچه اين روزنامهها خود را منتسب به انقلاب، حاکميت و نهادها ميدانستند. اما گاهي اتفاق ميافتاد که اين اعتراضات اجتماعي، در رسانههاي اصولگراي آن موقع پوشش داده نميشد. مثلا تظاهرات مقابل مجلس يا تظاهرات براي مسائل فرهنگي و غيره را رسانهها پوشش نميدادند. همهچيز به اينکه در کدام خط هستي منوط بود. اين که جزو کدام جناحي؛ از «ما» يا «آنها».

در اين وضعیت من فکر کردم که بايد رسانه داشت. اما اولين رسانه غيررسمي را در آن زمان، در نمازجمعه شکل داديم. روزنامههاي ديواري، اطلاعيهها و شبنامههايي با قطع A4 که با تيراژ گستردهاي پخش شد.

با توجه به صحبتهايي که کرديد، مشخص ميشود در همان سال 67 که شما از آن حرف ميزنيد، يک دودستگي ميان جريانهاي خودي وجود داشته است؛ يعني يکسري افراد بودند که اجازه نمیدادند اين معترضيني که در جبهه بودند، صداي خودشان را به جامعه برسانند؟

بله، همينگونه بود. چنددستگي بود. اصلا بعضيها ميگفتند چنين اعتراضهايي، رفتارهاي ضدانقلابي است. ما براي اينکه اين جريان رسانهاي شود و به گوش مسوولين برسد، بايد از ساعت هشت صبح، در صفهاي اول نمازجمعه جا ميگرفتيم و بين پيرمردهاي مرسوم نمازجمعه که شعارهاي هميشگي را ميدادند مينشستيم و شعارهاي معترضانه در رابطه با صداوسيما و فرهنگ سرميداديم.

پس ميتوانيم بگوييم که ريشه و بنيانگذار اين اعتراضهايي که شايد تا الان هم ادامه دارد جريان حزباللهي است؟

بله. دقيقا رزمندههايي از جنگ برگشتند. حال ممکن است گروههاي ديگر، روشهاي ديگري را برگزيده باشند که مورد علاقه ما نبود. البته برخيها هم به سمت سياست و بحثهاي جناحي رفتند. يکي از دلايلي که من مجبور شدم از آن جريانات جدا شوم و نشريات مستقل خودم را منتشر کنم، بهخاطر همين اعتقادات شخصيام بود.

چه شد که شلمچه را پايهگذاري کرديد؟

اعتقاد داشتم که بايد رسانه رسمي داشته باشيم اما افراد موافقت نميکردند و ميگفتند ما بايد کار سلبي کنيم، شما برويد کار ايجابي کنيد.در اين درگيريها به اين نتيجه رسيديم که يک نشريه راهاندازي کنم. نشريهاي که من ميخواستم، رسانهاي بود که با تودههاي مردم و افکارعمومي ارتباط برقرار کند؛ نه اينکه فقط در نمازجمعه توزيع شود، مخاطب خاص داشته باشد. بنابراين درخواست نشريه شلمچه را دادم.

آيا نگاهتان صرفا اعتراض و مبارزه با استحاله فرهنگي بود يا نگاه بلندمدتتري در شلمچه داشتيد؟

ابتدا نگاه معترض و نقادانهای داشتم اما در نهايت به اين نتيجه رسيدم که خودمان هم بايد کار فرهنگي انجام دهيم، يعني نميتوان به اميد ديگران و تشکيلات ديگر نشست. کاري که شلمچه در آن زمان انجام ميداد ورود به حوزه فرهنگي بود.در این زمینه سازمان به چاپ پوستر شهدا و سررسیدها وارد شد؛ مسالهاي که کمبودش در آن زمان، خيلي محسوس بود.

شلمچه اقدام فرهنگي بلندمدت ديگري هم داشت. افرادي براي مطبوعات تربيت کرديم که تا آن زمان دست به قلم نبرده بودند. درحالحاضر بسیاری از سردبيرهاي نشريات يا سايتهايي که الان مشغول به کار هستند، از نشريات شلمچه و جبهه بيرون آمدند. در حقيقت نيروهاي سردرگمي که از رسانههاي اصولگرا اخراج ميشدند يا بهخاطر تند بودنشان يا حتي بعضي نشريات بهخاطر کند بودنشان آنها را جذب نميکردند به شلمچه ميآمدند. بهنوعي ميتوان گفت که نشريه شلمچه، تريبون کساني شد که تريبون نداشتند.

