به گزارش مشرق به نقل از مهر، مهدی قزلی در سومین سفر خود به جزیره خارگ، سعی کرده همزمانی و همزبانی سفر و قلم جلال پس از 52 سال را یک بار دیگر تجربه کند که از هفته پیش در 10 قسمت با درج عکسهای نویسنده در پی هم منتشر میشود. اینک بخش هشتم این سفرنامه:
جزیره فرهنگی!
پوشش مردم دیگر چندان هم، محلی نیست و غیر از بعضی زنهای مسن که چادر عربی سر میکنند بقیه - از نفتی و بومی- لباس معمولی تنشان است مثل تهرانیها و امان از تلویزیون و ماهواره و یکسانسازی فرهنگیاش.
از بقعه میرمحمد رفتیم سمت آثار باستانی جزیره. گورمعبدهای پالمیرانها، چاهها و کندهکاریهایی که بعضی مربوط به دوره ساسانی است و بعضی هم مربوط به دوره پرتغالیها.
داخل این کندهکاریهای غارمانند شدیم و در بعضی جایی اندازه جسد آدم دیدیم و معلوم بود یک جور دخمه بوده است. بعضیهایشان را هم میراث فرهنگی ستون و پایه بتونی زده زیرشان تا ریزشی پیش نیاید.
شنیدم زمانی از این حفرهها برای فروش کپسول گاز استفاده میشده و بعضی وقتها هم اراذل و اوباش جزیره از آنجا به عنوان مکان استفاده میکردند. به هرحال آثار برپا شدن آتش در آنها پیدا بود.
سنگهای مرجانی خوشتراش هستند و هر قومی پایش رسیده به جزیره یک کنده کاری از خودش به جا گذاشته است. اولین نفری هم که درباره این آثار تحقیق حسابی کرده این آقای گیریشمن است. میگویند یک بار جزیره را از بالا و در حال پرواز با هواپیما که دیده و به عنوان پایانه نفتی پسندیده و بعد از بررسیهایی مثل عمق آب اطراف جزیره و امکانات آن نظرش قطعی شده. بعدتر هم به عنوان باستانشناس آمده همه جزیره را وجب به وجب گشته و نتیجه کارش شده کتابی به نام جزیره خارگ که به زبان فرانسه منتشر کرده.
سادهانگاری است اگر گریشمن را فقط یک باستانشناس بدانیم و فرض نکنیم با سرویسهای امنیتی و جاسوسی اروپایی در ارتباط بوده است. این گریشمن در نقاط مختلف ایران تحقیقات داشته و بیشتر این نقاط هر یک به دلیلی مورد توجه اروپاییها مخصوصا انگلیسیها بوده است.
کمی پایینتر این بلندیها محل نگهداری 4-5 راس اسب و کره اسب بود که از عوامل اصلی تعزیه ماه محرم هستند. اسبها به چند هزار تومان آماده میشدند برای سواری و البته کسی نبود سوارشان شود. صاحبشان میگفت عید کاسبی خوب بود. و سر در نیاوردم او چطور بساط درست کرده وسط جزیره برای اسبها و سواری. این منطقه با اینکه عمومی بود و جزو شرکت پایانهها نبود ولی بعید است که شهرداری جزیره به همین راحتی اجازه بدهد کسی جایی در حد نصف یک زمین فوتبال را اختصاصا بگیرد.
محوطه اسبها در یک گودی بود. از دیواره گودی بالا آمدم و دورتر زیر درختی چند جانور دیدم که تکان میخورند. خوب که دقت کردم دیدم آهو هستند، بعضی شاخ داشتند و بعضی بی شاخ. رنگشان چنان همرنگ خاک و سنگ جزیره بود که تشخیصشان سخت میشد.
آرام سمتشان رفتم و ازشان عکس گرفتم. تا به حال اینقدر نزدیک حیات وحش نشده بودم. آنقدر دنبال آهوها رفتم تا از سماجتم خسته شدند و رفتند داخل محوطه شرکت پایانههای نفتی. کار دنیا عوض شده آهوها برای امنیت بیشتر میروند آن طرف فنس و حصار که شرکت است! البته در محوطه شرکت برای آهوها حوضچه آب درست کردهاند و جاهایی از فنسها را هم بریدهاند تا آهوها زندانی نشوند.
رانندهمان توضیح داد یکی دو سال قبل که بارندگی خوب بوده همین محوطه پر از آب شده و حوض بزرگی درست شده اینجا. جای حوض و دریاچه را دیدم که کفش ترک برداشته بود از خشکی.
پایینتر از آنجا هم دهانه یک قنات قدیمی بود که ورودیاش مثل یک غار بزرگ شده بود. آب خیلی کمی از داخلش بیرون میآمد. داخل غار قنات شدم و تا آنجا که میشد پیش رفتم. داخل تاریک و نمور میشد. آب قنات باغی را در پایین دستش آبیاری میکرده که هنوز هست و سرسبز.
پایینتر از آن نخلستانی هست که شرکت کاشته و خرمای خوبی هم میدهد و مردم میتوانند بروند و بچینند. هر نخلی هم برای خودش پلاکی دارد و شناسنامهای.
سوار ماشین شدیم و برگشتیم سمت اقامتگاه. سر راه مسجدی دیدم و متعجب درباره مسجد پرسیدم و جواب شنیدم که مال دانشگاه آزاد خارگ است. دانشگاه آزاد خارگ با تمام امکانات یک دانشگاه، مشغول خدمات آموزشی به دانشجوهاست در رشتههای مرتبط با صنعت نفت و دریانوردی که نیاز ذاتی صنعت نفت و اهالی جزیره است.
البته دانشگاه بیشتر دریایی محسوب میشود تا نفتی. پرس و جوهایم به اینجا رسید که با شروع جنگ و رفتن بعضی از ملوانها و کارکنان کشتیها و قایقها که غیر ایرانی بودند، نیاز به تربیت نیروی انسانی در این زمینهها باعث احداث دانشگاه آزاد خارگ شده. دانشگاهی که از همه کشور دانشجو میگیرد. هرچند تاریخ تاسیس دانشگاه برمیگردد به سال 1368 و پایان جنگ ولی به هرحال تصمیم درست و استراتژیکی بوده. این تنها موسسه آموزش عالی جزیره است که بسیار مورد توجه مردم و نفت است.
معاون آموزشی دانشگاه را گیر آوردم و سوالاتی راجع به دانشگاه پرسیدم. حدود 900 نفر دانشجو دارد که تقریبا نصفشان در جزیره ساکن هستند، یا بومی و یا شرکتی. حدود 250 نفر از دانشجوهای این دانشگاه بومیهای جزیره هستند. تعداد خانمها 85 نفر و مابقی آقایان. این دانشگاه رشتههایی مثل دریانوردی، مدیریت و کمیسر دریائی، مدیریت بازرگانی دریائی، مهندسی نفت، شیمی محض، کاردانی مدیریت صنعتی و کاردانی برق و کامپیوتر دارد. تنها رشته کارشناسی ارشد دانشگاه که از مهر 1391 دانشجو میگیرد رشته دریانوردی گرایش حمل و نقل دریایی است.
در مجموع از مهرماه سال 1391 چهارده رشته در دانشگاه فعال میشود که یکی در مقطع کارشناسی ارشد، 10 رشته در مقطع کارشناسی و سه رشته در مقطع کاردانی هستند. بسیاری از کارکنان شرکت نفت از فرصت حضور در جزیره استفاده کرده و در همین دانشگاه درس خوانده اند. بسیاری از دانشجوهای دانشگاه پیش از اتمام درس توسط ارگانهای مختلف استخدام میشوند و بقیه هم با تمام شدن درس در شرکتهای وابسته به نفت یا نیروی انتظامی یا سپاه و یا حتی شرکتهای خصوصی مشغول میشوند. خوبی دانشگاهی که مبتنی بر نیاز صنعت و محیط پیرامونی تاسیس میشود و گسترش پیدا میکند همین است که فارغ التحصیلانش زمین نمی مانند.
این دانشگاه که 18 نفر عضو هیات علمی دارد، گواهی iso9001 هم گرفته در دورنمای برنامههایش علاوه بر تثبیت رشتههای فعلی میخواهد دانشگاه را بینالمللی کند.
یکی از معضلات اصلی دانشجویان دانشگاه هم مشکل تردد است که به قول معاون آموزش دانشگاه مشکل عمومی جزیره است. هرچند او از روابط گرم و نزدیک دانشگاه و نفت صحبت کرد ولی به مشکل رفت و آمد هم اشاره کرد که در اختیار نفتیهاست و بومیهای ساکن جزیره و دانشجویانی که مجبور به رفت و آمد هستند، فقط در صورتی که جای خالی در پروازهای چارتری نفت پیدا بشود حق استفاده از آن را پیدا میکنند والا باید بروند بوشهر و از آنجا تردد کنند.
تا یادم نرفته به مساجد شیعی به غیر از مسجد دانشگاه آزاد، باید مسجد منطقه مسکونی شرکتیها را هم اضافه کرد که حسابی فعال است و برنامههایش برقرار.
غیر از دانشگاه آزاد که تصورش در جزیره سخت است، وجود باغ پرندگان هم جالب به نظر میرسد.
حالا که حرف از دانشگاه شد باید بگویم که جزیره در همه مقاطع تحصیلی مدرسه دارد و دانش آموزان دختر و پسر نگرانیای از بابت مدرسه ندارند.
با خیال رفتن به خارگو برگشتیم اقامتگاه و فهمیدیم موافقت نشده و نمیشود رفت. جمعه هم که پرواز نیست به سمت تهران. پس باید ماند تا شنبه. تصمیم گرفتیم فردا صبح یک سر برویم گناوه که پشتیبانی اقتصادی و رفاهی خارگیها در آنجاست.