به گزارش مشرق به نقل از خبرنامه دانشجویان ایران، یازده امام از دوازده امام که از جانب خداوند متعال برای نجات و هدایت انسان منصوب شدهاند، از طرف دشمنان مورد سوء قصد و ترور قرار گرفتند. حتی سیدالشهداء علیهالسلام، خاندان و یارانش که به ظاهر در یک میدان و در حال نبرد به شهادت رسیدند نیز ترور شدند. چرا که نه برای جنگ، بلکه بنا به دعوت به همراه خانواده در حال هجرت بودند که مورد محاصره و سوء قصد قرار گرفته و قتل عام شدند.
این ترورها بدون استثناء ترور دولتی بوده است. یعنی هیچ یک را افراد شقی به خاطر بغض شخصی مورد سوء قصد قرار ندادند. حتی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام که از جانب یک گروهگ تروریستی به نام خوارج ترور شد نیز مورد سوء قصد تروریسم دولتی قرار گرفتند. چرا که گروهکها هیچگاه به تنهایی کارهای نبوده و قدرتی ندارند، مگر آن که جریان سیاسی حاکمی به صورت مستقیم یا پنهان از آنها حمایت کند. مثل القاعده، طالبان یا سازمان منافقین و ... . اما باید سؤال طرح و پاسخ داده شود که «چرا»؟! و اذهان عمومی باید به «چرایی»های این ترورها آشناتر شوند.
علل ترور سه امام اول به ظاهر امر قابل توجیه و فهمی است، چرا که هر سه در مصدر قدرت و حکومت قرار داشتند و بالتبع رویارویی مستقیمی در عرصهی سیاست با حکومتهای ظالم وقت داشتند، اما وقتی سخن از ترور و شهادت امام سجاد، علی بن الحسین (ع) به بعد پیش میآید، سؤال از «چرایی» قوت بیشتری به خود میگیرد. چرا که هیچ کدام را به صورت مستقیم در عرصهی سیاست و حکومت، یا تشکیل سپاه و حزب برای براندازی نمیبینیم. بلکه ظاهر امر نشان میدهد که همگی به رشد علمی، فرهنگی و تهذیب اهتمام داشتند.
مسلماً عبادت فردی، علم و نشر معارف و فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص)، به خودی خود موجب نگرانی و دغدغه حکومتهای استکباری و نظام سلطه نبوده و نیست. هیچ قدرتی از اقامه نماز اول وقت و به جماعت، یا روزهداری، یا حفظ و قرائت قرآن مجید به سبکهای مختلف، یا زهد شخصی نگرانی ندارد. خوارج همه این کاره بودند. ظهر عاشورا در سپاه یزید نیز اقامه نماز شد و امروزه در قلب کشورهای اسلامی که مکه مکرمه و مدینه منوره باشد نیز نماز در پنج نوبت، به جماعت و به زیباترین شکلی اقامه میشود. مأمون خودش (اگر چه از روی مکر) جلسات بحث با دانشمندان ایرانی، خارجی، ادیان و مذاهب مختلف تشکیل میداد تا با امام رضا (ع) مباحثه علمی کنند و از این بابت حسادت داشت، اما نگرانی نداشت.
«البته منظورم اسلام اعراب نیست، آنها آن قدر نماز بخوانند که کف دستها و سر زانوهایشان زخم شده و پینه ببندد. بلکه منظورم این پدیده جدید، یعنی اسلام ولایی به مرکزیت جمهوری اسلامی ایران است.»
پس علم و عبادت نگرانی آفرین نیست. جانسون رئیس جمهور اسبق امریکا، در کتابی تحت عنوان «فرصتها را از دست ندهیم» که حدوداً در دهه 1980 تألیف کرده بود، ضمن آن که اسلام را به عنوان بزرگترین خطری که از سال 2000 به بعد قدرت خاورمیانه و جهان خواهد شد معرفی نموده است، افزود: «البته منظورم اسلام اعراب نیست، آنها آن قدر نماز بخوانند که کف دستها و سر زانوهایشان زخم شده و پینه ببندد. بلکه منظورم این پدیده جدید، یعنی اسلام ولایی به مرکزیت جمهوری اسلامی ایران است.»
پس، این سؤال ایجاد میگردد که اگر امام سجاد (ع) در دعاها یا بیانات خود و امام باقر و امام صادق (ع) در دروس و سخنان خود و سایر ائمه اطهار (ع) نیز به تناسب شرایط حاکم به طرق مخلتف به نشر علم و فرهنگ اهتمام داشتند، پس چرا ترور شدند؟
بیان شد که رشد «علمی و فرهنگی» به خودی خود موجب نگرانی نیست. کشور ترکیه تا سال گذشته به لحاظ تولید علم از ایران جلوتر بود و تنها امسال ایران سبقت گرفت، اما یک دانشمند از آنها ترور نشد، ولی دانشمندان هستهای ایران ترور میشوند(؟!) آیا نگرانی در دستیابی به علوم هستهای یا نانو تکنولوژی یا صنایع دارویی است؟ مگر ما تنها کشور و ملتی هستیم که به چنین علوم و فنآوریهای دست یافتهایم؟!
در جهان اسلام علمای دین، فقهای مذاهب، مفسرین قرآن و ائمه جمعه و جماعت نیز بسیارند و کسی هم کاری با آنها ندارد، چرا که از آنها نگرانی نداشته و احساس خطری از جانب آنان نمیکنند. اما در جمهوری اسلامی ایران، نه تنها دانشمندان هستهای، بلکه علمای سالخورده مانند آیات عظام قاضی طباطبایی، مدنی، اشرفی اصفهانی، صدوقی ...، یا میانسال مانند آیات عظام محمد باقر صدر، مطهری، بهشتی ...، یا علمای جوان مانند آیتالله دکتر مفتح یا حجت الاسلام باهنر و ... ترور میشوند!
باید توجه داشت که فقط آن علم و فرهنگی که جهتدار بوده و موجب «رشد انسانی» گردد، خطری جدی برای حکومتهای جبار و سلطهگر محسوب میشود. خواه علم فیزیک، شیمی، پزشکی و داروسازی باشد، یا معارف و فقه اسلامی. چرا که اولین اثر رشد انسانی آن است که انسان بیدار و بصیر میشود. به خود و حقایق عالم هستی توجه میکند. مبدأ و هدف را میشناسد، میفهمد که کیست؟ از کجا آمده؟ در کجا قرار گرفته و به کجا میرود؟ و مییابد که از چه مسیری و چگونه باید حرکت کند تا به مقصود برسد. و بر این امر اهتمام میورزد و موانع این رشد را از سر راه بر میدارد. به هر قیمتی.
این نوع علم، آگاهی، بصیرت و فرهنگ است که نه تنها مضر، بلکه خطری جدی برای حکومتهای استکباری میباشد، چرا که اولین اثرش، نپذیرفتن الوهیت و ربوبیتهای کاذب و فرعونی زمان و نیز نپذیرفتن هیچ ولایتی به جز ولایت «الله جل جلاله» میباشد که در ولایت پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) تجلی و تسری مییابد. لذا عبادت و اطاعتی جز از خداوند کریم را بر خود جایز نمیشمارد و اگر کسی یا گروهی خواستند تا ربوبیت و ابرقدرتی خود را بر او تحمیل کنند و او را به زور یا حیله به اطاعت خود واداشته و به استعمار، استثمار و در واقع استحمار بکشند، با بصیرت و شجاعت تمام قیام و مبارزه مینماید.
پس، دعوا و مخاصمه همیشه بر سر الوهیت، ربوبیت و ولایت بوده است. ابر قدرت کیست و چه کسی باید امور انسان و جوامع بشری در شئون متفاوت علمی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، قضا و ... را تدبیر، مدیریت و هدایت نماید. الله جل جلاله؟ یا إلهها و ربهای کاذب؟
چنین عبادت، علم و فرهنگ جهتدار و هدفداری که انسان را بیدار کند و ولایت حقه را به او بشناساند و بدان سو دعوت، راهنمایی و هدایت نماید، برای طواغیت هر زمانی «خطر و تهدید» محسوب میگردد. علم و فرهنگی که بطلان ولایت مستکبرین را تثبیت و مردم را بیدار و بصیر نماید، موجب تضیعف حاکمیت و سلطه آنان و تقویت حاکمیت توحید میگردد. چنین علمی و فرهنگی، معارف، عبادات و حتی احکام فقهیاش مضر و خطرناک است، فیزیک، شیمی، نجوم، اقتصاد و علوم پزشکیاش نیز خطرناک است. لذا علما و دانشمندانشان که مسببین اصلی این بیداری و قدرت ولایت حقه هستند باید ترور شوند و ائمه اطهار و از جمله امام صادق (علیهمالسلام) که به حسب ظاهر فقط به تعلیم و نشر معارف، فقه و اخلاق اسلامی و نیز علوم دیگری چون ریاضی، ادبیات، طب، شیمی و ... اهتمام داشتند نیز به همین دلیل مورد سوء قصد و ترور دولتی قرار گرفتند. به همین علت است که میبینیم حتی امروزه با اسم، یاد، بزرگداشت و قبر آنها (هر چیزی که انسان را متوجه آنان نماید) مخالف و دشمناند، چه رسد به خودشان. دعوا فقط بر سر ولایت است و حکومت است. بیداری و بصیرت انسان و پذیرش حکومت الهی و توحیدی، یا خواب و غفلت مردم و پذیرش حکومت طاغوت؟
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» (المائده، 55)
ترجمه: همانا «ولى» شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آوردهاند همان كسانى كه نماز برپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىدهند (امام علی بن ابیطالت علیهالسلام).
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِيالأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا» (النساء، 59)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد، اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد، آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيكفرجامتر است.
عادت فرهنگی و رسومی ما در سالروزهای شهادت به ذکر «چگونگی» مصیب و شهادت بیشتر است [که البته بسیار هم لازم است] تا تأمل، تعمق و بیان «چرایی»ها. و حال آن که توجه به «چرایی»ها به مراتب روشنگرتر و عبرتآموزتر است و موجب بصیرت بیشتر و حرکت میگردد.