کد خبر 147914
تاریخ انتشار: ۱ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۳:۴۶

متأسفانه سکوت رسانه ای و وارد نشدن بخش زیادی از رسانه های داخلی در جهت هم دردی و حمایت و پیگیری نیازهای مردم از یک سو، و از سوی دیگر عمل مصنوعی، که بیشتر در جهت نقد دیگران برای اثبات خود بود، زمین را به حریف واگذار کرد تا آنجا که حتی زلزله به روز قدس هم ارتباط یافت و سعی شد تا بهانه ای برای ماهی گرفتن از آب گل آلود باشد.

به گزارش مشرق به نقل از الف، بیش از ده روز از حادثه ناگوار و تلخ زلزله در آذربایجان می گذرد. در روزهای اولیه پس از این اتفاق، در فضای رسانه ای، بیشتر از اصل حادثه، به حواشی آن بخصوص عملکرد صداوسیما و پیام و عدم حضور رئیس جمهور و… پرداخته شد. شاید بیهوده نباشد که بگوییم انتقاد درست و به جا، و انتظار به حق مردم که می توانست به طریق مسالمت آمیزی به اصلاح رویکرد منجر شود، تا حد زیادی تحت الشعاع مانورهای رسانه ای مصنوعی و احیانا مقاصد سیاسی قرار گرفت. رسانه هایی که می توانستند همه توان خود را برای جبران ضعف ها اختصاص دهند، همراهی و همدردی خود  با مردم را در نقد و به چالش کشیدن صداوسیما و دولت و مسئولین دیدند.
 
به طور حتم اگر این برخورد در مقابل اتفاقی دیگر از جنس سطحی صورت می گرفت، خیلی قابل بحث نبود اما باید توجه کرد که این نوع عکس العمل ها، زمانی که مسأله ای مرتبط با امنیت ملی در میان باشد یا موضوع در ارتباط با مسائل قومیتی و مولفه های ملی قرار بگیرد، بسیار ظریف و حساس است و باید جوانب آن را سنجید و عاقلانه و با دقت تمام عمل کرد. حال که فضا کمی آرام شده، بهتر است مروری بر این اتفاق و یک مورد مشابه دیگر در آذربایجان بپردازیم و نوع پرداخت های رسانه ای و تأثیر آن در بروزات اجتماعی را بررسی کنیم. البته بررسی رابطه و تناسبات میان رسانه های ملی و قومیت ها و گروه های مختلف اجتماعی، بحث مبسوطی است و فرصت دیگری می طلبد.
 
شش سال پیش، کاریکاتوری در ویژه نامه روزهای جمعه روزنامه ایران منتشر شد ، این کاریکاتور سبب اعتراض های گسترده ای در تبریز، ارومیه و دیگرهای شهرهای آذری نشین شد. در پی تظاهرات گسترده در تبریز و در دیگر شهرهای آذری زبان کشور، هیأت نظارت بر مطبوعات تشکیل جلسه اضطراری داد و روزنامه ایران را توقیف موقت و پرونده آن را را به دادسرا فرستاد. سخنگوی قوه قضائیه نیز از صدور قرار بازداشت برای کاریکاتوریست و سردبیر ایران جمعه خبر داد. دادستان تبریز نیز اعلام کرد که علیه روزنامه ایران اعلام جرم کرده‌است. اعلام جرمی که دادگاه آن شش سال به طول انجامید و هیجدهم تیرماه ۱۳۹۱ یعنی شش سال بعد و پس از سلب موضوعیت آن، به حکم منتهی شد. البته روزنامه ایران، نه روز بعد، عذرخواهی و اعلام کرده بود که کاریکاتوریست را اخراج کرده است.
 
در تحلیل این اتفاق نکات قابل توجهی وجود دارد. اول اینکه کاریکاتور در روز جمعه منتشر شده بود، اما اصل اعتراضات از روز دوشنبه یعنی سه روز بعد آغاز شد. در واقع متن و کاریکاتور روزنامه ایران را اکثر معترضان ندیده بودند و بیشتر تحت تأثیر فضاسازی این سه روز قرار گرفتند.
 
ثانیا، آنچه رخ داد، فارغ از اصل چاپ این کاریکاتور -که فرضیات مختلفی در مورد آن وجود دارد- و نیز موج سواری گسترده و شایعه سازی و دامن زدن به مسأله توسط گروه های معارض و قومیت گرا، نتیجه کم کاری و به عبارت بهتر نقص عملکرد و واکنش مسئولین، موثرین و رسانه های داخلی بود.
 
