کد خبر 141699
تاریخ انتشار: ۹ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۸

نشريه اينترنتي برلين اومشاو، در مقاله‌اي با عنوان " آب‌راه هرمز در تاريخ : گزينه‌هاي ايران" با اشاره به تحريم‌هاي نفتي عليه ايران گفت: آنها به يك خودكشي مالي دست زده‌اند و اقدام آنها پيش از آن كه نيروي اراده ايران را به زانو در آورد، به پيامدهاي ناگواري منجر خواهد شد.

به گزارش مشرق به نقل از ايسنا، در اين مقاله آمده است: جورج سانتايانا (فيلسوف آمريكايي اوايل قرن بيستم) اين جمله حكيمانه را گفته است كه : «آنهايي كه گذشته را به فراموشي مي‌سپارند ، محكوم هستند آن را تكرار كنند» . آمريكا و متحدان غربي‌اش كه در دهة 1950 تحريم نفتي عليه ايران را با اجرا گذاشته بودند ، اكنون بدون اين كه از تاريخ درسي بگيرند، آن را تكرار مي كنند. اتحاد غرب تحت رهبري آمريكا تاريخ را به فراموشي سپرده است. اما ايران آن را فراموش نكرده است ، ايران وقتي تحت رهبري سياستمدار ملي گرا محمد مصدق تصميم به ملي كردن صنعت نفت گرفت ، ناوگان سلطنتي انگليس صادرات نفتي ايران را بلوكه كرد تا با اعمال زور مانع از اين اقدام گردد.

انگليسي‌ها براي اين كه از تلاش‌هاي ملي گرايانه ايران انتقام بگيرند و اين كشور را مجازات كنند ، تحريم جهاني نفت ايران را موجب شدند. ايران طي دهة 1950 از آن قدرت كارآمد نظامي برخوردار نبود كه درمقابل تحريم نفتي از خود دفاع كند و هدف از مسدود كردن راه دريايي اين بود كه با ضربه وارد كردن به اقتصاد ايران سياست براندازي حكومت را به اجرا بگذارند.

حوادث متعاقب آن را نيويورك تـايمز در مقاله‌اي چنين تـوجيه كرد كه اگر كشور نفت‌خيزي در جهان سوم از فرط ملي‌گرايي مجنون شود، تاواني كه بايد بپردازد خيلي سنگين خواهد بود» . ايران ياد گرفت كه استقلال و ملي‌گرايي به قدرت نظامي / تاكتيكي و اراده مصمم نياز دارند. متحدان غربي كه تحت رهبري آمريكا گرد هم آمده و تحريم نفتي ايران را به راه انداخته اند پيامدهاي سال 1950 را از ياد برده‌اند. ايران در عوض طرحي قانوني را در مجلس بررسي كرده كه به موجب آن مي‌تواند مانع از انتقال نفت از طريق آب‌هاي متعلق به ايران – يعني تنگة هرمز – به كشورهايي شود كه ايران را مورد تحريم قرار داده اند.

ارائة اين لايحه بي دليل نيست و برخلاف تحريم نفتي سال‌هاي 1950 نشان مي دهد كه تهران ورق‌هاي بهتري در دست دارد و تنها اين كشور نيست كه بايد به تنهايي تاوان تحريم‌ها را بپردازد . در كنوانسيون حقوق دريايي شماره 1982 سازمان ملل چنين آمده است كه كشتي‌ها حق عبور مسالمت جويانه را دارند و كشورهاي ساحلي حق ندارند راه را بر آنان ببندند. گرچه ايران اين معاهده را امضا كرده ، ولي آن را مورد تصويب مجلس قرار نداده و در نتيجه مجبور به اجراي آن نيست . اما حتي اگر هم تصويب نشدن اين امضا مد نظر قرار نگيرد ، باز هم يك كشور ساحلي طبق كنوانسيون حقوق دريايي طبق مقررات بين‌المللي حق آن را دارد كه مانع از عبور كشتي هايي شود كه «صلح ، نظم و امنيت» او را به خطر اندازند، چرا كه در چنين وضعيتي مسلم است كه اين كشتي ها مقاصد «مسالمت جويانه» ندارند.

حتي اگر هم ايران تنها قصد آن كند كه با استفاده ار حق كنترل هر نفتكشي كه از تنگة هرمز عبور مي‌كند عبور آنها را بـه تأخير اندازد ، اين بـازرسي‌ها و تـعلل‌هايي كه بـه اين دليل صورت مي‌پذيرد ، بر قيمت نفت خواهد افزود . در حالي كه بالا رفتن قيمت نفت به نفع ايران و ساير كشورهاي توليد كننده نفت تمام مي

‌شوند . اقتصاد اروپا كه هم اكنون نيز به بحران افتاده است ، با بي‌ثباتي بيشتري مواجه خواهد شد. گرچه اتحاد غرب تحت رهبري آمريكا بـا اعزام كشتي هاي جنگي خود به خليج فارس بـه رجز خوانـي پـرداخته‌اند ، ولي مانوري كه واشنگتن چند سال پيش تحت عنوان «Millenium Challenge 2002» انجام داد و 250 ميليون دلار هم بـابت آن خرج كرد ، بر نـاتواني آنها در پيروزي بـر ايران صحه نهاد .

آمريكا بـا درس نگرفتن از اين آزمون و اعزام كشتي‌هاي جنگي بيشتر خود بحران‌ساز مي‌شون. با اعزام ناوگان‌ها اين خطر ايجاد مي شود كه برخلاف بحران موشكي كوبا ، نيروها در خليج فارس به دو رهبر محدود نمي‌شوند كه بتوانند با يكديگر ارتباط برقرار كنند و نگذارند اوضاع از كنترل خارج شود. پيامدهاي يك چنين بحران احتمالي فقط در منطقه باقي نمي‌ماند. اگر اين نكته در نظر گرفته شود كه روزي 17 ميليون بشكه نفت ، يعني 25% از كل نفت صادر شده در جهان ، از آب‌راه هرمز مي‌گذرد ، بايد گفت كه بروز هر سانحه‌اي در اين آب‌راه عواقب وخيمي براي اقتصاد جهاني خواهد داشت . برخلاف آمريكا كه روزانه تنها 1/1 ميليون از اين نفت را وارد مي‌كند، قسمت اعظم آن نصيب اروپا مي‌شود .

بايد از خود بپرسيم چرا آمريكا از «متحدان اروپايي» اش توقع دارد كه با كنار گذاردن منافع ملي خود و با بايكوت كردن نفت صادراتي ايران خطر مسدود شدن راه نفتكش‌ها توسط ايران و بالا رفتن قيمت نفت را به جان بخرند ؟ در اينجا هم تاريخ به ما كمك مي‌كند. برخلاف تصور عمومي ، اين آمريكاست كه هميشه از نفت به عنوان حربه عليه كشورهاي توليد كننده آن استفاده كرده است. نمونه آن فشاري است كه واشنگتن در دهة 1930 به انگليس وارد كرد تا شركت‌هاي آمريكايي را در قراردادهـاي نفتي خود در خاورميانه شريك كند.

آمريـكا پس از جنگ دوم جهاني موازين Red Line Agreement متعلق به سال 1928 را زير پا گذاشت و انگليسي‌ها و فرانسوي‌ها را از آن بيرون انداخت. آمريكا در سال 1956 به انگليس و فرانسه فهماند كه اگر هر چه سريع‌تر با خروج از مصر موافقت نكنند ، جلوي صدور نفت به اروپا را خواهند گرفت. آمريكايي‌ها با سقوط پرزيدنت جمال عبدالناصر مخالفتي نداشتند ، اما پرزيدنت دوايت آيزنهاور مي‌گفت : «اگر آنها سريع عمل كرده بودند ، ما هم با آنها مخالفت نمي‌كرديم» . ممكن است كه رهبر آن كشورهاي اروپاي غربي خود را در برابر گروه فشارهاي ويژه‌اي مانند لابي طرفدار اسرائيل مسوول احساس كنند – همانطور كه در آمريكا هم وضع به همين منوال است و با اين كه شايد فكر مي كنند ايران مجبور نخواهد شد شدت عمل به خرج بدهد و با عدم تصويب لايحه قانوني در مجلس ، راه عبور نفت را باز نگاه خواهد داشت .

علت هر چه باشد ، آنها به يك خودكشي مالي دست زده‌اند و اقدام آنها پيش از آن كه نيروي اراده ايران را به زانو در آورد، به پيامدهاي ناگواري منجر خواهد شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس