به گزارش مشرق، حسن رشوند طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: ازهمان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی برخی افراد مغرض یا کم اطلاع و ناآگاه، علت خصومت و دشمنی امریکا با انقلاب اسلامی ایران را ناشی از برخی کنشها و رفتارهای ملت یا رهبران آن دانسته و مدعی بودند اگر فلان کار نمیشد امریکا دلیلی برای دشمنی نداشت. از جمله رفتارهای مورد نظر این عده یکی شعار مرگ بر امریکا بود. یا اینکه میگفتند وقتی امام (ره) میگوید «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» طبیعی است که امریکا عصبانی میشود. یا به موارد دیگر همچون «تسخیر لانه جاسوسی»، «حمایت جمهوری اسلامی از ملتهای مظلوم جهان و ملتهای به پاخاسته»، «کمک به جبهه مقاومت» اشاره میکردند که در طول ۴۴ سال گذشته برخی ادعا میکردند که اگر این مسائل مطرح نمیشد، امریکا نیز دلیلی برای خصومت و قطع رابطه با ایران نداشت. اگر این ادعاها درست باشد در سالهای پس از انقلاب بارها شاهد مواضع تند و تیز برخی رؤسای کشورهای دیگر نسبت به امریکا و مقامات آن بوده ایم پس چرا این موارد به قطع رابطه یا حتی سردی ارتباط بین امریکا با این کشورها ختم نشده است که هیچ، بلکه هر روز این روابط مستحکمتر شده است.
نمونه آن مواضع تند «اردوغان» در کودتای نافرجام ۲۰۱۶ ترکیه بود که اردوغان نوک پیکان خود را به سمت امریکا و پناه دادن امریکا به «فتح الله گولن» که از نگاه مقامات ترکیه طراحی این کودتا به دست این فرد و با کمک امریکا صورت گرفته بود، نشانه رفت. آیا پس از این کودتای نافرجام، امریکا با ترکیه قطع رابطه کرد؟ چرا این اتفاق نیفتاد؟ در طول دو دهه گذشته بارها شاهد تظاهرات مخالفان امریکا جلوی سفارت این کشور در آنکارا و حتی اقدام به پرتاب سنگ و اشیا به سمت ساختمان سفارت بوده ایم، آیا این رفتارها و آن سخنان مقامات ترکیه به قطع رابطه امریکا با ترکیه انجامید؟ شنیعترین رفتار در سفارت عربستان در آنکارا که همان مثله کردن جمال خاشقچی منتقد سعودی بود اتفاق افتاد آیا آن رفتار و آن مواضع و تهدیدات تند مقامات ترکیه به قطع رابطه ترکیه با عربستان ختم شد؟ چرا این اتفاق نیفتاد؟ چون این اتفاقات غیرمتعارف نیست و در برخی کشورها بارها اتفاق افتاده است، به ویژه اینکه اگر یک نظامی ساقط و نظام دیگری در آن کشور مستقر شده باشد. پس علت را باید در جای دیگری جستوجو کرد. در داستان قطع رابطه امریکا با ایران اولاً در سالهای اول انقلاب ایران هیچ گاه شروعکننده قطع رابطه با امریکا نبود و ثانیاً مبانی خصومت امریکا با ملت ایران به چند عامل عمده باز میگردد که عبارتند از:
الف) منافع استعماری نظام لیبرال دموکراسی؛ ب) روحیه استکباری و خوی برتری طلبانه؛ ج) تقابل حق و باطل؛ د) شکستهای پی درپی غرب در مقابل تمدن اسلامی و ه) هویت انقلاب اسلامی ایران.
برخلاف آنچه جریانهای معاند نظام و حتی آدمهای بی اطلاع و بی بصیرت از قطع رابطه امریکا با ایران به جامعه پمپاژ تبلیغاتی میکنند این عوامل یاد شده بودند که منجر به قطع رابطه امریکا و آغاز تنش امریکا با ایران شد، نه مثلاً این کلام حق امام خمینی (ره) که در مقابل تهدیدهای هر روزه امریکا و اقدامات آنها فرمودند «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند». رهبر فرزانه انقلاب در همین رابطه در یکی از سخنرانیهای خودشان در ۱۹ دی میفرمایند: «این دسته از افراد هم میدانند علت دشمنی امریکا چیست، اما خود را به نفهمی میزنند؛ بعضیها به نظر من خودشان را به نفهمی میزنند -شاید هم جور دیگر است- [میگویند]«چرا شما فلان حرف را زدید که امریکا با شما دشمن بشود». خیال میکنند دشمنی امریکا به خاطر فلان فرمایش امام یا فلان حرف فلان مسئول است که به امریکا بدگویی کرده. قضیه این نیست...»
سادهاندیشانی که علت خصومت امریکا را در رفتارهای ملت و مسئولان انقلابی کشورجستوجو میکنند، چند خطای تحلیلی و اشتباه محاسباتی بزرگ دارند که به برخی از آنها اشاره میشود:
۱- رفتارهای ملت ایران، قیام امام و مواضع و سیاستهای امروز رهبری انقلاب واکنش به اقدامات خصمانه امریکا بود نه کنش پیشدستانه. کسانی که تاریخ را فراموش کردهاند بار دیگر اقدامات خصمانه مقامات امریکا در کشورمان را از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا اصلاحات ارضی، قرارداد ننگین کاپیتولاسیون، تا حمایت از شاه و پناهندگی دادن به وی، تحریم ملت ایران و بلوکه کردن اموال ملت در امریکا را مرور کنند. اگر حافظه خود را تعمداً پاک نکرده باشند به یاد خواهند آورد که مردم ایران از چه زمانی شعار مرگ بر امریکا سر دادند. کسی در راهپیماییهای قبل از انقلاب علیه رژیم گذشته مرگ بر امریکا نمیگفت، اما این امریکا بود که شاه را به سرکوب ملت امر میکرد و از جنایات او حمایت میکرد. زمانی که حضرت امام (ره) فرمودند «امریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» چند سال از انقلاب گذشته بود؟ علت تسخیر لانه جاسوسی در واکنش به برنامه پشت صحنه امریکا را نباید فراموش کرد.
۲- اگر انقلاب اسلامی و مواضع ملت و امام راحل سبب دشمنی امریکا بوده، پس چرا حکام امریکا در مقابل ملی شدن صنعت نفت و دولت مصدق ایستادند. مصدق که درود بر امریکا میگفت. علی امینی که انقلابی نبود پس چرا کندی، رئیسجمهوری امریکا در سال ۱۳۳۹ به او خیانت کرد و به خواست شاه وی را از نخستوزیری کنار گذاشت.
۳- اگر ملت ایران به دلیل دشمنی با امریکا مستحق دشمنی است، رفتار ناجوانمردانه واشنگتن نسبت به دوستان و رژیمهایی را که مورد حمایتشان بودند چگونه باید توجیه کرد. پاکستان، ترکیه، عراق در زمان صدام، افغانستان در زمان طالبان، لیبی در زمان قذافی، مصر در زمان مبارک، القاعده، داعش از جمله دولتها و گروههای تروریستی دست پرورده خود امریکا بودند که مشمول خیانت این کشور به آنها قرار گرفتند.
پس اگر برخی میخواهند موضوع قطع رابطه امریکا با ایران و دشمنی آنها با ملت و انقلاب مردم ایران را تحلیل کنند نباید تاریخ را وارونه کرده و واقعیتهای تاریخی که قبل و بعد از انقلاب اتفاق افتاده را نادیده بگیرند و یک طرفه به قاضی رفته و قضاوت کنند.
۵- چه تناسبی بین رفتارهای ملت ایران و مسئولانش با جنایات امریکا میبینند. آیا اگر ملتی بخواهد برای سرنوشت خودش تصمیم بگیرد، استقلال و آزادی داشته باشد، باید آن را تحریم کرد، اموالش را بلوکه کرد، هشت سال علیه او جنگ راه انداخت، به دشمنانش کمک کرد، کودتا علیه آنها طراحی کرد، سکوهای نفتی اش را بمباران کرد. کشتیهای نفتکش او را زد، هواپیمای مسافربریاش را مورد هدف گلوله نظامی قرار داد. قطعنامه علیهاش تصویب کرد و به مذاکره کشاند وتوافقنامه هستهای اش را نقض کرد.
۷- کسانی که ایران را قطعکننده رابطه با امریکا معرفی میکنند عمداً یا از روی غفلت و ناآگاهی به علل واقعی دشمنی و خصومت امریکا مانند ماهیت استکباری، خوی ددمنشی، روحیه برتریطلبی، حس زیاده خواهی و تکثرطلبی نظام لیبرال دموکراسی که منشأ قوانین داخلی و دکترین سیاست خارجی امریکا است، توجه ندارند. دلایلی که همه رفتارهای کینهتوزانه فعلی امریکا، جنایات و خیانتهایی که طی ۴۴ سال گذشته و قبل از انقلاب اسلامی مرتکب شدهاند.