شما بهعنوان کسي که داشتيد يک رسانه منتشر ميکرديد، آيا به کيهان بهعنوان يک الگو نگاه ميکرديد که بخواهيد از آن الگوبرداري کنيد؟ يا نه؛ نشريه خودتان را ارزشيتر ميدانستيد؟

به هيچ عنوان، گفتمانمان فرق ميکرد. فکر من اين بود که بايد کار جديد انجام داد. ممکن بود در صفحهبندي نيمنگاهي به نشريات اصولگرا يا حتي نشريات خارجي داشته باشم، اما در شکل و فرم توجهي به نشريات اصولگرا نداشتم؛ چون فکر ميکردم در شکل و فرم خيلي ضعيف بودند.

يعني شما خودتان را خيلي آگاهتر، ارزشيتر و فراتر از کيهان ميدانيد؟

نگاهي که در شلمچه داشتيم در واقع قائل به اخلاقگرايي بود. به فرموده حضرت علي(ع) فاصله حق و باطل چهار انگشت است؛ چهار انگشت بين شنيدن و ديدن. سعي کردم هيچوقت شنيدههايمان مبناي خبر نباشد. بچههايي که در آنجا کار ميکردند، در رابطه با يک خبر تا به يقين نميرسيدند آن خبر را چاپ نميکردند. حتي اگر خبري بود که ما سندش را داشتيم اما با تکذيب طرف همراه بود و اين تکذيب به نفع منافع ملي ما بود، ما منافع ملي را ترجيح ميداديم. اخلاقگرايي در عين «اشدّا علي الکفار و رحماء بينهم»، الگوي کاري بود که من داشتم. خب، شلمچه اينگونه بود. شلمچهاي که در نهايت سفارشي تعطيل شد.

چه اتفاقي افتاد تا شلمچه تعطيل شود؟ 

من فکر ميکنم بخش عمدهاش به تنشهايي برميگردد که ما با آقايهاشمي و خانواده ايشان داشتيم. بهويژه فائزه هاشمي که آن زمان مسوول روزنامه زن بودند.بسته شدن شلمچه از سوي خود مهاجراني با اراده شخصياش و با اشارهاي که از بالا به او شده بود، انجام شد.

چه بهانهاي داشتند؟

يک صفحه از کتاب «حزب قاعدين زمان» نوشته عمادالدين باقي را که با مجوز وزارت ارشاد وقت چاپ شده بود، کپي کرده بوديم و در نشريه چاپ کرديم. اگر آن کتاب دروغ بود، چرا مجوز نشر گرفته بود؟ همين دلیل موجب بسته شدن شلمچه شد.

چه شد که شما جبهه را راه انداختيد؟

من از قبل توقيف شلمچه درخواست يک روزنامه را داده بودم چون ميدانستم اين نشريه را بهزودي تعطيل ميکنند.

چقدر آنجا موفق بوديد؟ به اندازه شلمچه موفق بوديد؟

جبهه، احتياج به تغيير گفتمان داشت. در همان زمان فکر کردم و ديدم که ما با شلمچه کاري کرديم که نشريات ديگر هم، به بحث دفاع مقدس، جنگ و شهدا را پرداختند. همچنين نشريات تخصصي اين حوزه هم زياد شد، حتي با شکل و شمايل يکسان. فکر کردم در هفته نامه جبهه، ساختار و روش را بايد تغيير داد. بهخاطر همين موضوع سعي کردم نشريه جبهه را بهلحاظ ساختاري حرفهايتر از شلمچه درآوريم.



ميزان مخاطب چطور بود؟

مخاطب دو برابر شلمچه شد؛ يعني در اولين و دومين شماره بعد از شلمچه، مخاطب ما به حدود 120 هزار نفر رسيد.

آقاي دهنمکي، شما خودتان را متعلق به طيف خاصي نميديديد و يعني حرفتان، حرف دل توده مردم بود.

بله. بهخاطر همين هم آسيبپذير بوديم. در سياست بايد يا در اردوگاه روباهها باشي يا در اردوگاه شيرها؛ که اگر قدرت شير تو را تهديد کرد، مکر روباه به دادت برسد و اگر مکر روباه تو را تهديد کرد، قدرت شير به دادت برسد؛ اين وسط که باشي، خورده ميشوي. ما در هيچ اردوگاهي نبوديم.

شما اصلا اصولگرا را قبول داريد؟ خودتان را جزو اين دسته ميدانيد؟

اصولگرا با تعبير خطکشي امروز يا چپ و راست قديم که ميشود. من قبول ندارم. من يک چيزي به اسم آرمانگرايي ميشناسم که وراي هر حزب و جناحي است.