اولین اظهارنظر رسمی صورت گرفته، مصاحبه روز شنبه استاندار وقت آذربایجان شرقی با واحد مرکزی خبر بود که در آن، این اتفاق را بی اهمیت دانست. سه روز سکوت و عملکرد غلط موجب واگذاری کلیت فضای رسانه ای و سپس فضای اجتماعی، به طرف مقابل شد و بحرانی امنیتی آفرید که آثار و خسارات آن تا مدت زیادی باقی ماند. بحرانی که مهمترین خسارت آن جریحه دار شدن احساسات مردم و القای حس تبعیض و خدشه در وحدت ملی بود. بحرانی که دامنه آن چنان وسیع شد که  بالاخره پای تمامی مسئولین را به میان کشید و بسیاری از آنان مجبور به اظهارنظر، شفاف سازی فضا، تقبیح عمل روزنامه ایران و اطمینان به مردم شدند.
 
تشابه مسأله ای که بعد از زلزله آذربایجان حادث شد و اتفاق شش سال پیش در دخالت رسانه و محور بودن آن است. شش سال قبل یک رسانه دولتی (روزنامه ایران)، با نام و برند ملی و کشوری، منشأ اصل قضیه بود؛  ده روز پیش هم رسانه ملی (صدا و سیما) و عملکرد آن، اصل قضیه را تحت الشعاع قرار داد. پس از هر دو اتفاق، هجمه سنگینی علیه کلیت نظام و دستگاه های آن شکل گرفت که بستر آن رسانه بود و عامل اصلی آن سکوت و بدتر از آن سلبی عمل کردن رسانه های داخلی و درگیر شدن به دعواهای گروهی بود.
 
به نظر می رسد زمانی که اتفاقی مهم از جنس زلزله هفته گذشته، در کشور حادث می شود و مثلا مسئولین کوتاهی یا کم کاری می کنند یا مواضع درست نمی گیرند، وظیفه رسانه هایی که خود را حافظ منافع ملی می دانند، نقش آفرینی مضاعف، کمک به گذار از وضعیت بحرانی و در عین حال مطالبه واکنش مسئولین و پیگیری مطالبات به حق در چارچوب اتحاد ملی است. البته این به معنی سکوت در مقابل عملکرد غلط نیست بلکه اندکی صبر در نقد مسئولین و عواملی که درگیر امورات فوریت دار شده اند، و موکول کردن محاکمه به دوره بعد از اضطرار، کاملا عقلانی است.  این مسأله مختص صداوسیما نیست و زمانی که ریشه های قومیتی و رگه های احساس تبعیض در بطن جامعه مورد نظر وجود داشته باشد و هر عمل یک رسانه از جمله سکوت آن به مثابه دمیدن در آتش این مسائل باشد، مهم تر و حساس تر است. در واقع هم سکوت، خطاست و هم عمل و برخورد نادرست و غیرحرفه ای؛ تنها راه حل فرموله کردن عمل درست رسانه ای، کنار گذاشتن درگیری های سیاسی و گروهی و ایجاد اجماع عمومی در جهت واکنش به موقع و فوری و برقراری آرامش و رسیدن به حالت عادی است.
 
اما متأسفانه سکوت رسانه ای و وارد نشدن بخش زیادی از رسانه های داخلی در جهت هم دردی و حمایت و پیگیری نیازهای مردم از یک سو، و از سوی دیگر عمل مصنوعی، که بیشتر در جهت نقد دیگران برای اثبات خود بود، زمین را به حریف واگذار کرد تا آنجا که حتی زلزله به روز قدس هم ارتباط یافت و سعی شد تا بهانه ای برای ماهی گرفتن از آب گل آلود باشد. در واقع حرکتی که می توانست فرصتی برای نشان دادن همبستگی ملی میان آحاد مردم و مسئولین و متولیان و نیز ایجاد انسجام داخلی باشد، به دلیل عدم درک صحیح فضا و کوتاهی در انجام تکلیف در آستانه افتراق و بحران قرار گرفت که با تدابیری خاص از جمله سفر رهبری خنثی شد. این اتفاق همانند تضعیف نیروهای نظامی یک کشور بلافاصله پس از حمله بیگانه و اشغال مرزهای آن کشور و نشانه روی روی نیروهای خودی است و بیشتر خدمت به دشمن تلقی می شود؛ هرچند اشکالات زیادی به این نیروها وارد باشد.
 
خروجی چنین عملکرد غلطی، دلسردی عوامل در میدان، از میان رفتن اعتماد عمومی و سوء استفاده فرصت طلبان است. در این حالت مخالفین و همراهان بیگانه، آنچنان محوریتی به دست می آورند که حتی تشویق و ترغیب مردم به کمک نیز از ناحیه این ها صورت می گیرد و در نقش منجی و خیرخواه ظاهر می شوند.
 
مردمی هم که از طریق رسانه های مخالف و خیرخواهان فرصت طلب تشویق می شوند، تحلیل آنان را نیز می پذیرند و واسطه نشر این برداشت و ذهنیت می شوند. یکی از این موارد تلاش وسیع برای ایجاد برچسب دولت و ملت روی کمک ها و القای بی اعتمادی نسبت به دولت (حاکمیت) است. نمودهای مختلف این ذهنیت در منع مردم از کمک از طریق ستادهای جمع آوری و حساب های اعلام شده و اصرار بر کمک مستقیم به علت قابل اعتماد نبودن دولت است. سرعت و دامنه انتشار و عمق تأثیر آن قدر بالاست که حتی حادثه دیدگانی که کمک های دولت را از نزدیک می بینند نیز تحلیل فوق را ارائه می کنند. یکی از زلزله زدگان می گفت: «دولت تا به حال نقشی نداشته و فقط کمک های مردمی به داد ما رسیده است حتی رئیس جمهور هم ما را تنها گذاشت و به مکه سفر کرد».

این خبر پیرمرد برای کسی که می داند برای کل اهالی روستا نه ماهواره ای در دسترس است، نه تلویزیون داخلی و نه هیچ رسانه مرسومی، بسیار شگفت آور بود. هرچند واکنش نشان ندادن رئیس جمهور و بسیاری از مسائل دیگر، اشتباه غیر قابل جبرانی بود، اما سوال این جاست که تحلیل فوق و خبر حضور رئیس جمهور در مکه، چگونه به پیرمرد زلزله زده هفتاد و چند ساله که دغدغه او آواربرداری خانه خراب شده خود و فراهم ساختن ملزومات اولیه زندگی است، رسیده است؟ آیا غیر از کسانی که برای کمک به این عزیزان در منطقه حضور پیدا کرده اند، منبع دیگری برای این اطلاع رسانی هست؟ جالب اینجاست که فرد فوق که حضور رهبری در روستا را نیز تعریف می کرد، در چادری با آرم هلال احمر زندگی می کرد و پزشک دولتی در حال معاینه وی بود؛ برق دولتی در چادر قابل دسترس بود، هیچ گونه نیاز غذایی و دارویی وجود نداشت و سرویس بهداشتی و حمام از طرف ستاد بحران مهیا شده بود.

بیل مکانیکی با آرم استانداری در حال آواربرداری خانه وی و کمک به بیرون آوردن وسایل قابل استفاده خانه همچون فرش و یخچال و… بود و تنها نگرانی و دغدغه وی، کم بودن یخ، احتمال بارش باران و لزوم تسریع در عملیات خاک برداری و شروع ساخت واحد مسکونی بود که فقط مورد اول را می توان به حساب ضعف دولت گذاشت!
 
البته دوست نمایان و دایه های عزیزتر از مادر، در شرایط عادی قابل تشخیص اند اما در شرایط خاص و بحرانی، تشخیص و تمایز مشکل می شود. نمونه روشن و جالب آن، کاریکاتوریست بحران آفرین شش سال پیش در آذربایجان است که امروز در نقش حامی مردم آذربایجان نقش آفرینی می کند و عملکرد مسئولین، صدا و سیما و رسانه های داخلی را به چالش و نقد می کشد و آثار وی در شبکه های اجتماعی و در میان فعالین مجازی انعکاس وسیعی می یابد. رسانه های داخلی آن قدر ضعیف عمل کرده اند که کسانی که شش سال پیش به خون این کاریکاتوریست تشنه بودند، اکنون حافظه تاریخی شان درست عمل نمی کند.
 
در جمع بندی باید گفت، انتظار این است که اولا دانش درک شرایط خاص در رسانه ها ایجاد شود و همه رسانه ها خود را ذیل مصلحت ملی و عمومی ببینند و ثانیا به صورت مستمر و در تمامی لحظات، مسائل مهم منطقه ای، استانی و نیز قومیتی، در ذهن و و فکر مسئولین و مهم تر از آن در خروجی های رسانه ها ظهور و بروز داشته باشد. چرا که تنها در این صورت است که هویت ملی تقویت و تثبیت می شود.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس