کد خبر 141075
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۰۹

سلطان‏محمدی گفت: ساخت فیلم «لاله» ما را به یاد عروسک‏ های دارا و سارا می‏اندازد که اسما ایرانی است اما می‏ دهیم چینی‏ ها برایمان بسازند.

به گزارش مشرق، فارس نوشت:
 
مدتی است که تولید فیلمی با نام «لاله» و چگونگی پیشبرد آن، محل بحث و مناقشه شده است. پروژه‏ای که ابتدا در میان سینماگران مطرح بود، به‌تازگی همراهی چهره‏ های حوزوی را با مناقشه برانگیخته شده، به دست آورده است. این پروژه از جهت موضوع، کارگردان، بودجه و هدف غایی، چالشی دربرابر سینمای ایران شده است.

از هدف غایی آن بحث را شروع کنیم که گفته‏اند برای مقابله‏ای حرفه‏ای با آثار سینمای غربی و هالیوودی است.

فی‏نفسه هدف خوبی است. دنیای امروز، در هر زمینه‏ ای حتی اگر مقابله و برخورد باشد، بهترین ابزار را می‏ طلبد. اما آن‌ها در آثارشان، نشانه ‏ها و باورهای بنیادین انقلاب اسلامی را هدف قرار داده ‏اند و بدیهی است پاسخ ‏ها باید در تبیین این ارزش‏ها و حقانیت آن باشد. اما آیا زندگی یک راننده مسابقات اتومبیل‏رانی، دستاورد ارزشی انقلاب اسلامی است که ساخت آن چنین منظوری را برآورده سازد؟

شاید از بعد تسهیل یا ممنوعیت در فعالیت‏های اجتماعی زنان در سایه استقرار نظام دینی در ایران، چنین موضوعی دستمایه قرار گرفته تا در ورای آن، سمپاشی‏ های آن سوی آبی را خنثی کنیم.

اگر چنین است، چرا در موضوعی در اندازه «جرجیس» با آن رویارو شده‏ ایم.

ما آن‌قدر نشانه‏ های تاییدکننده آزادی عمل و تسهیل در حرکت اجتماعی زنان امروز ایران داریم که در تعداد انبوه قابل مشاهده است که حالا حالاها نوبت به تک نمونه اتومبیلران زن نمی‏رسد.

موضوع، به چهره‏ ای خاص در جامعه زنان امروز ایران مربوط است. شخصی که بعضی قلم ‏ها کوشیده‏اند خطاها و ممنوعیت‏ های قانونی حوزه رانندگی او را به رخ بکشند و عملًا بگویند او در حد معصومان (ع) نیست و اصلا نباید فیلمش ساخته شود، که البته با دستاویز محکمی وارد بحث نشده‏اند چون خیلی‏ ها هستند که خطاهایی اینچنین داشته‏اند.

به نظر می‏رسد انتخاب وی برای این بوده که ورود به حوزه ساخت فیلم از او، آسان‌تر به نظر می‏رسد و دست‌کم نتیجه‏اش برای دنیای غرب مفهوم‏تر، چون در آنجا اتومبیلرانی زنان در رده‏های قهرمانی و سرعت، امری مفهوم است، اما در اینجا که نگاه غالب این است که زنان راننده خوبی نیستند، انتخاب مناسبی نیست زیرا هیمنه جامعه مردان نادیده گرفته شده است.

دراین‏باره به نظر می‏رسد هماهنگی خاصی میان صدا و سیما و معاونت سینمایی برای حمایت از این شخص وجود دارد، چون به‌تازگی او و برادرش را در شبکه جام‏ جم 1 که در شیوه دیجیتال در دسترس همه قرار گرفته دیدیم و با خصوصیات طبقه اجتماعی وی که در رده مرفهان قرار می‏گیرد آشنا شدیم و نیز با تحصیلات وی که کمتر از آن حرف می‏زنند و آن مدرک دکترایش در حوزه مدیریت و تولید است چون پدرش خواستار حضور فرزندانش در کار تولید بوده است.

با این حال، از این جهت نیز او چهره‏ای خاص است و نمی‏تواند پاسخ ارزشی به هجمات تصویری آنسوی آبی باشد.

بودجه بسیار متفاوت این فیلم که در مفاهیم سینمایی و تلویزیونی، به آثار فاخر و اصطلاحاً «بیگ پروداکشن» تعلق می‏گیرد. در آثار فاخری چون «یوسف پیامبر» یا «مختارنامه» و ... چنین اختصاص بودجه‏ای مفهوم می‏شود اما در این مورد خاص، تبیینی صورت نگرفته که کجای این پروژه فاخر است.

تنها استنباط این می‏تواند باشد که قرار است این پول به دست‏اندرکاران هالیوودی آن داده شود تا برای ما محصولی ارزشی بیافرینند. یعنی دستمزد افراد است.

ساخت این فیلم ما را به یاد عروسک‏های دارا و سارا می‏اندازد که اسما ایرانی است اما می‏دهیم چینی‏ها برایمان بسازند. ما که به‌تازگی متوجه شدیم دست‏اندرکاران مجموعه عظیم «مختارنامه» در ساخت پروژه «عمر فاروق» به کار گرفته شده‏اند، چرا باید برای تولید فیلمی ایرانی، به افراد غیرایرانی میدان عمل بدهیم.

از سال‌ها پیش نیز یادمان است که فیلم سینمایی «سرعت» در سینمای ایران ساخته شد که پر از جلوه‏های ویژه این گونه آثار بود و می‏توان به این توان هم تکیه کرد. حتی اگر بحث آشنایی با زبان بین‏المللی است که «اصغر فرهادی»، یا همین دست‏اندرکاران مجموعه تلویزیونی «مختارنامه» و خیلی کسان دیگر داریم که تجربه موفق فیلمسازی برای دنیای خارج را دارند. در سال تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه ایرانی، این رویه خلاف است. صرف ایرانی بودن کارگردان، نمی‏تواند به‌سادگی این انتخاب را توجیه کند.

نکته آخر و اصلی، کارگردان این اثر است. شخصی که طی سال‌های دور از واقعیات جامعه ایرانی، به حوزه‏هایی ورود داشته که در مفهوم ارزشی همین جامعه‏ای که می‏خواهد فیلم برایش بسازد، حوزه‏های ممنوعه بوده است. جامعه‏ای که حتی طی سال‌های اخیر یکی از چهره‏های این سینما را به دلیل ورود به چنین حوزه ممنوعه‏ای مورد نکوهش قرار داده است و امکان بازگشت او را به این فضا، نمی‏دهند. حالا ایشان آمده و ما بنا را بر آن می‏گذاریم که از آن حوزه ممنوعه برائت جسته‏اند، چرا در مصاحبه با رسانه‏ها به توجیه آن دوره کاری خود می‏پردازند و می‏گویند در فرهنگ آنجا زیبایی زن را در آن نشانه‏ها می‏دانند و در اینجا در نشانه‏های ارزشی و معنوی. این یعنی کار من اشکال نداشته و در هر فضا رنگ آنجا را می‏گیرم.

اینچنین شخصی که اراده و اندیشه مستقل انسانی از خود بروز نمی‏دهد و در اندازه یک مهره قابل مدیریت بیش نیست که هر نگرش مدیریتی می‏تواند او را مدیریت کند. اگر چنین است، این شخص در این پروژه تحت مدیریت فکری کیست که از شهرت هالیوودی وی برای تولید فیلمی استفاده می‏کند که می‏خواهد به قلب هالیوود بزند.

نکته آخر این است که در مدافعان این موضوع نام چهره‏هایی از سینمای ایران مطرح شده مانند «نادر طالب‏زاده» یا «جمال شورجه»، که در جناح ارزشی انقلاب دسته‏بندی می‏شوند. اما توجیهات آنان را نیز نمی‏فهمیم که چرا این شخص از هالیوود، آری و چرا این همه داشته انسانی در سینمای خودمان، نه.

بد نیست اینجا هم به همین نکته جدید همکار رسانه‏ای‏مان آقای نجف‌زاده در بحث سوریه و اظهارات وزیر امور خارجه متمسک شویم که دوستان مسئول، قبول که می‏خواهید کاری کنید کارستان، اما بپذیرید که ما هم در جمع‏بندی این داستان، می‏فهیم که قضایای دیگری در میان است و داستان این‌قدر ساده نیست.

نویسنده:

حسین سلطان‏محمدی

عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران



نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس