گروه جهاد و مقاومت مشرق- منظومه «شهداي تفحص» سروده اي است از حاج رحيم چهره خند که به ياد ده تن از شهداي يگان تفحص لشکر 27 محمدرسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) سروده شده است. در اين منظومه ، نام هر ده شهيد ذکر شده است.حاج رحيم اين مثنوي را به صورت اختصاصي در اختيار گروه جهاد و مقاومت مشرق قرار داد.« بچههاي تفحّص »
براي مرغان باغ ملکوت ، شهداي گلگون کفن تفحّص شهدا
بــــــــراي خيــليـامـــون
بيست ساله جنگ تمومه
يادش مـــــونده فقط تــو
شــــلمچــه و تنـــومــه
******
واســــه تفحّــصيها
اوّل عشـــــقــه ولــي
تو سنگـــــرا ميگــردن
جون ميکّنن يا علي (ع)
******
بچـــه هاي تفحّــص
هنــوز تــوي سنگـرن
با دل دريايي شــــون
ناخـــــداي لنـگـــــرن
******
بچــــــههاي تفحّص
"سد علي موسـوي"
يه روز شهيدشدش با
"عليـــرضا حيـــــدري"
******
تو قتلـگاه فکّــــــــه
بين ميــــدون مينها
عرق ميريختن باهم
لابــلاي کميــــــــنها
******
خب بايدم اين وسط
يه عده حتماً باشـن
مثل تيــــم تفحّـص
راهي قتلگاه شـن
******
از تلـــه ها نترسـن
کارها رو دنبـال کنـن
خسته نشن بگــردن
خستگيرم چال کنن
******
بعدش "محمود غلامي"
با "سعيــــد شاهـــدي"
بازم با هــم پــريــــدن
خـــدا خـودت شاهدي
******
نوبت صابــري شـد
عباس اول پريــدش
برادرش حسين هم
خدا يه روز خريـدش
******
هر دوتاشون پريـدن
رفتن پيش شهيـــدا
خــون دوتا بـــــرادر
ريختش به روي رملا
******
مشغول گشتن بودن
بين ميــدون ميــنها
دنبال هــر شهيـــدي
لابـــلاي کميـــــنها
******
يه روز "مجيـــد پازوکي"
به "علي محمود ونــد"
گفت پهلوون ، غم چيه
به روي غم ها بخنـد
******
بيــعـت ما بيــعـتـــه
به ما ميـگن بسيجي
خون شهيــد رو ببين
از اينــجا تا دوعيجي!
******
تو لحظههاي سختي
ميريــم ســراغ خـــدا
روضه باهم ميخونيم
غم ميشه از دل جـدا
******
بــراي عــزت ديـــــــــن
چون ميکّنيم خون ميديم
به مرگمــون ميخنديــــم
تو معـــرکـه جـــون ميديم
******
علي گفتش مجيد جون
آستينها رو تا کنيــــم
به قيمت جـــونمــــون
شهيـــــد رو پيدا کنيــم
******
فرداش علي محمودوند
شهيـــــد شدو پريــدش
ديگــه کسي علـي رو
تــو بچـــه ها نديـــدش
******
بعـــــداز علـي ، پازوکـي
اخماش همش تو هم بود
با بيل ميرفت تـو فکـــه
دشمن هر چي غم بـود
******
هرکس به آتش عشق
تفتيــد چــون سپنـدي
پايش رسـد سـرانجام
بــر اوج ســربلنـــدي
******
آقامجيــــــد تـــو رملا
حتي اگر سنگي بــود
با بيل ميرفت پاي کار
بـولديـــزر جنـگي بـود
******
ميگفت بايد اين روزا
با سختيا ســـرکنيم
خستـگيا باشــــــهتا
با شهــــــدا درکنيم
******
مادرهاي شهيـــدا
منتظـــر شهيــدن
شهيدايي که اصلاً
پلاکشــم نديــــدن
******
منکه دست خودم نيست
همش آتيـش ميگيــــرم
روزي دويست سيصد بار
به يادشــون ميميـــرم
******
ماها بايــــد بگـرديــــم
اين گــــره رو واکنيـــم
به قيـمت جــونمـــــون
شهيـــــد رو پيــدا کنيــم
******
از تلــههآا نتــرسيــــم
کـارها رو دنبـال کنيـــم
خسته نشيم شب و روز
خستگي رم چال کنيــم
******
با ايـــن نـگـاه قشــنـگ
از صب تا شب جون ميکند
آخرش هم رفت روميـــن
مونــد رولبش يه لبخـنـد
******
بچــــه هـاي تفحّــص
ديدن هستش جاي کار
سخت بود ولي خداييش
جـون ميکندن پاي کار
******
رفتـن بازهـم تــو ميـــــدون
کار خـــداچون ميــخواســـت
تفحـــــص شــهيـــــــــدا
يهريز هَمَشخونميخواست
******
بازم شهيــــــــد شـهبازي
رفت و پشت بيل نشست
خسـته نشد صب تا شب
کمـــرِ کا ر رو شـکســت
******
يه روز غــروب تـو رملا
انگار که مهمــوني بود
"عليــــرضا شـهبازي"
از ســرتا پا خوني بـود
******
"محمـــــــــــد زماني"
تنـها نذاشت علي رو
هر دو باهـم پريـــدن
گفتنـــد" يا علي" رو
******
هرکس به آتش عشــق
تفتيــد چون سپنـــــــدي
پايش رســـد ســرانجام
بر اوج ســربلنــــــــــدي
******
رفتنـــــــــد ولي يادشان
در قلب ما زنــــــده است
تا هست ماه و خورشيــد
اين ياد پاينــــــــده اسـت
چهره خند
*پاورقي:
اسامي و تصاوير مقدّس شهداي تفحّص به ترتيب زمان شهادت :
* 1ـ شهيد سيد علي موسوي
*2ـ شهيد عليرضا حيدري
*3ـ شهيد سعيد شاهدي
*4ـ شهيد محمود غلامي
* 5ـ شهيد عباس صابري
* 6ـ شهيد حسين صابري
*7ـ شهيد علي محمودوند
* 8ـ شهيد مجيد پازوکي
*9ـ شهيد عليرضا شهبازي
*10- شهيد محمد زماني
روحمان با يادشان شاد
