
وي در خصوص چگونگي تشکيل ستاد جنگهاي نامنظم ادامه داد: زماني که جنگ آغاز شد، مقام معظم رهبري لباس رزم پوشيدند، ما با ايشان و چند نفر ديگر به اهواز رفتيم. دکتر چمران آن زمان در دانشگاه جنديشاپور مستقر بود. وقتي که من آنجا را بازديد کردم متوجه شده که محل استقرار اين دو بزرگوار مکان امن و مناسبي نيست؛ به همين منظور به مقام معظم رهبري گفتم براي اينکه دهن بنيصدر را که ميگفت «نبايد نيروهاي مردمي و جوانان وارد ارتش شوند» را ببنديم، اجازه دهيد تا ما ستاد جنگهاي نامنظم را پيشبيني کنيم و ايشان هم پذيرفت.
سرلشگر سليمي ادامه داد: پس از کسب اجازه از محضر ايشان نيروها به استانداري اهواز منتقل شد و قرارگاه ستاد جنگهاي نامنظم در آنجا مستقر شد، نيروها نيز در شهر شوشتر آموزش ميديدند، البته بايد بگويم تشکيل ستاد جنگهاي نامنظم توسط نيروهاي هوابرد نيروي زميني انجام شد.
فرمانده ستاد جنگهاي نامنظم در دوران دفاع مقدس با بيان اينکه هدف صدام در جنگ تحميلي جداکردن خوزستان و انقطاع اين استان در روزهاي آغازين پيروزي انقلاب اسلامي بود، گفت: دشمن ميخواست با پيروزي در جنگ و تصرف خوزستان ضربهي محکمي به انقلاب و نظام تازه شکل گرفته بزند و با اين حرکت خود مشروعيت نظام را زيرسوال ببرد.
وي در خصوص چگونگي شکستن حصر سوسنگرد و نقش مقام معظم رهبري در تصميمسازي و هماهنگي با نيروها نيز گفت: زماني که امام (ره) فرمودند «سوسنگرد تا فردا بايد آزاد شود» آقا ميدانست که اين فرمان از ناحيهي مقامي معتبر صادر شده است که اين مقام از طرف ائمه معصوم به او واگذار شده است.
مشاور نظامي مقام معظم رهبري در ادامه سخنانش به ذکر خاطره ديگري از آن دوران پرداخت و گفت: در زمان عمليات آزادسازي سوسنگرد، من به همراه آقا و يک راننده در جاده اي به سمت سوسنگرد حرکت ميکرديم که در مسير ناگهان راننده به عقب برگشت و به دودي که در پشت سرش در جاده بود، توجه کرد به همين دليل سرعتش مقداري کم شد و پس از چند ثانيه آقا فرمودند برگرد و به مسير ادامه بده که دوباره سرعتمان افزايش يافت و پس از گذشت چند دقيقه ديديم که يک گلوله آرپيچي به فاصله يک متر از سطح زمين از جلوي اتومبيلمان رد شد و متوجه شديم اگر آن اتفاق نميافتاد و سرعتمان کاهش نمييافت، قطعا آن گلوله آرپيجي با ماشين اصابت ميکرد و ضايعهاي به مراتب بزرگتر از خسارات جنگ براي انقلاب رخ ميداد.
سليمي در پايان اظهار داشت: مقام معظم رهبري به مسائل نظامي به طور کامل آگاه بودند و اشراف خوبي بر مسائل داشتند و در عين حال ميل به شهادت داشتند و به دنبال آن ميگشتند که پس از جنگ بعد از يکي از مراسمها به من گفتند "جنگ تمام شد اما شهادت نصيب ما نشد."