فکر ميکنيد چه نسبتي بين شما که روزنامهنگار جوان آرمانگرا هستيد، با بقيه روزنامهنگاران اصولگرا وجود دارد؟ شما ادامهدهنده سنت روزنامهنگاري اصولگراي کيهان هستيد يا رسالت؟ يا هيچیک؟

هيچیک. وقتي که شلمچه تعطيل شد، هيچ اعتراضي در اين روزنامهها نسبت به توقيف شلمچه نشد.ادامهدهنده هيچ یک از اين روزنامهها نبودم؛ نميگويم با آنها مخالفم، آن روزنامهها هم محترم هستند. به نظر من آن نشريات ميتوانستند نوعي کار کنند که پدرخوانده همه نشريات اصولگرا باشند؛ ولي به نظر من اينطور نيست. چون روشها و نگاههايشان فرق ميکند. به نظر من شلمچه و جبهه، تاوان استقلال خودشان را دادند؛ تعطيل شدنشان هم تاوان همين استقلال بود، نه چيز ديگر.

به نظر شما فضاي مطبوعاتي دوران اصلاحات بازتر بود يا هماکنون؟

براي ما که آن موقع باز نبود؛ چون نشريه ما توسط اصلاحطلبان و دولت اصلاحطلب توقيف شد.

هماکنون چطور؟

به نظر من هماکنون نسبت به همه دورهها فضا بازتر است.

در زمان کنوني کدام نشريه مثل شلمچه و صبح منتشر ميشود. مثالي بزنيد؟

قبول دارم مثل آن نشريات کسي روزنامه منتشر نميکند. حرفهايي که آن موقع تابو بود، هماکنون عادي شده است. يک زماني ميگفتند مخالفهاشمي، دشمن پيغمبر(ص) است. آن موقع من يادم هست در نمازجمعه، ما يک بار جلوي آقاي هاشمي اعتراض کرديم، اعتراض غيرمعقولي هم نبود. پا شديم گفتيم که «صداوسيماي ما بايد اصلاح شود، وصيت امامخميني(ره) بايد اجرا شود». و تاوان اين شعارها را هم داديم اما هماکنون آقاي هاشمي را نقد ميکنند، دولت را نقد ميکنند، اصلاحات را نقد ميکند و درباره همهچيز حرف میزنند.

من معتقدم نشريههاي شلمچه و جبهه اگر هماکنون منتشر شوند مخاطب ديگر از آن استقبالي نميکند؛ چون اين حرفها براي آن زمان بوده است. زمانشناسي نبايد فراموش شود. شلمچه و جبهه به زمان خودشان تعلق داشتهاند بهخاطر اينکه نياز زمان خودشان را شناخته بودند و حرفهاي متناسب با آن زمان را ميزدند.

حالا داستان صبح دوکوهه چه بود؟

يکي از ايدهآلهاي من در عالم روزنامهنگاري روزنامه صبح بود. يک زمان ما تظاهراتي راه انداختيم و من رفتم کيهان پيش آقاي نصيري و از ايشان خواستم تا اين تظاهرات را پوشش دهند، ايشان گفتند شما برويد جلوي بازار، ما آنجا را پوشش ميدهيم. برويد عليه اقتصاد سرمايهداري تظاهرات کنيد.وقتي ديدم آقاي نصيري اين حرف را زد، ناراحت شدم. بعد از اين موضوع به اين نتيجه رسيدم که گوشهنشيني کنم، به همين علت رفتم سراغ کشاورزي و گفتم ديگر کار سياسي را رها ميکنم و ميروم کار کشاورزي انجام ميدهم. همان دوران آقاي نصيري در مزرعه بنده حاضر شد. ميخواست نشريهاش را تعطيل کند، از من خواست که مجوزش را بگيريم.

یعنی عقايد شما با مهدي نصيري توفیر دارد؟

در آرمانگرايي بله، ولي در بعضي نگاهها خیر. در تفکر انقلابي و گفتماني که ايشان در نشريه صبح داشت؛ بله.

شما بهعنوان يک فرد مطبوعاتي، يک کسي که وارد مطبوعات شده و کار رسانهاي انجام داده، سنت افشاگرايانه هيجاني نشرياتي شبيه شلمچه و جبهه را ميپسنديد و با آنها موافقيد يا سنت تحليلي رسالت و يا نشرياتي مانند پنجره را؟

رسالت حاشيه امنيت دارد. اما گاهي اوقات افشاگرانه کار ميکند. نميتوانيم بگوييم نيروهايي که انقلابيهاي اصيل بودند از افشاگري ميترسند. روشها و نگاههايشان فرق کرده است. اما به قول شما در ساختار و فرم روزنامه خيلي محافظهکارانهاند.

شما کدام طيف را ميپسنديد؟

من فکر ميکنم چه تحليل و چه افشاگرانه، بايد برحسب تکليف باشد. يعني اينکه نگاه کنيم و ببينيم که ما در چه مقطعي وظيفه داريم.

الان فکر ميکنيد نشريهاي به نام پنجره اين کار را انجام ميدهد؟ چون پنجره هم نشریه به اصولگراهاست، نظرتان راجع به پنجره چيست؟

زمانه تغيير کرده است و اين نشريات هم بايد طبق زمانه پيش بروند.

شما پنجره را ادامهدهنده راه خودتان ميدانيد، چون پنجره خيلي از سبکهايي را که شما بهکارميبريد بهکار ميبرد؟

به نظر من نشريات جديد در حوزههاي نيروهاي اصولگرا، در فرم از نشريات اصلاحطلب تقليد ميکنند. در محتوا هم ميخواهند بين افشاگريها، جنجال و جدلهاي شلمچه و جبهه باشند يا تحليل صبح آقاي نصيري را داشته باشند. البته اين هم نيست. فکر ميکنم نشريات اصلاحطلب، در فرم روزنامهنگاري، در ايران تحول ايجاد کردند و نشرياتي مثل پنجره هم ادامهدهنده این جريان هستند.

بله يک تقليدي از سنت اصلاحطلبها در نشريات صورت گرفته که خيلي هم بين رسانههاي اصولگرا باب شده است، همه سعي ميکنند خيلي شيک و لوکس بيرون بيايند. به نظر شما اين تقليد چه دليلي ميتواند داشته باشد و چه آثار احتمالی برجای میگذارد؟

نميتوان گفت تقليد. يک نوع تاثيرگذاري است و فکر نميکنم مشکلي داشته باشد. نشريات از هم الگوبرداري ميکنند؛ البته قبول دارم که بيشتر از روزنامهها و نشريات اصلاحطلب الگوبرداری میشود. ميتوانم از شلمچه و جبهه، مثالي بزنم. ما در آن زمان ضعف جريان رسانهاي نيروهاي انقلاب را پر ميکرديم. کاريکاتورهاي اصلاحطلب را با کاريکاتور جواب ميداديم، طنزهايشان را با طنز جواب ميداديم، جنگ روانيشان را با جنگ رواني پاسخ ميداديم. در نشريات ما يک جريانسازي عميق بود که اين جريانسازي هماکنون در نشريات ديده نميشود اين فعاليت نشريات يک گفتمان درون نشريات است.

آيا شما دوباره برميگرديد به حوزه مطبوعات؟ تصميم نداريد نشريه دربياوريد يا دوباره کار مطبوعاتي انجام دهید؟

درحالحاضر نشريه صبح دوکوهه را دارم که به صورت فصلنامه منتشر ميشود. اين نشريه به تحليل وقايع انقلاب و تاريخ انقلاب ميپردازد. نشريهاي تاريخي - تحليلي است و نگاه خبري ندارد. مخاطب ما، مخاطب خاص است. آن هم بهخاطر دلبستگيهاي خودمان به عالم روزنامهنگاري است؛ اما هماکنون بيشتر درگير کتاب و سينما هستم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 5
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 9
  • علي ۰۸:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۴
    0 0
    لطفا در انتخاب سر تيتر مطلب دقت كنيد باعث تبليغ تفرقه نشويد خيلي از مطالب اقاي ده نمكي خوب و پسنديده بود شما مي توانستيد سر تيتر بهتري انتخاب كنيد.
  • ۱۲:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۴
    0 0
    آقای ده نمکی بسیاری از افراط گری های امروز ناشی از اقدامات شما و امثال شماست ... اصولا عصیان های فعلی اجتماعی محصول رفتار ناشایستی است که ازافراطگری برمی خیزد .
  • ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۴
    0 0
    دهنمکی جان دمت گرم ، ناامید نشو شاید عیبهایی هم داشه باشی ولی کارت درسته شک نکن اخوی
  • ۰۲:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۵
    0 0
    آخه آقای ده نمکی هرچند این حضرات مشرقیها که حرفای مخالفین خودشو سانسور میکنه ومنعکس نمیکنه تو هم هرچی دلت میخواد بگو ، ولی بدون قیامتی هم هست وحساب وکتابی ! شما کجا وجایگاه والای آیت الله هاشمی ؟! هاشمی در زندان طاغوت بار ها تا مرز اعدام پیش رفت ! بدع از پیروزی انقلاب هم از هرکسی که فکرش را بکنید به حضرت إمام نزدیکتر بود ! خجالت وحیا و عفت قلم وکلام از لوازم دینداریست !
  • ۱۳:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۵
    0 0
    ده نمکی خیلی بی نمکی

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس